نظرات | nazanin
ترتیب نمایش
Écrin de Fumée
لینک به نظر 18 دی 1402 تشکر پاسخ به مهریار
سلام و احترام به شما،
بله، کاراکتری درون گرا، قابل اعتماد، و بسیار هنری داره. دقایقِ آغازینِ هانگرین راپسودی 2، در عین بازی گوشیِ زیرپوستی ای که داره یک جریان دارک و سرد به من القا میکنه؛ و پیوست این قطعه به برداشتی که از نوشته من داشتید واقعا زیبا بود:)
همچنین دارای طبعِ گرم و خواهان استایلی رسمی، و تا حدودی ساختار شکن هست. کلاسیک\کژوال کلاسیک به همراه اکسسوری..
همه پسند نیست اما بازخورد به همراه خواهد داشت..اگر مواردی مثل ستایل و پوشش رعایت بشه حسِ کنجکاوی رو برانگیخته می کنه و باعث تامل و نگاه های متفکرانه، زیرچشمی و بعضا خیره ی افراد خواهد شد..
مثلا Black Phantom by Killian هم به لحاظ بازخورد، چنین حالاتی رو در مخاطبِ شما ایجاد خواهد کرد (ضمنِ رعایت استایل). البته فضای این دو اصلا ربطی به یکدیگر ندارد، کما اینکه ایکخان د فومی مثل بلک فنتوم بدقلق نیست ابدا.. شخصا از هر دو عطر، چنین دست بازخوردهایی رو به وفور تجربه کرده ام..

نمیدونم Irreverent از Histoires de Parfums رو تست داشته اید یا خیر.. اما برخی نت های میانی ای که Ecrin de Fumee داره، نسبتا اتمسفر مشابهی با Irreverent داره..هر دو این هنجارشکنی رو دارند در شخصیت خودشون..
31 تشکر شده توسط : هاشم پور الف.ر ش
جعبه‌ دود
از معدود عطرهایی ست که با حفظِ تعادل میانِ جنبه‌های شخصیتی، پله پله همگی اون‌هارو به نمایش می‌ذاره..
از نمایان شدنِ نیمه تاریک وجودش واهمه نداره.. میل به کناره‌گیری داره.. در عین جدیت مهربان، به هنگام تاریکی مسکوت و وزین، و به وقتش کمی بازی‌گوش و صمیمی است.. حالاتی شاعرانه داره؛ و مهم‌ ترین و محترم‌ ترین خصلت‌اش برای من اینه که، به هنگام فراغ هم متفکره! خودش رو غرق نمی‌کنه.. از لذت‌های دنیوی بی‌زاره، و این خیلی با ارزشه..!
قطعه‌ی آداجیو در سُل ماینِر (Adagio in G minor) به ساختِ آلبینونی رو گوش بدید که برای ساز‌های زهی، ویولن، چلو و ارگان نوشته.. ایکخان د فومی اون رو می‌نوازه.. این نوایِ عارفانه که جنس غمش متفاوته و به جست و جوی غیب و معبود است. و این غم، شادمانی‌ ست..
..................
فاز اولیه: ابری حجیم به رنگ قهوه‌ایِ سوخته از پودر کاکائو به همراه دانه‌های ریز و نامعلومِ قهوه، در آغوشِ باز و مهربانِ تنباکو..
این حجمه، آزرده و در اتاقکی تیره، فلزی‌باروتی، و انبوهی از دوده حبس میشه.. سویه‌های بوزی‌الکلی به کار تزریق می‌شن به همراه وهم گذرایی از لاک‌الکل برای من..
این اتمسفر، جایِ پای خودش رو محکم کرده و به این منوال ساعاتی مهمان شما خواهد بود..
از سوی دیگه بخورِ کندر و خطوطِ لامی شعاعِ قابل توجهی از ترکیب رو دست میگیرن..
این آمیزه، فضا رو مخملی‌تر و نرم‌تر خواهد کرد؛ چاره اش صبره..
صندل وود، بخور، چرم و باده؛ یک تلفیقِ بی بدیل و با مسما پدید میارن..
بخشِ فلزی دودی‌‌باروتی رو مرکز ثقلِ این هنر می‌دونم.. این بخشِ آزاردهنده تاریک که از بطنِ صفحات گورماند پدید اومده.
اون صفحات تبدیل به کاغذی کاهی می‌شن، و از نقطه‌ای شروع به سوختن می‌کنند که ذره‌بینی اونجا، حائل میانِ خودش و نور است..
اخطار؛ شاید در این قسمت فضای بیمارستان براتون تداعی بشه.. انگار قشنگ نشستید وسطِ راهرو و سرم به دست، شکلات میل می‌کنید. اگر چنین چیزی رخ داد، ذهنتون رو متمرکز کنید و به ابعاد دیگرش توجه کنید.
طیف رنگیِ خاصی داره..
به ترتیب؛ مشکی، قهوه‌ای سوخته، نقره‌ای، خاکی، و خاکستری..!
این تناژ، فاش کننده سیرِ شخصیتیِ اوست!
یونیسکس.‌. بسیار توانا در ساخت کرکتر و قادر در خلقِ کانسپت..
ماندگاری‌ بسیار خوب.. پخشِ متوسط
حرکتِ قدوم و رقصِ نت‌ها بسیار عالی..
ویولن سل رو بدیم بهش بنظرم. منتهی قبل از تک نوازی‌اش صبا به زیر گوشش خواهد خواند:
زین باده می‌خواهی برو اول تُنُک چون شیشه شو
چون شیشه گشتی بر شکن بر سنگِ ما بر سنگِ ما...
38 تشکر شده توسط : هاشم پور الف.ر ش
تا با دستانت تاریکی را لمس نکنی، قدر نور نخواهی دانست!
عطر پناه بردن به قبیله آدم‌خوار ها از شر انسان‌هاست.. میان آنها راحت‌تر می‌شود زندگی کرد.. بهتر می‌توان نفس کشید..
شهر را غبار و خون گرفته؛ دگران گویند چه هوایی..!
عطر پناه بردن به خاک است!‌ بوی غبار می‌دهد.. بوی کهنگی.. بوی اندامِ گِلمالی شده..
بوی بی‌زاری از خلقی که از آزادی، تنها توهم‌اش را دارند! بوی نفرت از مردمانی که حقِ زندگانی را ،فقط، مختص به هم‌کیشانِ خود دانند!
عطرِ فریاد زدن بر چاه است از شرِ نیم‌چه مشهورانِ ابلهی که بوی تعفن می‌دهند! مالِ مملکت خورده و به تاراج برده و ملت را با پول تاخت زده اند.. بوی نفرت از گشنگان و گدایانِ تازه به دوران رسیده است!
بوی تهوع از آن چند میلیون نفری که دنبال می‌کنند چنین جانورانی را!
عطرِ خفگی زیرِ دوده ی باروت و تنباکوست!
آن‌جایی که خار و بوته بر سینه مردمان‌ عزیز کرده نشاندند، گل رویید و شهد شیره‌ی عسل از گلبرگ‌هاشان بر خاک سرازیر شد..
چه کرده‌ام که این شده‌ام!
مرا چه شده!
عطر هذیان و نفرین بر چشمانِ بسته و مغز‌های خفته است!
عطرِ چنگ زدن بر ریسمان
عطرِ عرقِ شرم است..
شرمی که خواهد ماند بر چهره آدمی...!

29 تشکر شده توسط : هاشم پور الف.ر ش
موسک کوبلِی کان حدیثِ نفس می‌کند!
دیالوگِ تونی مُنتانا خطاب به مشتریان رستوران را در نظر بگیرید؛ "شما جرات نمی‌ کنید آن چیزی باشید که می‌خواهید! شما خوب نیستید؛ فقط می‌دانید چطور مخفی بشید. من اما این مشکل رو ندارم. من همیشه راستش رو می‌گم؛ حتی وقتی دارم دروغ می‌گم...!" این جملات را کوبلی کان تنها برای خود بازگو می‌کند. اقتضایِ کرکترش است. کما اینکه بس درون‌گراست.
شروعی دارد از سرودِ مشک، کهربا، و وانیل.. آوایی هم‌آهنگ و هم‌ نوسان.. فضایی شیرین، گرم، پودری‌خامه ای، سنشوال، و گلدار!
گل‌های سفید نورافکن اند در این صحنه و مشک، آرتیست نقشِ اولی که ابتدا آواز می‌خواند و سپس تغییر موضع می‌دهد!
در کنارِ پچولی، پرسوناژِ تاثیرگذارِ تئاتر، چهره‌ای کثیف و خاکی به خود می‌گیرد.. این فضا کِش می‌آید، دَم می‌کند، حرکتِ نُت‌ها کند می‌شود، و تنها مشک است در اتمسفری چرک و بخار گرفته..
و اما رز! رز آن تنها تماشاچیِ ایستاده‌ای ست که با لبانِ همیشه سرخ و چشمانی نگران، به آن سویِ پرده می‌نگرد!...
و سکانسِ پایانیِ نمایش؛ تقلای مشک است از میانِ خاک، که در عدسیِ چشمانِ رز ثبت شده و تصویرش به تدریج محو و تار خواهد شد...
یونیسکس.. در صورت داشتن استایلی خاص می‌توان قابل پوشش باشد. بر رنگ‌های روشن، نسبت به تیره، کرکتری سِیف تر و قابل اعتماد تر از شما خواهد ساخت.. اما در هر صورت، با کوبلی کان همانی می‌شوید که ایکاروس نوشته؛ کسی که همه می‌خواهند زودتر از شرش خلاص شوند!

Scarface 1983
38 تشکر شده توسط : هاشم پور الف.ر ش
The Black Knight
لینک به نظر 7 دی 1402 تشکر پاسخ به مهریار
سلام،
من شب که رفتم بخوابم گفتم همینجوری از دکانت بلک نایت دو تا اسپری کنم به ساعدم.. یکم بوش کردم گفتم چه چیزِ جالبیه.. بعد خوابیدم تا حوالیِ ساعتِ سه..
یک افتضاحی به بار اومد اون موقع صبح که واقعا حالم بد شد.. این رایحه ی مکافاتِ بلک نایت زیر بینیم بود و من..دلم بسیار شکسته بود.. بگذریم.
گذشت و از ساعت 5 و نیم تا 6 ِ صبح یه سری جملات از اون شرایط و بلک نایت توی دفترم سر هم کردم و ظهر هم تکمیل شده و سانسور شده اش:) رو اینجا گذاشتم..
واسه همینه که میگم انتخاب هام غلطه:) یه عطرِ به قولِ آقای مسیح خشن در یک شبِ سهمگین:)
خلاصه مسیحِ عزیز که جات مثل بقیه دوستان عزیزم اینجا خیلی خالیه، شوالیه از پادشاه چندیدن سکه گرفته بود تا بیاد منو زخمی کنه:) با تجهیزاتِ کاملی از سلاحِ سرد:) اگه ماشه وینچستر روم می کشید انقدر ازش ناراحت نمی شدم.. یه کارِ دراما وسترنِ تمیز در می آوردیم:)
پ.ن: دوستان نوشته های مسیح رو بخونید ذیل این عطر..
22 تشکر شده توسط : الف.ر ش هاشم پور
دِ بلک نایت نیمه شب شمارو از خواب می‌پرونه! و تا سپیده دم ثانیه‌ها کِش میان و تو چشم به راهِ نور خواهی بود..
شروعی هارش از لیموترش و ادویه جات (فلفلِ بارز، برای من) که عملا در مقابل نعره‌های مشک، دُمشون رو می‌ذارن روی کول و الفرار..
مُشکی‌ست به واقع فلک زده، مَستِ لا اُبالی.. زنجیر گدازه مانندی از چرم به مچ‌های دست و پاش وصل وَ نه در زندان، بلکه در سیاه‌چاله اسیر است.. چاله ای استوانه‌ای که دیواره اش چرب و روغنی‌ست. ظاهرا من باز ناخواسته زندان‌بان..البته اینبار سیاه‌چاله دان شدم:(
بروز‌ نامحسوسِ لامی و رگه‌های بالزامیک مشخصی داره!
یک مختصاتِ گیاهی تلخ داشت که گمان می‌کردم مثل یک انسان متشخص معادله‌اش رو حل می‌کنه و میره خونشون ولی خیال باطلی بود! افیون‌زده، گیاهی و تلخ تر شد؛ و چهره‌ سهمگینی از آمیزه‌ وتیور با برگِ کاج نمایان، وَ گس تر وَ گس تر...
از این نقطه به بعد مخوف، سنگین، چسبنده و رزینی شد.. ظُلُماتِ ظلمات!
مثل روغنی ماسیده روی پوستِ بیچاره من.. و حسی شبیه به گیر کردن یک شاخه رز با ساقه‌ای خاردار از حلق تا مری!.. چنان برزخی بود!
تصور کنید ساختمانی یکباره از درون متلاشی شود، و تمام فیوز ها سوخته، لوله‌های آب ترکیده، در و پنجره ها فرو ریخته.. شمایلی داره انگار سالیانِ ساله کسی اونجا زندگی نمی‌کرده..
چی از اون ساختمون در شبی تاریک به چشم می‌خوره؟ این پیکرِ بی‌جانِ سیمانی..!
د بلک نایت از قامتِ شما، چنین اندامی خواهد ساخت؛ که جَنبَش لاستیک آتش می‌زنند و دوده به خوردش می‌دهند! ردِ روغنی‌لاستیکی بر تنت خواهد ماند! اثرات به جا مانده از شبی سراسر عذاب...
حتی پس از طلوعِ آفتاب؛ بعد از اون شبِ تیره وُ کور.. باری دیگه از خواب بیدار می‌شی و خورشید رو تماشا می‌کنی که سلام‌ها می‌فرسته از دور وُ تو، به یاد خواهی آورد چه شبی را سحر کرده‌ای...
زن یا مردش رو نمی‌دونم!
اما مناسب پوست‌کلفت هاست!
در نتیجه من این یکی رو نیستم.. گاهی آدمی‌زاد شکننده میشه و به بادی خواهد لرزید.. بلک نایت هم که مراعات سرش نمی‌شه.. منم اغلبِ انتخاب‌هام سراسر غلط..
ای انسانِ جایزالخطا، دست بر نمی‌داری؟
هارمونی بر چه رنگ‌هایی؟ نمی‌دانم!
در سیاهیِ مطلق مگه رنگی هم دیده می‌شه؟
باری‌، باید تا طلوعِ بعدی صبر کرد..
گرمای‌ خورشید، تزریق وانیل بر سرمی که سوزن‌اش از جنسِ چوب‌ است! تراژدی همین‌جاست! چند ثانیه شیرینیِ خامه‌ای وَ چوب؛ برای جبرانِ ۸ ساعت زخمِ زبان!
کافی نیست..
38 تشکر شده توسط : الف.ر ش هاشم پور
سغژ لوتانز بوغنیو تکه‌ای از پاییز را می‌نوازد..
فصلی که باران به خود نمی‌بیند.. اتمسفری تنباکویی‌غبارآلود دارد و زمینه‌ای خاکستری که آسمانی‌ست با هر بار تماشا ابری تر می‌شود...
کلاسیک است.. از گذشته تا به حال، نوایِ خاطرات پچولی را به گوش می‌رساند!
نعناع‌ هندی؛ خاکی، نیمه شیرین، سبزِ رنگ پریده، چوبی..
کاکائویی رُست شده و نگاهِ پچولی به او.. میلِ رایحه به رنگِ قهوه ای!
تماشای لادن؛ رزینی‌تر، چوبش نخراشیده تر... رنگ‌ باختنِ برگ‌ِ سبز و دشتی که درختش رُخی زرد دارد و سینه‌ای سوخته!
و فریاد‌ گالبانیوم از برای جرعه‌ای طراوت.. تلخ، مشک‌سان، رگه‌های تند‌ِ حیوانی.. نعناع هندی؛ سرکه‌ای تر، چشمانش تار، چهره‌اش کدر..
و گل‌های سفید، چه مغموم بر خاک افتاده اید!
مبهوتِ آسمان
غروب به درازا کشیده
فصل برداشتِ آنچه کِشت شد
رقصِ نفس‌گیرِ رنگ‌ها
فرجامِ پاییز است..
در‌ تمنایِ باران ایم
چَشم به راهِ یاس
کی ریشه‌ ات نفس خواهد کشید
کی شاخه به خود شکوفه‌ تازه شکفته می‌بیند
کی عطر رازقی در آبادی‌ می‌پیچد از نو...

35 تشکر شده توسط : الف.ر ش هاشم پور
Passeggiata In Galleria Vittorio Emanuele II
لینک به نظر 27 آذر 1402 تشکر پاسخ به علی افتخاریان
خواهش میکنم🙏
اگر در برند تروساردی منظورتون هست، من فقط ۵ تا دکانت از کالکشن Le Vie Di Milano تهیه کردم که دو تا گورماند داره؛ یکی همین Galleria Vittorio که یونی‌س.کس هست و فضای خوراکیش حاصل کاکائو، پرالین فندق و بادام، و نارگیل هست.. دیگری هم Piaza Alla Scala، که گورماندی میوه‌ایست.‌. شروعِ کامپلکسی از شیرینی و بادام تلخ و هلو + میوه‌ جات خشک که خیلی کوتاه میتونه یادآور لاست‌چری تام فورد باشه برای برخی.. رگه‌های خامه‌ای وانیلی داره و چرمی فانتزی که کمی اتمسفر پودری الکلی (به خاطر لادن) هم بهش می‌بخشه.. پیازا اسکالا کمی می‌تونه پتانسیل بیشتری نسبت که گلریا ویتوریو داشته باشه و تا میزانی هویت ببخشه به عطر.. اگر بخوام نظر خودم رو لحاظ نکنم و از عینک دیگران (اکثریت مردم) به این عطر نگاه کنم، باید بگم کفه ترازو به سمت زنانگی سوق پیدا میکنه.

از بین Via Fiori Chiari, Alba sui Navigli و Porta Venezia هم ویا فیوری، روی پوست کارش بد نیست ولی روی پارچه نمی‌تونه خودشو جمع‌و جور کنه.. علی‌رغم نوت‌های میانی تا درای دون نسبتا زیبایی که داره ارزش خرید نداره..
دوتای دیگه هم واقعا ناشیانه کار کردن! بسیار نابلد و ناتوان... حیفِ بینی..

26 تشکر شده توسط : الف.ر ش Mehran
Passeggiata In Galleria Vittorio Emanuele II
لینک به نظر 26 آذر 1402 تشکر پاسخ به علی افتخاریان
سلام، ممنونم از لطف و توجه شما

من برای بررسی عطرها و در نهایت رسیدن به جمع‌بندی و انتخابِ یک عطر، چند مشخصه رو لحاظ می‌کنم:
۱_ کرکتر/ روح
۲_شفافیت رایحه از فاز اولیه تا پایان
۳_ کیفیتِ عملکرد نت‌ها و آکورد‌ها
۴_پتانسیل عطر/ توانایی جمع‌بندی
۵_قابلیت تصویر سازی
۶_پرفورمنس

متاسفانه Bake رو تست نداشتم، اما به ترتیب از بهترین تا کمترین میزان محبوبیت، ۴ عطر دیگه رو طبقه‌بندی می‌کنم..

1_By the fireplace
در کنار فضاسازیِ معقول و واضحی که داره، کرکتر به عطر بخشیده که جای تقدیره! هرچند وایبِ خون‌گرمی داره و به واسطه‌ی سویه‌های گورماند، شخصیت کول و راحتی رو ازش مشاهده میکنیم؛ اما کاراکتر وزینِ خودش رو هم حفظ کرده! پروجگشن نسبتا آرومی داره و قرار نیست داد و فریاد راه‌بندازه.. در کل برای پرفورمنس: ۷ و نیم
سیاژ: ۷
رایحه: ۹
پتانسیل: ۹
کیفیت عملکرد نت‌ها: ۸ و نیم
شفافیت رایحه: ۹

2_Akro Dark
رایحه: ۸ و نیم
شفافیت رایحه: ۹
توانایی جمع‌بندی: ۸
چینش و عملکرد نت‌ها و آکورد‌ها: ۸
سیاژ و پرفورمنس: ۶
میزان تواناییِ کرکتر بخشی به عطر: ۶

3_Armany Stronger Absolutely
رایحه: ۸
میزان شفافیت رایحه: ۷
پرفورمنس: ۸ و نیم
پتانسیل جمع‌بندی: ۷
کیفیت چینش نت‌ها: ۷ و نیم
توانایی شخصیت بخشی به عطر: ۵ و نیم

برای تروساردی Passeggiata in Galleria هم رایحه و پرفورمنس رو ۸ دادم اما کیفیت چینش نت و آکورد ها و توانایی جمع‌بندی و کیفیتِ رایحه نمره جالبی نسبت به سه تای بالا نخواهد گرفت..
جمعا ارزش خرید: ۵ از ۱۰

26 تشکر شده توسط : الف.ر ش Mehran
هر چیزی را بهایی‌ست؛ و بهای آزادی گاه، مرگ می‌توان باشد...


در سابوِرسیو لحظه فشردنِ افشانه، تا سامان یافتنِ مولکول‌های مایع و کشفِ پوستتان، و شروع فازِ اولیه؛ تا رسیدن به مرزِ واژگونی، چون پلک بر هم زدنی اتفاق خواهد افتاد! مصداق بارزِ کُن؛ فَیَکون!

آرام، شیرین، میوه‌ای خاکی..
انجیری تازه روی برگی مایل به سبزِ تیره فشرده، و پوسته بادمجانی رنگش بر تنه باریکِ درختی رد به جای گذاشته، سپس از دستانت بر روی خاک می‌افتند..
ترنجی میان ریشه‌گانِ درخت چال؛ و آنچه از انجیر باقی مانده، بر مزارِ او اشک خواهد ریخت!
طعمِ مویه‌اش تا دو سومِ سفر مرا همراهی کرد.. شیرینی که اشک بریزد از صد تلخی بدتر باشد! این تلخیِ افیونیِ کم‌رمق، تِمِ اتمسفرِ سابورسیو است. و مِن‌بعد به وضوح، ذهنِ مشغول و بارِ سنگینِ بر دوشش را به شما نشان خواهد داد... خس خس کفشی از چرم به پا دارد، سیگارش را به زمین انداخته و میانِ خاک و برگ قدم برمی‌دارد! دمِ عمیقِ خاکی گیاهی دارد و بازدم های ناتوان! ناگفته‌ها دارد که جایی ما بینِ سینه‌اش نهفته!
میانِ ردپای انجیر بر شاخه، رایحه‌ای شیرین، نیم‌شور و خاکی؛ وَ مابَقیِ انجیرِ فتاده بر خاک، رایحه‌ای تلخ، نمکی گیاهی‌خاکی شاهدِ دوئل خواهیم بود!
we begin as we end; Ashes to ashes, dust to dust..

Fire!!
سه نوبت شلیک در سه فاصله!
وَ وصیتِ انجیر به هنگام بانگِ آزادی‌اش: با جوهره‌ وانیل بر تخته‌ای چوبی بنویسید؛ یک انجیرِ دوست‌داشتنی...!

مناسب پاییز و فصل پیش‌ رو.. استایل‌های مینیمال/ کلاسیک/ نیمه‌کلاسیک.. رنگ‌های مشکی، بنفش ارغوانی، بادمجانی، قهوه‌ای سوخته، شکلاتی، خاکستری، زرشکی، جگری..
هم برای خانم‌ها و هم آقایون (از دید من)
و تعداد پافِ کم جهت عملکرد عالی..
36 تشکر شده توسط : Kambiz سجاد ترسا

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan.ir