یکی از ضعفهای عطرهای مشابه و شرکتهای کپی کار، این هست که رایحه پایداری ندارن، احتمالا به دلیل مشکل در فیکساتیوها. مثلا در آب و هواهای مختلف، و روی لباسهای با جنسهای متفاوت رایحه شون به شدت میتونه متفاوت باشه. البته این تغییر پذیری با آب و هوا و جنس لباس (و احتمالا شیمی پوست) برای عطرهای برندهای معروف هم تا حدی وجود داره اما معمولا خیلی کمتر از عطرهای کپی.
رایحه ژک ساف داوینچی، از ورساچه پور هوم کپی شده. زمانی این عطر رو روی یک کت از جنس پشم مرینوس باکیفیت میزدم و در هوای گرم فضای بسته، رایحه اش به شدت شبیه ورساچه پور هوم اصلی میشد و بارها بازخورد مثبت گرفتم ازش. درحالی که روی سایر لباسها، رایحه اش اذیت کننده میشد.
گرس کابوچارد (نسخه ادتویلت)، یک کلاسیک تمام عیار (1959)
این عطر رو به دلیل نظراتی که گفتن شبیه بندیت هست، و به دلیل علاقه ام به عطرهایی در سبک بندیت (و نیزتن و کوئر مائورسک و ...) و قیمت مناسب کابوچارد تهیه کردم.
با وجود اینکه زنانه معرفی شده، اما مثل بندیت گرایش بیشتری به مردانه داره (به جز شروع رزی اش) و فقط به آقایون، و خانمهای مسن خیلی جدی و کلاسیک گرا (و البته پولدار و احتمالا تنها و مستقل) که وسواس خاصی به این دارن که "همه چیز اصیل و قدیمیش خوبه" توصیه میکنم. البته خانمهایی که عطرهای جسور و آوانگارد و شاخک-تیزکن هم دوست دارن (کلمه شاخک تیز کن کپی رایتش برای من ثبت شد!) توصیه میشه.
شروع عطر رز زیادی داره و کاملا یادآور عطرهای دهه شصت خودمونه. بعد از نیم ساعت به بندیت افسانه ای نزدیک تر میشه. اما تفاوت های قابل ملاحظه ای با بندیت داره. درحالی که بندیت یک چرم چرب و واکسی و صابونی داره، کابوچارد بیشتر به سمت دود کهنه سیگار حرکت می کنه. مثل رایحه فیلتر سیگار، یا بوی کاپشن چرمی یک فردِ به شدت سیگاری.
عطری پیچیده و دارک، جدی و عبوس، و دارای کاراکتر خاص هست. مثل بندیت، برای روزهای خیس و بارانی و سرد پیشنهاد میکنم.
ماندگاری و پخش متوسط اما از بندیت کاملا پایینتره
این هم از کارهای خیلی خوب نایک بود که سال 85 داشتمش. رایحه ای فرش و سیتروسی آکواتیک و کمی شیرین و سبز.
پخش و ماندگاریش هم قابل قبول بود. (نمیدونم هنوز هم پیدا بشه با نه)
نایک فیژن عطری در فضای نزدیک به هرمس ویاژ، بر پایه هل و زیره و مشک، البته کمی سینتتیک. نسبت به قیمت عطر خیلی ارزنده ای بود.
حدودا ۱۰ سال پیش توی بازار بود اما الان بعیده پیدا بشه.
اوون بلک سود یک عطر خیلی کلاسیک بر پایه مشک هست، و متعلق به همون دوره ای که مشک به عنوان یک جاذبه جنس مخالف در عطرها خیلی رایج شده بود. مشک در اینجا حالت لطیف و خامه ای-صابونی ، یا به عبارتی همون حالت second-skin رو داره که در خیلی از عطرهای کلاسیک مثل بعضی Jovan ها، چارلی، ... ردش رو میتونید بگیرید (و حتی در فارنهایت). در کنار اون، میخک هم نقش پررنگی داره.
نکته خیلی مهم درمورد عطرهای مشکی در این سبک این هست که حتما روی پوست اسپری کنید (ترجیحا قسمتهایی از پوست که مو دارند) و نه روی لباس. این نوع مشک در ادغام با پوست رایحه زیبا و دلنشین "پوست دوم" خودش رو نشون میده. اما روی لباس تبدیل میشه به یک رایحه صابونی تند و خیلی قدیمی.
با قیمت خیلی پایینش خیلی ارزنده هست بخصوص برای کلاسیک دوستان. اما اگه از روایح صابونی کلاسیک بدتون میاد، توصیه به بلایند بای نمیکنم.
در مورد عطرهای کپی، من چند نکته به ذهنم رسید که بگم.
1- اولا کپی کار داریم تا کپی کار. بعضی ها شرکتهای شناخته شده ای هستند که اکراه دارن از اینکه مستقیما اسم عطر و شیشه و رایحه رو مشابه اصلی بسازن. مثلا زارا ، خیلی از کارهاش مستقل هست و خیلی از کارهاش مشابه عطرهای معروف. همینطور اوون ، پری الیس، ... اینها هم کارهای مستقل دارن و هم کارهای کپی . اما معمولا دارای عطار، مجوزهای بهداشتی و ... هستن.
2- شرکتهای کپی کار اماراتی و بعضا ایرانی، مثل جانوین، روونا، فراگرانس ورلد.... اینها طراحی شیشه و جعبه و رایحه رو سعی میکنن که از عطرهای رایج و پرفروش کپی کنن. اما در عین حال در اسم و طرح شیشه و جعبه تغییرات کوچیکی هم میدن برای اینکه از تعقیب قانونی به دلیل نقض کپی رایت در امان بمونن (در کشورهایی که میخوان به اونجا صادر کنن). کیفیت عطرهای کپی شده توسط این شرکتها، از یک عطر به عطر دیگه متفاوته، و معمولا بستگی به این داره که اون عطر اصلی ای که ازش کپی کردن، نوتهای مورد استفاده اش تا چه حد گرون قیمت باشن. برای مثال کارهای گوالتیری معمولا قلب کار از نوتهای سینتتیک استفاده شده، که معمولا ارزون هستن (هرچند نوآورانه و شاید با فرمول نامعلوم) برای همین هارت نوت این عطرها رو خوب میشه کپی کرد. اما حتی چنین عطرهایی هم کلی نوتهای دیگه دارن که بعضا از مواد طبیعی و گرون قیمت استفاده شده، اینجاست که شرکتهای کپی کار نمیتونن پا به پای عطر اصلی جلو بیان (اگه بخوان با قیمت خیلی کمتر کپی کنن) و همین اختلاف در نوتهای طبیعی و گرون قیمت هست که باعث تفاوت کیفیت عطرها میشه. حالا اگه عطری تماما یا بیشترش از نوتهای ارزون قیمت ساخته شده باشه، بدیهی هست که کپی اون هم میتونه با دقت زیادی و قیمت کمی شبیه اصلیش باشه.
این دلیلی هست که شما در عطرهای کپی اماراتی، نمیتونید کپی خوبی از عطرهایی پیدا کنید که درشون کندر، امبرگریس، عود طبیعی، صمغها، کره زنبق، نوتهای انیمالیک، .... استفاده شده باشه. از جمله عطرهای کلایو کریستین و استفان هامبرت لوکاس و .... چون اینها مواد ارزون قیمتی نیستن و ضمنا مواد سینتتیک ارزونی که تا حد خوبی مشابهشون باشن هم نداریم.
3- به عنوان نتیجه نکته فوق، در عطرهای ساخته شده توسط شرکتهای کپی کار، اکثریت کارها بی کیفیت هستن اما استثنائا بعضی عطرها رو خوب (یا نسبتا خوب) تونستن کپی کنن، و اون هم عطرهایی هستن که اکثرا از مواد ارزون قیمت یا سینتتیک استفاده شدن . بنابراین، درحالی که شما برای مثال میتونید به اسم و رسم شرکتهایی مثل دیور، گرلن، هرمس، کارتیر، تیری موگلر، آرمانی.... اعتماد کنید مثلا برای بلایند بای کردن، چنین چیزی رو برای شرکتهای کپی کار نداریم.
4- باز هم تاکید میکنم چیزی به اسم "کپی قانونی" به این معنی که شرکت اصلی فرمول یا مجوز به شرکت کپی کننده داده باشه نداریم. اگه مثلا الحمبرا از شرکت دیور برای کپی فارنهایت مجوز گرفته، پس چرا اسم دیور یا fahrenheitروی جعبه و شیشه یا حتی توی سایتش نیست و در عوض اسمهای مثل farnight, renheit, fairheight... استفاده میکنن؟ (کما اینکه چنین مجوزی اگه وجود داشت باید در سایت دیور قرار داده بشه و از طرف دیور تایید بشه نه الحمبرا). اصلا مگه شرکت دیور دیوانه شده که مجوز بده به الحمبرا که با یک دهم قیمت عطرش رو کپی کنه؟ ضمن اینکه همین کپی دیور فارنهایت از الحمبرا که من تست کردم، از نظر کیفیتی از کپی دیور فارنهایت فراگرانس ورلد هم پایینتر بود.
4- تجربه شخصی من میگه که خیلی از شرکتهای کپی کار اماراتی، افرادی رو به کار میگیرن که در فراگرانتیکا برای عطرهاشون نظرات و ریت مثبت بدن. این رو میتونید با باز کردن پروفایل بعضی افراد در فراگرانتیکا ببینید که صرفا برای عطرهای همون شرکت کامنت نوشتن . و این دلیل هایپ شدن بیمورد بسیاری از این جور عطرهاست.
درنهایت من هم معتقدم که باید فضا برای نقد مثبت عطرها همزمان با نقد منفی ( بدون اغماض و تعارف ) باز باشه، اینطوری خودبخود حقیقت راهش رو پیدا میکنه .
سلام.
من سه چهار سال پیش چندتا از کارهاشون رو تست کردم تفاوت زیادی با رایحه اصلی داشتن و اصلا قابل قبول نبودن. اما امسال یکی از دوستان چندتا از کارهای بازسازی شده شون رو نشونم داد پیشرفت خیلی زیادی داشتن و بعضی کارهاشون شباهت خوبی داشت مثل الکساندریا ۲, تراژدی آف لرد جرج، . اما کارای ضعیف هم داشتن مثل امواژ اپیک مردانه، و کارهای متوسط مثل دیگنیفاید و شاگیا. در کل میشه گفت کارهای بازسازی شده شون همگی در یک سطح نیستن.
این موضوع که عطر و سایر چیزهای لوکس کارکرد اجتماعیشون چی هست، در مبحثی تحت عنوان منزلت اجتماعی Social Status بررسی شده. برای مثال کتاب "اضطراب منزلت" (Status Anxiety) از آلن دوباتن به خوبی به این موضوع پرداخته.
برای مثال، ساعتهای لوکس رو در نظر بگیرید: ساعتهای سوئیسی بعضا دستساز، با کلی عقربه کرونومتر و تاریخ نگار و عمق سنج و بعضی با تکه های جواهر و ... در حالی که اکثرشون هیچ کارکردی فراتر از یک ساعت ارزون قیمت اما دقیق ژاپنی ، مثلا کاسیو، ندارن. بخصوص امروزه که با وجود گوشیهای موبایل کمتر کسی برای فهمیدن ساعت به ساعت مچی اش نگاه میکنه.
اما دلیل اینکه مردم اینقدر هزینه میکنن تا یه ساعت لوکس دستشون کنن چیه؟ سیگنالینگ. اغلب افراد این ساعت رو دستشون میکنن تا یک سیگنال باشه برای نشون دادن جایگاه اجتماعیشون (که امروزه توسط اکثریت افراد بر حسب میزان ثروت مادیشون سنجیده میشه) و میخوان به دیگران بطور غیرمستقیم بگن: ببین من چقدر پول دارم که میتونم برای یک چیز غیرضروری مثل ساعت اینقدر خرج کنم دیگه شما حساب بقیه چیزها رو از روی همین ساعت من بکن!" .
عطر لاکچری هم در همین مقوله میگنجه. اغلب برای افراد مهمه که عطرشون رایحه ای داشته باشه که گرون قیمت به نظر برسه و برای این منظور، نباید بویی باشه که اکثریت جامعه اون بو رو بدن، چون در اونصورت دیگه بوی عطرشون اونها رو از اکثریت جامعه متمایز نمیکنه. بدیهی هست که چنین افرادی اگه مثلا بدونن که یک شرکت چینی ساعتی رو با قیمت یک دهم ساعت اصلی تولید کرده که فقط با بررسی خیلی دقیق از نزدیک میشه فرقش رو با ساعت اصلی تشخیص داد، و اکثریت افراد جامعه دارن اون کپیه رو میخرن و میپوشن، حس بدی پیدا میکنن.
البته منظور من این نیست که بخوام بگم عطرای کپی همشون مثل نسخه های اصلی هستن. اما برای اکثریت جامعه که آشنایی چندانی با دنیای عطر ندارن، ممکنه کپی باکارات رژ فراگرانس ورلد همون رایحه باکارت رژ اصلی رو داشته باشه. همونطور که مثلا یک نوآموز پیانو، ممکنه فکر کنه که مهارت معلم پیانوش و کیفیت سازش در نواختن قطعه Nocturne in C-Sharp Minor از شوپن، همونی هست که مثلا Wladyslaw Szpilman اجرا کرده.