باز این حال و هوا و پیاده روی های شبانه ی من و نم گرفتن های گاه و بی گاه بارون و نفس های عمیقی که که این عطر من رو وادار به کشیدنشون می‌کنه و هیجانی که به من تپش قلب و .... هیجانه توی سینه حجم گرفته و.... خلسه ی چشمام و .....رفتنشون پی رد و خط این عطرو.....که من رو مجبور می‌کنه تصورش کنم...وحشتناکه این لذت!!وقتی یک عطر تو رو توی دست هایش میگیره و مجبورت می‌کنه از قالب خودت بیای بیرون و اونی بشی که اون میخواد!!وحشتناکه و درعین حال لذت بخش!!تسلیم یک عطر شدن،وقتی بهش فکر کنی وحشتناک ولی اونقدر لذت بخشه این جنون ناخواسته که ،اوج این لذت و هیجان
رو با ولع به پیش واز میری!!!
امواج ها دیوانه کننده آن برای من!!!!!هفت،هشت و شش!!!!اصلان نمی‌زارن که چیزی که باید رو به وقتی میپوشمشون!!!
دلیل هیجانی که با پوشیدن اینا بهم وارد میشه رونمیدونم چیه واقعا!!!نمی‌دونم در خودشون ماده آیی نتی مولکولی چیزی دارن که توانایی ایجاد این حجم هیجان توام با آرامش رو میده یانه !من رو کاملاازخودم بیخودمیکنن!!!والان دیگه به نفس نفس افتادم بااینکه یک ربعی میشه که برگشتم و نشستم و نشستم و...انگار اصلا هنوز نرسیدم به خونه

سلام
دلچسبی این حال و هوا بچسب تنگ دلاتون ،حس شدن و حس کردن پاییز خیلی زیباست،پاییز تون دلچسب .عاشق پاییز و زمستانم و عاشق عطرهای این فصل ها..شایدم چون عاشق بوییدن ونفس کشیدن این دسته از عطر ها هستم عاشق این فصل هام....بازار گرمی داشت حرف و صحبت در مورد این دسته از عطرها و عطربازی ها،که حتی خواندن درموردشون به من انرژی درونی فوق‌العاده آیی میده که به راحتی یه حجم زیادی از انرژی و در درونم حبس میکردم و از ذره ذره اش لذت می‌بردم.الانشرایط جوری ایجاب می‌کنه که گاها اولویت ها رو تغییر میده،اما علایق رو نه!شاید شرایط خرید عطرها سخت شده باشه اما صحبت ازشون می‌تونه کمی از این شرایط رو سهل تر کنه،چرا که وقت گذاشتن برای علایق برای انسان ارزشمند و آرامش بخش هست.دوستان عزیز سلطان عطربازی های ایران و توران،جناب م س، ایکاروس عزیز، جناب کبیری و خیلی از دوستان دیگر،صحبت کنین،درمورد عطرهای خوب این حال و هوا،عطرهای خوب،عطرهای جدید...هوس بندازین که برای تست کردنشون برای تصور حال وهواشون هم که شده بریم جلو ...اگرتستی داشتین که حال تون رو خوب کرد ما رو شریک این حال خوب کنین...پاییز تون زیبا

باتوجه به شخصیتی ک میگین جناب قهرمانی احتمال میدم مورد پسند بانو به احتمال زیادقرار بگیره....

من از سنشوال آرکید یک دستریزا گرفتم بنای بر پیشنهاد یک دوستی،یک عطرخوشایند بادامی هست که من دوستش ندارم و دوست ندارم این رایحه منبع ش من باشم هرچند که به تجربه درهرباراشتفاده بدون استثنا بازخورد و به به و چه چه گرفتم به انضمام اینکه از طرف مردها بیشتر!!اونقدی که در اولین تجربه ی اسپری و تستش روی خودم،هنوز از اتاق خارج نشده برادر من از اتاقش بیرون اومد و ازم پرسید که چی زدم!!!قدرت پخش و جذبی که داشت برام جالب بود !!تصورکنید حجمی از بستنی خامه آیی با ترکیبات عصاره ی بادام و وانیلی (اونقدری قوی کهک به راحتی میتونید وجودشون رو تشخیص بدید)که به جانش نشسته ،اونوقت سس ارکیده از نوع رنگ های ارغوانی ایش رو ببینید که داره اراام روی بستنی فرود میاد و خوش رقصی میکنه...حالا دوربین رو زوم کنید روی این ترکیب و با حالت اسلوموشن آب شدن بستنی و ترکیب شدن این سس ارغوانی رنگ رو تجسم کنید ...چیز خوبیه که من دوست ندارم شم متاسفانه...سنشوال آرکید برای من تجسم کامل صحنه ی آخر فیلم مای بلوری نایت هست،بدون کم و کاست،صحنه آیی که تجسمی رو که گفتم برام هربار با شنیدن حتی اسم این عطر پیش روم میاره

سلام جناب قهرمانی
سری به این عطربزنید،یونی هست
Encens mythique Dorient guerlain for women and men
فوق‌العاده ارزشمند هست برای من،رز توی کار فوق العاده اس،یک گنجینه اس،من رو یاد فیلمی میندازه که اسمش خاطرم نیست درست،فیلم پسری که از تولد بویایی فوق‌العاده آیی داره که محیط و جوفیلم برمیگرده به زمان های خیلی خیلی قدیم.... روش های قدیمی ....وسایل قدیمی.....و این پسر جنون آمیز و نه تحت اختیار خودش که تحت تسلط حس و غریزه ی بویایی‌ش دست به کشتن وگرفتن عطر تن زن ها میکنه با روش های که جنون و عطش وافسارگسیخته و از دست اختیار در رفته قدرت بویایی ایش دیوانه می‌کنه آدم رو...ونهایت این جنون ،پرفیوم و عصاره آیی میشه که ....،تصویرمیکنم این عطر از گرلن در محیط و جوی مشابه این فیلم بدست امده(نه از جهات قتل های نه به اختیار و...نه!!!به جهت خواستنی که به _شدن_ میرسه ,به جهت مسیرهایی که طی شده و طی شده و شکست خورده باز و باز راه خودش رو پیداکرده برای آسودگی خیال عطار که شد آنچه باید،این عطر اصیل هست)وپنهان شده و پنهان شده و پنهان شده و باز هم پنهان شده در صندوقچه آیی ووحالا سربراورده...قدمت،اصالت،محکم بودن و زیبایی در این عطر باشکوه و وقار تمام قدم برمی‌دارند
و اما برای هدیه دادن مخاطب این هدیه باید خیلی خیلی عزیز باشند و ارزشمند!!!به عطرها هم باید احترام بزاریم که به چه کسی میسپاریمشون...لحظه هاتون خوش

از وقتی کامنت رو خوندم عمیقأ ناراحت شدم و بارها و بارها حرف ها نوشتم و بارها پاک کردم...تهش رسیم ب یک سوال دکتر
چرامیخواین ایکاروس رو پس بگیرین،گناه کسان دیگه رو دارین با درخواسته به تبعید راهی کردن ایکاروس،بی دلیل،از اون و از ما و از خودتون میگیرید،سه تایی ک دست کم اینجا به دور هستند اندکی از تلخ وزهرواره های اطراف که کام رو تلخ می‌کنند و روح رو زخمی...به خدا که دور میشم از محیط بیرون وقتی اینجام ....کاش منصفانه تردرحق این سه تایی ها ،منتظرسحرباشین..و باشیم...برقراری تون روخواهانم..برقرارباشین

درسته جناب قهرمانی پارادوکسی که توی این کار وجود داشت واقعا شوکه کننده بود برام و تصورم چیز دیگری بود،ولی من لذت بردم که چققدرمیشه با نت های که مشابه شون رو در جاهای دیگه دیدیم و بازی های معمولی که انجام میدن،بازی کردومانورداد اون هم بااین حجم وااااقعا زیاد متمایز و واقعا ساختارشکن!!باهاتون موافق هستم که سیاه و قهوه آبی میشه دید کارها رو اما تست این عطر،تا اواسط بروز عطر هیچ‌ردی از رنگ دیگه ایی غیر از سیاهی و هاله ایی از سیاهی که مه ایی سفید داره در خودش نمیتونم ببینم مگرجایی که نوک کشیدن ها ی حسی امبری،کمی رنگ میده به این معجون ابرنگی٬من این کار رو از همین جا گرفتم ،درحقیقت رفتم برای تست لاور که اون رو موجود نداشتن و در عوض این کار رو سفرش دادم..به هیچ عنوان پشیمون نیستم از این سفارش م،چراکه میبینم احتیاج داشتم واقعا گستردگی کاردرحیطه ی عطر برام کمی روشن تر بشه و چیزی که حس کردم خییلی خییلی فراتر از انتظارم بود..امیدوارم به زودی لاور رو هم تست کنم.....

اینجا به اسم شرقی ادویه ایی تعریف شده عطر و نگاه به نت ها ،تصویرسازی می‌کنه براتون احتمالا،اما اینجا برای تعریف این عطر فقط و فقط و فقط کافیه به شیشه نگاه کنین...فک میکنم،گروه بویایی و نت ها رو کامل بزارید کنار
نمی‌دونم توی کارهای هنری باید این رو لحاظ کنم که به دور از تصورو‌چیدمان نت ها،تصویرسازی کنم ..و نت ها در کارهای هنری کارهای معمول خودشون رو به هیچ عنوان انجام نمیدن..هراحظه باید منتظر شوک بود....

کارهای اونوم..(اشتباهات بر روی پیش فرض ها توتون زده،پوزش..)..

اصلااهمچین انتظاری رو نداشتم،اصلاامادگی تست کردن همچین تم بویایی رو نداشتم،بااینکه تاحالاکارهای توتون رو تست نداشتم اما پیش فرض و ذهنیتم از کنارهم قراردادن نت ها چیزی کاملااا متفاوت از واقعیت امر بود،درب دستریزم رو ک برداشتم و بوش کردم حال خوشی بم دست داد که با خودم گفتم اوووم،خوشمان دارد می آید،یک حس خوش آیند تلخ و سبک و آزادی رو درش حس کردم اما..اما وقتی اسپری کردم روی ساعدم چیزی رو دیدم اصلا تمام ذهنیت من رو نسبت به پیشبینی هام بهم ریخت...محیطی رو ساخت که تلخی و گزندگی رو درحدتمام داره بدون کوچکترین انعطافی...بوی پلاستیک درحال آب شدن و میخک دیونه کننده است،دیونه نه اینکه عاشق ش بشین،به این معنا که توی شوک بزرگی نگه تون میدارم!!آتشی رو فرض کنید که مشما و نایلون رو انداختیم توش و همراه با پرچم های خشک شده ی میخک درحال ذوب شدن هست،اتشی که تمام خصوصیات و نشانه های آتش بودنش رو باید ازش بگیرید مگر توانایی ذوب کردن ش رو...تمام گرمایش رو تمام رنگش رو...اگرپرچم های خشک شده ی میخک رو در دهان تون گذاشته باشید،اون حس تلخی و گزندگی و درنهایت یک سرکنندگی که همچنان گزندگی و تلخی آبش رو حس میکنید،در دهان تون ایجاد می‌کنه..بویی که وقتی وارد مطب های دندان پزشکی میشید غوغا می‌کنه و استرس بهتون میده،امااینجاخبری از استرس نیست...تلخی و گزندگی و محیطی که فقط دوتا رنگ رو یدک می‌کشند درست مثل شیشه اش...نمی‌دونم چطور میتونه زنانه باشه،امامیتونم تصورکنم که این کار رو یک مرد تاریک می‌تونه بپوشه،مرد تاریکی که باوجود تاریک بودنش ،مرد بودن رو هم یدک می‌کشند و این اشاره ی به مرد بودن ،گوشزدمیکنه طرف،از جنس ,,آدم,,هست..آدمی که بعداز گذشتن ازاین مرحله ی تلخ با به زور بیرون کشیدن امبرمیتونه انزوای خودش رو توی اون حجم تاریکی نشون بده،وجودداشتن یک آدم رو درپی اون تاریکی ها و تلخی ها نشون بده...اینجا کم کم اون حالت کهربایی و تلخ ،راه می‌کشه به کمی ملایم شدن و ..راه می‌کشه به رگه های کمرنگ از عطر هنرجنگ ،عبور یک نسیم از روی هنر جنگ و عطر اون نسیم واره،مینشبنه روی اون آدم اندکی رخ نشون داده،کامنت جناب کبیری رو در رابطه با ترجمه ی اسم عطرخوندم و چه جالب بود برام که دیشب موقع تستش،درحوالی گذراز میانه های رو به انتهای عطر نزدیکتر،باخودم فکرمیکردم ومیگفتم میشه صورت این مرد رو اروم و نرم بوسید،بدون اینکه اطلاعی از ترجمه ی اسم این عطر داشته باشم...اما درحالت کلی و غریب غریب غریب به بیشتر موارد ،رویه عطر به اون آدم که برای من تجسم یک مرد هست ،یاداورمیشه که،مخاطبی نداره جز خودش و باید با خودش جشندبگیره،برقصه ،معاشفه کنه،و ...درانتهای عطر ،به تنهایی و اندوه خود پی برده ی مردخوابیده درایت عطر میشه پی برد،مردی که می‌دونه کسی سمتش نمیاد..روی ساعددستم به زور تا چهار ساعت ازش ردی رو بیرون می‌کشیدم ..و این حد برای همچین عطری عالیه!!بیش از این باعث میشه زود کنارش بزارین و این اجازه روندین تا به انتها خودش رو تعریف کنه براتون،چون اصلا عطرقابل پوشیدنی به هیچ عنوان نیست،تاکید فراوان به افرادی که میان اینجا تا عطری رو برای پوشیدن انتخاب کنم و گذری نگاهشون افتاد به این شیشه،ابداا و به هیچ عنوان به سمت خریدنش نرید....اسم این کار فراوان و بسیار برازنده ی این عطر هست...چقدر خوبه که عطرها به همین اندازه با اسم شون مرتبط باشن..