نظرات | مسیح بسته شده
ترتیب نمایش
دورد برشما...
من چندباری با انجل گلد روبه رو شدم...
دقیقا شخصی که استفاده می‌کرد مانند شما دوستش نداشت و با ابروهای در هم آمیخته، گونه هایی آویزان، چشمانی تر و غصه ای کلاسیک در چهره میگفت :
پس کوو ترنج؟ کجاست گاردینیا؟ چرا بوی کرم مادربزرگم رو میده :)

باید عرض کنم که انجل گلد از یک الگوریتم کلی و کنترلی پیروی می‌کند.
ورودی های متمایز و مجزا می‌دهد، خروجی ثابت و مشخص می‌گیرد!
یاس، نیلوفر آبی، گاردینیای محبوب شما، پیئنی و لاله را باهم یکجا تحویل الگوریتم می‌دهد و در خروجی یک نت ثابت و پررنگِ فلورال شیرین (با میل های سنتتیک) تحویل می‌گیرد!
ترنج، پورنج، پیرکلی پیر (prickly pear) و... را تحویل؛ یک نت میوه ای گرم شیرین جوسی گورمند که رگه های معصوم از ترشی هم دارد تحویل می‌گیرد!
حال اینکه تمام این ها باید به سراغ سدر، مشک، کهربا و وانیل هم بروند... که فضا را گرم چوبی و شیرین تر می‌کنند!

اما آیا این الگوریتم در قسمت خروجی صحیح و قابل تامل کار می‌کند؟ پاسخ این سوال بسته به سلیقه و نگرش شماست.


[قسمتی که فرمودید بوی کرم های قدیمی رو میده! احتمالا بخاطر استفاده از خامه پرتقال هست! البته روغن خامه پرتقال استفاده میشه... امیدوارم آمادگی خوندن این قسمت رو داشته باشید... متاسفانه این روغن تو خیلی از کرم های مرطوب کننده هم دیده میشه :( ]

شادباشی جانم :)

14 تشکر شده توسط : Dragon marjanmohamadi
Invasion Barbare
لینک به نظر 16 آبان 1400 تشکر پاسخ به سعید رضایی شوشتری
دورد بر شما جناب شوشتری...
بنده با جناب مدارا و درونیات واضح، عشق سرخ و درخت دانشِ پربارِ ایشان آشنا هستم و عمیقا با شما موافقم که وجود آن بزرگوار (و امثال ایشان) ماهیتِ معادله ها را از 'چگونه' به سمتِ 'اینگونه' سوق می‌دهد...

اما در خطی فرمودید برخی روبه روی شما که ایشان را محترم می‌دانستید، می ایستادند و...
جناب به نظر من این یک امر کاملا انسانی است که از سمت افرادی با دانسته های کم و آگاهی محدود شکل می‌گیرد
این دسته عموما تماشاچی و در عین حال شکارچی اند!
شکارِ آنها 'پربارترین' افراد هستند! (پربارترین در هر جمع!)
کافی است او و همراهنش را پیدا کنند...
برای ایجادِ یک شمایل و استانداردِ شخصی به مخالفت با آن شخص و سیستم فکریِ پیرامونش می‌پردازند!
فرهنگِ شریفِ 'سازمخالف' به ضایع و ذلیل ترین شکلِ ممکن در بین آنها ترسیم شده!
ليکن نباید آنها را شنید زیرا خالی از عنصر و معنا هستند
معتقدم این جماعت را باید نادیده گرفت که اگر اینطور نباشد جهالت آنها از عقلانیت شما تغذیه می‌کند و برای آنها خنده های منحوس و برای شما انزوا به بار خواهد آورد!
(شما در اینجا نوعی است)
البته این یک اصل کهنه تر هم درخود دارد
هر آنکس بیش از حد حقیقت داشته باشد به آتش کشیده خواهد شد!
رجوع کنید به قرن شانزده و جنابِ گالیله!
یک همه چیز دادن با پایانی خاکستر شده...!


جناب شوشتری اما در بین تمام این ها یک امر بسیار مهم دیگر هم هست...
برخی نه 'معلم' بلکه شاگردی هستند که لیست حضوروغیاب معلم را از دفتر به کلاس می آورند اما با شاگردهای معمولی و غیرمعمولی کلاس طوری برخورد می‌کنند که گویا اوست که معلم است. اوست که رسیده، فهمیده، چشیده، لمس کرده و هرکس شبیه اوست باید کلام گوید و باقی به کنجی بگریزند و خموش باشند!
این یکی دیگر از معضلات است که از دسته اول آسیب رسان تر هم هست!!!
یعنی ما می‌گوییم فقط بلدها حق حرف زدن دارند...
نابلدها... خموش. شما حق بلندپروازی ندارید.
فقط به من و ما تماشا کنید!
شما می‌توانید از این سفره بردارید اما نمیتوانید صاحب آن باشید
حال اینکه تعریف ایشان از بلد، ساخته جهان منفرد و بدون قاضیِ خودشان است نه شاکله ای واضح از یک حقیقتِ واقع!
جناب شوشتری عزیز من انعطاف، مهربانی و طبیعتِ بزرگ شما، جناب سخی و بسیاری از عزیزان دیگر را بارها دیده و هرلحظه شما بزرگواران را ستایش میکنم...
اما با هرکس که حق کلام، هرچند نابلد و دورغین را از فردی بخواهد بگیرد مخالفم.
دروغ آدم ها، گاهی آسیب رسان نیست...
بلکه بهشت آنهاست... چیزی است می‌خواهند باشند و اما نشده!
هیچکس حق تخریب این بهشت را ندارد. هیچکس!

باید بهتر به خود نگاه کنیم...
کجای هستی ایستاده ایم که به کسی بگوییم خموش! که بگوییم تو که نمیدانی نگو...! من که می‌دانم باید فریاد بزنم فقط...!
در این گیتیِ پرازنور هیچکس هدف و مقصود نیست
هیچکس رسیده و بارداده نیست
اینجا همه ی ما کودکانی هستیم در حیاطِ وسیع طبیعت دوان به اطراف واژه ی حیات!
اینجا هستیم برای لذت، لمس و تجربه...


جناب من از اینکه شما و دیگر عزیزان را در قلب خود دارم بسیار خرسندم و با فرهنگ و نگاه شخص شما موافقم.
درود بر شما و تمام آن هایی که کلمه را نه در بند خود بلکه در بزم همگان می‌خواهند.

(درود و سپاسی مجزا از مدیریت و عوامل این مرجع محترم که بستری اینچنین عمیق و صبورانه را برای گاه و بیگاه ما ایجاد کرده اند)
29 تشکر شده توسط : Bizi روشن
کلوئی سی بای کلوئی
ترکیبی است واضح و شاخص از گل های سفید وَ برگ وُ جانِ ترنج
(ترنج : فلورال چوبی؛ پشت سر گلها؛ بسیار بسیار بی‌صدا، ملایم و نرم)
(چیزی شبیه به رایحه ی رز سفید هم حس می‌شود! آرام، خالص، آبدار و شیرین گلی)
همه این ها کنار استخری بزرگ در حال آفتاب گرفتن و نوشیدن آب سیبِ تازه و شیرین هستند که مشک و وانیل به آنها اضافه می‌شوند!
این دو شبیه به پسرانی برخورد می‌کنند که برای بازپس گرفتنِ توپ خود به حیاط مدرسه ای دخترانه رفته اند :)
خجالتی، متین و محتاط

بین گلهای سفید یک رایحه ی جالب هم برای خودش سوت می‌زند و هواخوری می‌کند...
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که پس از خشک شدنِ لباس هایِ شسته شده ی یک نوزاد آن را برروی بینی و صورت خود بگذارید و عمیق رایحه های حاصل از آن را استشمام کنید :)
پودری، تمیز و شیرین [ این همان است که سوت می‌زند :) ‌]

سی کلوئی شیرین، خنک'معتدل، فرش'فلورال'میوه ای و تاحدودی پودری است که میل های بسیار ملایمِ چوبی'مشکی هم در خود دارد.


رایحه هفت. سیاژ و ماندگاری شش.
مناسب برای بهار و تابستان
باتل... کاملا شفاف و کلاسیک.
مانند تصور عطار نسبت به خانم ها: شیرین، بدون ماسک با درونی پیدا که نور را از خود عبور می‌دهند!

اتاقی را تصور کنید که با نور چندین شمع روشن شده و گلدان های کوچک و بی‌شمار از گل های سفید در آن پیداست
سی با کلوئ شبیه به سایه ی دختری است از پشت پرده ی صورتی رنگ همان اتاق...
دختری که سیبی سبز به دست دارد...!
8 تشکر شده توسط : بامداد آریافر nazanin
دوردبر شما...
چندتا نت مشابه دارن اما فضای مشابه؟ خیر
چرم'وانیلِ هیستوریز و لاوندر'وتیور و شمعدانی تاور زمین بازی رو به کلی تغییر میدن
هیستوریز میره به سمت چرمی اسپایسی رزینی؛ خیلی هم کلاسیک برخورد میکنه
تاور شرقی چوبی اسپایسی با میل های آروماتیک
جنس و شخصیتِ اسپایسی بودنشون هم خیلی متفاوته...
هیستوریز طبع گرم تری هم داره نسبت به تاور

در آخر باید عرض کنم به نظرمن رایحه، عمق، پیچیدگی و پرفورمنس تاور خیلی قابل تامل تر از هیستوریزه...
14 تشکر شده توسط : nazanin Melody
اندی تاور / الِساندرو گوالتیئِری :)
جناب اینجا شما راهی به جز برنده شدن ندارید!

هر دو رایحه، ماندگاری، سیاژ، کاریزما و چیستیِ بی نظیری دارند و برای اغواگری و تملک خلق شده اند.

فقط یک تفاوت دارند. (ازنظرمن)
نه صرفا این دو؛ بلکه بطورکلی تاور و گوالتیئِری
ضربه های اندی تاور همواره توسط یک ربات بسیار پیشرفته و قدرتمند به شما وارد می‌شود
ضربه های جناب گوالتیئِری توسط یکی از خدایان باستان!
تاور فولادآبدیده است و گوالتیئِری درختی کهنسال :)

[اینها تماما تصور و خیال من است... نه بیشتر]

شخصا گوالتیئِری را بی مرز دوست دارم اما تاور را با اخم انتخاب می‌کنم :)
16 تشکر شده توسط : محمد جواد رضوانی nazanin
برخی از تولیدکنندگانِ نوشیدنی های الکی، نوشیدنیِ تولیدی خودشون رو چندین سال داخل بشکه های متخلخل که از چوب بلوط ساخته شدن، نگهداری می‌کنند!
حال این نوشیدنی هرچیزی میتونه باشه
کُنیاک، ویسکی، برندی، شراب سفید و...
تخلخل بشکه یک امر شگفت انگیز رو ایجاد میکنه!
هر سال یک درصد از حجم کلِ نوشیدنی تبخیر و از طريق همین سطوح ناپیوسته و منافذ از بشکه خارج میشه!
بریتانیایی ها به اون یک درصد که به آسمان ها رفته میگن: اِنجلز'شِر - سهم فرشتگان :)

من اولین بار با این اصطلاح تو یک فیلم کمدی و ساده به نام 'د انجلز شر' ساخته ی 'کِن لوچ' برخورد کردم.

بدون شک منطقِ بای کیلیان بابت طراحیِ اینچنینی باتل رابطه مستقیم با همین افسانه محلی داره.
بای کیلیان تبخیرِ شیرین، اسپایسی چوبی و گورمندی که، سهم فرشته ها بوده، داخل باتل های بورژوایی خودش ریخته تا شاید اون هم به یک افسانه تبدیل بشه...!!
74 تشکر شده توسط : Amir محسن ایزانلو
آقایون بیایید بیرون لطفا! ایرج بازی رو برد
ایرج دست در دست دختر : داالی گایز :)

کمدی، لطیف و در عین حال زیرکانه بود. لذت بردم.
حجم آن لبخند حق توست جانم :)
5 تشکر شده توسط : nazanin محمد جواد رضوانی
Zino
لینک به نظر 14 آبان 1400 تشکر پاسخ به کامبیز سخی
درود بر شما آموزگار مهربان.
زینو به تمام معنی خاص است - هیچ تکرار ندارد :)
جانا سخن از زبان ما می‌گویی
استادی داشتم در دانشگاه که فلسفه درس میداد و ادبیات دوست می‌داشت. از آن هایی بود که الهیات را نجات بخش و خرافات را باتلاق الهیات می‌دانست!
من همیشه مستمع آزاد کلاس های ایشان بودم :)
آن بزرگوار زینو عصیانگر را به تن می‌کرد
جمیع جملاتِ عارف گونه ی او و آنارشیِ نت های زینو
اوووو چه بود آن حال و هوا.
آن روزها، آن رایحه ها، آن آدم ها...
روزها و آدم ها کجا می‌روند آموزگار؟

درود دوباره بر شما و سپاس بابت این درس و آن خاطرات زنده.
13 تشکر شده توسط : nazanin محمد جواد رضوانی
مهیار عزیز رایحه ی مهربانی و فروتنی شما در حافظه ی من باقی خواهند ماند. سپاسگزارم جانم.

پس دختر زیبایی که شال سپید برروی گردن داشت را دیدی؟
شما، من و احتمالا چندتایی دیگر همان هایی هستیم که پشت صخره مخفیانه به تماشا نشسته ایم :)
نگرانم؛ مبادا آن شال هوس جدایی از گردن دختر را کند!
سر تصاحب اش جنگ خواهد شد... :)
5 تشکر شده توسط : nazanin Hani
Secret d`Essences Neroli
لینک به نظر 14 آبان 1400 تشکر پاسخ به آلالیتا
خواهش میکنم.
مطلبی که در مورد نرولی ایوروشه نوشتم درواقع جوابِ اون کامنت شما بود که نوشته بودید: محصولات روشه طبیعی هستند و...!
2 تشکر شده توسط : nazanin آلالیتا

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan