نظرات | مسیح بسته شده
ترتیب نمایش
شوپارد نرولی ا لا کادِمم دی گواتِمالا
گفتا من آن ترنجم کاندر جهان نگنجم
گفتم به از ترنجی لیکن به دست نایی..!

تصور کنید در سرزمینی دورافتاده و بیابانی خواب هستید که کسی شما را بیهوش و در همان حال به شمال ایتالیا؛ تورین و شهرکوچکِ ایوْرِآ می‌برد و در میدان جنگ رها می‌کند!
میدان جنگ؟ بله. فستیوال و جنگِ پرتقال.
همچنان بیهوش هستید که فستیوال آغاز می‌شود و شما با برخوردِ یک نارنج بسیار بزرگ به سرتان به هوش می‌آیید.
چشم های خود را می‌مالید که آیا درست می‌بینید یا نه که ناگهان یک پرتقال به صورتتان برخورد می‌کند.
میخواهید بلند شوید، چندلیتر آب مرکبات بر روی تنتان خالی می‌کنند.
سرپا که می‌ایستید چند کودک ده ها ماندارین کوچک را به سمت شما پرتاب می‌کنند...
مخروبه ای از شما باقی می‌ماند نوچ و دوست داشتنی :)
شب هنگام، با هزاران سوال کنجی می‌نشینید
دختری زیبا نگاهتان می‌کند؛ لبخند می‌زند و شما را به کنار آتشی می‌برد.
در آتش چوب هایی می‌سوزند که رایحه های شیرین، مشکی، کهربایی و حتی گاهی خزه مانند دارند.
دختر در دستانش ترنج دارد. یکی!
به سمت تو می آید. با پیراهنی سپید و گلی.
نزدیک تر... بادی می‌وزد و آتش را پریشان می‌کند
دختر لبانش را به گوش تو نزدیک می‌کند و آرام می‌گوید
بیدار شو... این فقط یک رویاست.
و تو در سرزمین دورافتاده ی خود در حالی که یک ترنج در دست داری از خواب بیدار میشوی!!! :)

پوشیدن شوپارد نرولی دقیقا بازآفرینی همین افسانه ی کوچک است.
سیالی است جادویی.
تفسیری تمام و کمال برای تجمل.

تند، تلخ، ترش، شیرین :) اما متین و معتدل.
طراوت اینجا وینچستر با کالیبر شانزده به دست دارد
هرکه نخواست شاداب باشد.
جناب طراوت، شادابی را به گیجگاهش شلیک می‌کند.

نرولی شوپارد دختری است تمامش آتش. اما نه سوزان.
دوشیزه ای با موهایی بلند و ربانی سفید بررویش
رها در بادهای پالرمو...
خانم نرولی. ملکه ی اغواگر سیسیل
او تمام تنش لیمو. بغل بغل پرتقال و یک آسمان کودکی است
اندامش عسل. چشمانش گل!
شوپارد عزیزم. مرسی.
گویا عسل بوی مرکبات به خود گرفته
شکوفه بی رحم پرتقال... جوان جوان جوان تر!
هل... سبز شیرین تند.

بگذریم؛ که این رویای به هم ریخته و هیجان زده را پایانی نیست


نرولیِ شوپارد
شیرین، معتدل، مرکباتی، گلی میوه ای، چوبی و اسپایسی...
گیرین اند فرش.
مناسب برای تمام جانداران :)
به حدی معتدل است که می‌توان هر چهارفصل با او بود
اما به نظرم بهار و پاییز را عمیقا به آغوش بگیرد.
سیاژ و ماندگاری برای من تا ابد برای باقی هفت از ده
باتل! جواهر است. کنتراست بی نظیرِ رنگ لاجوردی و طلایی درخشان. کانسپتی به رنگ یاقوت کبود!
این باتل در برخورد با نورهای جوان آواز می‌خواند!
اُپرای بی رحمِ شوپارد


نرولی اینجا همان وینچسترِ طراوت است؛
شوپارد نرولی یعنی : کیو کیو، بنگ بنگ...! :))
16 تشکر شده توسط : شهره Dragon
آنتونیو باندراس د آیکون
به لابراتوار مُشوش و نمور باندراس خودش آمدید.

سنتتیک مرکباتی، چوبی، اروماتیک فوژه، شیرین و معتدل
(مرکبات و فوژه اینجا پوکرفیس هستند!)

[برخی آیکون را مدلی ارزان تر از ساواژ، کول واتر و لونا روسا کربن میدانند! بامزه ها]
بهترین تشبیه : ژل شستشو بدن آبی رنگ!

از نظر من بدترین قسمت، نام محصول است.
کاش حداقل The را حذف می‌کرد!!
بهتر بود نامش را می‌گذاشت :
The cheap mix for cash
آیکون در ادبیات عمقی دارد که این آبیِ متروک به توهم آن هم نمی‌تواند نزدیک شود!

ماندگاری چهار از ده. سیاژ و باتل دو از ده. نام محصول صفر.
یکی از دوستانم میگفت احتمالا برای بعد از حمام و یا ورزش مناسب باشد. شاید...!

کاش آنتونیو همچنان دان دیگو بود. همان زُرو نه چیز دیگر!
15 تشکر شده توسط : Mahan Melody
لوران مزون بلک عود
پاپیتال!!
گیاهی است با میل به تصاحب و تملک.
کافی است یک شاخه درخت یا دیواری تکیده را بیابد!
به سرعت رشد می‌کند و به دورش می‌پیچد، تا جایی که دیگر چیزی از آن دیوار یا درخت باقی نمی‌ماند.
بلک عود برخوردی مانند به پاپیتال دارد!
گیاهی مرموز و تیره که به نور آفتاب نیازی ندارد و در تاریکی رشد می‌کند!!


آغازی تند، اسپایسی چوبی اسموکی...
عود در اینجا بسیار متمایز، نچرال و جدی است...
رگه های خجالتی از ترشی
با صمغ سیستوس دوستی های جالبی دارد. لبدانوم در اینجا اخم عود را کمی باز میکند و به او شیرینی را هدیه می‌دهد.
بهتر است بگویم او را شیرین و معتدل تر می‌کند!
در واقع باعث می‌شود ابعاد وسیع تری از عود دیده شود
وانیل و کهربا باهم! کاستوریوم و سیوت ماسک، سدار و صندل...
بیسی کاملا جدی و گرم، شرقی، انیمالیک و کهربایی!

(تغییر فضا با فاصله شکل می‌گیرد. بلک عود میل زیادی به مکث و تماشا دارد!!)

بلک عود درنظرمن تلخ'شیرین، گرم، چوبی، انیمالیک، رزینی کهربایی، شرقی، گاهی بالزامیک، قوی، عمیق و بسیار بسیار دارک است...

ماندگاری هشت از ده! سیاژ هفت. باتل شش!!
مناسب برای آقایان و شب های سرد

[نکته جالب اینجاست که اولین بار برروی پوست خانمی سی و چندساله!!! با آن روبه رو شدم. یاغی گری! ارتکابی بود دوست داشتنی]

بلک عود از سیاره ای دیگر به اینجا آمده
می‌توان آنرا بیگانه خطاب کرد! مغایر، ناسازگار...
بلک عود سیاه چاله ای است گرسنه و خطرناک در کنجی تاریک از کهکشانی وسیع!
باید مراقب بود.
سیاه چاله ها به وقت گرسنگی، نور را می‌بلعند!
بلک عود آمده که غصب کند!
شما بلک عود را نمیپوشید؛ او شما را تن می‌کند!!
24 تشکر شده توسط : نیک یوسفی محمد عرفان حق گو
شیرین اسپایسی میوه ای با خاطراتی به رنگ چوب و کهربا وَ باتلی به رنگ بستنیِ کره و انبه :)

چه جان دار بود آنجا که نوشتید میخک گون :) زیبا زیبا زیبا.
دولچه دقیقا شبیه به دخترانِ جوان و رها در ساحلِ آمفالی است.
آتش پاره هایی با پوست جوان و گونه هایی سرخ که قند در دل آب می‌کنند.
همان خواستنی هایی که بیزار از میکاپ هستند و برروی موهای خود شکوفه پرتقال دارند.
دولچه همان است که شما به دقت فرمودید : محجوب :)

دورد بر شما و هزاران بار سپاس بابت این انتخاب و آموزه ی دوست داشتنی.
16 تشکر شده توسط : سورنا مقدم علی
تاور پرفیومز لود
معشوقه ای زیبا اما مالیخولیایی که مجبورید ترکش کنید!

عود؛ دارک چوبی دودی قوی خشک
کاستوریوم؛ دارک چرمی انیمالیک قوی
مشک؛ انیمالیک مشکی'کهربایی
مر، سیستوس، استایرکس؛ رزینی کهربایی
صندل، ویتور، پچولی؛ شیرین سافت خاکی
رز، یاس؛ گلی شیرین معصوم!!

مجهول هایی هم داشت برای من...
مثلا بوهای عجیب و غریبِ پلاستیک ‌(خشک و بسیار صنعتی) در ابتدای کار و یا گیج و منگ بازی های آجیلی میوه ای نیم ساعت پس از اولین اسپری!
تنباکو کجاست؟ هم میدانم هم نه! قارچ؟ شاید رایحه ی میوه ها را باردار است!! شاید نه!

لود گرم، کمی شیرین، مقداری تند'تلخ، چوبی، کهربایی، انیمالیک، دودی، چرمی، مُشکی، دارک و خشک است.
دقیقا به همین وسعت است که نوشتم.
نت ها فرصت را از هم می‌دزدند.
لانگ شاتی است از تصادف و تصادم
اما عود و کاستوریوم ناظر به همه چیزاند.
دجال های بی رحمِ خلق شده توسط اندی تاور!
شرقی؟ بسیار بسیار کم !!
گاتک؛ متالک‌؛ دیپ اند دارک.
دارک بودنش حسی عجیب دارد
گویا یک جعبه مداد رنگی دارید ولی وقتی بازش می‌کنید، می‌بینید تمام رنگ ها مشکی و جنس بدنه ی مدادها نه از چوب بلکه از فلز است!

یونیسکس؟ اینطور فکر نمی‌کنم.
پوشیدن لود، از خانم ها معادله چند مجهولی می‌سازد.
برایشان شبیه به مردی میشود که عاشقش می‌شوند ولی مدام می‌دانند خیانتی بزرگ در راه است.
دوستی دارم که برروی پوست من عاشقش شد ولی وقتی خودش پوشید حس عجیبی را تجربه کرد.
چیزی بود برایش مابینِ عرق سرد پیشانی و اندامی آتش گرفته زیر پتو!
آشوب های مدیریت نشده ی تاور!

باتل، ماندگاری نه از ده. سیاژ هفت از ده!
مناسب برای شب های سرد و روزهایی که سوز، گرما را از تن شما می‌دزدد! همان روز و شب هایی که ناگهان حس سرما می‌کنید و نگران می‌شوید که شاید در این بی خیالی ها ریه خود را از دست بدهید!


لود حسی دارد شبیه به انفراد
رنگ باشد، خاکستری است
عنصر باشد، کروم
علم باشد، شیمی
مانند تکه فلزی است که ذاتی یخ زده و ظاهری آتشین دارد.
لود کلاس های ترم زمستان است و اندی تاور دانش آموزی بازیگوش در آزمایشگاه گرمِ شیمی صنعتی!
پنتاگونِ آبی رنگِ تاور همان جانور دوست داشتنی است که باید ترکش کرد!
20 تشکر شده توسط : احسان ممبینی m sheykhzade
Black Aoud
لینک به نظر 6 آبان 1400 تشکر پاسخ به ایرج روحانی
متاسفانه سیو د کینگ رو امتحان نکردم.
اما عود اسنشیل :) متفاوت است جانم.
عود تو بلک عود میل های سادیسمی به مُشک داره و عاشق رز میشه تو مسیر! عودِ اسنشیل میل های چوبی داره و دورنمای چرمی اسموکی.
بلک عود رزِ مستقل و شاخص داره که پچولی و سیستوس رو بغل میکنه و تا آخر قوی و باوقار کنار عود می ایسته. دورنماهای گلی بیشتر
تو اسنشیل، رز خیلی خوب وارد میشه ولی بعد گیج و بلاتکلیف میشه و در آخر میره سمت ملایمت
اسنشیل یک زعفران جدی و ناگهانی داره و بلک عود خاطراتی از مرکبات :)

اما اگر اون فضای رادیکال که ما ایرانی ها باهاش زاویه داریم منظورتون هست. (رایحه ی معابد و...) باید عرض کنم بله مشابه هستند! تو این چارچوب خاص اگر غلظت اسنشیل رو 7 در نظر بگیریم از 10 بلک عود 13 است از 10...!!! :)
به نظرم اگر بلک عود بخواد با یکی از گرلن ها پیک‌نیک بره سانتال رویال مشکی رو انتخاب میکنه... با اینکه اون بیچاره هم باز ضرب و شتم میشه توسط بلک عود :)

باز طولانی شد رئیس :(
گفتنی هاشون زیاده و من کنترلم رو دائما از دست میدم :)) درود برشما.
11 تشکر شده توسط : محمد جواد رضوانی nazanin
Black Aoud
لینک به نظر 6 آبان 1400 تشکر پاسخ به ایرج روحانی
درود جناب روحانی.
امیدوارم حداقل کسل کننده نبوده باشه براتون...!
فضای مشابه...
از نظرمن هر عطر دنیای خودش رو داره و هیچ دو عطری رو نمیشه مشابه یا حتی نزدیک دونست.
اما... بلک تو بلک. مانسرا / نوا د نوا. تام فورد / اینسنس عود. بای کیلیان / دیور هوم پرفم / لِلابو عود 27 رو میتونید امتحان کنید. اما همه اینها مهربون تر از بلک عود هستن و نت های متفاوت خودشون رو دارن.
برای تشخیص شکلِ عودِ بلک عود بهتر سراغ خود مونتال برید. مثلا رد عود یا اورجینال عود!

Black to Black - Mancera
Noir de Noir - Tom Ford
Incense Oud - by Kilian
Dior homme parfum - Dior
Le Labo - Oud 27
Original Aoud - Montale
Red Aoud - Montale
8 تشکر شده توسط : nazanin Melody
مونتال بلک عود
صخره ای را تصور کنید در ارتفاعِ شبی تاریک
اقیانوسی زیر پای صخره؛ خروشان
ملکول های آب، آبستنِ ذرات نورانی و گرم خورشید
مردی سیاه پوش با موهایی تیره
زیر نور ماه
نفسی عمیق می‌کشد...
ناگهان... شیرجه!
بلک عود حسی دارد شبیه به اولین لحظه ی برخورد آن مرد با آبِ گرم و خروشان اقیانوس.

فلزی است رها شده زیرِ آفتابِ مرداد.
کلید فا در ویولِنسل
شبیه به جوشاندن شکر در شهد
شبیه به مخفی کردنِ عود، مشک، رز، پوست مرکبات و پچولی در تکه چرمی کهنه!
گرم، بم، شیرین، تلخ، تند، شرقی، چوبی، گلی، مُشکی، چرمی...!
دیپ، منتال، سنشوال، دارک...

عود اینجا اسب سیاه رنگ بالغی است از نژاد آندلس که در جنگهای بسیار بوده
خاطراتش پُر است از پیروزی و عظمت
پدرانش هم همینطور بوده اند!
اسب اینجا حافظه ی تاریخی گرم و قوی دارد.
ژنوم اش پرحرارت و محترم است.
اما امروز نه در میدان نبرد بلکه در دلِ دشتی وسیع می‌خواهد لب صلح و گرما را ببوسد.
دشتی آکنده از پچولی و علف های بی نام و نشان
مالامال از جادوی رنگ ها
به دور از شوالیه زره پوش
امروز سواری خواهد داشت زیبا، با قدی بلند و انگشتانی کشیده
سواری که صاحب این اسبِ جنگی،، شوالیه
دلباخته ی اوست!
پرنسس رز.
نجیب زاده ای که شلوار و پیراهن سفید رنگ به تن دارد
چکمه و دستکشی چرمی به رنگ قهوه ای تیره.
پوستی سرخ و سفید، مخملی اما کاملا خشک و مات
ابرو، چشم و مو... سیاه سیاه سیاه...
قوسی آدم کش در بلندایِ تنش
حوای بی رحمِ سقوط کرده از بهشتی صورتی!
ساقه ای به دست دارد جدا شده از درخت صندل
ساقه ی نازک و بلند را میان پچولی و علف های وحشی می‌کشد
چه بی نظیر است تاب و تحرکِ اندامِ رز در بی انتهای آن دشت سبز
پرنسس به سمت اسب می‌رود
اسبی یاغی و بی پروا که هرکس جز شوالیه را زمین می‌زند
اینجا اما به شکلی عجیب آرام است
سرش را پایین می آورد
نزدیک به دستان رز...
سرسره بازیِ ذرات نوجوان نورِ خورشید برروی اندام ورزیده اش
یال های بافته شده به دقت
مخصوص دل بردن از پرنسس
عاشقانه های مخفیِ یک شوالیه...!!
همه چیز به سمت صفت اصیل در گذار است!
رز صورتش را به سر اسب نزدیک می‌کند
نفسی گرم پوست رز را نوازش میدهد...
گردش خونِ پرحرارتِ داخل رگ هایش حس می‌شود
رز... پوست جوان و شیرین
لحظه ای چشم دشت خیس می‌شود
حجم این زیبایی از قامت احساسِ دشت بزرگتر است
رز سوار بر اسب می‌تازد میان پچولی ها...
از رز و اسب خط بویی باقی میماند غالب بر بوی دشت!
می‌ماند... برای همیشه.
این وسعت شیرین و مشک گونه
اسب و رز می‌روند و دشت سرمست از این خوش گذرانی
می‌رسند به جایی که چند سنگ پیر چرت میزنند
مابین سنگ ها پُر است از گل هایی ظریف و سفید با خال هایی مشکی. گهگاه طلایی...
سیستوس های خجالتی مابین چرتِ سنگین سنگ ها مخفی شده اند
تعرقی شهد مانند روی گونه هایشان جاری
رز بزرگترینش را انتخاب و ساقه را از ریشه جدا می‌کند!
یکی دیگر هم
بزرگتر را مابین آبشار موهایش می‌گذارد
آن یکی به یالِ بافته شده اسب
اسب جنگی و یاغی حال به پسری عاشق تبدیل شده
آنکه به ضرب شمشیر لبخند می‌زند حال زیر شلاق نگاه رز تسلیم است
اعجاز لطافت یک زن...
رز به راهش ادامه می‌دهد
این بار اما نه سوار بر اسب
بلکه کنارش...
آرام تر از ابتدا! هیجانی کنترل شده
قدم می‌زنند و می‌رسند به باغی کوچک
ماندارین های باطراوت!
رز به پشت سر خود نگاه می‌کند...
دشت، پچولی های رقصان، سیستوس های خجالتی، سنگ های تنبل، ترکه ی صندل که از دستش رهاشده مابین بستر نرم علف ها!
آن نسیم لعنتی...!
بو می‌کشد... چه شیرین است. چه عمقی...
اسب گوشه ای ایستاده و با صدای پرندگان حواس پرتی را تمرین می‌کند
خالی از مفهوم جنگ!
رز لبخند می‌زند
اسب نزدیک می‌شود و کنار رز آرام می‌گیرد
رز سرش را بر عضلات شکم اسب و پایش را به تنه درخت میرساند
مابین حرارت تن اسب و طراوت درخت ماندارین
آغشته به طعمی شیرین و باستانی
به برگ ها و میوه های کوچک و فرار نورخورشید از بین آنها نگاه می‌کند
چشمانش سنگین و آرام به خواب می‌رود
خواب رز... آغاز رویایی است به نام بلک عود!

مونتال بلک عود...
چیزی است دقیقا ما بین صلح و جنگ
شبیه به قرار عاشقانه ی همان شوالیه با خانم رز!
تلفیق و ترکیبی بی رحم از رز و آگاروود
بلک عود چوبی شرقی گلی است و میل به چایپرگلی دارد.
شما نمی‌توانید بلک عود را 'بپوشید'
پس از اولین اسپری
شما به این سم! 'آغشته' خواهید شد...


خارج از قسمت : ماندگاری و سیاژ. نه از ده. :)


از دشت و وسوسه هایش که خارج شویم باید عرض کنم برای اینکه بتوانیم قضاوتی صحیح نسبت به این دست شیطنت ها که تعدادشان کم هم نیست داشته باشیم یک الزام وجود دارد.
تخلیه کامل حافظه بویایی! آلزایمر به مقدار کافی :)
بلک عود را شبیه به یک مرد سوئیسی بپوشید
مانند خانمی سوئدی استشمامش کنید
چون کودکی هلندی که می‌رود برای اکتشاف در جعبه عطرهای پدر
شبیه به جوان های آیسلندی سراغش بروید!

من که شبیه به پنگوئن جِنتوو به سراغش میرفتم. :))


بلک عود اما شبیه به عارفی مهربان نصیحتی دارد برای ما
می‌گوید : به وقت زمستان های سرد و سخت
در همان شب هایی که برف بر زمین نشسته
مابین سکوت خیابان ها
زیر سرخ و نارنجیِ لامپ ها
آنجا که میتوانی در بی سروسامانِ برف ها قدم بزنی و روانت را بازیافت کنی
همانجا... مرا بخاطر بیاور...!
من با اسبی اصیل و پرنسسی زیبا به سراغ تو خواهم آمد :)


البته خانم رز خودش هم پیشنهاد جالبی داشت
آرام و پرحرارت در گوش من نجوا کرد...
سراغ من اگر می آیی با فراموشی بیا!
13 تشکر شده توسط : سراج محمد ادریسی
لازم به ذکر است که اللیل نقدهای تندوتیز و مخالفان سرسختِ بسیاری داشته و دارد!
از نسبت دادن بوی این عطر به بوی طویله! (و چیزهای بدتر از آن...) تا نقد و تخریب حرفهای مال در مورد ماهیت این کار...
اللیل به راستی که کیفیت و قدرت را یکجا دارد.
عودی دارد بیرون زده از افسانه های عرب
اما آیا همیشه کیفیت بالا توجیه ای است عقلانی برای پرداخت بهایی سنگین؟ یا چگونه و چطور بودن آن کیفیت مهم است؟
مسئله از همین جا آغاز می‌شود.
عدم توازن بین قیمت، گفته ها و چگونگی های کیفیت!
برخی اعتقاد دارند این کار کلاهبرداری مال است که اساسِ آن از بی خبری اروپایی ها تغذیه می‌کند!
شخصی نوشته بود شما می‌توانید فقط با چند پوند یک عودِ مشک یا صندل بسیار باکیفیت از بازارهای عربستان تهیه و در اتاق خود بسوزانید و فکر کنید در حال استشمام اللیل هستید!
فرد دیگر نوشته بود بیشتر تماشایی است تا پوشیدنی!
دیگری میگفت وَاو خدای من چه شگفت انگیز. یکی میخوای؟ او نو تنکس!
دوست خود من گفت : فقط برای بی خبرها خوبه!
آیا این افراد دقیقا می‌دانند که چه می‌گویند؟
آیا او به درستی فرق بین عود به کار رفته در اللیل و عود بازار عربستان را می‌داند؟
پاسخ دادنی نیست!
و اما سوال آخر؛ نوشته ی من چه مفهومی دارد!؟
پاسخ این است که من همواره از سمت سبز و روشن به رایحه ها نگاه میکنم و از همان زاویه در موردشان مینویسم.
این نگاه با قیمت گذاری ها کاری ندارد.
به رسوم فروش و عودهای بازار عربستان.
به رقابت ها... بازارگرمی ها...تایید و تخریب ها...
وقتی سراغ یک عطر میروم در جهانی قرار میگیرم که فقط من هستم و او!
خالی از هرگونه تعریف، قیاس، حافظه بویایی و پیش فرض...
حاصل می‌شود همان که خواندید و می‌خوانید...
دروغ و بزرگنمایی دارد؟ خیر. به هیچ وجه.
میزان محل قرار گیری دوربین است! از کجا، چگونه و چرا دیدن.
اما پرواضح است که حقیقت نه در نوشته های کوچک من و بزرگِ دیگران. نه در غلاف شمشیر منتقدین. نه در محتوای زرد پشت این صنعت و هنر. نه در بین تبلیغات پر زرق و برق رسانه ها و نه حتی مابین کلمات فِرِدی مال و لبخندهای مرموز دومینیک روپیون نهفته است.
حقیقت آن است که تو میبویی، میخواهی و لمس میکنی.
شب خاص روپیون حس و حالی دارد شبیه به سوال هایی که پاسخی برایشان نیست!
20 تشکر شده توسط : Rezvani مهدی نوش آفرین
فردریک مال اللیل
عود، رز، کهربا، صندل...
رز جانِ کار است که با کهربا به دیدار عود خواهند رفت
کهربایی که در رویا به دنبال دوستی های قدیمی اش با مشک می‌گردد
گرم، قوی، شیرین...
عود ستون فقرات، نخاع، اعصاب و روانِ اللیل است!
در بستری از کندر و صندل
حس و حالی تقریبا پنهان از زعفران و چرم.
حتی میخک!!
شاید بخاطر اوژنول.
نمی‌دانم... شاید هم خیال است!
اللیل گرم، شیرین، انیمالیک، چوبی، گاهی چرمی و کمی خشک است.
حوصله کنید دودی و تند هم می‌شود!
کاملا شرقی و با تشدید عربی
سیاژ و ماندگاری نه از ده و مناسب برای سرماخورده ترین حالت زمستان!


فردریک مال در جایی می‌گوید: ما (بهمراه دومینیک روپیون در یک برنامه زنده هستند) می‌خواستیم یک مدل تازه از POAL داشته باشیم. برای مردانی که درارتباط با پوشیدن POAL متزلزل و غیرمطمئن بودند...!

همینطور هم هست.
اللیل مدلی است برگرفته از POAL
همان رز. همان کهربا. همان عطار.
همانطور که میدانید فقط در اللیل عود نقش اول را از پچولی می‌گیرد.
عودی که سی دقیقه ابتدایی بعد از اسپری، بیداد می‌کند!
بعد از آن آرام تر میشود اما تا انتها همه کاره است
بااین تفاوت که به رز هم اجازه درخشش می‌دهد.
اما من تفاوت ها را بیشتر میدانم. که بماند برای خودم...

اللیل چیزی است شبیه به دوستت دارم های یک مرد جاافتاده
نوازشی است بر گیسوانی مشکی
بوسه ای پرحرارت و بدون شهوت بر پیشانی معشوقه ای خفته
شبیه به شعرخوانی یک ادیب عرب
مانند نامش اشاره ای است به شبی خاص! نه فقط شب.
جمله ای کوتاه شبیه به 'آرام بخواب زیبا'
الیل جانداری است وحشی که عمیقا عاشق شده!

پُرتْرِیت او اِ لیدی / POAL / Portrait of a Lady
19 تشکر شده توسط : وحید محمد جواد رضوانی

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan