نظرات | فاطمه فیضی
ترتیب نمایش
عطرافشان گرامی خواهشمندم این عطر رو موجود بفرمایید.
5 تشکر شده توسط : nazanin Maxxine
Sandstorm
لینک به نظر 20 دی 1401 تشکر پاسخ به سینا دهقان
سند استورم یک عطر عالیه در این فصل .آقایان غافل نباشید ازش. در صورتیکه رایحه اش رو بپسندید واقعا راضی کننده است نسبت به قیمت.
14 تشکر شده توسط : سعیده دهرویه کریم عدن ور
سلام دوستان . با توجه به اینکه من بعد از چند مدت استفاده از این عطر خیلی با رایحه اش احساس خوبی دارم میشه لطفا عزیزانی که تست داشتن درباره فلنکرهای دیگه اش برای خرید راهنماییم کنن؟
11 تشکر شده توسط : ROSA ملورین
Rake & Ruin
لینک به نظر 17 دی 1401 تشکر پاسخ به مسیح
مسیح عزیز
بمانید و همواره بمانید . آنچه برایمان مینویسید اشتیاق و شور زندگی می آفریند .........
22 تشکر شده توسط : مهریار ابوالحسن
La Nuit Tresor
لینک به نظر 17 دی 1401 تشکر پاسخ به دنیا
عطرتون درسته. همونه. شیشه بنفش تیره و مایع داخلش رنگ تیره . عطر میوه ای نیست . خیلی هم خوشبو و بسیار شیکه . مبارکتون باشه.
10 تشکر شده توسط : ملورین Zizo
جناب آقای محبی این نظرات واقعا راهگشا هستن . بی همتا یک توصیف عالی بود . ممنونم .
5 تشکر شده توسط : اردلان بابک
جناب آقای اردلان واقعا سپاسگزار توصیفات عالی شما هستم . خرید این عطر از بهترین تجربیات این سالهام بود.
4 تشکر شده توسط : اردلان بابک
ممنونم آقای فرشاد بابت راهنماییتون . خریدمش و عالیه
3 تشکر شده توسط : بابک TIMELESS
خیلی ممنونم لیلیان جان از توصیفتون
5 تشکر شده توسط : امید آرمانی Zizo
از عطرافشان به دستم رسید‌ .
اول از رایحه اش بگم که در دقایق اول حس و حال باکارت رژ رو داشت کمی. همون حالت بیمارستانی اما شیک. بعدش کهربا و مشک همراه گلها وارد میشن. گلها اصلا گلهای سفید نیستن و انگار فقط صفت گلها رو گرفتن و خودشون حضور ندارن. رفته رفته شیرینی همراه صفات گل بیشتر میشه. دلنشین. دلنواز. دلخواه. همون چیزی که خیلی وقته روحم تشنه بوییدنش بود. همون چیزی که دوست داشتم توی زندگی بوییده باشمش. خیلی به دلم نشست . خیلیاااا. ماندگاری عالی پخش بو خیلی زیاد.
اما از احساسم:
دوست دارم نفس های آخر زندگیم چنین بویی به مشامم برسه. چرا؟ چون این روایح توی روحم بودن . کجا ؟ به قدمت زیاد . سالهای بین ۶۱ تا ۶۷ همراه مامانم میرفتم مدرسه شون. یک کلاس رو مهد کرده بودن‌ . مامانم معلم علوم بود و من عاشق زنگهای آزمایشگاه بودم. میرفتم آزمایشگاه مدرسه شون. مدرسه هاجر. میزها استیل بودن و قد من به زور می‌رسید به لبه های میز . بوی استیل میزها میزد به بینی ام. بوی نفت بخاری و آتیش هم میومد. آزمایشگاه مشرف بود به حیاط خلوت بسیار دلگیر با دیوار بلند . پر میشد از برگهای پاییزی. گیاهان خودرو هم توی حیاط خلوت میروییدن . بوی گیاه و هوای مرطوبِ بیرون میزد به آزمایشگاه . جنگ بود‌ . وضعیت قرمز میشد و بچه ها و معلم ها زیر پله های دو طرف سالن مدرسه سنگر میگرفتن . بوی مرگ میومد . اما من نمیترسیدم. چون مامانم بود. همیشه جاهای دلگیر و پاییزی رو عاشقم. بوی فلز و الکل و بتادین و بوی نفت و بخاری و بوی مامانم. این عطر برام همه ی اینها بود. این عطر برام مدرسه ی هاجره با همه جزئیاتش .
64 تشکر شده توسط : سَمان صدام میکنن آرش م

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan