اِوَزیون دیگو دُ اَوَن، شاید به نظر خیلی کار خاصی نباشه، به نظر من دیوانه کننده خوبه و رفته تو لیست خریدم. خیلیا رو فریگرنتیکا گفته بودن شباهت زیادی داره به nexos و pure havane. هیچ کدوم شون رو تست نکردم و از دوستانی که این سه کار رو تست کردن خواهش میکنم فیدبک بدن روی این تصمیم بنده برای خرید این عطر.
در اپنینگ برای کمتر از یک دقیقه شما شیرینی خیلی زیادی رو حس میکنید که وانیلی نیست واقعا، شایدم یه مدل وانیل خاص باشه که برای من غریبه. بعد از اون تنباکو وارد میشه نه به صورت beast گونه. و خیلی solo طور واسه خودش Gene Kelly استايل می رقصه همون جوری که داره می رقصه یه نم بارون ادویه هم می زنه، یه نمور فضا شیرین و عسلی میشه. اینا کلا حدود بیست دقیقه ای طول میکشه وا. شما می تونید این وسط مسطا برید یه فِری در جامعه بخورید یه سیگاری روشن کنید و اینا. بعد یِهو...خدای من... این جاست که لوندر میاد. من لوندر رو می پرستم. یه duet ناز لوندری تنباکویی شروع میشه. من همیشه اینجاست که میگم این لعنتی رو میخوام. دوئت ام قشنگ طول میکشه وا. باز می تونید برید فِر بخورید و اینا. خودتون دیگه با فرهنگ انتظار آشنایید. من خیلی چشم به راه شکلات بودم ببینم چیکار میکنه وسط عشق بازی این دو تا. و دیدم که عملا کاری نکرد یا من اصلا هر بار بهش توجه نکردم بس که این دو تا قشنگن. درای داون کار فلورال و پودری و شیرینه و تنباکو و لوندرم عاقبت به خیر میشن توش ..
And they lived happily ever after
سایکدلیک سیکستیز و وودستاک و یکی از اجراهای خوب و اسید، اسید تحت الفظی نه استعاری، اجرای Joe Cocker. آهنگwith a little help from my friends ، اجرا سال ۱۹۶۹، مثل خود جو کوکر با اون ژست ها و اطوارای spasmodic، آدم دوست داره فریاد بزنه: i wanna get high with my friends
پرستوی عزیز در پاسخ به سوالی که امیرحسین جان در بخش پرسشهای سایت مطرح کرده سوال قشنگی پرسیده بود. سوال این بود که ال پاچینو در فیلم the scent of a woman چه بویی رو از اون دختر جوون و زیبا استشمام کرده بود که اون رو فراخوند به اون تانگوی دوست داشتنی. من عطری برای خود تانگو رو انتخاب کردم که احتمالا کمی آف تاپیک باشم پرستو جان در جواب دادن به سوالت.
تانگویی در ستایش جوانی و سبک بالی ، رهايی و سبزی جوانی به لطف خلق فضایی اوزونیک توسط cascalone و کمی awkwardness خیاری که برگهای بنفشه به اپنینگ کار اضافه میکنند. ولی خب awkward بودن اوکی هست چون خود ال پاچینو قبل شروع تانگو به دختر جوون که از اشتباه کردن می ترسه میگه
If you make a mistake, get all tangled up, just tango on
و تنگو آن میکنه این عطر زیبا و میموسا و میموسا با اون حالت پودری و کما بیش سبز گونه اش که قبلا کمی در اپنینگ رخ نمایی کرده رقص رو سبکتر میکنه. از زمین کنده میشن دنسرهای ماو توی اون فضای سبز و bitter-sweet که قطعا شیرینیش بیشتره، مثل ذرات غبار در هوا می رقصند.
یادمه تو کتاب عشق سالهای وبای گارسیا مارکز، در شروع رمان بوی بادام سوخته میاد و این بو دکتر رو یاد unrequited love میندازه عشق تلخ، عشق یک طرفه. ولی بوی بادام درای داون کار به لطف heliotrope و بوی وانیلی و شیرین آمبروکسان و ترکیب همه اینا با یلانگ پایان بندی زیبایی رو برای تانگوی ما ساخته. تانگویی در ستایش زیبایی زن و سبزی زن، مثل mother nature در رمانتیک ترین حالت ممکن. (مادر نیچر خیلی هم همیشه رمانتیک نیست)
خلاصه به قول Leonard Cohen :
Oh, let me see your beauty when the witnesses are gone
Let me feel you moving like they do in Babylon
Show me slowly what I only know the limits of
Dance me to the end of love
تاهیتی رو به شخصه دوست دارم از پرسپکتیوی که گوگن بهمون داده ببینم، زنهایی نیمه عریان با تاج هایی از گلهای اگزاتیک یا به قول خود گوگن
"Women capable of walking around naked without shame"
گوگن بهشت عدنی رو از بزرگترین جزیره پولینزی فرانسه برای ما به تصویر کشید که بخشی از رایحه ش رو l'Arc در balade tiare de Tahiti کپچر کرده. خلق این اثر داستان خودش رو داره البته. داستان کشتی ای که از پسیفیک اومده و اون بوهای مست کننده و عجیب و غریب.
در اپنینگ به محض اینکه اسپری میکنید عطر رو،نتها کاملا قابل تفکیک هستن. امتزاج سیترس شیرین نارنگی با رایحه رز و اون سرمستی وانیلی کمی سنگین (heady) هانی ساکل، یا پیچ امین ادوله، در غروب شما رو وارد باغی می کنه از گلهایی که وجوه اشتراک زیادی دارن و شاید به این دلیل دست کم برای شامه من قابل تفکیک نباشن. بوی یاس و رز، شیرین و کمی ترش. خیلی کم ترش. و اینجاست که صدای Ella Fitzgerald در گوش شما زمزمه می کنه :
Every honeybee fills with jealousy
When they see you out with me
I don't blame them, goodness knows
Honeysuckle rose
When you're passin' by, flowers droop and sigh
And I know the reason why
You're much sweeter, goodness knows
Honeysuckle rose
و شما در حال شنیدن هانی ساکل رز الا فیتزجرالد، و نگریستن به تابلو «از کجا آمدهایم؟ کیستیم؟ به کجا میرویم؟» گوگن، از گردش خود در تاهیتی با «بلد تیغ دو تییتی» محظوظ میشید. سندل وود و پچولی و ماسک در درای داون فقط بیس فلورال تر و شیرین تر و creamy تر رو برای گردش شما گارانتی کردن.
Don't buy sugar
You just have to touch my cup
You're my sugar
It's sweet when you stir it up
پی نوشت: یه ذره مزه بستنی لیچی هم میداد. پرفورمنسش کاملا خوب و قابل قبوله ولی من به شخصه برای خلق فضاهای خاص ازش استفاده میکنم. فک کنم یه ذره واسه a Persian nose یادآور گلاب و این چیزا باشه. برای من البته خیلی نبود ولی قابلیت تو مخی بودن از اون لحاظ رو داره.
عفت سادات رو کسی عفت سادات صدا نمی زد. به جز پروین دخت و مهین دخت دختر عمه هاش و من. من وقتی که میدیدم داره تو خونه می چرخه و رژ نزده. « عفت سادات رژت کو؟»
از شریعتی پیاده میومدم خونه. پشت پنجره خونه اخلاقی مون سیلوئت عفت سادات رو میدیدم که داره جدول حل میکنه. روی تختش که کنار اون پنجره طبقه همکف رو به خیابون بود. کیوت ترین مامانی تپل دنیا.
با تجویز دکتر ترامادول میخورد و توهم می زد. پرت میشد به یه زمانی که من هیچ خاطره ای ازش نداشتم. بعد میگفت بچه م کو. پروانه من رو نشون میداد و میگفت ایناها بچه ت. می گفت اینو که میدونم ولی بچه م کو.
اسفند که رفت، حرف چند سال پیشه، نمی دونم چند سال، زمان برام مفهوم عجیبی داره الان، آره اسفند که رفت تا دو هفته رو تختش میخوابیدم. اون قدر اونجا خوابیدم که گلایی که گذاشته بودم رو تختش خشک شدن. اونقدر اون عطر ژیوانشی خشک شده رو میزش رو بوییدم که خفه شدم از نوستالژی.
اسفند برای من پایان یک تراژدی خانوادگیه چند چپتریه. که دیگه تموم شد. خیلی حضور مرگ برای من پررنگ تر میشه. و مشکل اینجاست.
لمس مرگ، نمی ذاره من بفهمم دو دو تا چهارتای نرمال زندگی رو. یعنی از یکی نامهربونی ببینم میگم یعنی این تا حالا به مرگ فکر نکرده؟ بدجنسی، زرنگ بازی همه چی آدما برام غیرقابل تحمل میشن. عجیب حساس میشم. گفتم اسفند اینجوریه. بقیه اوقات خودم هم احتمالا یکی هستم مثل بقیه.
عشق صبا و نازنین، این دو تا فرشته مهربون با اون قلبهای بزرگشون، من رو از لایه های عمیق یخچالهای غیرطبیعی زندگیم لمس کرد. گرم شدم و امیدوار. امیدوار به ذات بشر. امیدوار به اینکه کامبیز درست بگه و من جنگجو باشم. و همه مون جنگجو باشیم و مسیح و هانی و ملودی. امیدوار به اینکه شاید بشه و حتما میشه، فقط یک لحظه به پوچی زندگی و لذت کنار هم بودن برای غلبه بر اون پوچی اگر فکر بشه، میشه باز امیدوار بود که برگردن. که جمع شیم. که گرم شیم. این خونه پر از فرشته ست کامبیز حرفش حقه