نظرات | Through a Glass Darkly
ترتیب نمایش
شب بود، و می‌بارید؛ و بارنده، باران بود؛ باریده، ولیکن، خون.
- ادگار الن پو

نه دوستش دارم و نه چیزی برای گفتن در موردش. قامت‌ام برای توصیفش کوتاه است، آن‌قدر غریب و متفاوت است که ذهنم نمی‌تواند کلمات را برای وصفش کنار هم بگذارد. پس هم‌آوا با الن پو می‌گویم:
ولکین، خون! ولیکن، خون! ولیکن، خون!
14 تشکر شده توسط : فرهاد Golnoosh
عسل‌بانو عسل‌گیسو عسل‌چشم
منو یادِ خودم بنداز دوباره
بذار از ابرِ سنگینِ نگاهم
بازم بارونِ دل‌تنگی بباره

خلاصش کنم؛
ناکسوس، خوش‌رایحه‌ترین عسلی هست که بوییدم!
17 تشکر شده توسط : فرهاد Mahan
«مردان چون خدایانند
‏بر سینۀ زنی زاده می‌شوند و می‌میرند.»

این جملهٔ “ژول میشله” {مورخِ فرانسوی} برای من تداعی‌گرِ تئوری زنانگی در مردان یا همان آنیماست! این زن‌بودگی سیال است. این میلِ ما {مردان} به زن، رازهایش، بازنمودهایش و غریبی ِجذابش که به درک نمی‌رسد، همه‌اش ما را برای تصاحبِ زنان مُشتاق‌تر می‌گرداند. این تحسینِ درونی ما نسبت به زن که در لایه‌های زیرینِ ذهن سعی در تقلیدِ آن و پرورشِ زنانگیِ‌مان می‌کنیم ابدی‌ست، انگار که زنان آمده‌اند تا دنیا دنیاست آنان را ستایش کنیم.

گریس دیور همان آنیماست، همان ضمیرِ ناهشیارِ زنانه، با همان امیال، همان ترس‌ها، همان کابوس‌ها و تمامِ جنبه‌های ریز و درشتش! زنِ عاقلی‌ست که وقتی مردی او را می‌نگرد از اینکه جای او باشد بدش نمی‌آید، فراست دارد، آینده‌نگری می‌کند، نگاهش به قدم بعدی‌ست، می‌داند جنسِ متفاوتی‌ست و خواهانِ برابری نیست، برابری برایش کودکانه است! هیچ برابری میان آب و آتش وجود ندارد. به مانند “ایمی کنی برت”، هم مادر است، هم به خودش میرسد، هم نقش و جایگاه اجتماعی خود را به خوبی بازی می‌کند.

وقتی صحبت از زن می‌شود هیچ‌گاه نتوانسته و نمی‌توانم از برگمان بگذرم. نگاهِ او به زن را دوست دارم، زنان را از بُعدِ نافذی می‌بیند که معمولاً دیده نمی‌شود، حتی به یاد ندارم کسی قبل از برگمان توانسته باشد این‌چنین در سینما به زن اعتبار ببخشد {بعد از مرگش هم کسی نتوانست این اعتباردهی را تجدید کند}. زنان برای برگمان واقعی‌ترند، نگاهِ‌شان به زندگی پیوسته‌تر است و خیالاتِ‌شان کم‌تر! به واقعیت نزدیک‌ترند و حتی می‌توان گفت واقعیت‌زده‌-اند، بیشتر محو تماشای جهان‌اند! بیشتر و بهتر آن را همان‌طور که هست می‌بینند. فیلمی نساخته که زن نقشِ تعیین کننده‌ی داستان نباشد، شده دقایقِ حضورِ زنان در فیلمی کم باشد، اما سکانسی کافی بوده است که زنی آمده و جمله‌ای گفته و روانِ‌تان تا پایانِ فیلم حول آن جمله می‌چرخد. در غالبِ آثارش سکانسی نیست که زنی {یا لااقل زنانگی‌ای} در آن حضور نداشته باشد. انگار او مُریدِ ابن عربی‌ست که گفته: «کلّ مکان لايؤنث لايُعَوّل علیه» یعنی: ‏هر مکانی که زنانگی نداشته باشد اعتباری ندارد!

در پایان بگویم این کار رُز دارد اما رُزی‌ نیست، حَرَمی نیست، اصلاً جنبه‌ی مذهبی‌ای در آن یافت نمی‌شود، زنِ تمام‌قد مُدرنی‌ است با ارزش‌های کلاسیک! و صدالبته برای استفاده‌ی آقایان توی ذوق نمی‌زند!
25 تشکر شده توسط : علی فاطیما جان
جا داره از همین تریبون از همه‌ی دست اندرکاران برند دیور بابت گلابی که ریختن تو شیشه‌ و چهارصد یورو می‌فروشنش تشکر کنم! فرانسوآ دماشیِ عزیز، فقط به من بگو عود کجاست؟ بهم نشونش بده!
واقعاً چرا در نامِ این عطر از عود استفاده شده؟ نمی‌دونم، هیچ‌کس نمی‌دونه!
13 تشکر شده توسط : فرهاد Chloe Love
Fahrenheit
لینک به نظر 23 شهریور 1402 تشکر پاسخ به جواد وزیری
به نظرم شما فقط پیام رو یه دور سَرسَری خواندید و سریع با عجله آمدید تا ابراز مخالفت کنید [که این حق طبیعی شماست]. اما بنده هیچ‌گاه ننوشتم این کار بوی زباله میده! گفتم: «این کار زباله‌اس!»

این عبارتِ بنده وصفِ جنسِ رایحه نبود بلکه شبیهٔ همان چیزی بود که ما وقتی چیزی را دوست نداریم یا از آن شاکی می‌شویم به کار می‌بریم. به طور مثال برای همه‌ی ما احتمالاً پیش آمده که وقتی از سالن سینما بیرون می‌رویم در ذهنِ‌مان بگوییم عجب فیلمِ آشغالی بود! بنده هم در اینجا چنین منظوری داشتم و اصلاً تشبیهی مابین این‌کار با بوی بدِ زباله از جانبِ بنده صورت نگرفت!
14 تشکر شده توسط : فرهاد complihanicated
Fahrenheit
لینک به نظر 22 شهریور 1402 تشکر پاسخ به Sajjad
دوست عزیز برای بنده عطرها به‌خاطرِ ذاتِ عطر‌بودنِ‌شان یه حداقل نمره‌ای می‌گیرند، و تا به حال به یاد ندارم از ۳ و ۴ به رایحه‌ای کم‌تر نمره داده باشم تا خواننده گمان نبرد با “کثافتی خالص” روبه‌روست. هرچه هست عطر است! به گمانم صفردادن به کاری به معنای انکارِ وجودیِ آن به منزله‌ی عطر است و بنده علاقه‌ای به چنین انکاری ندارم!
خوش باشید.
7 تشکر شده توسط : فرهاد بابک
این کار بد نیست، این کار زباله‌اس!! این رایحه‌ی خیارمانند چقدر عذاب‌آور و مشمئزکننده‌اس خدایا!! این خیارِ گازوئیلی شده با ترکیب بابونه و بنفشه اینقدر بد بود که نتونستم بیشتر از یک ساعت تحملش کنم و مچ دستمو شستم. اگر از من بپرسند نمادِ دادائیسم میان عطرها کدام رایحه‌اس بی‌شک پاسخ فارنهایته. به همان‌شکل کم‌اعتبار، مُشوَش، غیرمرتبط، درهم برهم و مضحک!
9 تشکر شده توسط : فرهاد zariiii
«زنانی که به طرزی استثنایی زیبای‌اند، محکوم به شوربختی‌اند.» این را “تئودور آدورنو” قریبِ هشتاد سال پیش در “اخلاقِ صغیر” نوشت. آدورنو معتقد بود این زنان بیشتر در معرضِ ویران‌کردنِ خود و همه‌ی آن روابطِ انسانی‌اند که در آن شرکت جُسته‌اند.

با این‌همه، زیباییِ خیره‌کننده‌شان برایشان موفقیت به ارمغان می‌آورد[همان‌طور که تاثیرش را در مُد، سینما، ازدواج و غیره شاهدید]، اما در قبالِ این موفقیت دیگر تواناییِ عاشق‌شدن را پیدا نمی‌کنند، عشقی را که به آنان معطوف شده است، مسموم می‌کنند و عاقبت دست‌شان خالی می‌ماند. تحسینِ همگان آنان را واداشته است تا کوششی برای اثبات ارزش‌های خود نکنند.

شخصیت این عطر دقیقاً حکایت از چنین زنی دارد! زیبایی به هنگامه‌ای که با این عطر در آمیزد آن‌قدر شهامت و اعتماد به نفس می‌دهد که هرگونه داد و ستدی را رد می‌کند. هرگونه تعاملی را پایین‌تر از شأنِ خود می‌بیند، هرگونه کلامی را تلاشی برای کشیده‌شدن به تخت‌خواب می‌پندارد و سخن هر دوستی را نشانه‌ی حسادت تعبیر می‌کند! برای این زنان همه‌چیز قابلِ جایگزینی‌ست، فرصت‌ها را با خیالی آسوده از آن‌که همیشه متقاضی‌ای یافت می‌شود به هَدَر می‌دهد، از انتخاب گُریزان است و عدمِ قطعیت در همه‌چیز بر زندگی‌اش سایه می‌افکنَد!

زیبایی به وقتی که با این ساخته‌ی دستِ “ژاک فلوری” آمیخته‌ شود زن را عمیق نشان می‌دهد، حتی اگر در تمامِ زندگیِ خود لای کتابی را باز نکرده باشد یا هیچ‌گاه اندیشه‌ای به ذهنش خطور نکرده باشد! آن زیبا زنی که بوکت‌آیدل پوشیده موقر و آرام جلوه می‌کند حتی اگر لودگی در بطنِ او در تلاطم باشد، فرهیخته، مهربان و جدی خواهد بود اگر در زیر پوستِ ابریشمی‌اش یک سلیطه باشد، یک‌کلام اگر این زن دهانش را باز نکند و سخن نگوید یک الهه‌ی شایسته‌ی پَرستش خواهد بود!
36 تشکر شده توسط : فرهاد Amir
الینور وایلی چه زیبا نوشت:
پُشتِ نقاب‌های وحشت‌افزا و ملال‌آور
راه می‌روند لحظاتِ طاقت‌فرسای سالیانِ رفته
بی‌آنکه هیچ‌یک شایسته‌ی هراسم باشند
یا بتوانند تبسمم را از روی لبانم بزدایند.

و واقعاً هم همین است، آن سالیانِ رفته، آن لحظاتی که به نظر طاقت‌فرسا می‌آمدند ولی با رایحه‌ای سعی در تلطیفِ‌شان داشتم، همه و همه گذشته‌اند، با آن‌که هنوز به میان‌سالی وارد نشده‌ام، هنوز طبقِ عُرف جوانم، و هنوز تبسمِ خود را حفظ کرده‌ام.

ده‌سال پیش از این کار دو عدد خریده بودم، یکی که تمام شد، آن یکی را هم دلم نمی‌آمده که از بسته‌بندی‌اش خارج و شروع به استفاده کنم. تا دیشب که هوسش بر من فائق آمد و آن را گشودم. کاری‌ست برای استفاده‌ی روزمره اما من به سال تولید آن و اصالت فراموش نشده‌ی کرید در آن زمان اطمینان داشتم، می‌دانستم عملکردِ آن مرا راضی‌ می‌کند و همین هم شد.

در جمعِ مُرفه و پُر مدعایی حضور به عمل آورده بودم که به پشتوانه مال و منال غیرقابلِ شمارشِ خود در همه‌چیز صاحب‌نظرند و به افتخارِ ارث پدری‌شان آن‌قدر مغرورند که حتی با آن نگاه‌های تحسین‌گر، لبخند رضایت و یواشکی نفس عمیق‌کشیدنِ‌شان در بَدو ورودم حاضر نبودند نام عطر را بپرسند [که اگر می پرسیدند هم عادت نداشته و ندارم که بگویم]، فقط صاحب‌خانه که در پایان مهمانی دلش رضا نداده بود بدونِ چیزی گفتن بدرقه‌ام کند گفت: “بوی خیلی خوبی میدی، کاش می‌دونستم چی زدی!” عزیزِ دلی بود و فقط به خاطرِ وی در آن جمع شرکت کرده بودم، امروز برایش پست کردم، برای من نگه داشتنش عذاب بود، مرا یاد روزگارِ اوج کرید می‌انداخت و قیاسش با وضعیت فعلی موجب رنجم میشد، ترجیح دادم آن عزیزِ دل که مجذوبش شده بود تا مدت‌ها ازش لذت ببرد. و حالا غیر از ارولفایی که رو به اتمام است دیگر از کرید کاری در قفسه‌هایم وجود ندارد و نخواهد داشت. این پایان من و کرید بود! بدرود کرید، بدرود اعتبارِ به زوال رسیده‌ی عطرسازی.
16 تشکر شده توسط : فرهاد marjanmohamadi
از معلوم‌الحالی بعضی از عطرها فرد می‌ماند که چه بگوید! ‏حتی خشونتِ کلمات هم راضی‌ام نمی‌کند، آدم احساس می‌کند هرچه بگوید تیغِ‌ کلماتش لطیف می‌بُرَد و عاجز از توصیفِ ذلالتِ بعضی از عطرهاست! حکایت همینی که ورساچه آن را تولید کرده [که ای کاش هیچوقت نمی‌کرد].
5 تشکر شده توسط : nazanin Morteza

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan.ir