نظرات | Through a Glass Darkly
ترتیب نمایش
بوی خامه‌ای میده که روی نارگیل مالیده شده و در این میان کهربا هر وقت صلاح بدونه خودی نشون میده و هروقت هم مایل باشه جای خودشو به گل‌های سفید [بیشتر مریم و یاس و کمی هم زنبق] میده. خیلی ازش بوی مرکبات نگرفتم و به نظرم خیلی خفیف بود!

نکته‌ی جالب در تجربه‌ی تستِ این عطر موازی‌نبودنِ نُت‌هاست! رفت و آمدِ نت‌ها لحظه‌ای و در فواصلِ خیلی کوتاست، هر نُت یه جلوه‌ی لحظه‌ای از خودش ارائه میده! در کل بنده در روایحی که نُتِ نارگیل در اون استفاده شده Virgin Island Water از کرید رو ترجیح میدم، ترکیب نارنگی ماندارین، نارگیل و مُشکِ اون کار در مشامِ من زیباتره!

بیشتر هم انگار مناسبِ خانم‌هاست و اون یونیسکسی که اعلام شده بیشتر به خاطر سنتِ تبلیغاتیِ تام‌فورد بوده! به هرحال کاریه که شایستگیِ تست‌شدن رو داره.
16 تشکر شده توسط : یاس فرهاد
Lost Cherry
لینک به نظر 18 مرداد 1402 تشکر پاسخ به علی افتخاریان
می‌دانید دوست ارجمندم، بنده همان‌موقع به این درک نائل آمده بودم که اساساً آن دیگریِ شگفت‌انگیز، آن دیگریِ کامل کننده‌ی ما، آن دیگریِ قیاس‌ناپذیر وجود نداشته و ندارد. البته آدمی به تبع آدم‌بودنش موجود منحصر به فردی‌ست! اما در پس این خاص‌بودن و تفاوت‌ها، بیش از آن‌چه که فکرش را بکنید شبیه یک‌دیگریم و دارای صفات مشترک هستیم! آن دیگری‌ای که تکرار نمی‌شود و برای‌مان حدِ اعلای مونس و همدم‌بودن است فقط برای قصه‌هاست، در جهانِ واقع آن تجربه‌ی چندماهه‌ی شیرینِ بنده از آشنایی با آن خانم با تمام کیفیات یونیکِ آن، می‌تواند جایگزین گردد، آن‌هم از آن‌جایی که دلبستگی و وابستگیِ وافر و مظاعفی شکل نگرفته بود.

لیک اگر دقت کرده باشید بنده از اهمیتِ ناچیزِ بازخوردها در برابر علاقه‌ی شخصی‌ام در متنِ قبلی نوشته بودم؛ پس قاعدتاً به نظرم با شناختِ ناکافی از تجارب و زندگیِ دیگران و تکیه‌ی صَرف به متنی ۷-۸خطه مَلامتش نکنیم که آی برای “رابطه یا ازدواج” باید بیش‌تر از این‌ها را فدا کرد.
19 تشکر شده توسط : فرهاد Maxxine
چهارسالِ پیش با یه خانمی آشنا شده بودم و مدتی بود که از آشنایی‌مون گذشته بود، کم‌کم داشتم به این نتیجه می‌رسیدم که همه‌جوره برای من شخصِ ایده‌آلی هستن. گذشت تا این‌که پای این عطر به زندگیم باز شد و من انگار با این رایحه‌ی خوشِ جدید، شیفته و شیدا شده بودم.

بازخوردهای فوق‌العاده‌ای ازش گرفتم! البته علاقه و میلِ شدیدِ خودم قابل‌مقایسه با اهمیتِ اندکِ بازخوردهای دیگران نبود. اما فکر می‌کنید چه شد؟ یک روز خانم فرمودند: «دیگه اینو استفاده نکن، بوشو دوست ندارم.»

و من هاج و واج انگار زمین و زمان داشت رو سرم خراب می‌شد، زبونم بند اومده بود، نمی‌دونستم چی بگم! خیلی بیشتر از الان با دنیای روایح غریبه بودم و واسم پذیرفتنی نبود که کسی می‌تونه از چنین بویی خوشش نیاد. گفتم: “نه!”

چطور باید با کسی زندگی کنم که نتونم از علایقم پیشِ اون استفاده کنم، چطور باید بذارم چنین فردی بشه نزدیک‌ترین شخصِ زندگیم؟! نه، ممکن نبود. من تنِ زنی که این رایحه رو دوست نداره نمی‌تونم و نمی‌خوام به آغوش بگیرم. با آرزوی بهترین‌ها ازشون خداحافظی کردم و جدا شدیم.

گذشت تا چندشب پیش به همراه یه آقا و کودکی که راه رفتن رو تاتی‌تاتی‌کُنان تمرین می‌کرد ایشان رو دیدم. حس غریبی بود! این حس که دنیای روایح می‌تونه مسیرِ آدم‌هارو از هم جدا کنه، می‌تونه سرنوشتِ مشترک افراد رو از بین ببره، میتونه ما رو به سمت و سوی متفاوت بکشونه و و و!
29 تشکر شده توسط : فرهاد Arad felegari
پنج‌سال قبل که اوکراین هنوز به این وضع نیوفتاده بود به دعوت یکی از دوستانِ ایرانیِ ساکنِ آن‌جا، ده روزی رو در شهر “کریفیی ریه” گذراندم. بنده رو به باغ گلابیِ یکی از دوستانِ اوکراینی‌اش برد. سه روز در آن باغ بودیم. مهمان‌نوازیِ آن‌ آقا بیش از حد شبیهٔ ما ایرانی‌ها بود، خون‌گرم، بسیار اهلِ پذیرایی به طوری که در این‌ سه روز که پیشش بودیم ۴کیلو افزایش وزن پیدا کردم، شخصیتش طوری بود که نمی‌شد بهش دستِ رد زد!

ظهر یک روز آفتابی واسمون بستنیِ وانیلی دست‌سازِ خودش رو آورد، در حال قدم‌زدن توی اون باغِ بزرگِ گلابی بودیم. خواستم قاشق‌ بستنیم رو بذارم توی دهانم که دوستم دستِ منو گرفت و منع کرد، گفت: «قبلش بو کن، بستنی‌های میخائیل رو باید اول بو کنی! بوش‌ بهتر از مزشه!» بوی وانیل و گلابیِ تیزیانا ترنزی دراکو منو یادِ اون بستنی انداخت، این‌کار اونقدر بهش شبیه بود که دوست داشتم توی دهنم اسپری کنم!

این رایحه‌ی خوشمزه‌ی وانیلی، با اون تمِ پودری و بوی گلابیش و از همه‌ مهم‌تر اون خاطره‌ی زیبای بنده، منو برمی‌انگیخت که در دسته‌ی «می‌پسندم»هام قرارش بدم، ولی وقتی از اون خاطره دور میشم و سعی می‌کنم نگاهِ بی‌طرفانه‌ای بهش داشته باشم جواب میشه: نه! برای استفاده‌ی شخصیم دوستش ندارم! با این‌که یونیسکس معرفی شده، بیش از حد زنونه‌اس! ترجیح میدم شریکم ازش استفاده کنه تا خودم!
20 تشکر شده توسط : فرهاد Mahan
دالامبر در انتهای نامه‌ای که به روسو نوشته، می‌گوید:
«سلامت باشید و دوستم بدارید.»

این شیوه از خواستِ «دوست‌داشته‌شدن» زیباست. حتی اگر صداقتی بی‌آلایش و درخورِ تحسین در دلِ خود نداشته باشد، مرا وا می‌دارد تا در برابرش سرِ تعظیم فرود بیاورم.‬ چرا؟ چون زیباست. خواستِ دالامبر در عبارت نهایی‌اش حتی اگر ریاکارانه در جهت به دست‌آوردنِ دلِ مخاطبش باشد، باز هم زیباست. چرا؟ چون زیبایی به نیت کار ندارد. به دَرَک که نیّت روبنس از کشیدنِ تابلوی کشتارِ بی‌گناهان چه بوده است؛ مهم این است که زیباست. چینشِ نت‌ها در این اثر همان‌گونه است، زیبا!

این خواستِ «دوست‌داشته‌شدن» در زمانه‌ی ما اگر بخواهد رایحه‌ای باشد، بی‌شک این اثر است. گرچه این خواسته را با صداقتی هرچند زیبا مطرح می‌کند اما فروتن و متواضع نیست. با وقار و خون‌سردی‌اش است که آن را از شما طلب می‌کند. بالای سرِ شما می‌آید و با نگاهش به شما نهیب می‌زند: «مگر می‌شود، آیا ممکن است دوستَم نداری؟!» و تو حیران و گیج، تحتِ نفوذ و کاریزمای نت‌هایش سر تکان میدهی که بله، دوستت دارم!

خربازه در همان ثانیهٔ نخست از اولین پاف خودش را به شما نشان می‌دهد و نمی‌گذارد آن‌طور که اعلام شده کار آرام‌آرام به نت‌های میانی وارد شود، بلکه همچون مهمانی ناخوانده جمعِ نت‌های اولیه را با حضورِ خود غنی‌تر می‌سازد. رایحهٔ دودیِ وانیل در انتهای ماجرا هرچه بیشتر سعی در محو کردن سدر می‌کند [اما کامل موفق نمی‌شود] و رفته‌رفته کار شیرین و شیرین‌تر می‌شود! (هرگز شیرینی‌اش آزارتان نمی‌دهد). با تمام این اوصاف این کار ذیلِ برند دیزاینریِ آرمانی، قرار نبوده و نیست که نیش باشد، اما در کیفیت تنه به تنه‌ی بسیاری از نیش‌ها می‌زند.
22 تشکر شده توسط : فرهاد سام عبدی پور
Kirke
لینک به نظر 7 مرداد 1402 تشکر پاسخ به marjanmohamadi
ببینید در این فضا کار به‌کجا رسیده که علناً برای دِگر سانسوری و سرکوبِ نظری این‌چنین تلاش می‌شود که ننویس، در موردِ عطری که دوست نداری ننویس! و من وامانده و خیره به درِ اتاقم در این فکرم که انسانی به انسانی می‌گوید ننویس و او را منع می‌کند! [هرچند زیر رَدای پیشنهاد آن را می‌آراید].

خودِ بنده اما در پیامِ قبلی‌ام عکس این پیشنهاد را دادم که نخوانید، لکن پیشنهاد من از آن روی بیان شد که خودِ این افراد از خواندنِ آن گزنده‌خاطر شدند. نوشتن اما برای بنده چنین نیست، به نوشتن مِهر می‌ورزم، چه در مورد علایقم، چه در مورد هر آن‌چیزی که به آن علاقه‌مند نیستم [مانند کیرکه].
12 تشکر شده توسط : عیسی Shayan Shayegan
Kirke
لینک به نظر 7 مرداد 1402 تشکر پاسخ به Ebi
این "خیلی محترمانه" اظهار نظر کردن رو بنده متوجه نمیشم جناب! مگر به کسی توهین کردم؟! عرایضِ بنده در مورد این عطر مگه به کسی که ازش استفاده می‌کنه و اون رو خیلی دوست داره توهین به حساب میاد؟! یعنی می‌فرمایید این بدیهی نیست که حسابِ کارِ کسی که یک عطر رو دوست داره با خودِ اون عطر جداست؟! این دو مگر یکی‌اند؟! این خطاب کلمه‌ی «جلف» به این کار مساوی بوده با توهینِ جمعی به تمام دوست‌دارانِ این عطر؟! وا عجبا که برای اظهارِ نظری، عده‌ای این‌چنین گروهی گارد می‌گیرند!

البته متوجه‌ام. ما به تبعِ جغرافیایی که در آن زندگی می‌کنیم این عبارات نقدِ محترمانه، نقدِ سازنده، نقدِ سازش‌پذیر و غیره رو به کرات شنیده‌ایم و این‌ها آنقدر در ما ریشه دوانده که باید حتما نظرمان را به ملیح‌ترین، لطیف‌ترین و گوگولی‌ترین حالت ممکن عرض کنیم که مبادا عاشق‌پیشه‌ای در کمینِ‌مان نَنشسته باشد که گویی به افتخارِ اجدادی‌اش در تولید آن عطر بی‌احترامی صورت گرفته باشد!!

انگار که ما کله‌سیاه‌های خاورمیانه‌ای تا ابد محکوم به انتخابِ جَزمی کلمات خُنثی هستیم که کسی آشفته و پریشان‌حال نشود! درست مانند کاریکاتوری که گلوبالیست‌های غربی سعی در تحمیل آن به مردم دارند، این را نگو جنسیت‌زده است، آنطور نگاه نکن مگه نژادپرستی، به هویت من احترام بذارید: “من یک میزم و خودم رو انسان معرفی نمی‌کنم” و این دست اراجیف!

برای بنده لحنِ گزنده، شیوه‌ای از بیان برای آن‌چه «نمی‌پسندم» است، نخوانید، خواهران و برادرانِ معصومِ من نخوانید، نخوانید که نکند جلف‌بودنی که برای این عطر ذکر کردم به گونه‌ای به پرواز در نیایَد که بر پیشانی شما نِشیند و باعث تکدرِ خاطرتان شود! لکن بنده این حق را دارم که ادبیات خود را در شرح احوالاتِ یک عطر آن‌طور که مایلم ابراز دارم! جز عباراتِ مُستهجن هم خط قرمزی برای نوشتن ندارم، حال شما و دیگران بدتان بیاید یا نه!
18 تشکر شده توسط : Maxxine M nourani
Kirke
لینک به نظر 7 مرداد 1402 تشکر پاسخ به IRRO
به نظرم شما هنوز تحتِ تاثیر آن نظرِ بنده در موردِ سادوناسو هستید، گویا زخمِ کاری‌ای از آن برداشته‌اید، آن مخالفتم و سورئال خطاب‌شدنِ نظرتان در بابِ مفهومِ ذاتیِ عطرها برایتان گران تمام شده!

برای بنده دیالوگ با شما که اعتباری‌بودنِ مفاهیمی که به عطر نسبت می‌دهیم را در نمی‌یابید و از اساس برای آن‌ها، ذاتاً و دروناً مفهوم قائل هستید، بی‌فاییده‌اس!

سطحِ ترجمه‌تان هم در حد ترنسلیتِ گوگل است که راجبِ آن چیزی نگویم بهتر است! حال ‌آن‌که درک نمی‌کنم که چنان وسواسی با آن نظرم ذیلِ سادوناسو برایتان به وجود آمده که حتی در پی ترجمه و تفسیرِ نامِ کاربری‌ام هم در آمده‌اید!

مهلت‌دادن یا ندادنِ بنده به این‌ کار را هم نمی‌دانم از کدامین علمِ غیبِ‌تان دریافتید! گویا برای جنابِ‌تان مهلت‌دادن یعنی رسیدن به آن‌چیزی که شما به آن رسیده‌اید و مهلت‌ندا‌دن هم نظرِ مخالفِ شما!

آنقدر درگیرِ بنده شده‌اید که از متنی که در مورد آکوا سلستیا هم نوشته‌ام عبور نکرده‌اید و ذیلِ این کار به آن یکی پرداخته‌اید!
8 تشکر شده توسط : ایمان اجاقلو Shayan Shayegan
Kirke
لینک به نظر 7 مرداد 1402 تشکر پاسخ به متین جعفری
خیر دوستِ عزیز، ناراحت چرا؟! بدتر از این‌ها رو دوستانم بهم گفتند؛ «که آره تو مثل فراستی که نولان رو می‌کوبه از اونتوس خوشت نمیاد!» حال آن‌که بنده همان نیم‌چه سوادِ فراستی در حوزهٔ سینما رو در مورد عطر و عطرسازی ندارم. بنده رو متهم می‌کنن که همه‌ی عطرها رو میگی بده و غیره! بنده بهشون خُرده نمی‌گیرم و سعی هم در توضیح و ذکرِ ادله‌ی خود در اون فضای صمیمی نمی‌کنم، چرا؟ چون شکل‌گرفتن بحث جدی مابین افرادی که خیلی بهت نزدیکن هستن جز در مورد روزمرگی‌های زندگی، کار سختیه! یا لااقل برای اطرافیانِ بنده بدین‌شکله! شوخ‌طبع‌تر از اون هستن که بتونم باهاشون وارد بحثِ هنری بشم، البته خدارو هم بابت داشتنِ‌شون شاکرم و همین روحیاتِ‌شون بنده رو سرپا نگه داشته! یه چشمش این‌که می‌دونن چقدر از اونتوس خوشم نمیاد اما هربار باهم هماهنگ می‌کنن که هر سه‌تاشون بپوشنش!

شما دوستِ محترم مرز بین این‌که کاری رو نپسندیم با این‌که از کاری بدمون بیاد رو باهم خلط کردید! البته از کاری مثل کیرکه بدم میاد اما بین اون لیستِ طویلِ «نمی‌پسندم»‌های بنده کارهایی هستن که راحیه‌شون خوبن اما برای من نیستن، جذب‌ِشون نشدم، ازشون لذت نبردم! خوش‌بو بودن اما سلیقه‌ی بنده رو نگرفتن که مورد پذیرشم واقع بشن!

به همین سادگی، ما انسان‌ها قادر نیستیم جذبِ تمامِ روایحِ خوش‌بویی بشیم که به راحیه‌ی خوب‌شون واقفیم. مگه میشه ساواژ رو بد دونست؟! با این‌حال دوسش ندارم، نمی‌پسندمش اما از این‌که در جایی باشم که کسی اونو پوشیده باشه نمیگم اَه چه رایحه‌ی بدی! فقط یه دروغگو می‌تونه بگه ساواژ بده! یا گرین‌آیریش با اون کاریزما رو مگه میشه کوبید؟ خیر، اما نمی‌پسندمش، شاید در پنجاه سالگی! (اگر عمری بود). رایحش پیره، کهنه است، عتیقه است. به خاطر دارم مادربزرگم گنجه‌ای داشت مخصوصِ نگه‌داریِ صابون، گرین‌آیریش برای من شبیهٔ حس باز کردنِ اون گنجه است! بسیاری از عطرها که نپسندیدم برای بنده این‌گونه بودن! یا کاری مانند سادوناسو که درباره‌اش نوشتم اصلاً عطر نیست، صرفاً ملقمه‌ای از ارضای هوس‌های گولتیری بوده!

از این‌ها گذشته، این سایت کاربران موجهی دارد که مطالب مفیدتری می‌نویسند، خودتان را درگیر بنده و سلیقه‌ی نامأنوسم نکنید، وقت باارزشِ‌تان هدر می‌رود! خُجَسته باشید.
21 تشکر شده توسط : Amir سام عبدی پور
چقدر تو میان‌مایه و حتی بدتر از اون، فرومایه‌ای کیرکه‌‌ی دوزاری! چقدر جلف و بچه‌گونه‌ای! چقدر فاقدِ همه‌چیزی! چقدر ناتوان از ارائه‌ی چیزی هستی! چقدر چیزِ خوبی رو تداعی‌گر نیستی! چقدر بی‌پُتانسیلی! چقدر بدی که حتی نمیشه گفت اِای تقریباً یه کوچولو خوبه! چقدر حتی دوست داشتم واست وقت نذارم و درموردت ننویسم! ولی خب اونقدر بدی که باید با نوشتن درموردت حسم رو بروز میدادم! کیرکه از برندِ محترمِ تیزیانا ترنزی، ازت بدم میاد!
16 تشکر شده توسط : Marie zero

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan.ir