حـتیٰ پاییز با آن همـہ بی رحمی و زردی و سردی، با آن همه خزان و حزین بودنش {مـــهـر} دارد و گهگُداری بوی تورا از لا به لای کوچه های سرد این شهر تاریک حتی در (روز) از مشام ما معبر میکند ولی تو چه؟ تو کی؟ پاییز آمد! تو نیامدی؟!! هییی... پاییزِ غریــب و بی رحـم آن همـہ برگ مگـہ کم بود گُل من را چـــرا چیدی؟😔 گل من دنیای من بــود....
‌ ‌ سایکدلیک زردرنگ همانند پاییز بوی باران و خاک در هم آمیخته شده همانند اولین باران پاییز تلخیِ لابدانیوم و پچولی،شیرینی وانیل و مشک،تندی رز و شمعدانیان پارادوکس هایی که خیال ترادف و تفاهم باهم دارند که زیبایی سایکدلیک را با همین ضد و نقیض ها به تکامل میرسانند رایحه این عطر در روح متجسد و در ذهن متثبت میشود گویا به گونه ای عمل میکند که پروسه ای که در ذهن خود دارد (سایکدلیک) را درست به نقطه مرکزی بویایی شخص مستشم ثبت کند و هیچ گاه از یاد نمی رود و این از اعجاز های سایکدلیک است فراموش نشدنیه من همیشه تورا دوست خواهم داشت من عاشق توام و میدانم که توهم مرا میخواهی چون تا تورا بر روی تن و جسم و ملبسه ام میافشانم به گونه ای مرا بغل میگیری و به گونه ای مرا مشایعت و همراهی میکنی که گویا یار و پارتنر من در کنارم حرکت میکند [ بسیار با پرستیژ بسیار بسیار شیک و اشرافی پرفورمنس شدیداً بالا یک عطر تمام و کمال بدرود.