سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
پنج تا از سمپل های لابراتوار اولفاتیوو به ترتیبی که دوستشون دارم
۱- اکسپلود
این عطر یه عود تصفیه شده بسیار شیک و ملایم داره که بر بستری از وتیور رها شده و یه عطرعودی وتیوری پرفکت با پرفورمنس عالی هست. اونقدر خوب بود که وادارم کرد فول باتلشو بگیرم.
۲- وتیورسو
یه عطر وتیوری جدی که با وجه خاکی و زمینی وتیور کارشو شروع میکنه ، هر چی جلوتر میره وتیورش مهربونتر و نرم تر میشه و بعد به ارامی تمی مرکباتی و فلفلی بهش اضافه میشه و دری دوان رو فرش و راحت پوش میکنه. کاملا مردونه و باکلاس هست این عطر.
۳- سکرسته
یه عطر اینسنسی رزینی وهم انگیز که شباهت هایی با اودین ۰۷ و در دری دوان شبیه به فول اینسنس مونتال داره. پرفورمنس قویی داره. تستش جالب هست ولی واسه کسایی که ۰۷ یا حتی مونتال رو دارن خریدش توجیه نداره به نظرم.
۴- کشنوار
باانفجار پچولی و وانیل شروع میشه جوری که بقیه نت ها رو تو خودشون گم میکنن. عطر سنگینی هست، پرفورمنس غول اسایی داره و فکر میکنم بر قامت یک خانم مقتدر به زیبایی بشینه. بعد از دو ساعت دقیقا همون حسی رو که بعد از تست سایکدلیک جووی بهم دست داده بود دوباره پیدا کردم. منگ میکنه منو : )ٓ . فضای شالیمار گرلن رو هم کاملا تدایی میکنه.
۵- مایلو
یه عطر گلی که من نتونستم باهاش ارتباط بگیرم. به نظرم از بقیه کارایی که از این برند تست کردم ضعیف تر هست. دوست نداشتنیِ با کیفیتِ دخترانه.البته شروعش واسم ناخوشایند بود اما درای دوانش زیبا میشه.
سلام آقای رنجبر یا به قول ملودی آقای امیر با چپق شکسته:)
به به، عکستونو دیدم و عجول تر شدم از بابت تهیه ی بچه های این خونه.
من راهنمایی که بودم بیشترِ زنگ تفریح ها رو توی کتاب خونه می گذروندم البته سوای شیطنت هام. قفسه هاش دقیقا هم جنس و هم رنگ قفسه ی کتاب شما بود:) کیف می کردم برای خودم. منو بردید به اون دوران شیرین:)
سلام نازنین عزیز
کتاب خونه با اون سقف بلندش، قفسه های چوبی رنگ پریده، بوی کاغذ ، بوی کتاب ها و جلدهای کهنشون، لبخند همراه با رضایت ودلهوره بعد از دیدن اون همه کتاب جدید، حرص زدن واسه خوندنشون، ترس از تمام شدن روز و تعطیلی کتاب خونه وقتی که هنوز چند صفحه از کتابت مونده. نوستالژی نسل دویدن و نرسیدن.
ممنون نازنین خانم
مدرسه زبان نسیما اون زمان تو موسیوند بود. سه روز تو هفته، بعد از ظهر ها که می شد و پیاده از کتاب شمس رد می شدم حتی اگر نمی شد برم توش، چند دقیقه ای رو می ایستادم و به فضا و نور پردازی تیره اش خیره می شدم. صاحبش همیشه به گربه ها غذا می داد، حتی براشون ته کتاب خونه اش جا درست کرده بود و اونا هم می رفتن تو و یه چرت می زدن:)
تو دلم آرزو می کردم شده نیم ساعت جام با اون گربه ها عوض بشه. میون کلی کتاب، دستامو بزارم زیر سرم و بخوابم:) یه خواب شیرین و عمیقِ نیم ساعته:) خوابی که بتونه خستگی سال های دبیرستانو بشوره و ببره.
خدا حفظتون کنه آقای امیر و اینکه نوشته هاتون رو دریغ نکنید از دوستانتون؛)