کمک با اینهمه گردو خاک چه کنم.؟
آقای هادی محمد نیا سلام و عرض احترام.عاشق گنجینه ی شما هستم .چقدر ارزشمنده این کلکسیون .آفرین به شما .اشیای قدیمی حس و حال زیبایی دارن و پر از آرامش و گویا زمان در بهترین لحظه در اونها متوقف شده .واقعا مشکله زدودن این همه گرد و خاک .اما شروع کنید .گول چشماتون رو نخورید و به دستاتون اعتماد کنید که دست شروع کنه چشم رو شرمنده میکنه .آفرین به این همه ذوق .😍😍😍😍
سلام نظر لطفتونه...چشمها و قلبهایی که درک میکنن ارزش بالایی دارن ..وگرنه هبچ کلکسیون یا اثر هنری بدون چشم زیبا بین ودل عاشق به خودی خود باارزش نیست..
سلام. نمیدونم چرا دلم یجوری شد.
حسم شبیه دیدن کودکان کار با اون چهره های خوشگل و جثه های نحیف و کوچولوشون ،پشت چراغ قرمزه...
کاش قفسه ها درب داشت یا حداقل یه شیشه ی کِشویی مقابلشون بود. این، مشکلِ خیلی از عزیزانی هست که مسافرتهای طولانی و گاهاً خارج از کشور تشریف میبرن. تمیز کردنشون هم فقط دوتا دستمال مرطوب نخی لازم داره و یه اراده ی قوی 😊 سختیش هم اولین قفسه است ... شخصاً برای گرد و خاک زیاد نگران نیستم ، برای نور و دما و ارتفاع نگرانم که خدای نکرده ، رایحه ها دچار تغییر نشه.
پیشاپیش و قبل از پایانِ گَردگیری اعلام میکنم:
شما میتوانید... خدا قوت قهرمان💪🏼👨🏻💪🏼
سلام... اتفاقا بنده خودم کودک کار بودم ..دکورهای من به مسافرت نمیکشه سر یکی دوهفته پر از گردو خاکه..
شوخی میکنید؟ یا جدی میگید؟
یعنی از بچگی کار کردید؟ این رمز موفقیت خیلی از انسان های شایسته و موفقه👏🏼 کاش اگر دوست داشتید یکبار داستان زندگیتون رو تعریف کنید.
عرض ادب...بله از کودکی.. ولی درصد کمی از کسانی که از کودکی به جای درس و بازی کار میکنن موفق میشن طبعا چون بیشتر بهشون پرداخته میشه بنظر زیاد میان...شاید راحت ترین کار برای من درس خواندن بود که کل دوره ابتدایی رو تو سه سال خوندم ودوره راهنمایی رو بدون کلاس رفتن بصورت متفرقه فقط امتحان دادم، ولی افسوس که اولویتم نبود..اجبار نقطه مقابل کودکی تا پایان نوجوونیه که خدانکنه تو زندگی هیچ کودکی شکل بگیره...ولی بریم سر داستان زندگی من که نه برای خودم برای چندتا از دوستان نویسنده و فیلمساز هم جالب بود که در حد پیشنهاد از اوونها و جدی نکرفتن از سمت من ماند..
درود جناب محمد نیا
به یک موسسه خدماتی معتبر زنگ بزنید... فکر کنم 8 ساعته تموم میشه
اگر راضی بودید هر دو ماه یکبار فرابخوانید.
وااوو اصلا دلم نمیاد..ولی بازم ممنون از پیشنهادتون
من به این فکر میکنم که خاک همیشه گنج ها را پیدا میکنه و سعی میکنه بپوشانه آنها را !
:)
دقیقا..
ناخودآگاه یاد شیشه های سرکه مادر بزرگ افتادم که همیشه توی گوشه ای از ایوان خاک میخوردند و هرچه میگذشت ناب تر میشدند🦄
اینهمه چیز خداییش یاد سرکه افتادی؟؟یادمه پنج شش سالم بود مادربزرگم دوتا شیشه عطر مکه ای داشت از اوونا که لای جانماز میزاشتن وشیشه های کج و کوله ای هم داشت من عاشقشون بودم و همونجا استارت شروع کلکسیونم خورد هنوز یکیش تو مجموعه موجوده...
آقای محمد نیای عزیز ،سلام.
به نظر من منتظر نویسنده و فیلمساز نمانید و خودتون دست به کار بشید. خودتون داستان زندگیتان را به رشته ی تحریر دربیاورید. اینکه در کودکی کار کردید و زحمت کشیدید و با تلاش خودتون به جایی رسیدید واقعا قابل تقدیره. از کلکسیون جذابتون مشخصه که خدا روشکر ، الان اصلا نیاز مالی ندارید . و این از تلاش خودتون بدست آمده. همین موضوع بزرگترین افتخار برای یک مرد است.👏🏼 امیدوارم همیشه در تمامی مراحل زندگیتون با خودکفایی خودتون موفق و پیروز باشید.