#روژا داو روژا Roja
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
نسخه ۱۰۰ میل آکبند روژا (Haute Luxe) ، بهمراه تراول سایز ۷/۵ میلش از برند روژا داو که عطر شخصی و محبوب خودش است.
عکس دوم : جهت مشاهده باتل از وبسایت روژا.
تقدیم به نگاه زیبای دوستان 🌹
سلام و عرضِ ادب خدمت جناب رهام عزيز :)
چه قاب نفس گيري واقعا !!
به حدي زيبا و نفسيه ك ميمونيم چي بگيم 👌🏻
خيلي خيلي مبارك باشه ، تن پوش عافيت و خوشحاليتون باشه
اميدوارم اتفاق‌هاي خوب بسياري رو باهاش به خاطر بسپريد دوست خوبم 🌱
سلام و عرض احترام خانم مهدیس عزیز؛
تصاویر و عطرها، از نگاه پرمحبت شما و دوستان اعتبار میگیرن و به خودىِ خود ارزشی ندارن. ضمن اینکه هرگز به متن ها و دلنوشته های زیبای شما نمیرسن.
یک دنیا سپاس از لطف و نگاه زیباتون بانوی گرامی 🌺
رهام عزیز یکی از بهترین تصویرها رو به عطرافشان هدیه داد.
یه جمله بگم، مخلص کلام:
"روژاترین روژا دوا" میتونه این عطر باشه...
لوکس، اشرافی، ارزشمند و صدالبته بسیار خاص
به خوشی دوست عزیز
درود و احترام خدمت استاد مینایی عزیزم؛
ما خود وامدار تصاویر ناب و زیبای شما در عطرگرام، و معرفی عطرهای بسیار شاخصتون هستیم.
یک دنیا سپاس از لطف و محبتتون جناب مینایی بزرگوار 💐💐
درود به شما،
من رفتم نت‌هاش رو دیدم؛ انقدر جذاب و زیبا بودن که گفتم برم ببینم قیمت‌اش چطوره..
خلاصه؛ چشمم اون ریالِ کنار مبلغ رو ندید و گمون کردم قیمت به تومان هست😂 فشارم بالا رفت یه لحظه😄 این هم البته حکایت همون "پاشنه پا"ی معروفه😁
بسیار بسیار عالی👌🏻 به سلامتی و خرمی بپوشید🌹
سلام و درود خانم نازنین بزرگوار:
ممنونم از لطف و نگاه زیباتون. تمامیِ نظرات شما، اعم از کوتاه و بلند، ضمن اینکه خِرد و دانایی شما رو به مخاطب القا میکنه، نوعی طنز و نمک رو هم در خود نهفته دارن که همیشه لبخند رو به لب من میاره. از شب نخوابی گرفته تا شکلات و پاشنه پا و غیره 😊
پاینده و مانا باشید بانوی گرامی 💐
نهایت آرزوی هر عطرباز خبره
آفرین به ریویو ات
و بیش از آن ، آفرین به سلیقه ات !
زنده باد ، جوان شیر ِ شیرپوش
:)
و چه جملات زیبایی را ثبت و امضاء کرده ست جناب روژا .
خودش متفاوت است به حق ، مخاطبین اش هم ایضا !
درود و ادب خدمت استاد سخی عزیزم؛
اینهم از اون روایح چایپری ست که منو به یاد شما میندازه. چون میدونم که شما رو هم ازین عالم جدا میکنه و با خودش به سفر میبره.
یک گروه موسیقی ناب هم کنارش میخواد (بخصوص سازهای کوبه ای نظیر دف )، از همونایی که مثل هلیکوپتر آدم رو از زمین جدا میکنن و به پرواز درمیارن، و بعد از دقایقی، دوباره آروم فرودتون میارن بر زمین : ) که میدونم باهاش آشنایید.
پاینده باشید استاد بزرگوار ما 💐💐
رهام جان سلام و عرض ادب
مبارکت باشه امیدوارم تو شادیات ازش استفاده کنی
نمیدونم چرا از همون اولش با برند روژا مشکل داشتم و بعد تست چند تا کارش دیگه سمتش نرفتم.البته مهمترین دلیلی که دیگه سمت این برند نرفتم،بلایندبای ناموفق انیگما بود که خیلی بهم فشار اورد :))
چند تا کار برترشو میتونی بهم معرفی کنی؟میخوای با نظرت یه روژا هم بلایندبای کنم که مشکل قدیمیم با این برند حل بشه
سلام و درود مهربد جان، امیدوارم خوب و شاداب باشی.
متأسفانه یه مقدار عجله کردی و رفتی سراغ یکی از کارهای ضعیفش که بخاطر فروش بیشتر عرضه کرد. (یعنی پرفیوم کلون ها)
البته خودم هم بارها ازین اشتباهات کردم.
در مورد این برند بهیچ وجه عجله نکن و با هوشیاری جلو برو. ولی اگر یه موقع شیطون رفت توی جلدت و خواستی بلایند کنی 😊 بترتیب این موارد رو که میگم، هم ریسک کمتری دارن و هم عطرهای ارزشمندی هستن:
دنجر پور هوم (نسخه پرفیوم و نه کلون) - رکلس (نسخه پرفیوم) - امبر عود که پرفیوم هست - و از توی کلون ها بنظرم اسکندل از همه ارزشمند تره.
و فعلا بهیچ وجه سراغ عطرهای خیلی گرون قیمتش نرو.
شاد و مانا باشی دوست عزیزم 💐
درود رهام عزیز مبارکتون باشه این عطر نفیس و فاخر
بنده متاسفانه تا حالا عطری از این برند نداشتم، و ظاهرا بهترین کسی که این برند رو میشناسه و همه کاراشو تست کرده شما هستین
به نظرتون بهترین کارای این برند کدوما هستند ؟ ( رایحه اولویت من هست نه پرفورمنس )
ممنون 🙏🏽
سلام و درود آقا سینا عزیز و بزرگوار:
راستش سینا جان چیزی که توی برند روژا آدم رو پاگیر میکنه و فن اون میشی، کیفیت روایح، عمق دار بودن آنها، و بازی نوتهاست و مرتبا جلوه هایی جدید از رایحه رو دریافت میکنی.
در خیلی از موارد میشه مشابه های اقتصادی تری هم براشون پیدا کرد که صدالبته اون کیفیت و اون عمق رو ندارن. و در خیلی از موارد هم مشابه مناسبتری ندارن،
برای شروع در این برند، چندتا رایحه رو توی کامنت بالا به مهربد عزیز معرفی کردم که شما هم یه نگاهی بندازید. این عطرهایی که معرفی کردم، هم ارزشمند و خوشبو هستن و هم از همه پسندی بالاتری برخوردارن و ریسک کمتری دارن. بعد از اون باید رفت سراغ روایح سطح بالاتر این برند، که دیگه نسبتأ آشنا شدید باهاش.
اگر موردی یا فرمایشی بود من باز هم در خدمتم.
سپاس از لطف و نگاه زیبای شما دوست ارجمندم 💐
سلام رهام جان.
چقدر این تصویر چشم نواز و زیباست😍
دقت کردی حتی اسمِ ROJA هم چشم نوازه؟ یا فقط من اینجوریم؟😄
دیگه باتل خوشگلِ چشم نواز و رایحه ی شاهانه بماند👌🏼
خدا شاهده اصلا اسم ROJA رو هم میبینم یجوری میشم.خوشم میاد ازش😄
سلام و درود خانم مونا عزیز و بزرگوار؛
خیر مونا خانم فقط شما اینطور نیستین، اکثریت منجمله خودم هم همین حس رو دارن. بخاطر اینکه این برند و جناب روژا، خیلی لوکس گرا و تجمل گرا هستن. و این موضوع، هم در روایحشون نمود پیدا میکنه و هم در باتل هاشون.
و خب هر آدمی هم جذب چیزهای شیک و لوکس میشه. خلاصه منم در این حس شما شریکم 😊
عطرهای بیشتری ازین برند دارم، و حالا که برای خانم مونا خوشایند هستن، باز هم ازشون خواهم گذاشت 😊
شادمان و سالم باشین بانوی محترم و بزرگوار 🌹
برادرم کیانوش دوستان عجیبی داشت ! اغلبشان مُردند ، اهل اینطرف نبودند .
۱۸ سال ام که بود مرا برد در مجلسی .
آن روزگار من هییییچ از هیچ جا نمیدانستم . تنها چیزی را که میدانستم این بود که : خوش ام ازین دنیا نمی آمد !
هیچ زمان این پایین نبودم ، همه اش آن بالا بودم :)
کسی را راه نمیدادند در آن مجلس . از هفت که هیچ ، از خیلی سدها عبور کردیم تا برسیم به مقصد !
بیش از ۵۰ نفر درویش آنجا بودند . سقف بلند و محیط بزرگ . یک دایره ی بزرگ نشسته بودند . تعدادی دورتر ایستاده بودند به تماشا ، منجمله من و کیانوش .
یکی از دراویش به کیانوش اشاره کرد ، کیانوش به من گفت برو ! گفتم کجا ؟ گفت برو در حلقه ! گفتم خب تو هم بیا ، من کجا برم تنها ؟ گفت مرا راه نمیدهند ، بعدا بهت میگم ، برو !
مثل اینکه رسمی داشتند ، غریبه می آمد ( نه هر غریبه ) مینشست در حلقه ، همگی دست به دست هم میدادند ، بزرگ دراویش انرژی ای ، چیزی ، که من نفهمیدم چه بود میفرستاد در تن نفر بغلی اش . این چیز باید نفر به نفر میرفت و سپس برمیگشت به خودش . و اگر بر نمیگشت آن شخص غریبه مردود میشد و تمام !
همه کس را هم آزمایش نمیکردند . باید طرف حداقل یک چیز که خودشان میدانستند ، میداشت ( با نظر میفهمیدند ) تا دومی را آزمایش کنند .
من آن زمان هِر از بِر نمیدانستم که اصلا ماجرا چیست و انرژی کدام است !
رفتم نشستم ، یک نفر به همه ی حلقه شربت داد . سپس دیدم بغلی از اینطرف دستم را گرفت و آن یکی دیگر آن دستم را . همه به هم دست دادند در کل دایره . و سکوت ! خیلی سکوت ! خیلی سکوت !
همه چشم بسته بودند ، من نبستم ، بعد گفتم شاید عیب باشد ، بستم . هیچ هم نفهمیدم ! زیر چشمی نگاه میکردم ببینم چه زمان چشم باز میکنند ! مدتی بعد شاید ربع ساعت ، باز کردند . درویش بزرگ که روبرویم بود لبخند زد به من ، من هم لبخند زدم به او ! از احترام ، اما هیچ نفهمیدم که یعنی چه !!
کیانوش و دیگران پشت سرم بودند با بیست متری فاصله ، میخواستم سر برگردانم که با چشم به او بگویم که آیا بلند شوم ؟ این فقط یک فکر و تصمیم در سر ام بود ، هنوز مشغول فکرش بودم که بغل دستی ام دستم را فشرد با دستش ! معنی اش برای من اینطور ترجمه شد :
نه ، بنشین !
از کجا فهمید که من به چه می اندیشم ؟؟! درین فکر بودم .
نگو حین چشم بستن ، همه رفته اند یا شاید گفته اند که بروند ! میگفتند کیانوش هم میگریسته ! هیچوقت از او نپرسیدم چرا ! همه را از ساختمان بیرون کرده بودند .
نمیدانم آن شربت چه بود فقط یادم هست که حس لبخند داشتم !
من چندین نعمت خیلی بزرگ از خدایم دارم . یکی اینکه اگر بخواهم ، فکر ام کااااملا تهی میشود ! از هر فکری ! خالی ی مطلق ! خیلی ها همه ی عمر تمرین اش میکنند و نمی یابند ! آنها که نماز میخوانند میگویند به محض اینکه میگوییم الله و اکبر چنان افکار هجوم می آورد که به تنها چیزی که "نمیتوانیم" فکر کنیم صحبت با خداست ! این دلیلی بزرگ دارد ! پاسخ اش را یافته ام . من معکوس ام یعنی تا اجازه ندهم هیچ فکری اجازه ی ورود ندارد !
آنجا این حس را داشتم !
سپس یک نفر از خودشان از بیرون آمد و به هر کس یک تنبور داد و به هشت نفر دف ! شایدم هفت ، دقیق یادم نیست .
میدانی چه شد ؟؟
نمیدانی ! نمیدانی !
حتی خودم هم نمیدانم !
نمیدانم چقدر طول کشید ، کی آمدم پایین ، کی برگشتم پیش کیانوش ، کی رسیدیم خانه ، کی رفتم در اطاق ام ، چه کردم ، کی خوابیدم ، دیگران چه گفتند من چه گفتم !!
فردایش کیانوش گفت : مبارک باشد بر تو ! گفتم چه ؟ گفت همان که بر من نشد !!
گفتم راستی قرار بود چیزی بگویی ! گفت مدتی پیش پس از باز کردن چشم به من اشاره کردند که نه ! برای من نشد . سپس مرا از حلقه خارج کردند و دوباره چشم بستند و مرا به بیرون راهنمایی کردند .
پرسیدم ، اما دیگر چیزی نگفت !
تا روزها نتوانستم برگردم به خودم ! آن پرواز مرا با خود برد !
همین الان موهای تن ام ایستاده اند از یادآوری اش !
حاضر ام عمرم را بدهم لیک با آن موسیقی یک بار دیگر پرواز کنم !
اما قانون برای غیر ، این است :
زمانی داری اش که نمیخواهی اش ، تا بخواهی نداری اش !
مثل فرشته ای که ناگاه بر تو ظاهر شود و با کرشمه اش دیوانه ات کند و سپس برود !!
و تو بمانی در حالیکه پرت شده ای در دنیایی دیگر :)
پاسخ خیلی از پرسش هایم را دریافت کرده ام خداراشکر و هنوز هم در حال دریافت ام لیک خیلی دلتنگ پرواز ام !
یک شب هم فرشته ای کرشمه ای کرد به دیوانگی ام و سپس با اُردنگ دوباره بر ام گرداندند در این دنیای دیگر !
عین هالوها که مینشینند و پلک میزنند که چطور شد که اینطور شد ، برخی اوقات اینگونه میشوم :)
اما خداراشکر که عطرها هستند هنوز !
و موسیقی هست ! و شعر ! و شعور !
و اگر اینها نبود چه میکردیم ؟؟
چگونه تاب می آوردیم زندان را !!
برخی اوقات رشک و حسد میبرم به حال آنانی که بر این سخن ها سخره کنند !
اما تا میخواهم بگویم خوشا به حال .... بلافاصله یاد قانونی می افتم و میگویم غلط کردم :)) همین که هست بر من بزرگترین است و ای کاش همه ببینند :)
این هم یکی از خاطرات موسیقیایی من حقیر :)
امروز رفتم در فروشگاه لوازم التحریری که روان نویس بخرم دیدم یک دختر خیلی جوان ( مثلا ۱۷ ساله ) و زیبا مشغول گوش دادن به شجریان است !
شجریان ها از علائق من اند . پرسیدم به سلیقه شجریان گوش میدهی یا به اجبار دستگاه پخش ؟
با لبخند گفت : به سلیقه !
گفتم آفرین به تو دختر زیبا ، آفرین !
یادم افتاد زمانی که من شجریان گوش میدادم در آن سن ، همسن و سالهایم میگفتند : این پیرمرد بازی چیه دیگه :)
اندی کورس گوش میکردند :)) ای خدا !
تازه نمیدانستند قمر ملوک وزیری و ضرابی هم گوش میکردم :) و بنان .
و گل های حمیرا ! به به !
مادربزرگم بزرگترین آرشیو موسیقی را داشت !
خودم هم دارم !
اینهم بخشی از خاطرات موسیقیایی ما :)
وصف العیش ، نصف العیش :)
عالی بود جناب سخی عزیزم،
میدونستم که با این سبک پرواز آشنایی دارین : )
منم تجربه ی پرواز با این نوع موسیقی و دف رو دارم، ولی نه به شدت و حدت و شکوهی که شما تجربه کردین، چون خلوص نیتم قطعا از شما کمتر بوده...
بسیار سپاس بابت بیان این خاطرات شیرین و ارزشمند و مهمتر از اون وقت گرانبهایی که صرف شاگردانی چون بنده میکنید..
قدردان همیشگیتون هستم 🌹🙏