سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
نمیشه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره
نمیشه این قافله ما رو توو خواب جا بذاره
دلم از اون دلای قدیمیه از اون دلاست
که می‌خواد عاشق که شد پا روی دنیا بذاره......
..................
عطر زنانه ی هاوایی با رایحه‌ای گلی در طبع معتدل و شیرین و کمی تلخ، مناسب تن‌پوش در روزهای پاییز با ماندگاری و پراکنش متوسط تا خوب در حجم ۵۵ میل.
رایحه‌ای نوستالژیک در آنسوی روزهای زندگی که عشق در جای‌جای زندگی، جاری بود......
آخ که دلم رفت با این عکس🥺
یادش بخیر این بازی هواپیما.... صدای پُر کردن بنزینش وقتی هواپیما روی پمپ بنزینا میرفت... و انفجاری که با برخورد کردن به دیواره ها رخ میداد... ذوقِ عوض شدن رنگها و رفتن به مرحله ی بالاتر... بازیهای نقطه خوار و کاراته و دزد و پلیس هم جزء بازیهای مورد علاقه ی من بود. چقدر بازیهای ساده ی آتاری و سگا رو دوست داشتم🥺
و اون عطر هاوایی... عطر مخصوص مراسمهای عروسی برای مادرم بود. هروقت عروسی دعوت میشدیم ، مادرم از این عطر استفاده میکرد. از بس اون موقع ها پخش خوبی داشت و واقعا هم خوشبو بود.
ممنون از شما که با عکستون باعث شدید برای لحظاتی تبدیل بشم به همون مونای ۷-۸ ساله ، با ذوق پیراهن سفیدش که دامن چین چینیش دلش رو بُرده بود و منتظر بود توی مراسم عروسی پسرعموی بزرگش بپوشه و بازیهای آتاریش که گره میخورد با طعم بستنی قیفیِ پاک ...
با احترام و عرض ادب
بانوی فرهیخته و ارجمند از همراهی و همدلی شما سپاسگزارم. یادش بخیر روزهای کودکی که تمام ارزشمندترین دارایی مون همین دستگاه آتاری بود که هیچ وسیله ی اسباب بازی نمی‌تونست جای این دستگاه رو واسمون بگیره. یادش بخیر بازی هواپیما، بازی قارچ خور، هویج خور، سونیک (حلقه خور)، مورتال کامبت، و......
حیف که چقدر بی صدا تک تک اون روزها رو از دست دادیم، بی‌آنکه آنطور که شایسته است قدر آن روزها رو بدونیم....
با آرزوی بهروزی و شادکامی برای شما بانوی محترم.....
بسی دسته ها رو ترکوندم با این بازی هواپیمایی. قشنگ باهاش کشتی میگرفتیم. اووف کمبت. یادمه یه ویدیو کلوپ بود توی شهرمون که بازی کمبت رو هم داشت و سکه مینداختن و بازی میکردن بچه ها. داداشم که خوره ی بازی بود یه فرمولی از ناکجایی پیدا کرده بود که اون فرمول رو میزدی(مثلا دسته رو میگرفتیم و ۲تا جلو ۳تا پایین و مثلا دکمه اوکی) شخصیت مورد نظرت رویین تن میشد.😁 ما اینو میزدیم یواشکی و ۳ ساعت بازی میکردیم و طرف می‌گفت داداش شما نیاین مغازه که بازیتون خوبه و هر کسی باهاتون بازی میکنه میبازه،😆. یادش بخیر
با احترام و عرض ادب
دوست فرهیخته و ارجمند از همراهی و همدلی شما سپاسگزارم. چقدر خودم دسته های سگا رو خراب کردم. در بازی مورتال کامبت ۳، وقتی فینشین میشد ۳۰ ضربه میزدیم که تمام استخوان‌های شخصیت مبارز خرد میشد. واقعاً آن روزها یادش بخیر که برای همیشه یادش بخیر شد.....
از اهدای این روایت خاطره‌انگیز از شما سپاسگزارم و برایتان آرزوی بهروزی و شادکامی دارم.....
درود و ادب و احترام خدمت جناب دکتر اسعدی مهربان
تمام خاطرات دهه هفتاد برام زنده شدند... شیرین و تلخ... سال ۶۹ بود. تمام پس اندازم شانزده هزار تومن بود(۱۶۰۰۰۰ ریال). این شانزده هزار تومن رو از اسکناسهای ۱۰ تومنی، ۲۰ تومنی، ۵۰ تومنی و ۱۰۰ تومنی جمع کرده بودم. یعنی وقتی اسکناسهای ۱۰ و ۲۰ و ۵۰ تومنی ام به صد تومن میرسید، با یک اسکناس صد تومنی عوض میکردم و هر وقت پنج عدد صد تومنی جمع میکردم، با یک پانصد تومنی عوض میکردم. در نهایت هم هر وقت دو تا پانصد تومنی داشتم با یک هزار تومنی عوض میکردم. آن زمان هم هزار تومنی سبز درشت با طرح صحن مشهد بود و هم هزار تومنی جدید آبی رنگ بود. هم پانصد تومنی بنفش بزرگ با طرح صحن مشهد بود و هم پانصد تومنی قرمز رنگ جدید بود.صد تومنی و پنجاه تومنی و بیست تومنی و ده تومنی هم قدیمی و درشت بودند... به هر حال با ذوق و شوق و انگیزه این هزار تومنی ها رو جمع کرده بودم. یک ضبط صوت دو بلندگوی توشیبا در منزل داشتیم اما من به پدر عزیز و خدا بیامرزم اصرار میکردم که ضبط دو کاسته سونی میخوام. پس از کلی اصرار بالاخره پدرم رو راضی به خرید ضبط دو کاسته کردم و با چهارده هزار تومن از پول خودم به همراه پدر یک ضبط صوت دوکاسته سونی خریدیم. مطمئنم شما و دیگر دوستان هم این ضبط رو دیده اید. وقتی فروشنده ضبط رو تست کرد با آهنگ نون و پنیر و سبزی داریوش و اِبی اولین نوار رو داخلش گذاشت. وقتی با ضبط به خونه برگشتیم، انگار دنیا رو بهم داده بودن با کاست های جدید بلای اندی کوروس، مثل تموم عالم مهستی، نون و پنیر و سبزی داریوش و اِبی، امشب میخوام دعا کنم شهرام صولتی، صبحت بخیر عزیزم معین و ... سرگرم بودم. اتفاقا یک میز شیشه ای همین شکلی هم برای ضبط صوتم خریدم...
چند ماه بعد خواهر دومی ام که فرزند سوم خانواده و از من بزرگتر بود ازدواج کرد و چقدر با همین آهنگها در جشن اش شادی کردیم. خواهرم تو خرید عروسی اش ادوکلن هاوایی رو انتخاب کرده بود. بعد از حدود بیست و پنج سال باز هم هاوایی رو دوست داشت و من براش بعنوان کادو میخریدم و خیلی خوشحال میشد... تا این که بر اثر بیماری سیروز کبدی درگذشت و آخرین هاوایی ای که براش خریدم هنوز نصف بیشترش استفاده نشده در منزلش باقی مونده...
از اهدای این تصاویر خاطره انگیز و بسیار زیبا سپاسگزارم.
با آرزوی بهترینها برای جنابعالی و خانواده محترم 🌱🌹
با احترام و عرض ادب
دوست فرهیخته و ارجمند جناب آقای فخر بزرگوار از همراهی و همدلی شما سپاسگزارم. وای چقدر اون ظبط صوت های توشیبا که اطراف اسپیکرهاش چراغهای رنگی رنگی بود رو دوست داشتم و کیفیت بی همتای ظبط صوت های سونی (مثل هیچ‌کدام) چقدر لذت‌بخش بودند...... نوار کاست های قدیمی ماکسل که کیفیت بسیار مرغوبی داشتند با آهنگهای اندی بخصوص اگه عشق همینه اگه زندگی اینه....... یا آهنگ لیلا که بصورت جاز بود و بعدها در نوروز ۷۷ آلبوم یاره سبزه بلا دشمن جونوم بلا اومد .....
واقعاً صدای سونی مثل هیچ‌کدام است ......
از اهدای این روایت خاطره‌انگیز از شما سپاسگزارم و امیدوارم روزهای زندگی همیشه تندرست و شادکام زیست کنید....
جناب دکتر اسعدی بزرگوار و ارجمند با درود
این تصویر یک دنیا خاطره با خودش به همراه دارد و فقط یک دهه پنجاه یا شصتی میتونه با این عکس ارتباط برقرارکنه. ما آخرین نسلی هستیم که دنیای بدون اینترنت و ارنباطات مجازی را تجربه کردیم و تمام ارتباط هایمان واقعی بودند.
از اشتراک گذاری این تصویر از شما سپاسگزارم
شاد و معطر باشید
با احترام و عرض ادب
دوست فرهیخته و ارجمند جناب آقای مهندس بزرگوار از همراهی و همدلی شما کمال سپاس دارم. بله واقعا چقدر آن روزهای نوستالژی که تمام تکنولوژی پیشرفته در همین دستگاه آتاری خلاصه میشد، برایمان مفهومی و خاطره انگیز هستند. هنوز اون ذوق و برق چشمانم که برای اولین بار در منزل یکی از همسایگان دستگاه آتاری 2600 رو دیدم، یادم هست و همان لحظه با دیدن این دستگاه، تمام هر آن چیزی که رویای داشتنش رو داشتم، برایم پوچ شد.
از شما سپاسگزارم و برایتان آرزوی بهروزی و شادکامی روزافزون دارم.....