در هوای غلیظِ پچولی،
خواب میرود منِ آگاه،
جانِ خستهای که از فکرِ بودن
فرار کرده باشد
گرمای دستت،
روی چرمِ سردِ شب،
مرزِ میانِ رنج و لذت را پاک میکند.
ما دو سایهایم
که بر بسترِ لحظهها میلغزیم،
بینام،
بیخدا،
بیامید به فردا.
لذت،
تنها حقیقتِ صادق
و بوسهای کوتاه
برای فراموشیِ زمان
فراموشی رنج بودن
و عطر...
این اقرارِ خاموشِ پچولی و پوست،و عطر...
و عطر تنت
چکهای از فراموشیست بر پوست زندگی
درود فیق کدوم کاره برنده ۱۷۴۰؟
درود بر شما
اره
1740 از Histoires de Parfums
درود جناب بردستانی عزیز، معذرت میخوام، از اونجایی که اسم عطر رو در پایین تصویر تگ نکردین، متوجه شدم در پاسخ به یکی از دوستان گفتین عطر۱۷۴۰ از این برند هست، حقیقتش نمیتونم کوچکترین ارتباطی بین عطر۱۷۴۰ مارکویس این برند، با تم عکس پیدا کنم، این تم بیشتر مناسب عطر۱۸۸۹ مولین رژ از این برند هست تا۱۷۴۰ مارکویس که یه عطر چرمی،صمغی و تاریکه،(البته شعر بالای عکس،ارتباط بیشتری با عطر داره نسبت به تم عکس) بازم معذرت میخوام بابت نقدی که کردم، ولی جدا از این حرفا، عکس خیلی قشنگی شده🙏
این شعر ساده رو بنده گفتم که هم درباره حسی هست که به عکس دارم و هم نشانی از داستان زندگیم و البته جهان بینی که دارم
انتخاب ایتم های توی عکس و چیدمانش رو هم کاملا خودم و برای رساندن منظور و حسی که به عطر 1740 دارم انجام دادم
فقط لکه زرد عطر روی روتختی با هوش مصنوعی ایجاد کردم که کار بهتری بشه
حالا درباره مواردی که عکاسی رو ازشون انجام دادم توضیح میدم کامبیزجان
به نظرم عطر 1740 مثل یه تصویره از لذت، گناه، اغوا، و آزادی بیمرز در برابر اخلاقیات اجتماعی
- رز قرمز و گلبرگهای ریخته:
نماد عشق و شهوت، اما در حالتی بینظم و بعد از حادثه. مثل یک فروپاشی
کمربند چرمی:
اشاره مستقیم به تمهای شهوانی و سادیستی در فلسفهی مارکی دو ساد؛ ابزار کنترل، لذت و درد.
زنجیر نقرهای:
استعاره از بندهایی که هم اسیر میکنند و هم زینت میشوند منظورم مرز میان محدودیت و میل هست
رژ لب و رد اون روی پارچه:
نشانهای از حضور انسانی و لمس پس از حادثه ست که نگاهی به گذشته داره
گیلاسها:
سمبل شیرینی گناه و طعم وسوسه.
لکه عطر روی پارچه:
حس پسمانده ای از یک شب طولانی. ردّ عطری که از پوست جدا شده، اما مثل خاطره ای که محو و خشک میشه هنوز توی فضا معلقه
ممنونم از این همه دقت نظرتون کامبیزجان
برام خیلی ارزشمنده 🙏🌸