هزاران سال پیش در مشرقزمین، پهلوان و جنگجوی نجیبی بهنام چوگان میزیست. زمانه زندگی او طبق تاریخهای پارسی برابر بود با دوران پادشاهی داریوش. این مرد نامی به شخصیتی محبوب و بلامنازع در جهان پهلوانی تبدیل شد، همواره مورد تحسین همگان قرار میگرفت و شیفتگی مردمان به او هم در طی قرنها کمرنگ و بیرمق نگشت. افسانه چوگان تا قرن 14 میلادی به سرزمینهای عربی، تبت، چین، ژاپن، مصر و هند رسید و حوالی سالهای 1850 میلادی هم سر از انگلستان درآورد. تبار عطرهای چوگان از طریق رگههایی از نجابت و اشرافیت به گذشتهای افسانهای میرسد؛ به مشرقزمین و جهان سرشار از ظرافتش؛ به آن دورانی که شاهزادگان در شکلگیری هنرهای ناب مملو از مفهوم زندگی دستی داشتند؛ به جهانی که معماری کاخهایش و جواهرات قلمزنیشدهاش همگی آمیخته به بوهایی لطیف و دلپذیر بودند؛ و آنگاه که پردههای سرسرا با ریتم بادهای گرم نوسان میکردند، شاهزادگان بر روی فرشهای ابریشمی باشکوهشان آرمیده بودند. جهانی مملو از زنانی زیبا که به انتظار جنگجویانشان نشسته بودند، تنهایشان را با لباسهای ابریشمین و جواهرات گرانبها آراسته میکردند و خویشتن را درون هالهای از روایح دودی غوطهور میساختند.