درود بر همهی شما عزیزان. بدون مقدمه چینی!
1. هدفِ من همیشه بیش وَ درستتر فهمیدن بوده و هست. [درکنارهم] برای رسیدن به این مهم باید آموخت که اصلِ یادگیری از قربونت برم داداش، سیسی جون بمونی برامون، چِشِ مایی، جگرتو بخورم، شما خودت افلاطون زمانی و... مهمترِ و اگر کسی ایرادی [براساسِ منطق، رساله و کتاب نه عقیده وُ دیدگاه] به ما وارد کرد باهاش مقابله نکنیم. جوابهای میرزامَشنگی بهش تحویل ندیم. شعبون بی مخ بازی در نیاریم. مهدکودک نیست که. بیست نفر هم تاییدش میکنن، شخص فکر میکنه واقعا به درخت حقیقت رسیده و سیب رو چیده. اشتباه رو بپذیریم. به همین سادگی. این موضوع منافاتی با دوستیهای ما نباید داشته باشه. تا یکی بهمون گفت آقا اشتباه میکنی سریع باهاش قهر نکنیم! :| با کلی قربونت برم، ببخشید نارنجی جون، عسل قربونِ مومِت و... چندتا جمله برای شخص مینویسی تو جواب اوووو انواع و اقسام توهینها! باخودش نمیگه این آدم اگر میخواست راحت میتونست در و پیکرِ منو چارطاق کنه. حتما هدف دیگری داره که از درِ احترام وارد شده. ولی نه؛ جنگ همچنان جنگِ عقیده است نه اصول...! زمانی دوست هستیم که الکی هی همدیگه رو تایید کنیم. با این کار که هیچ وقت تعالی حاصل نمیشه. یعنی وقتی به وضوح میبینیم یکی داره اشتباه میکنه سکوت کنیم و رد شیم؟ خنثی؟ برای بازی اینجا هستیم؟ سرگرمی هم تشریفات و تعریف داره! زمان عزیزان. داریم زمان خرج میکنیم. بنظرمن نباید کاملا بیتفاوت بود. فضای اینجا دقیقا داره میشه مثل اون پلتفرمهایِ سرطان گرفتهای که شیمی درمانی هم دیگه روشون تاثیر نداره! فساد و فتیشِ مورد توجه بودن [به هر طریقی] برای برخی واقعا حائز اهمیت شده. (خود من قطعا یکی از چرخدنده های این ماشین خراب هستم!/فکر نکنید دارم برای باقی مرثیه میخونم فقط) ای کاش میشد حداقل اون به اصطلاح تشکر یا لایک ها حذف بشن...!! گاهی اوقات کسانی که تو رو نقد میکنند کلامی از همان جنس رو (چهبسا ضعیفتر) از فرد دیگر با به به و چه چه میپذیرند. عجایب! و بسیار ضدرفتارهای دیگر...!
2. ایرانیها غالبا در ارتباط با عطر نوپا هستن (از لحاظ مفهوم نوین نه معطر بودن!) و هنوز نتونستن متوجه بشن عطر، صرفا یک لیکوئیدِ خوشبوکننده نیست. چهبسا در برخورد با کل هنر هم همینطور هستیم. ما [اکثریت] فیلم سینمایی میبینیم و درست زمانی که داریم باقیمانده های پاپکورنِ کَره ای رو از لبهایِ نمکی خودمون پاک میکنیم، میگیم 'وَاو عجب اثری بود' غالبا بعد از این بروز بادگلو از دهانِ عقب افتادهی ما خارج میشه. این بادهای روشنفکری یکی از اساس ما ایرانیهاست. [بازهم اکثریت] به معده و ساختار گوارشی آدمیزاد هم هیچ ربطی نداره. میگیم فیلم ایکس خوب بود یا بد. اما هیچکدوم هیچ کتاب سینمایی یا نقدی رو نخوندیم، هیچ مستندی تماشا نکردیم، هیچ نوشتهای از هیچ کارگردانی رو مطالعه نکردیم، مفهوم تصویر، نور، محتوا و میزانسن رو نمیدونیم، از چگونگیِ تلفیق صدا و تصویر باخبر نیستیم، در مورد اینکه یک فیلنامه باید چطور باشه ایدهای نداریم و هزارتا نابلدیِ دیگه! عقیدهی من اینه که غالب ما همچنان در حد 'حال میده' یا 'حال نمیده' هستیم و همیشه این شعارهای ماست که گوش فلک رو پاره میکنه نه واقعیت هامون! آن چیز که ما بعنوان مخاطبِ هنر میشناسیم در تعریف صحیحتر 'محققِ هنری' بایست باشه. قبلا هم اشاره کردم 'هانس گادامِر' مینویسه : درکِ اثرِ هنری مستلزمِ فعالیتِ تخیلیِ تماشاگر یا مخاطب است. فعالیتی که کمتر از خلاقیت تخیلیِ خالقِ اثر نیست! میتوان گفت ذهنِ هنرمند و مخاطب همواره و متقابلا به فعالیت خلاقانه میپردازند. هنر بازی است که هنرمند و مخاطب در آن 'مشترک' هستند. حالا شما بیا اینو به یالانچی هایِ فیس و افادهای حالی کن! لایهی اُزونِ تُرد و صورتی خودشون رو پاره میکنن که ای فلک یکی به داد ما مظلومان برسه. این چه وضعیتیِ،، ما اومدیم اینجا دوتا عطر بخریم بعدش آخر هفته بریم لواسون باغ خاله اقدس اینا همه رو با بوی خوش متحیر کنیم! آروم باشید. شارل فابری کلی شب بیداری کشید تا شما نمونهها رو کشف کرد. لایهی مذکور اگر پاره بشه پرتو فرابنفش وارد و کار دستِ طبیعتتون میده. من شخصا [بارها گفتم] هدفم این بود که بدونیم عطر یعنی هنر و هنر یعنی تمامِ هستی. یعنی بودن. لمس. ایجاد. اکتشاف. حتی سعی کردم اتمسفر هر نوشته رو با اتمسفر خود عطر هماهنگ کنم. برای همین یک نوشته میشه طنز فکاهی [مثل گاردینیا روبر پیگه] یک نوشته میشه تراژدی سورئال روایی [کاغتیه لا پونتغ] یکی میشه عرفان و ادبیات شاعرانه [مثل تانگو، سالومه، تغ هرمس] و و و...
البته ناگفته نماند بسیارند افرادی که مابعدِ واژهی ادراک قرار میگیرند. آباد باشند که خون هستند در رگ و جان در پیکر. همان نور امید هستند که شاعر گفت...
3. ذیل عطر دیور اوم پارفم مطلبی کوتاه از نیچه نوشتم. به نظرتون مقصود چه بود؟ من به شما میگم. هدف اشاره به این اصل بود که نگاهِ نیچه به زن وَ تعاریفی که دربارهی عصرزنانگی ارائه کرده زیرِ رادیکالِ مشکلاتِ شخصی اوست نه فلسفهی حقیقت! چرا؟ تو همون نوشته اشاره کردم! اما با زبان صلح نه جنگ / غالبا معلمهای فلسفه نگاههای اینچنینی رو رد و نظریه مذکور رو باطل میدونن. نباید فراموش کنیم فیلسوف، عالم، عارف و... [هم] آدم هستند و بیشمار مشکلات وُ معضلات رو پشت سر گذاشتن و میگذارند. پیش میاد گاهی که شمایلِ شکست وَ حتی عقدههای شخصی رو هم در نوشتههای خودشون جاری میکنند. نباید هر کلامی رو صرفا به این دلیل که یک فیلسوف یا دانشمند بیانش کرده پذیرفت. [شمارو ارجاع میدم به هایدگر که با نازیها هم پیمان شد! آیا چون هایدگر است باید هرچه در آن دوران گفته رو هم قبول کنیم؟] سوال. به نظرتون چند نفر ایهام، اشاره وَ سایهی خوابیده در اون نوشته رو متوجه میشن؟ نمیدونم. شاید هیچکس؛ شاید همه! این دقیقا همان جاییِ که زاویههای جدی ایجاد میشن.
قطعا روش من مشکلاتی داره. برخی اوقات شتابزده عمل میکنم و از هیچ چیز نمیگذرم. برای همین مطالبی که به من منتهی میشه میره تو حاشیه وَ فضا رو مسموم میکنه. تصمیم داشتم برای درمانِ این مرض کمی از ثقلِ داستان دور شم ولی تا الان که خبری نیست! واقعا نمیدونم چرا نمیشه. انگار تو جنگ هستم و راهی برای عقبنشینی وجود نداره. شاید هم خودخواهی باشه صرفا! نمیدونم. بد دردی است سربه راه نبودن. هیجانِ بروزِ دائم دارم وُ فراموش میکنم استمرار همواره آبستنِ ابتذال است وُ سرزمین ما خاکِ غیبت و ظهور. باری. اینها همه بیراهه است وُ اصلِ نقل اینه که عزیزان خواهشا از گاه و بیگاه من نرنجید وُ اگر کلامی بر خلاف شما نوشتم خیال بر این نبرید که روبهروی شما هستم. خیر. من همیشه دوستی و درکنار هم بودن رو خواستم، اما اصل نقد و چشمپوشی نکردن از اشتباه برام از هرچیزی مهمتر بوده و هست. [چه در قبال خودم، چه باقی!] من از تمام کسانی که آنها را ناخواسته رنجاندم دلجویی میکنم. باشد که باور کنید هدف همیشه مثبت بوده؛ چهبسا روشِ این نااهل همواره دشوار!
درود برشما جناب شوشتری که همواره دوست و نزدیک هستید. شاید اگر شما و چند عزیزِ دیگر [در ابتدا] نبودید من هیچوقت نوشتن رو ادامه نمیدادم. حال باید از شخصِ محترمِ خودتون بپرسید، کار درستی انجام دادید یا خیر؟ :)) بعد ازاین، اعضا و مدیریت احتمالا بیان و از شما شکایت کنن که چرا به این آدمِ سربه هوا میدون دادید که بنویسه. مخمون رو خورد :)
بله. شوریاخوشبختانه! همینطورِ که شما میفرمائید. برخی از نظرات به وضوح دارای خطای آکادمیک هستن! اما اگر بهشون اعتراض بشه افراد خیلی زود اصلِ دوستی رو فراموش وَ واردِ جهان مخربِ مقابله به مثل میشن. سریعا گتو و گنگ های مخالف تشکیل میدن. گاهی حتی حس میشه برخی صرفا مخالفِ شخصِ 'الف' هستن نه موافق شخص 'ب' و فقط برای بروزِ بیشترِ اون مخالفت 'ب' رو تایید میکنند :) [قطعا مواجه شدید با این موارد!] تصورکنید به جایِ حکومتِ عقاید اصل منطق برقرار باشه! اینکه متوجه بشیم مسیح دشمن سعید نیست. اگر شما نقدی به من وارد کردید دلیل این نیست که میخواهید سر به تن من نباشه. خیر. دوستی ما چیز دیگر است و تلاش برای بهتر دانستن حکایتی دیگر! البته من نمیخوام خطاهای خودم رو نادیده بگیرم. چهبسا از آنها باخبرم و تلاش میکنم برای بهتر شدن. اما افسوس که حاصل همچنان پوست خیار است :)
خلاصه که جناب شوشتری عزیز داستان همان است که امیرخسرو گفت : اشکم برون میافگند راز از درون پرده را؛؛ آری شکایتها بود، از خانه بیرون کرده را...! امیدوارم همیشه شاد، سلامت و برقرار باشی جانم. سپاس.
سلام و درود فراوان مسیح جان:
شما لطفت دارید عزیزم..نه اصلا اینطور نیست که می فرمایید.. هم من و هم مدیریت سایت و اغلب کاربران از سبک نگارش و نوع خاص ریویو نویسیت لذت میبریم و طبق صحبت های قبلیمون هر کس هر چه میخواهد از کامنت های موجود در سایت برداشت میکند و لذتش رو می بره و صد البته همگان انشالا به نظرات و انتقادات مثبت و منطقی همدیگه احترام میزاریم حتی اگه اینکه باب میل یا سازگاز با سلیقمون نباشه.
درود ایرج جان ، قول داده بودم فقط به مبحث عطز بپردازم ولی اینجا رو نمیتونم بی تفاوت باشم ،
دوستمان مسیح قصد توهین یا زیرسوال بردن شما رو نداشتن ، ببین ایرج جان دنیای مجازی چون انتقال پیام بصورت فیس تو فیس نیست خیلی وقتا چنین مباحثی سبب سوتفاهم طرفین میشه ،
خیلی وقتا ممکن طرف مقابل با یک حس دوستی پیامی را بنویسید ولی بخاطره ادبیات متفاوت طرف مقابل احساس کنه اون پیام رنگ و بوی دوستی نمیده و ...،خلاصه این قبیل سوتفاهمات در چنین مباحثی پیش میاد و بهتره با یه روبوسی ( استیکر ماچ ) قضیه رو تموم کنید و کمافی سابق به نوشتن نطراتتون ادامه بدید .
شخصا سعی میکنم دیگه وارده مباحث تاریخی، مذهبی ، سیاسی و بخصوص مباحث آزادی های جنسی 😉 نشم حتی در حد لایک هم دیگه شرکت نمیکنم چون هر عقیده ای داشته باشی عده ای مخالف عقیده ات حضور دارند و همین ممکن سبب دودستگی فضای عطرافشان بشه .
پایدار باشید هر دو ، ( شرمنده خیلی به ادبیات فارسی مسلط نیستم و اگه ادبیاتم کوچه بازاری به بزرگی خودتان ببخشید).
درود ایرج جان ، قول داده بودم فقط به مبحث عطز بپردازم ولی اینجا رو نمیتونم بی تفاوت باشم ،
دوستمان مسیح قصد توهین یا زیرسوال بردن شما رو نداشتن ، ببین ایرج جان دنیای مجازی چون انتقال پیام بصورت فیس تو فیس نیست خیلی وقتا چنین مباحثی سبب سوتفاهم طرفین میشه ،
خیلی وقتا ممکن طرف مقابل با یک حس دوستی پیامی را بنویسید ولی بخاطره ادبیات متفاوت طرف مقابل احساس کنه اون پیام رنگ و بوی دوستی نمیده و ...،خلاصه این قبیل سوتفاهمات در چنین مباحثی پیش میاد و بهتره با یه روبوسی ( استیکر ماچ ) قضیه رو تموم کنید و کمافی سابق به نوشتن نطراتتون ادامه بدید .
شخصا سعی میکنم دیگه وارده مباحث تاریخی، مذهبی ، سیاسی و بخصوص مباحث آزادی های جنسی 😉 نشم حتی در حد لایک هم دیگه شرکت نمیکنم چون هر عقیده ای داشته باشی عده ای مخالف عقیده ات حضور دارند و همین ممکن سبب دودستگی فضای عطرافشان بشه .
پایدار باشید هر دو ، ( شرمنده خیلی به ادبیات فارسی مسلط نیستم و اگه ادبیاتم کوچه بازاری به بزرگی خودتان ببخشید).
درود. قبل از هرچیز باید به این مهم اشاره کنم که نگارشِ شما خیلی هم عالی، دقیق وَ متعهد به دستور زبانِ و اصلا شباهتی به ادبیات کوچه بازاری نداره جانم. چهبسا اگر داشته باشه هم اصلا بد نیست. خود من هم کاملا کوچه بازاری حرف میزنم :) ولی اینجا چون نیتِ همهی ما انتقالِ هنر و فرهنگِ تلاش میکنیم بهترین ادبیات رو استفاده کنیم. خلاصه مطلع باشید که نوشتههای شما بسیار درست و کاربلد هستند وَ این اصلا یک تعارف نیست.
علیرضا ی عزیز انقدر متین و دقیق اشاره کردید که فقط میتونم بگم کاملا موافقم. / عطر اون رز فردیک مال رو یادتون هست؟ من خیال میکردم آکوردِ رز اونجا به کار رفته. بعد برداشتم رو باهاتون به اشتراک گذاشتم و شما با دوستی، دوباره متن خودتون رو بازنشر و فکراشتباه من رو اصلاح کردید. آیا من باید بگم علیرضا میخواست منو تخریب کنه؟ یا زیر سوال ببره؟ قطعا خیر. اصلا بچهگانه است. درچنین موقعیتی من اگر جلوی شما بایستم دارم به خودم توهین میکنم! خب کاملا مشخصه که من یک صدم شما هم شناختِ رایحه ندارم و هیچوقت نمیتونم برداشتی نزدیک به شما یا باقی عزیزان داشته باشم. گاهی اوقات وقتی شما دوستان نوشتهی من رو تایید میکنید خجالت زده میشم. چون خودم میدونم چقدر اشتباه در بررسی رایحه دارم و تا چه حدی تخیلم باعثِ تحریفِ ماهیتِ عطر میشه! اما شما از تمام اینها با دوستی عبور میکنید. سپاس. خلاصه اینکه بنده معتقدم اصلِ رابطههای ما باید دوستی باشه و هیچ نقدی نباید این اصل رو ازبین ببره!
در آخر از شما تشکر میکنم و امیدوارم همیشه سلامت و شادمان باشید. :)
درود. قبل از هرچیز باید به این مهم اشاره کنم که نگارشِ شما خیلی هم عالی، دقیق وَ متعهد به دستور زبانِ و اصلا شباهتی به ادبیات کوچه بازاری نداره جانم. چهبسا اگر داشته باشه هم اصلا بد نیست. خود من هم کاملا کوچه بازاری حرف میزنم :) ولی اینجا چون نیتِ همهی ما انتقالِ هنر و فرهنگِ تلاش میکنیم بهترین ادبیات رو استفاده کنیم. خلاصه مطلع باشید که نوشتههای شما بسیار درست و کاربلد هستند وَ این اصلا یک تعارف نیست.
علیرضا ی عزیز انقدر متین و دقیق اشاره کردید که فقط میتونم بگم کاملا موافقم. / عطر اون رز فردیک مال رو یادتون هست؟ من خیال میکردم آکوردِ رز اونجا به کار رفته. بعد برداشتم رو باهاتون به اشتراک گذاشتم و شما با دوستی، دوباره متن خودتون رو بازنشر و فکراشتباه من رو اصلاح کردید. آیا من باید بگم علیرضا میخواست منو تخریب کنه؟ یا زیر سوال ببره؟ قطعا خیر. اصلا بچهگانه است. درچنین موقعیتی من اگر جلوی شما بایستم دارم به خودم توهین میکنم! خب کاملا مشخصه که من یک صدم شما هم شناختِ رایحه ندارم و هیچوقت نمیتونم برداشتی نزدیک به شما یا باقی عزیزان داشته باشم. گاهی اوقات وقتی شما دوستان نوشتهی من رو تایید میکنید خجالت زده میشم. چون خودم میدونم چقدر اشتباه در بررسی رایحه دارم و تا چه حدی تخیلم باعثِ تحریفِ ماهیتِ عطر میشه! اما شما از تمام اینها با دوستی عبور میکنید. سپاس. خلاصه اینکه بنده معتقدم اصلِ رابطههای ما باید دوستی باشه و هیچ نقدی نباید این اصل رو ازبین ببره!
در آخر از شما تشکر میکنم و امیدوارم همیشه سلامت و شادمان باشید. :)
درود مسیح جان ، ممنون داداش در محضر شما عزیزان درس پس میدم ، دنیای مجازی هست و در مباحث خیلی وقتا سوتفاهم پیش میاد و بهتره عزیزان مبنا رو بر دوستی بزارن و اسیر سوتفاهم نشن ،
اگه ok شد احتمالا بزدوی و احتمالا از ماه آینده در جنت اباد تهران هرماه یک یا دوبار دورهمی بررسی عطر میذاریم ،خوشحال میشم شما عزیزان هم تشریف بیارید .
درود مسیح جان ، ممنون داداش در محضر شما عزیزان درس پس میدم ، دنیای مجازی هست و در مباحث خیلی وقتا سوتفاهم پیش میاد و بهتره عزیزان مبنا رو بر دوستی بزارن و اسیر سوتفاهم نشن ،
اگه ok شد احتمالا بزدوی و احتمالا از ماه آینده در جنت اباد تهران هرماه یک یا دوبار دورهمی بررسی عطر میذاریم ،خوشحال میشم شما عزیزان هم تشریف بیارید .
درود دوباره برشما... جناب علیرضا خیلی مواقع شخص دقیقا میفهمه که اشتباه کرده [و فردِ معترض حق داره!] ولی عدمِ شجاعت در بروز و پذیرشِ خطا باعث میشه از تبصرهی مظلومنمایی وُ پوپولیستِ رایج استفاده کنه! ایراد این کار کجاست؟ اینجاست که وجهی معترض خراب وَ او در نگاهِ دیگران تبدیل به یک خودخواه یا دیکتاتور میشه. واقعا متاسفم برای این سیستمِ فکریِ حقیر و متعفن!
گاهی اوقات رفتارها به گونهایِ که آدم واقعا ناامید میشه. مثلا جناب روحانی که بصورت نامحسوس من رو [احتمالا!] سبب قهر خودشون بروز دادن در ترجمهی شعر شکسپیر [عطر fathom v] هم به وضوح اشتباه کرده بودن. اشتباه که چه عرض کنم، ادبیات بریتانیا رو با تبر از ریشه زدن! چون قطعا نمایشنامه مذکور رو نمیشناسن. فکر کنید شعر داره میگه : پدرت در اعماق و مفهومِ دریا غرق خواهد شد، ولی ایشان با استفاده از مترجم گوگل و به تحت الفظی ترین شکل ممکن نوشتن : پدرت دروغ میگوید در عمق 9 متری آب!! :| [همچنین چیزی...!] نکته جالب اینجاست که بعد از مطالعهی نظر و اعتراض بنده نوشتهی خودشون رو خیلی راحت در خفا اصلاح کردن! چهبسا باز هم پر از اشتباهِ دستوری و مفهومی است! اما اینجا به من تیکه ميندازن که فقط خوبا میتونن اشتباه کنن، فضا نباید باب میل شما باشه، قرار نیست همه شاعر و نویسنده باشن وَ کلی مادرجان من غریبمِ دیگه! خب مرد بزرگ شجاعت داشته باش بگو آره اشتباه کردم و ممنون که دوستانه خطای من رو اصلاح کردی! اینطور رفتارهای بیثبات و متناقض باعث میشه اطرافیانِ بیخبر، نسبت به منی که اعتراض کردم بدبین بشن! چهبسا مطمئنم این اتفاق افتاده. کاملا مشخصه. شخص مخفیانه خودش رو تصحیح میکنه ولی اونی که این وسط بر سرِ مظلوم داد زده میشم من! واقعا برخی فقط هیکل گنده کردن ولی جگرشون قد بچه است. اینجا دیگه دوستی چه معنایی داره؟؟ چه کسی این رفتارها رو متوجه میشه یا بهشون دقت میکنه؟ هیچکس. فقط مسیح میشه اون کسی که با همه سر جنگ داره. واقعا نمیدونم چی بگم... شاید بهترین کار این باشه که آدم نه چیزی بنویسه نه اعتراضی کنه...!!
سلام و درود فراوان مسیح جان:
شما لطفت دارید عزیزم..نه اصلا اینطور نیست که می فرمایید.. هم من و هم مدیریت سایت و اغلب کاربران از سبک نگارش و نوع خاص ریویو نویسیت لذت میبریم و طبق صحبت های قبلیمون هر کس هر چه میخواهد از کامنت های موجود در سایت برداشت میکند و لذتش رو می بره و صد البته همگان انشالا به نظرات و انتقادات مثبت و منطقی همدیگه احترام میزاریم حتی اگه اینکه باب میل یا سازگاز با سلیقمون نباشه.
درود برشما. جناب شوشتری بنده همیشه رُک و بیپرده حرف میزنم و بههیچوجه اهل تعارف، تملق و مداهنه کردن نیستم و روشم نون به نرخ روز خوردن نبوده و نیست. مطلبی که نوشتم عین واقعیتِ و به آن باور دارم. واقعا اگر شما عزیزان نبوديد هیچوقت به نوشتن ادامه نمیدادم. در این بین تعهدِ مرجع عطرافشان به عدم سانسور هم مزیدبرعلت است. برای منی که به نوشتن بسیار اهمیت میدم سانسور نشدن خیلی مهمه و مرجع بهواقع که در این مورد راستین عمل میکنه. (سبک تر از اینها رو قبلا مجلههای دانشجویی و... چاپ نمیکردن!) خلاصه اینکه بنده محبت و دوستی شما وَ شکیبایی مدیریت عطرافشان رو هیچگاه فراموش نخواهم کرد.
سلام آقای مسیح. این چه ادبیاتیه برادر من. اسم خودتو مسیح گذاشتی ولی بجای زنده کردن دیگران، روحشون رو هم میکشی. این چه خشمیه که نسبت به آقای روحانی داری آخه. کامنت آخرشون رو هم زیر سوال بردی.
من سالهای سال در خوابگاه های ایران و کشورهای دیگه زندگی کرده م. اوایل دوره لیسانس، با همه درگیر شدم، فکر کردم وای چقدر دنیای کثیفیه اینجا، همه با من دشمنن. اما یه لحظه گفتم نکنه ایراد از خودمه. و از اون زمان ببعد تاکنون با هیچ کس هیچ جا مشکلی نداشتم. یکبار با یک آسیای شرقی بسیار چرک هم خونه شدم. ظرفهاشو نمیشست، بهش گفتم ببخشید من میخواستم ظرفهاتو بشورم ترسیدم ناراحت بشی، اگر اجازه بدی و ناراحت نمیشی من برات بشورم. سریع پاشد ظرفها رو شست. بعدها که صمیمی شدیم بهم گفت تنها کسی بودم که بهش توهین نکردم بابت کثیفی ظرفها. و از اون تابحال باهم دوستیم.
لحن شما هم تنده برادر من. تند. یادم نیست کدام آدم مهمیه که میگه، کلمات قاتلند. بعد هم، دعوایی بود و تمام شد، چرا بحث رو کشوندی اینجا. بزرگترین کشف زندگی من این بوده که فهمیده م هیچکس با هیچ بحثی نه قانع میشه نه نظرش عوض میشه. شما توی همین نوشته ی اول که اینجا گذاشتید هم از کلماتی مثل مهد کودک و من بمیرم تو بمیری و اینها استفاده کردی. خب اینها همه بار توهین دارن. توی همین عطرافشان من اومدم گفتم انقدر توهین نکنید به آدمهایی که مثل ما نیستند، انقدر نگیم من اهل خدا پیغمبرم و فلان، روز بعدش اومدم دیدم یک آقایی نوشته اینجا به دین خدا توهین شده من دیگه نیستم!!! بخدا قلبم داشت وایمیساد از شدت تعجب. کلهم ما ایرانیها هرجا کم میاریم طرف رو مرتد اعلام میکنیم و خونش حلال!!! باور بفرمایید اصلن جواب ندادم و بحث رو کش ندادم. گفتم شاید لحنم بد بوده، حتی دلم میخواست از اون شخص هم عذرخواهی کنم ولی گفتم الان دیگه نمیشه جمعش کرد!!!
درحالیکه حرف من چیز دیگری بود، اما دوباره که رفتم و نوشته هامو بیطرفانه خوندم دیدم ایشون هم حق داشتن ناراحت بشن چون خشمی که نسبت به دیدگاهشون داشتم باعث شد نتونم بیطرفانه نظر بدم و حسابی به حرفاشون واکنش نشون داده بودم.
دوست سنی مذهبی دارم که بسیار انسان شریف و محترمیه، اما وقتی برای مهمانی دعوتش کردم، دوست شیعه مذهبم به من گفت اینو چرا دعوت کردی، من جایی که کسی هست که امامان ما رو قبول نداره نمیتونم لب به چیزی بزنم!!!! یعنی همه جا همه فکر میکنن برحقن و بهتر از بقیه هستن. حتی خود من الان که اینها رو مینویسم فکر میکنم چقدر برحقم و شما باید حرفهام رو بپذیری.
اما کمی ملایم تر اگر باشیم، دنیا هم جای قشنگتری میشه استاد. موفق باشید. اگر نیشی در حرفای من دیدی، نوش بینگار و ناراحت نشو
سلام آقای مسیح. این چه ادبیاتیه برادر من. اسم خودتو مسیح گذاشتی ولی بجای زنده کردن دیگران، روحشون رو هم میکشی. این چه خشمیه که نسبت به آقای روحانی داری آخه. کامنت آخرشون رو هم زیر سوال بردی.
من سالهای سال در خوابگاه های ایران و کشورهای دیگه زندگی کرده م. اوایل دوره لیسانس، با همه درگیر شدم، فکر کردم وای چقدر دنیای کثیفیه اینجا، همه با من دشمنن. اما یه لحظه گفتم نکنه ایراد از خودمه. و از اون زمان ببعد تاکنون با هیچ کس هیچ جا مشکلی نداشتم. یکبار با یک آسیای شرقی بسیار چرک هم خونه شدم. ظرفهاشو نمیشست، بهش گفتم ببخشید من میخواستم ظرفهاتو بشورم ترسیدم ناراحت بشی، اگر اجازه بدی و ناراحت نمیشی من برات بشورم. سریع پاشد ظرفها رو شست. بعدها که صمیمی شدیم بهم گفت تنها کسی بودم که بهش توهین نکردم بابت کثیفی ظرفها. و از اون تابحال باهم دوستیم.
لحن شما هم تنده برادر من. تند. یادم نیست کدام آدم مهمیه که میگه، کلمات قاتلند. بعد هم، دعوایی بود و تمام شد، چرا بحث رو کشوندی اینجا. بزرگترین کشف زندگی من این بوده که فهمیده م هیچکس با هیچ بحثی نه قانع میشه نه نظرش عوض میشه. شما توی همین نوشته ی اول که اینجا گذاشتید هم از کلماتی مثل مهد کودک و من بمیرم تو بمیری و اینها استفاده کردی. خب اینها همه بار توهین دارن. توی همین عطرافشان من اومدم گفتم انقدر توهین نکنید به آدمهایی که مثل ما نیستند، انقدر نگیم من اهل خدا پیغمبرم و فلان، روز بعدش اومدم دیدم یک آقایی نوشته اینجا به دین خدا توهین شده من دیگه نیستم!!! بخدا قلبم داشت وایمیساد از شدت تعجب. کلهم ما ایرانیها هرجا کم میاریم طرف رو مرتد اعلام میکنیم و خونش حلال!!! باور بفرمایید اصلن جواب ندادم و بحث رو کش ندادم. گفتم شاید لحنم بد بوده، حتی دلم میخواست از اون شخص هم عذرخواهی کنم ولی گفتم الان دیگه نمیشه جمعش کرد!!!
درحالیکه حرف من چیز دیگری بود، اما دوباره که رفتم و نوشته هامو بیطرفانه خوندم دیدم ایشون هم حق داشتن ناراحت بشن چون خشمی که نسبت به دیدگاهشون داشتم باعث شد نتونم بیطرفانه نظر بدم و حسابی به حرفاشون واکنش نشون داده بودم.
دوست سنی مذهبی دارم که بسیار انسان شریف و محترمیه، اما وقتی برای مهمانی دعوتش کردم، دوست شیعه مذهبم به من گفت اینو چرا دعوت کردی، من جایی که کسی هست که امامان ما رو قبول نداره نمیتونم لب به چیزی بزنم!!!! یعنی همه جا همه فکر میکنن برحقن و بهتر از بقیه هستن. حتی خود من الان که اینها رو مینویسم فکر میکنم چقدر برحقم و شما باید حرفهام رو بپذیری.
اما کمی ملایم تر اگر باشیم، دنیا هم جای قشنگتری میشه استاد. موفق باشید. اگر نیشی در حرفای من دیدی، نوش بینگار و ناراحت نشو
درود برشما... باور بفرمائید اسم بنده رو پدرم انتخاب کردن. من اسم خودم رو مسیح نگذاشتم؛ خطای ایشان است! :) مسیحا هم هست ولی خب مسیح بروزِ سهلتری داره.
بله جانم. درست تشخیص دادید من آدم تندخو، آتش مزاج و سوداگری هستم و به تمام معصومان و مظلومان بیخود و بیجهت میتازم. اصلا هدفم از ابتدا ترویج خشم، برافروختگی، دودستگی و غیظ بود. میل دارم به تمام باسوادهای واقعی و آدمهای صاف و یک رنگ یورش ببرم. تصورم اینه که هیچکس نباید حقیقت رو بفهمه. هرکس دقیق تر دشمنی من با او بیشتر. همانطور که گفتید روح میکشم و شبها آن میبلعم تا صبحگاهی دجاله تر داشته باشم. بله من نام مسیحا دارم و پیشهی مدوسا!
خلاصه اینکه با شما موافقم. این مسیحای بیاساس کارنابلد است و اصولا به همه توهین میکنه. گویا با وهن و ارتخا نافش رو بریدن. مادرزادی است این نابسامانی. مسیحا این کاره نیست جانم.
به شما اطمینان میدم که ناراحت نشدم، بسا نوش میکنم این شرنگِ شیرین را که خود کردم و صدها نفرین برخودم.
سپاس از توجه و تذکر شما و ممنون که یادآور شدید روح کش بودنم را. برای شما بهترین ها رو آرزو میکنم و امیدوارم همواره شاد باشید و تا همیشه مدافعِ حق واقع بمانید وُ با شیاطینِ فرشته خواری چون من مبارزه کنید. :)
درود دوباره برشما... جناب علیرضا خیلی مواقع شخص دقیقا میفهمه که اشتباه کرده [و فردِ معترض حق داره!] ولی عدمِ شجاعت در بروز و پذیرشِ خطا باعث میشه از تبصرهی مظلومنمایی وُ پوپولیستِ رایج استفاده کنه! ایراد این کار کجاست؟ اینجاست که وجهی معترض خراب وَ او در نگاهِ دیگران تبدیل به یک خودخواه یا دیکتاتور میشه. واقعا متاسفم برای این سیستمِ فکریِ حقیر و متعفن!
گاهی اوقات رفتارها به گونهایِ که آدم واقعا ناامید میشه. مثلا جناب روحانی که بصورت نامحسوس من رو [احتمالا!] سبب قهر خودشون بروز دادن در ترجمهی شعر شکسپیر [عطر fathom v] هم به وضوح اشتباه کرده بودن. اشتباه که چه عرض کنم، ادبیات بریتانیا رو با تبر از ریشه زدن! چون قطعا نمایشنامه مذکور رو نمیشناسن. فکر کنید شعر داره میگه : پدرت در اعماق و مفهومِ دریا غرق خواهد شد، ولی ایشان با استفاده از مترجم گوگل و به تحت الفظی ترین شکل ممکن نوشتن : پدرت دروغ میگوید در عمق 9 متری آب!! :| [همچنین چیزی...!] نکته جالب اینجاست که بعد از مطالعهی نظر و اعتراض بنده نوشتهی خودشون رو خیلی راحت در خفا اصلاح کردن! چهبسا باز هم پر از اشتباهِ دستوری و مفهومی است! اما اینجا به من تیکه ميندازن که فقط خوبا میتونن اشتباه کنن، فضا نباید باب میل شما باشه، قرار نیست همه شاعر و نویسنده باشن وَ کلی مادرجان من غریبمِ دیگه! خب مرد بزرگ شجاعت داشته باش بگو آره اشتباه کردم و ممنون که دوستانه خطای من رو اصلاح کردی! اینطور رفتارهای بیثبات و متناقض باعث میشه اطرافیانِ بیخبر، نسبت به منی که اعتراض کردم بدبین بشن! چهبسا مطمئنم این اتفاق افتاده. کاملا مشخصه. شخص مخفیانه خودش رو تصحیح میکنه ولی اونی که این وسط بر سرِ مظلوم داد زده میشم من! واقعا برخی فقط هیکل گنده کردن ولی جگرشون قد بچه است. اینجا دیگه دوستی چه معنایی داره؟؟ چه کسی این رفتارها رو متوجه میشه یا بهشون دقت میکنه؟ هیچکس. فقط مسیح میشه اون کسی که با همه سر جنگ داره. واقعا نمیدونم چی بگم... شاید بهترین کار این باشه که آدم نه چیزی بنویسه نه اعتراضی کنه...!!
مرد حسابی بلند شدی با زیرشلواری اومدی تو عطرافشان دم از فرهنگ و تمدن میزنی ، تو از قوانین این سایت خبر نداری، به من ایراد میگیری!!!
حرف از دل و جرات نزن که خندم میگیره ، تو مواظب باش مداد شمعی هات آب نشه
بایدم نگران تمدن و ادبیات بریتانیا باشی ، Vi Et Armis بدبخت سر از دروازه غار درآورد
خوشحالم که حرفام و اثبات کردی
خوشحالم که شناخته شدی
درود برشما... باور بفرمائید اسم بنده رو پدرم انتخاب کردن. من اسم خودم رو مسیح نگذاشتم؛ خطای ایشان است! :) مسیحا هم هست ولی خب مسیح بروزِ سهلتری داره.
بله جانم. درست تشخیص دادید من آدم تندخو، آتش مزاج و سوداگری هستم و به تمام معصومان و مظلومان بیخود و بیجهت میتازم. اصلا هدفم از ابتدا ترویج خشم، برافروختگی، دودستگی و غیظ بود. میل دارم به تمام باسوادهای واقعی و آدمهای صاف و یک رنگ یورش ببرم. تصورم اینه که هیچکس نباید حقیقت رو بفهمه. هرکس دقیق تر دشمنی من با او بیشتر. همانطور که گفتید روح میکشم و شبها آن میبلعم تا صبحگاهی دجاله تر داشته باشم. بله من نام مسیحا دارم و پیشهی مدوسا!
خلاصه اینکه با شما موافقم. این مسیحای بیاساس کارنابلد است و اصولا به همه توهین میکنه. گویا با وهن و ارتخا نافش رو بریدن. مادرزادی است این نابسامانی. مسیحا این کاره نیست جانم.
به شما اطمینان میدم که ناراحت نشدم، بسا نوش میکنم این شرنگِ شیرین را که خود کردم و صدها نفرین برخودم.
سپاس از توجه و تذکر شما و ممنون که یادآور شدید روح کش بودنم را. برای شما بهترین ها رو آرزو میکنم و امیدوارم همواره شاد باشید و تا همیشه مدافعِ حق واقع بمانید وُ با شیاطینِ فرشته خواری چون من مبارزه کنید. :)
خودتون میفرمایید من اهل به به و چه چه و اینا نیستم، بعد به من که فقط گفتم کمی ملایم تر باش ببین چه حملاتی کردی، آخه من چه مبارزه ای دارم با شما، فقط نظرمو گفتم. همین. یه بزرگواری میگه حتی جدی ترین و آگاهترین آدمها هم از تملق و چاپلوسی خوششون میاد، واقعن هم چقدر درست گفته. خب ببین احساس شما به من که ازت انتقاد کردم چیه؟!! از اول فقط متلک و طعنه و اثبات حقانیت خودت. خب بقیه هم نسبت به تو همون حسی رو دارن که تو الان نسبت به من داری. منو متهم به مبارزه و نمیدونم فرشته نادوستی و هزار تا انگ دیگه کردی، خب وقتی شما که معتقد به نقدی، برخوردت با یه نقد ساده اینه، چه انتظاری داری از بقیه که تازه ادعای اعتقاد به نقد هم ندارن.
ببخشید اگر ازتون انتقاد کردم. من روی حرفای خودتون حساب کردم و فکر کردم حرفاتون واقعیه و ظرفیت نقدتون بالاست. کسی که اشتباهات بقیه رو تذکر میده حتمن خودش هم سعه صدر بالایی داره. اشتباه کردم و عذرخواهی میکنم. یادم رفته بود فاصله ی ادعا تا واقعیت رو در میان هموطنانم!!!