JOVOY PARIS - Pavillon Rouge

جووی پاریس پاویلون رژ

مردانه - زنانه
کد کالا : ATR-41126
نوع عطر : ادو پرفیوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : شرقی چوبی
طبع :
مشخصات تولید
نام برند : جوووی پاریس
کشور مبدأ : فرانسه
سال عرضه : 2018
کد کالا : ATR-41126
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 10
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
580,000 تومان
رای کاربران
  • عاشقشم
    12
  • نمی پسندم
    3
  • - 25 سال
    0
  • + 25 سال
    5
  • + 45 سال
    2
  • روزانه
    2
  • رسمی
    2
تعداد رای های ثبت شده : 40
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

همگام با کم‌سو شدن نور روز، کشتی‌ای بادبانی خودش را برای لنگر انداختن در بندر آماده می‌کند. رد برجسته و متمایز این کشتی هیچ تردیدی برای چشمان تیزبین باقی نمی‌گذارد. پیرمردان جمع‌شده در بندر که غرق تماشای کشتی جنگی شده‌اند، زیر لب می‌گویند که این کشتی باید ماموریت دولتی داشته باشد و حتما اشتباهی در این بندر لنگر انداخته است. کمی بعدتر که بادی بلند می‌وزد، پرچم دزدان دریایی به هوا برمی‌خیزد و هیچ ابهامی باقی نمی‌گذارد که این کشتی سرقت شده است. پیرمردان با تکرار کردن اصطلاح معروف Memento Mori (لاتینی: مرگ را به یاد داشته باش) به دیگران اشاره می‌کنند که زندگی چقدر شکننده و زودگذر است، پس همه ما باید خوب زندگی کنیم. اما اسکلت و استخوان‌های ضربدرخورده روی پرچم قرمز این دزدان دریایی به ما می‌گوید که زندگی کوتاه است، اما چه بهتر که نیک و درست زیسته باشیم!

یک دزد دریایی که از شدت زیاده‌روی در نوشیدن شراب رام و ویسکی بوی کهربا و وانیل می‌دهد، شتابان خودش را به اسکله می‌رساند و برای لحظه‌ای کوتاه در این توقفگاه شبانه در آرامش شاداب مردم محو می‌شود. او می‌داند که کشتی زیبایش تا قبل از سپیده صبح از بین خواهد رفت و کاملا ناپدید خواهد شد، و تنها ردی از ادویه‌ها و چوب‌های گران‌بهایی بر پهنه دریا باقی خواهند ماند که در گنجینه‌های درون کشتی انبار شده‌اند؛‌ گنجینه‌هایی که روزی به زنی دلربا وعده‌اش داده بود؛ البته به شرطی که خدا جانی دوباره به او دهد!

«پاویلون رژ» عطری‌ست که شما را در فضایی ماجراجویانه و آکنده از حکایت‌ نبردهای دریایی فرومی‌برد و همچون شعری در ستایش زندگی می‌درخشد. این عطر شما را به تسخیر شب‌ها و روزها فرامی‌خواند و از شما می‌خواهد که بدون هیچ ترسی جسارت کسانی را داشته باشید که برای دستیابی به آوازه‌ای افسانه‌ای یا ثروتی از‌دست‌رفته به‌سوی مرگ می‌شتابند.

نوع عطر ادو پرفیوم
برند جوووی پاریس
عطار ماری اشنایدر
سال عرضه 2018
گروه بویایی شرقی چوبی
کشور مبدأ فرانسه
مناسب برای آقایان و بانوان
اسانس اولیه ادویه جات معطر، کنجد ، ویسکی، رام (نوشیدنی)
اسانس میانی چرم ، تنباکو ، چای ، قهوه
اسانس پایه لوبان ، وانیل ، چوب آبنوس
نمره کاربران
Pavillon Rouge-جووی پاریس پاویلون رژ
رایحه
7.6
7 رای
ماندگاری
7.7
7 رای
پخش بو
7.7
7 رای
طراحی شیشه
8
7 رای
این عطر برای من یاد آور ...
محصولات دیگری از برند جوووی پاریس
نظرات کاربران (10 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
ژووآ پغی یکی از خونه های مورد علاقه من و پویون غوژ، یکی از عطرای مورد علاقه من. عطر پروانه (عمه م) هست. پروانه وقتی میومد اینجا یه ماه تمام فضا الکلیزه بود. یه تکنیکم داشت به نام چار چارم. چار تا شات ویسکی سینگل مالت پشت سر هم. شروع پویون غوژ، همون چار چارم ویسکیه، و با اغماض چند تا بچه شات رام ( captain Morgan silver spiced ) هم قابل ردیابیه.ولی رام در اینجا کاملا رامه(pun intended) و پشت ویسکی قایم شده و اگر پروفایل رامی رو که بهتون معرفی کردم ببینید، می بینید یه رگه هایی از وانیل داره، که شیرین ترشم می‌کنه. یه بوی امبری در حد چند ثانیه اول میاد که بعد تبدیل میشه به بوی کنجد بو داده شده، شاید ارده. ولی در مجموع در اپنینگ شما همون چارچارم ویسکی سینگل مالت رو دارید.
خیلیا میگن این عطر بوزی نیست، بستگی داره به اینکه بوز در ذهن شما، و با ذهن شما چی میکنه، بعضی وقتا بوزی وجود نداره ولی یه آهنگ با تک تک نورون های شما کاری رو می‌کنه که شما همون حالت تیپسی دوست داشتنی رو تجربه کنید بدون ذره ای الکل. بوزی بودن این عطر هم همینه، بوز می‌ره کنار زود، ولی همیشه هست. حتی اگه درش رو باز نکنی.
پروانه یه لیکور استور داشت در سن حوزه، که بعد مرگ مهران شوهرش بست اونجا رو و خونه نشین شد. کلی هم از استورش شیشه آورد چید تو بار خونه ش. بوز هست، هر چند فضا الکلیزه نیست. هر روز صبح پروانه میشینه رو کاناپه چرمیش، قهوه تلخش رو آروم آروم می نوشه و ورجینیا اسلیم می‌کشه ولی در پویون غوژ، یکی داره سیگار برگ می‌کشه، بعد اون نت چار چهارم ویسکی، یکی به مدت طولانی، لم میده رو کاناپه چرمی و یه سیگار برگ چاق می‌کشه و هر از چندگاهی یه قلپ قهوه تلخ میخوره. یکی هم دورتر از اون داره چایی میخوره. این آکورد دودی، قهوه ای، چرمی و کمی چایی خیلی طول می‌کشه، کش اومده مثل کش اومدن زندگی پروانه بعد مهران،اونم تو شصت سالگی. دود دود و دود

خونه های سن حوزه هنوزم خیلیاش چوبیه. خونه پروانه اینتریورش چوب آبنوسه. چوب آبنوس تیره است و روی آب شناور نمی مونه، فرو می‌ره. هیچکس مثل پروانه تو اون خونه، فرو رفتن آبنوس، و دارک بودنش رو حس نکرده. اما در درای داون فقط آبنوس نیست که می تازونه، بیشتر از اون وانیله که با بنزوئین تشدید شده اثر وانیلیش و البته که وانیل لوسی هم نیست. دیلن نوه پروانه اون وانیله ست. پروانه عاشق دیلن ه. دیلن و اینتریور آبنوسی، همون bitter-sweet بودگی زندگیه که پروانه خیلی بهش فکر می کنه. پروانه تلخ نیست.شیرین هم نیست. پروانه جدیه. خیلی جدی.
پی نوشت: دیلن بار آخری که باهاش حرف زدم گفت کی می‌بره جام جهانی رو؟ گفتم فرانسه، اون گفت آرژانتین. گفت مطمئنه آرژانتین می‌بره. به نظرم اطمینان دیلن، این عطر رو بیشتر از اینکه دارک باشه، خوش بینانه می‌کنه.

[EDITED] 1401/11/21 15:59
21 بهمن 1401 پاسخ تشکر
39 تشکر شده توسط : خلفی هاشم پور
بله خوش بینانه است.
یاد مرف افتادم که ناراحت بود از این اسمی که براش انتخاب کرده بودن. 'مرفیز لا'
کوپر بهش گفت قانون مورفی به این معنی نیست که یه اتفاق بد قراره بیفته. بیشتر این معنی رو میده که، چیزی که میتونه اتفاق بیفته، اتفاق میفته.
جدا از این ها، این روزها ما هم مثل پروانه فرو رفتگی آبنوس رو در این خونه حس می کنیم. دوستانمون نیستن، وانیل نیست! یعنی بود ولی رفت. و فرق ما با پروانه اینه.
من دلم یکم وانیل می خواد..

[EDITED] 1401/12/13 21:24
13 اسفند 1401 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : هاشم پور Rezvani
عفت سادات رو کسی عفت سادات صدا نمی زد. به جز پروین دخت و مهین دخت دختر عمه هاش و من. من وقتی که می‌دیدم داره تو خونه می چرخه و رژ نزده. « عفت سادات رژت کو؟»
از شریعتی پیاده میومدم خونه. پشت پنجره خونه اخلاقی مون سیلوئت عفت سادات رو می‌دیدم که داره جدول حل می‌کنه. روی تختش که کنار اون پنجره طبقه همکف رو به خیابون بود. کیوت ترین مامانی تپل دنیا.
با تجویز دکتر ترامادول میخورد و توهم می زد. پرت میشد به یه زمانی که من هیچ خاطره ای ازش نداشتم. بعد می‌گفت بچه م کو. پروانه من رو نشون میداد و می‌گفت ایناها بچه ت. می گفت اینو که می‌دونم ولی بچه م کو.
اسفند که رفت، حرف چند سال پیشه، نمی دونم چند سال، زمان برام مفهوم عجیبی داره الان، آره اسفند که رفت تا دو هفته رو تختش می‌خوابیدم. اون قدر اونجا خوابیدم که گلایی که گذاشته بودم رو تختش خشک شدن. اونقدر اون عطر ژیوانشی خشک شده رو میزش رو بوییدم که خفه شدم از نوستالژی.
اسفند برای من پایان یک تراژدی خانوادگیه چند چپتریه. که دیگه تموم شد. خیلی حضور مرگ برای من پررنگ تر میشه. و مشکل اینجاست.
لمس مرگ، نمی ذاره من بفهمم دو دو تا چهارتای نرمال زندگی رو. یعنی از یکی نامهربونی ببینم میگم یعنی این تا حالا به مرگ فکر نکرده؟ بدجنسی، زرنگ بازی همه چی آدما برام غیرقابل تحمل میشن. عجیب حساس میشم. گفتم اسفند اینجوریه. بقیه اوقات خودم هم احتمالا یکی هستم مثل بقیه.
عشق صبا و نازنین، این دو تا فرشته مهربون با اون قلبهای بزرگشون، من رو از لایه های عمیق یخچالهای غیرطبیعی زندگیم لمس کرد. گرم شدم و امیدوار. امیدوار به ذات بشر. امیدوار به اینکه کامبیز درست بگه و من جنگجو باشم. و همه مون جنگجو باشیم و مسیح و هانی و ملودی. امیدوار به اینکه شاید بشه و حتما میشه، فقط یک لحظه به پوچی زندگی و لذت کنار هم بودن برای غلبه بر اون پوچی اگر فکر بشه، میشه باز امیدوار بود که برگردن. که جمع شیم. که گرم شیم. این خونه پر از فرشته ست کامبیز حرفش حقه
17 اسفند 1401 پاسخ تشکر
34 تشکر شده توسط : هاشم پور Rezvani
سلاام:)))
خانم پرنیان زیباا:) بهتون افتخار می کنم و می بالم از اینکه، نیمه ی دوم اسفنده و با وجود تموم این یخچال ها:) و اینکه حق دارید خانم پرنیان:) با همین گرمای کوچیکی که فرکانساش از پشت گوشی و لابه لابه متن های من و صبای عزیز بهتون رسید، بلند شدید و افشانه ی سفت و سخت شده رو فشار دادید و وانیل پخش کردید جای جای این خونه:)
هیچ چیز نمی تونست یازده و سی دقیقه ی روز چهارشنبه منو انقدر خوشحال کنه:)

[EDITED] 1401/12/17 12:58
17 اسفند 1401 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : خلفی هاشم پور
سلام به روی ماهت پرنیان زیبا
بعضی از کلماتت رو با تمام وجود احساس میکنم
خوب میدونم که اون یخچالای عمیقی که ازش حرف میزنی کجای دل ادم رخنه میکنه پرنیان…
مرسی که هستی برای من هم محبت تو و نازنین گرمی بخش بوده. ♥️
17 اسفند 1401 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : هاشم پور Perfumex
شبیه داستان‌های فولکلور صادق هدایت که توی سگ ولگرد و سه قطره خون و .....هست میشه استنباط کرد ازسبک نگارشتان.خیلی خوبه.ممنون
17 اسفند 1401 پاسخ تشکر
24 تشکر شده توسط : هاشم پور Sepehr s
ارژنگ عزیز واقعا ممنونم از لطف و توجهت
18 اسفند 1401 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : هاشم پور رضا یگانه
پرنیان عزیزم
سلام ها
البته که تو موفقی در این جنگ بزرگ و مهم و دشوار !
من حرف بر اساس ادله ای میزنم و در این خاص نه تنها از سر مهر !
نشانه هایش را دیده ام در وجود تو و دیگر دوستانی که قبلا گفته ام یا نگفته ام و خود میدانم تا به وقتش !
میدانی از کدام جنگ میگویم ؟
از مهمترین ، بزرگترین ، دشوارترین و سرنوشت ساز ترین جنگ در این دنیا !
همان که سرنوشت ما را معین میکند .
بگذار رازی بر تو فاش کنم :
ما دو نوع موجود دو پا در این جهان داریم .
- آدمیان : دنبال خوب در ایشان نگرد ، نخواهی یافت !
- فرشتگان خدا : دو بال نادیدنی دارند . قابل شناسایی اند بر خود و تنها بر عده ای قلیل که گیرنده ای قوی دارند ازین باب !
قبلا هنر را معنی کرده ام اینجا . که پارسیان قدیم از دو کلمه ی هُ یعنی خوب و نر به معنای آدم ساخته اند . یعنی آدم خوب !
یکی از اسباب شناسایی ی ایشان این است :
به هنر متصل اند !
آدمیان نیز ادای هنرمندی دارند لیک بزودی و راحتی ، خود را لو میدهند که از اهالی ی آدمیان اند .
آدمیان بد نیستند شاید لیک توقع خوب بودن یا هنرمند بودن از ایشان خطاست ! خوب بودن را اشتباه میدانند و حماقت مینامند !
مثل کسی که علمی یاد گرفته لیک توان استفاده و بهره ندارد ، همان عالم بی عمل .
مثل کسی که چیزی شنیده لیک به عمق معنی نرسیده است !
حال کدام جنگ منظور است ؟
شیطان همه ی سعی خویش میکند تا انگشت بر نقطه ی ضعف گذارد و تو را از آنچه به واسطه اش مورد توجهی دور کند !
مثلا برای من :
میداند اگر کسی را که به دل دوست دارم ، مرا برنجاند یا بی احترامی کند یا طپش قلب و مهر مرا بر خود ندید بگیرد ، این بیش از هر چیز بر من گران آید . پس همین کند !
یا وقتیکه طرفم بداند که من اهل کلاهبرداری نیستم و چنان عمل کند که هستم ، این بر من گران آید ، پس دیگران را وادار بر همین کند !
لیک اینطور مواقع من به خود این گویم :
از آدمیان توقع فرشته خویی داری ؟؟
لطف فرشتگان خدا در این دنیا بر تو کفایت ندارد ؟؟
دنیای آدمیان همین است که میبینی . همین است که میشنوی .
و از همین است که خدا بر تو تجربه میکند تا قدر و منزلت فرشتگان اش بدانی و در قیاس با آدمیان با فرشتگان چنان رفتار کنی که لایق ایشان است ! آنگاه آرام شوم .
جنگ با شیطان یا نفس یا هر اسمی که بر آن گذارده اند سخت ترین جنگهاست !
باید کوتاه آیی و لطف خدا را یادآوری کنی .
باید به برخی بگویی : شما درست میگویی و عبور کنی !
خدا نمرده است پرنیان عزیزم !
خدا زنده است !
بی اهمیت ترین اش را بگذار بر تو بگویم :
همسایه ای دارم که تازه ماشین خریده بود به من زنگ زد که : فلانی تو به گربه غذا میدهی و گربه میرود زیر ماشین من !!
اگر دوباره به گربه غذا دهی درب خانه ی تو را میشکنم !!
قبل ازینکه من جواب دهم خانمش گوشی را از دست او قاپید و قطع کرد . خانمش خواهر من است ، زنی بسیار خوب است .
من ؟ کافیست یک مشت به آن مرد بزنم تا حلوایش را بخوریم هرچند مثلا گردن کلفت بلوک است :)
آدمیان احمق قبل ازینکه کسی را بشناسند با او دشمنی میکنند .
فردایش زنش آمد و کلی از من عذرخواهی کرد .
گفتم باشد . اما نمیتوانستم فراموش کنم .
بارها نقشه کشیدم که درون آسانسور یا در خیابانی خلوت گیرش بیاورم . همه میگویند فلانی با کینه بیگانه است لیک این دفعه هرچه سعی کردم به فراموشی ، نمیشد !
یکسال و اندی گذشت .
یکروز شنیدم کسی مدام درب خانه ای را میزند . رفتم دیدم همان زن است . گفتم چه شده خانم فلانی ؟ گفت آقای سخی تو را بخدا کمک کن پسرم درون خانه است و جواب نمیدهد .
کمک کردم . در حین کمک آنچه بهانه بلد بودم بر آرام کردن این زن ، گفتم لیک نشد .
خانه نیست ، خواب است ، هدفون در گوش دارد ، هیچ نشده ، در سن بلوغ است ، تحت تاثیر هورمون است ، خوابش سنگین شده و...
به قلبم رجوع کردم دیدم آرام است . میدانستم چیز مهمی نیست .
ربع ساعت بعد :
تمام همسایه ها جمع شدند . جیغ میزد . بر درب میکوبید . خود را میزد . زجه میزد ، ناله میکرد ، تا حد مرگ رفت . قیامتی شد !
منی که هر دربی را در سه ثانیه باز میکنم ربع ساعت سخت تلاش کردم ، دستم زخم شد و به خونریزی افتاد و درب باز نشد ! آتش نشانی در راه بود ایضا شوهرش .
سپس گفت : آقای سخی تو را بخدا درب را بشکن ! تو را بخدا درب را بشکن !
بیا برویم شیشه ی بالای سرش را بشکنیم !
گفتم خواهر من شیشه ی شکسته را بیندازیم رویش با دست خودمان ؟؟ ما طبقه چهارمیم ! صبور باش دلم گواهی ی بد نمیدهد .
درب باز شد خداراشکر ، همه ی زنان منجمله خانم خودم ریختند در خانه . آتش نشانی آمد . شوهرش آمد . پسرش خواب بود همانطوریکه گفتم .
برگشتم به خانه . اول کلی گریه کردم بر بدبختی ی مادران ! مباد زنی مادر شود ! گویا قبلا پسری را اینگونه از دست داده است .
کمی بعد : گویی برق مرا گرفت ! خدا در قلبم گفت : یادت هست بخاطر کاری که بجهت رضایت من میکردی مواخذه و تهدید شدی ؟؟
حال کاری کردم که او خود از تو بخواهد درب خانه اش بشکنی !!
یکساعت بعد آن زن در حالی به تشکر آمد که جان به تن نداشت و دستهایش همه کبود بود .
این ریزترین و بی اهمیت ترین بود که گفتم ، پرنیان عزیزم .
خوب کنیم بر خود کرده ایم ، بد کنیم بر خود کرده ایم !
کاش همه این جمله را به نقد جان درک کنند .
کاش آن لحظه که چاه میکنیم یادمان باشد که چاهکن همیشه تهِ چاه ست !
از فرق های فرشتگان با آدمیان اینهاست :
فرشتگان به کمک میشتابند بدون اینکه درخواست کنی لیک آدمیان اگر حتی درخواست کنی دور میشوند و خموش یا بهانه گیر !
فرشتگان بی چشمداشت کمک میکنند و آدمیان در صورتیکه منفعتی شاملشان شود .
فرشتگان میگریزند از یادآوری لیک آدمیان مدام وادارت میکنند بر آن .
فرشتگان بر تو نمیبخشند هرگونه کمک را بلکه به خدا اما آدمیان بر تو میدهند و بر خود میطلبند !
فرشتگان بر صفت سخی اند و آدمیان مثل من بر نام !
فرشتگان بر خدا معامله کنند و آدمیان بر شخص .
این خانه فرشته دارد . دلیل پاگیری اش همین است و بس ! هر کس بیاید نمیتواند فراموش اش کند ! چرا ؟؟
چیزی اینجا هست که در بیرون کمیاب است !
اگر این نوادر نبودند ما آدمیان بارها همدیگر را جویده و خورده بودیم و اثری از آثار نیکی و نیکنامی نمانده بود !
هر کس به طلب کمک می آید بلافاصله به این فکر میکنم که انقریب جای ما دو تن عوض میشود پس من دارم به خود کمک میکنم .
کسی گفت ثروتمندان از خدا دورند !
گفتم اگر منظورت پولداران است که اشتباه گفتی ! پولداران دو دسته اند :
- ثروتمندان : که به لیاقت و مسئولیت امانت دار خدایند و در حال مسابقه با او و لذتجویی از او ! بیش میدهند و بیشتر بازپس میگیرند !
فرمول را یافته اند به تجربه و علم !
کمک ؟ با ذره بین دنبالش میگردند .
- پولدارانی که در حال امتحان اند و دارایی شان به شبی بند است !
کمک ؟ حتی حرفش را نزن . ژن خوب ! لیاقت ! زحمت ! خدا کجاست ، خودشان زحمت کشیده اند و ژن خوب داشته اند ! دیگران نیز همین کنند ! اصلا به آنان چه ؟؟ همانها که :
هر یک چندی یکی بر آید که منم
با نعمت و با سیم و زر آید که منم
تا کارک او نظام گیرد روزی :
ناگه ! اجل از کمین در آید که : من ام !!
بزرگترین و داراترین کارخانه دار اصفهان که بیست سال از من بزرگتر بود یک روز صبح در قصرش به من گفت :
فلانی به تو غبطه خوردم ! حسودی ام شد !
پرسیدم چرا ؟
گفت خود را فقیر کردی و گفتم چه اشتباه بزرگی کرد لیک دیشب خوابیدنت را دیدم ، سالهاست آرزوی یک شب خواب چنین را دارم !
دیشب نان و ماست خوردی و صبح نان و پنیر من بدستور پزشک مجبورم صبحانه کبوتر با آب جو بخورم !
باری پرنیان عزیزم ! تو بر جنگ توانایی . تو بر معطریت دانشمندی . تو بوی خوش میپراکنی بی نیاز از عطور ! تو و تعدادی دیگر از دوستانمان معطریت به صحت شناخته اید و نه به صحبت ! به ریشه نه به شیشه !
تو عطر به عمق میشناسی نه به نت !
ورنه عطر را که هر کودکی بلد است بزند .
شناخت عطور ساده ست لیک شناخت معطریت است که از هر کس نشاید .
خدا زنده است و تا خدا زنده است مهر زنده است و تا مهر زنده است من و تو و دوستانمان زیر سقف مهرافشان گرمیم به نور آن !
" همه " برای آنان که میخواهندش
" هیچ " ( مهر ) برای ما که کافیست بر ما
مادربزرگ ام میگفت :
گرگ صحرا گر دهد شیر مرا میش من است
آن غریبی که دهد مهر مرا خویش من است
خدای راستگوی ما گفت :
آیا من برای تو بس نیستم ؟؟
بخدا که هست :)
ارادت ها با لبخند بر تو و همه ی دوستان ام :)
18 اسفند 1401 پاسخ تشکر
34 تشکر شده توسط : هاشم پور عباس بهرامی
چندین بار خوندم عموی عزیز به همراه ممث و تفکر عمیق بر نوشته ات و سیر نشدم.
باری اون صدای درون همون فرشته ایی است که خدا برای حفاظت از هرکدام از ما قرار داده.
روحت معطر عمو سخی که از هر کلام و هر رفتارت خوبی و دوستی و خیر می باره
18 اسفند 1401 پاسخ تشکر
16 تشکر شده توسط : هاشم پور محسن
کامبیز عزیز و سخن‌دان و دانا و فرشته خوی همون طور که همیشه گفتم و خواهم گفت «حق» تو کلامت حقه و خودتم عشقی.
18 اسفند 1401 پاسخ تشکر
15 تشکر شده توسط : هاشم پور مجتبی

برند جووی خیلی وقته که برام مرده . پس از طوفانی که اوایل به پا کرد و متأسفانه من تجربه ش نکردم. عطرهای قدیمیش همه به تمام معنی کلمه آبکی شدند یعنی رسمآ آب بشون بسته شده. پرایویت لیبل سایکدلیک ، لا گغ ، له‌ ژو سون فه و الان این پاویلون رژ که دیگه ریفورموله نیست و نشده و کاملآ بی رمق و بی حال. کمی منو یاد لوبن آیدل میندازه . حیف از این برند که اینطور فاتحه ش خونده شده . اصلا حاضر نیستم 200 دلار براش بپردازم شاید 50 دلار قابل قبول باشه.
05 آبان 1401 پاسخ تشکر
17 تشکر شده توسط : هاشم پور آرمان
درود دوست من . جووی برند بی ریشه ای نیست که بخواد یک دفعه ای تمامی عطرهاش رو خراب کنه و فاتحه خودش و هواداراش رو بخونه . در مورد پرایوت لیبل باشما موافقم اما پیشنهاد میکنم نسخه های جدید سایکدلیک و دیپلماتیک را بدون تصور قبلی از نسخه های قدیمی تست کنید و تحلیل کنید . مطمئن باشید سوپرایز خواهید شد . متنی ذیل این دو عطر سال پیش نوشته شد میتوانید مطالعه کنید داستان ریفورمول جووی ها رو. پایدار باشید
05 آبان 1401 پاسخ تشکر
17 تشکر شده توسط : هاشم پور پارسی

6
رایحه
7
ماندگاری
7
پخش بو
8
طراحی شیشه
جووی پاریس پاویلون رژ

یه عطر بوزی، ادویه ای،تنباکویی و چرمی.

این کار یه شروع امبری بوزی داره که نت های ادویه ای هم همراهیش میکنن. امبر اینجا تمی غبار گرفته داره و نت بوزی به شامه من بیشتر رام ( عرق نیشکر) هست که شیرین و کمی هم میوه ایه و کمی کارایی مثل جاز کلاب رو به یاد میاره.
کمی بعد یه نت تنباکویی کهنه به کار اضافه میشه. چیزی شبیه به برگ های خشک و کهنه تنباکو و در کنار رام یه رایحه بوزی تنباکویی کهنه ایجاد میکنن.
اما به مرور یه نت چرم نسبتا انیمالیک وارد میشه و فضای مورد نظر عطار کامل میشه. فضایی که قراره کشتی پهلو گرفته یه دسته دزدان دریایی بوکانیر فاتح رو با بار ادویه و شراب و چای و..ترسیم کنه.( بوکانیر ها بیشتر دریانوردان یا خدمتکاران فراری از ملل گوناگون بودند که در جزیره های دریای کارائیب پناه می گرفتند. آن ها گلّه های وحشی را شکار می کردند و گوشت را بر پنجره های مشبّکی به نام «بوکان» می خشکاندند، به همین علت آن ها را «بوکانیر» نام نهادند_ به نقل از منابع)
فضای کار بجز اپنینگ که شباهت کمی به جاز کلاب داره در بقیه مراحل کاملا تحت تاثیر بوکانیر ها قرار میگیره و اون نت انیمالیک در کنار نت های بوزی کار رو از دایره علاقه من خارج میکنه.
پرفورمنس کار هم بسیار ضعیفه و تقریبا قبل از یک ساعت کار دیگه هیچ رمقی نداره که برای این قیمت جای تاسف داره.
10 دی 1400 پاسخ تشکر
24 تشکر شده توسط : هاشم پور مهدی

پاویلون رژ
فکر‌میکنم اولین عطر مشروبی هست که برام بی آزار بوده. و البته شاید به این دلیل که برخلاف اکثر عطرهای بوزی که دیدم، تم میوه ای نداشته. درعوض این کار با ترکیب نوتهای ادویه ای و صمغی، بیشتر یک عطر شرقی هست.
با این حال چیزی نبود که توجهم رو جلب کنه و باز هم ترجیح میدادم همین چندتا نوت مشروبی رو هم نداشت!
نوتهای بوزی اش ماندگاری زیادی ندارن اما نوتهای ادویه ای و صمغی در درای داون ماندگاری زیاد دارن. اما پخش بو در کل ناامید کننده بود.
13 خرداد 1400 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : هاشم پور علیرضا
شباهتش با عطر امبر روس چقدره؟ امبر روس شاهکار بوزیه
11 مهر 1401 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : آرمان

و اما پرچم سرخ
از آقای امیرمحمد عزیز مچکرم که توی اون لیست طویلی که به من پیشنهاد داد، این عطر رو از قلم ننداخت.
در حال حاضر برند شماره یک بنده در دنیای روایح جووی پاریس هستش بلاشک! من فقط ۵ تا کار از این برند تست کردم اما یکی از یکی شاهکارتر.
در ابتدای رایحه، بوی سرخوشانه ویسکی و رام رو حس می‌کنید که با ذره‌ای ادویه، مثل سه تا رفیق دست بر دوش هم دیگه دارن بگو بخند می‌کنن. در ادامه دوستان جدیدی به جمع اضافه میشن که چرم و چای هستن. این مرحله از نظر من زیباترین قسمت عطره. در درای داون آروم عطر هم کمی وانیل و چوب رو می‌کنید.
این یه کار منحصربه‌فرده که با بازخورد فراوان همراهه. به هیچ‌وجه از تستش غافل نشید.
21 فروردین 1400 پاسخ تشکر
11 تشکر شده توسط : هاشم پور Therezvani

سلام دوستان عزیز
این عطره به تازگی تست کردم و راستش عجیب خوشم اومد.بویه بسیار نجیب و زیبایی داره.بویی ویسکی مانند داره در ابتدا که واقعا عالیه.با گذشت زمان کمی من یه بویه تنباکویی حس میکنم و که به همراه یه تم خشکه چوبی به طوره بسیار حرفه ای ترکیب شدند که واقعا بی نظیره.یکی از کارهایی که اخیرا خیلی نظرمو جلب کرد همین بود.ولی پرفورمنسه خیلی خوبی نداشت.البته شاید چون من انتظارم خیلی زیاده از جووی با تجربه های قبلیم مثله سایکودلیک و پرایوت لیبل با اون پخشه بویه وحشتناکشون.درکل از نظره رایحه حرف نداره
15 دی 1399 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : هاشم پور جواد وزیری
درود جناب دهقان
جووی ها در تولیدات جدید مشخصه قدیم رو ندارند مخصوصا تولید 19 رو تست کنید همین سایکدلیک و پرایوت مثل سابق نیستند . پرچم سرخشون چون کار جدیدی هم هست به دلیل اون کانسپت گیراش نمیتونه خیلی پرفورمنسش بالا باشه ولی منم دوس داشتم بادوام تر میبود . ولی از نظر رایحه بسیار زیباست این کار
15 دی 1399 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : هاشم پور فاطمه فیضی

جووی پاویلیون روژ
" پرچم قرمز "
wow
یکی از شاهکارهای بوزی از برند جووی
بی شک یکی از بهترین کارهای جووی هستش .
در ابتدا با بوی ویسکی بسیار خوش ساخت و بولد شروع میشه داستان. شروعی مست کننده . اینجاست که میتونم بگم با بوییدن نت ویسکی هم یک لحظه شما رو مست خواهد کرد. پس با شروع پرچم قرمز رو میبره بالا.
تغییر نت میده و داستان میرسه به نت چای که بسیار خوشبوترش میکنه. یک مقدار چرم اضافه میشه به عنوان چاشنی کار و تم کار از بوزی به چوبی تغییر میده .
به عنوان نتیجه گیری باید بگم این کار واقعا دوست داشتنی هست . کیفیت کار خیلی خوبه . پرفورمنس رو باید تست کنم در شرایط مختلف. به رایحه بی شک 10 میدم . عالیست.
17 آذر 1399 پاسخ تشکر
8 تشکر شده توسط : خلفی هاشم پور
اما درباره پرفورمنس کار با تست های مختلف ، ماندگاریش با اینکه تولید 18 هست خوبه و راضی کننده هست ولی پخشش فقط در یک ساعت اول خوبه و بعد از اون کم میشه . بی شک اگر پخش قویتری داشتاز پرفروش ترین های جووی میبود چون رایحه واقعا زیبا و بی نقص دراومده و البته همانند اکثر کارهای این برند اصالت رو در زمینه های مختلف به رخ میکشه .
رایحه قبلا 10 دادم ، پرفورمنس رو در کل 7 میدم . برای افرادی که دوست دارند در طی روز دو عطر بپوشند و با یک دوش به راحتی از شر عطر اول خلاص بشن گزینه بسیار خوبیه .
04 بهمن 1399 پاسخ تشکر
7 تشکر شده توسط : خلفی هاشم پور

استاد به خوبی این عطر رو توصیف نمودن .عطری تاریک و تلخ که اون پشت کمی حس شیرین وانیل مخلوط به رام حس میشود در حقیقت دونیمه روشن و تاریک که نیمه تاریک بر نیمه روشن میچربه.عطر خوبیه و مشابهی براش ندیدم ولی از برند جووی ودیدن عناصر تشکیل دهنده عطر انتظار بیشتری داشتم.
26 مهر 1398 پاسخ تشکر
1 تشکر شده توسط : معین هاشمی

با سلام خدمت شما دوستان عزیز و گرامی و همچنین مدیریت محترم سایت وزین عطرافشان

از ایکاروس گرامی درخواست دارم کمی درباره نوع پوششی که مناسب عطرهای مختلف باید استفاده کرد توضیحاتی بفرمائید راستش چند روز پیش جوانی را دیدم که با شلوار جین تنگ و تیشرت جذب اینترلود زده بود!!!!
15 تیر 1398 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : رابین هود شادمهر حاجیان

قصد ندارم نقد مفصل انجام بدم. فقط چون خواست دوستان بود نظر کلی م رو میگم. پَویوت غوژ یا یا پاویلون رژ -پرچم سرخ- از روال مرسوم جووی برای اصرار بر پچولی سمی و چرک خودش سر باز میزنه , به فضایی که لوبن رو در اون هنرمند میدونیم میره و وی.سکی خشک شده بر میز رو رو در هوا تصعید میکنه. اما جووی روال جدیدی رو در پیش گرفته. اون چهره ی لاتین و داغی که در سایکدلیک و پرایوت لیبل بود حاش رو به میانسالگی ِ مرموز , تاریک , دلسرد اما آرام و در پشت پرده ای داده. فضایی تاریک اما بر لبه ای از نیمه روشنایی پر دلهره و مرموزی. من این رو حتی از سابق هم بیشتر دوست میدارم. با خشکی کهنه ی تنباکو که به لطف راش و آبنوس کمی نمناک هم شده. منعطف نیست. صلابت ظریف خودش رو داره و حتی تماسش با قهوه جز به اینکه تاربک ترش کنه روش تاثیری در لحن و گفتار نمیزاره. نیم چهره در تاریکی و نیم در روشنایی که تو نیدونی با گوشه لبهایی که در تاریکی مستتر هست به تو پوز خند میزنه. پرچم سرخ جووی یکی از بهترین کارهای اخیر جووی هست و البته مکررا باید باهاش به گفتگو نشست.
۷ از ۱۰ به نسبت قیمت
15 تیر 1398 پاسخ تشکر
32 تشکر شده توسط : حجت بهزاد معصوم نژاد
بسیار لطف کردید ایکاروس عزیز سپاس گزارم
15 تیر 1398 پاسخ تشکر
نمی خواهم به امری که تمایل ندارید اصرار کنم ولی با خواندن متون شما گوی روح تازه به کالبدم دمیده می شود تصور می کنم دوستان دیگر هم همین حس رو داشته باشند . لطفتان را از ما دریغ نفرمایید . بازهم از حسن توجهتون سپاسگزارم.
15 تیر 1398 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : پارسا پرنیان
استاد کاری شبیه به پرچم سرخ سراغ دارید معرفی کنید با قیمتی مناسب تر
10 تیر 1400 پاسخ تشکر

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟