سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
DIPTYQUE Eau Nabati - دیپتیک او نباتی
از اسانس های بکار برده شده در این عطر می توان به ترنج ، کهربا، سدر ، برگ درخت نارنج، بلسان پرویی ، گل جاوید، برگ نخل اشاره کرد.برند | دیپتیک |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | ترنج ، کهربا، سدر ، برگ درخت نارنج، بلسان پرویی ، گل جاوید، برگ نخل |
من دکانت دیپتیکِ آب نباتی :) رو همراه چند تا بچه دیگه و البته I Miss Violet از دیفرنت کامپنی گرفته بودم.. یکی ذیل آی میس ویولت گفته بود: دروازه ورود به بهشت.. اگه دروازه بهشت چنین بویی بده، من (خدا نکنه) جهنمو انتخاب میکنم. اونجا احتمالا وی ات آرمیس و ریک ان روئن با دوتا چنگک منتظرم باشن! بله من تکه و پاره شدن رو به شیرینی های مصنوعی و لوس بازی های گل منگلی و بی خیالی های میوه ای ترجیح میدم!
باید بگم I Miss Violet ارتباطی به آب نباتی نداره.. این پُلِ به قول ایکاروس 'سکته ای' رو چه به بزرنِ لِیلی! یخورده باهاش لج هم هستم چون در برخورد اول به خاطر اسمش گول خوردم و رفتم به گذشته و هر آنچه منو ناخودآگاه یاد گذشته ی شیرینم بندازه میتونه برام دوستداشتنی باشه!
"گذشته مُرد"! اینو امروز مادرم با یه لحن خیلی خنده داری گفت و باعث شد من میون گریه، بخندم وُ گریه کنم...!
آب نباتی:)! هر چقدر آی میس ویولت یه ذره نمیتوانست بوی بهشت و دروازه اش را بدهد، 'او نباتی' بوی کویِ لیلی میداد!
بسیار صاف و ساده و مودب و موجّه. نسیم نامیرایِ گرم و تُند و شروعی مرکباتی.. کودکی پرسید: خورشیدی کوچک را چگونه نشان میدهند؟
گفتم کفِ دست چپت را بگذار روی قلبت، از میانِ رگهایِ تنگاش کهربا را بیرون بکش و مشتت را محکم نگاه دار مبادا گُمش کنی! چاهی بِکَن و مخفی اش کن.. دستت را باز و در امتداد چشمت رو به خورشید نگه اش دار.. خورشید از آسمان کَنده، ظلمات میشود؛ در عوض، حال، تو در دل یک خورشید داری و جهانی که از تو روشن خواهد شد..!
کهربا غنیّ ست و شیرین و پودری.
سویه های گیاهی/ تلخ/ چوبی و گاه گاه رزینی هم آرام آرام چرخی میزنند و خودی نشان میدهند..
همه چیز آرام است و روشن و شیرین و دلپذیر.. مثل جایی که J.E Sunde میخواند:
I don't care to dance
You know this
I have told you I don't dance
But the music and your beauty
Well they move me
So I take you by the hand...
..........................
پای سگ بوسید مجنون، خلق گفتند این چه بود؟!
گفت این سگ گاهگاهی کویِ لیلی رفته بود...!