سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
فالکار ــ سنگ قیمتی چشم عقاب. عطر فالکار قدرتش را از جلوههای سبزـآبی سنگ برزیلی چشم عقاب میگیرد که بهعنوان سنگی قیمتی برای محافظت از مسافران شناخته میشود. این عطر بهعنوان نمادی از آزادی و دقت متمرکز، از عقاب ــ این پرنده باشکوه تیزبینکه الهامبخش نام فالکار است ــ و سنت دیرینه شکار همراه با عقاب و شاهین جداناشدنی است.
این کالا توسط کمپانی ببدون سلفون عرضه می شود
برند | بولگاری |
عطار | ژاک کاوالیه |
سال عرضه | 2019 |
گروه بویایی | شرقی چوبی |
کشور مبدأ | ایتالیا |
مناسب برای | آقایان |
اسانس اولیه | دارچین ، جوز |
اسانس میانی | صمغ کندر ، گیاه ناگارموتا |
اسانس پایه | مشک ، عود، زعفران |
ای کور باد چشمی که بی(بد) موقع شود باز.
دل ما هم آدم است... تنگِ جهان نا امن و فضای تاریکی که هیچ مدافعی به داد هیچ مظلومی نمیرسد شده بود.
کدام دیوانهای دلتنگ این میشود؟
آنکه نمیخواهد پارچهای مخملی به رنگ صورتی روی رنج، زخم، نقصان و آوارگیِ بنی آدم بکشد.
بیا پیچیدش نکنیم! منظورم روح مریض خودمه.
کسی نبود بگه فیلت یاد هندستون کرده، یه بار این
فیلم چی چیز مویز و دیدی دیگه گُل! یه بار چشیدی دیگه این طعم تلخ و گس بی دفاعی و جنس زمخت این فرهنگ اراذل صفت مدرنیتهرو. مشتی چرا دوباره میخوای خودتو غرق کنی.
مگه تازه همهمه ساحل به گوشت نخورده بود؟... مگه تازه فلسفه شادی و شادی فلسفه رو کشف نکرده بودی؟
خلاصه... کسی نبود این حرفارو بم بگه...
رفتم فیلمو دیدم...
ولی مهم اتفاقیه که یه ساعت قبلش افتاده بود. یعنی افتادونده بودمش. کاری که یه ساعت قبلش کرده بودم. چی بود؟
اولین تست جدی و عمیقم از فالکار. تندی و بیشتر تیزی که داشت یه ساعت بود بینیمو، وجودمو میخراشید...البته نه خرااش خرااااش... خراش! یه جیز کوچولو... مثل کشیده شدن تیغ حجامت رو پوشت...
خلاصه که سر درد ندم. این متن طولانیرم بریم که ناگهانی تموم کنم:
فالکار و حال و روز الکس بیچاره (که نوئه همیچن هم قصد نداشت درمورد بیچارگی یا باچارگی این موجود بدشانس و بد عاقبت سخنرانی کنه) و بیشتر از این سنگریزه ریزِ ملیح و غبارک اسیر گردباد و قطره محو افتاده در سیل وحشی، با غرش و تندی و تیزی و ذات گرگ صفت و طبیعیای که تنیا داشت (زیر پل و روی آن سنگریزه ریز خوشگل) در هم شدند و رو هم شدند و با هم شدند و در نهایت یکی شدند و یک شدند و تا ابد هم نمیتوانند در این ذهن ناتوان من از هم جدا شوند.
فالکار عطر شیک و محکم و با صلابتی بود مثل چشم عقاب، ولی برای من... صبر کن داداش... نه! برای من نه...
برای من شد خشونت ضربدر زمختی و بیچارگی بعلاوه بیدفاعی و مظلومیت مطلقِ بی هیچ ظالمی در عمق مجهول معادلهای که اساسش بر گزافه و بینظمی و بیخودی و مطلق مطلق طبیعت بی هیچ مسئولیتی است!
حال خوشی نداریم. عطرها گوشهای از ظهور حال خوشمان را به دوش میکشند، گاهی هم کل حال بدمان را. چه خوب که فالکار برای من شد اینها. از آن روز هر بار این عطر را اسپری میکنم، فشار مدرنیته بر پیکر سنت و فروپاشیدن این سنگریزههای عدالت ندیده را کمی نزدیکتر به خود حس میکنم.
یک عطر و این قدرت؟ بله!
بیچاره الکس، بیچاره تنیا، بیچاره آنکه سرش له شد...
هان! بیچاره انسان