سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
این عطر چکامهای است برای چرمسازی سنتی. پرتقال برزیلی، لیموی سیسیلی، و تمشک، قوی بر صحنه حاضر میشوند اما خیلی زود نُتهای میانی آویشن قرمز، پیچ امینالدوله، برگ درخت نارنج و رز بر آنها غلبه میکنند. در پایان آمیزهی پیچیدهی چرم، سدر و چوب گایاک خود را آشکار میکنند. با این توصیف و وجود این نُتها، همین حالا هم میتوانید بگویید که این عطر تاثیر زیادی میگذارد اما در واقعیت این رایحه چرم چوبی مرکبات است که هم در روز کارامد است و هم شب.
برند | آکوا دی پارما |
سال عرضه | 2019 |
گروه بویایی | رایحه های چرمی |
کشور مبدأ | ایتالیا |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | پرتقال، لیمو ترش، تمشک |
اسانس میانی | رز ، برگ درخت نارنج، آویشن ، پیچ امین الدوله |
اسانس پایه | سدر ، چرم ، چوب گایاک |
تا فرصتی دست داده و شرایط هم مهیاست خداراشکر ، از سلاطین باقیمانده دکانت های مهربد عزیزمان که برای حسن ختام گذاشته بودم چندتایی را ریویو کنم خدمتتان .
هوا هم خداراشکر رو به خنکی گذاشته و انقریب فصل دلخواه ما عطردوستان آغاز میشود :)
زمستان را میتوان تحمل کرد لیک تابستان را نه !
بچه که بودم ( حوالی ۴ ساله ) تابستان های خرما پزان اهواز ، آنچنان هوای منزل ما یخ میزد از کار همزمان چندین کولر ۲۴ هزار گیبسون که میرفتم درون حیاط پشت کولر گازی تا کمی باد گرم بخورم و یخهایم آب شود :)
چندین دلیل مهم وجود دارند که چرایی و چگونگی اینکه ما در طول زندگی بارها چنان تغییر میکنیم که گویی آدمی دیگر شده ایم را تعریف و تشریح میکنند !
برخی ازین دلائل ، بسیار شگرف اند و باعث شگفت زدگی ما خواهند شد ! عجیب اما واقعی !
از اینکه چرا برخی انسانها به سرعت تغییری بزرگ را در سلیقه ی بویایی خود تجربه میکنند به پاسخ های عجیبی رسیدم !
همه چیز روشن و فیزیکی ست لیک آنچه را که ما هنوز نمیشناسیم و اشراف و اشراق نداریم متافیزیک نامیم . بگذریم :)
امشب سه کاندید را نامزد کردم برای ریویو :
راشن تی ماسک میلانو ، لاندن ویدیان و آکوا دی پارما لدر .
مهربد عزیزم ۲۲ دکانت جدید برایم ارسال کرده حال آنکه هنوز ریویو ۱۶ کار از ارسال قبلی باقی مانده که همگی از بهترین ها هستند !
اگر زمان یاری کند و از سویی گوشی ام اذیتم نکند همه را به سرعت ریویو خواهم کرد خدمتتان
و اتفاقا چند سال پیش که برای تست این عطر ناز ( از عشاق روایح چرمی ام ) رفته بودم خاطره ی جالبی برایم اتفاق افتاد که در انتها تعریف خواهم کرد برایتان :)
خب ، برسیم به این کار ناز !
جلوی تلویزیون نشسته ام ، دو پاف زدم ، خانم ام پشت سر ام دراز کشیده و مشغول تماشای تلویزیون . یکهو گفت : عجب چیزیه !
فکر کردم فیلم رو میگه ! سرم رو بلند کردم سمت تلویزیون ، گفت : عطر رو میگم ! عجب چیزیه !
عطر یعنی این ! باکلاس ها باید ازین عطر بزنن ! من این روایحو دوست دارم ، هم تنده هم ملایم هم خشنه هم لطیف ، چرمی چوبیه آره ؟
گفتم آفرین ! حسابی وارد شده ای ها :)
گفت : گربمون هم عطار شده از دست تو ، برسه به من :)
راست میگه :)
کارتن عطرهای مهربد رو که میارم بلافاصله میاد و چنان با دقت دماغش رو میچسبونه و بو میکنه یک به یک رو !
بعد یکی رو از بقیه جدا میکنه و ربع ساعتی میچسبه بهش و مدام بو میکنه !
عکس اش رو گرفتم در این حال :)
بعد در عطرگرام میگذارم .
از بسته ی ۲۲ دکانت آخر که چند روز پیش رسید عطر سکرست رو از بقیه جدا کرد و آنقدر بویید تا جوهر نوشته ی روی شیشه کاملا خیس شد :)
آکوا دی پارما - لدر او د پرفیوم
ایتالیا - ۲۰۱۹
چرمی چوبی گلی
مردانه - برای گل ها ( زنان ) خیلی مناسب نیست !
خیلی خشن است ؟
خیر ، لیک زیبایی زنانه را منتشر نمیکند ، جلوه گری زنانه ندارد ، راوی لطافت نیست !
این عطر نه پله ای است و نه خطی ! یعنی چه ؟
این عطر ، نمایش یا مسابقه ی دو نت اصلی ست ( چرم - چوب ) که در سرتاسر عطر حاضرند .
بازی میکنند ، مسابقه میدهند ، میرقصند !
دور تشک یا رینگ ، دیگر حضار ( نت ها ) نیز نشسته اند به تماشا و رایحه ایشان به عطر این دو اضافه میشود ، برخی از آنها جابجا میشوند در طول زمان ، میروند و نتی دیگر جایشان را میگیرد
مثل گل ها ، مرکبات و برگ آنها
که عرض خواهم کرد .
دود ؟ نه ! عود ؟ این هم نه !
این عطر دود ندارد ، یعنی رایحه ی دود چوب سوخته ندارد بلکه رایحه ی حرارت چوب !
گویی چوبی را حرارت بدهید و سپس ببوئید ، بدون اینکه چوب سوخته باشد ، فقط داغ شده است !
این کار را کرده اید ؟ من بارها انجام داده ام .
و اما عود ، نت عود در این عطر نیست بلکه آکورد چرم ، حرارت چوب ، رز ، گایاک ، پیچ امین الدوله و کمی بنفشه این گمان را میسازد !
■ نت های اصلی :
چرم و چوب که اجزاء لاینفک این عطر اند .
■ نت های تعویضی :
چون این عطر تعویض پله به آن معنی که همه ی ما میدانیم ( تعویض کامل رایحه ) ندارد و چرم و چوب از ابتدا تا انتها هستند ، مجبور شدم اینگونه تشریح و ریویو کنم .
● اولین تعویض حاشیه :
ابتدا روایح گلی به چرم و چوب اضافه میشوند :
رز سرخ ( نه گل محمدی گلابگون ) ، بنفشه ای بسیار ملیح و زیبا ، پیچ امین الدوله
● دومین تعویض حاشیه :
گل ها محو نمیشوند اما با حضور قوی تر :
تمشک ، نارنج ، برگ نارنج ، کمی پرتقال و کمی آویشن
گلها بازی قدرت را به نت های فوق میبازند اما کماکان حضورشان حس میشود .
بگزارید اینگونه بگویم : برای اکنون ِ عطر :
اصل روایح : چرم و چوب
حاشیه : تمشک ، نارنج و برگ اش ، کمی آویشن و پرتقال
حاشیه ی حاشیه ( ! ) : رز سرخ ، بنفشه ، پیچ امین الدوله
:)
● سومین تعویض حاشیه :
چرم و چوب کماکان اصل رایحه را در دست دارند با این تفاوت که برای اولین بار چوب از چرم سبقت میگیرد ! چرا ؟
چون چوب گایاک به کمک اش آمده و به رایحه مضاف شده است . با آمدن گایاک رز هم قدرت میگیرد .
گایاک ، سدر .
یادتان باشد : سدر چوبی ست که رنگ رایحه اش سبز است . رایحه را به سمت سبز سوق میدهد .
■ پرفومنس :
بسیار خوب تا حدود عالی !
هر سه ، پخش ماندگاری و سیاژ .
■ توضیحات :
کیفیت نت ها بسیار خوب است ، برندهای ایتالیایی در کیفیت ( درخشانی نت ها ) بسیار خوب عمل میکنند . یعنی نت ها نه عربده میکشند و نه چرت میزنند :)
همه و یک به یک ، در طراز کامل با دیگرانند !
عطرهای ایتالیایی بالانس اند .
نمیدانم میتوانم منظور را درست انتقال دهم یا نه ! عطرهای امریکایی اینگونه نیستند ، حتی فرانسوی یا هلندی !
زیبایی صورت و اندام سوفیا لورن را دیده اید ؟
ایضا صورت و اندام ملیح و لطیف مونیکا بلوچی را در اوج زیبایی و درخشش ؟
این یعنی عطرهای ایتالیایی !
عطرهای امریکایی مثل مریلین مونرو اند !
چشمگیر اند اما یک جای کار میلنگد که هر چه می اندیشیم نمیدانیم کجا !
جوانی ات را باید با مریلین بگذرانی ، میانسالی ات را با سوفیا و دوران تجربه ات را با مونیکا !
عطربازی ما در طی مسیر تغییر میکند ازینروست که همیشه به دوستان جوان ام میگویم :
از عطرهایی که امروز میپسندید به میزان زیاد انبار نکنید :)
و اما این عطر با پوشش چرم چه کلاسیک و چه کژوال کولاک میکند !
رنگ چرم ؟ مهم نیست !
و اما خاطره اش برای من !
زمستان بود ، شیک پوشیده بودم ، ماشین را پارک کردم و رفتم درون فروشگاه برای تست چند عطر چرمی که منتهی شد به این عطر .
آنجا یک خانم بلند قدی بود با چشمان بسیار زیبا و عمیق ! زنان بلند را دوست تر دارم :)
من در برابر زیبایی تسلیم ام ، لیک نه به آن معنی ! زنها چشم زیبایی پرست اما پاک را از چشمان ناپاک تمییز میدهند ، گیرنده ایشان بسیار قویست ! در آن ِ واحد ، میفهمند .
سال ۷۱ که ۱۸ سال ام بود تازه ویدئو آمده بود اما حکمش اعدام بود :))
یک سونی تی سون خریدم که اندازه یخچال بود اما آن زمان آخرین سیستم بود . برای اولین بار با دوستان جمع شدیم و جشنی گرفتیم . لیوان شربت جلوی دهان ام بود که حمیرا شروع کرد :
شب بلند و دل من در تب و تابه وای
همه لحظه هام پر از حسرت خوابه وای
شانه و گردن اش را که تکان میداد من عین مارِ مسخ شده شانه و گردن ام با او هماهنگ حرکت میکرد !
ذره ذره دل من آب میشه تو سینه
آرزوی دیدنت مثل سرابه ، وای
مردمک چشمهاش را که به اینطرف و آنطرف میکشاند ، تمااام دنیای من با مردمک چشمان او به اینطرف و آنطرف میریخت !
ترانه که تمام شد دیدم لیوان ام همانطور در دستم مانده و همه دوستان ام دارند با تعجب مرا نگاه میکنند :)
به چه فکر میکردم ؟ اینکه :
الله و اکبر ! این خدای قدر قدرت من از کجا میداند ؟؟ چگونه میتواند ؟؟ عجب باسلیقه است او !! این تریلیارد سلول را چگونه به این انتهای زیبایی میکشاند ؟؟ آخر چگونه میشود ؟؟
زیبایی ! زیبایی !
خلاصه از فروشگاه بیرون زدم در حالیکه چندین پاف ازین عطر تست کرده بودم بر پالتو ام .
آن دختر بلند قد که در فروشگاه چندین سوال از من پرسیده بود پشت سر من خارج شد و گفت فلانی میشود شماره شما را داشته باشم تا در خصوص عطر با شما گفتگو کنم ؟ گفتم با کمال میل . خداحافظی کرد و رفت ، البته دل مرا هم با خود برد !
آمدم سمت ماشین . دیدم یک نفر نشسته بر صندوق عقب و یکی هم روبروی آن ایستاده و مشغول گفتگو اند . هر دو شیکپوش و باسواد . من ناراحت نمیشوم بلکه خوشحال هم میشوم که وسیله من اسباب آرامش کسی باشد . مرا نگاه کردند ، لبخند زدم ، لبخند زدند و با سر سلام دادند !
سویچ را درآوردم و درون قفل کردم . اما !
باز نمیشد !! دی !
ضمنا دیدم این دو نفر تکان نخوردند حال آنکه اینطور مواقع از ماشین جدا میشوند !
شخصی که نشسته بود بر صندوق عقب گفت :
- باز نمیشود ؟
= نه ! اینطور نبود ! خراب شده یعنی ؟
- میشه منم امتحانی بکنم ؟
= چرا نه ؟ بفرمایید
پس از چند ثانیه تقلا
- نخیر ! مثل اینکه منم موفق نمیشم ! سوئیچ همینه ؟
= بله ، همینه ، درسته .
سرش را به گوشم نزدیک کرد و گفت :
- حق داری ! اگه من بودم که بدتر میشد !
سرش را جدا کرد از گوشم ، یک نگاه عمیق بهش کردم ، لبخند عجیبی داشت و چشماش ، هم برق میزد هم پر از شوخ طبعی بود !
دوباره در گوشم گفت :
- یک ساعته منتظرش بودیم ، میدونست اما نگاهمون هم نکرد امااا ، البته حق هم داشت اگه من هم بودم تو رو انتخاب میکردم با این قد و لباس و بوی عطرت ! تو رو خدا ما رو هم بازی بده !
اصلا از فکر ماشین درآمدم ! رفتم توی فکر حرفهای او ، که : منظورش ازین حرکات و این حرفها چیه ؟؟ حتی توی این فکر بودم که اگه لازم شد موقعیت ام رو طوری تنظیم کنم که با یک هوک راست مرخصش کنم و برم سراغ اونیکی !
دوباره نزدیک گوشم شد و گفت :
- اگه من هم بودم ، ماشین که هیچ ، اسم خودمم یادم میرفت !!
بلافاصله نگاه به ماشین کردم !! دی ، اینکه ماشین من نیست :))
چقدر خندیدیم :))
الان ، یکی از دوستان خوب من است !
ماشین من دو تا ماشین پایین تر بود و من اشتباهی مشغول باز کردن ماشین او بودم :)
بعد درب ماشین را با سویچ خودش باز کرد و گفت : خدمت شما !
عجیب اینجا بود که درون ماشین من با همه پرایدهای دیگر فرق دارد و کافی بود فقط یک نگاه بکنم اما اصلا متوجه هیچ چیز نبودم :)
دوستان عزیزم ، انشاله هماره در کنار زیبائیها باشید و شاد ازین همجواری
بر زیبائیها اندیشه کنید
لیاقت اش را دارند
گذشته از آن ، زیباییها رازها نهفته دارند
آنهم زیباییهای معطر !
ارادت ها خدمت یکایک شما
:)