XERJOFF - Alexandria II

درود و احترام.
سالهاست از پیمایشی که مُقید به خوانش و آموختن بود برای من در مورد عطرها میگذرد. بخشی از این جدایی زیر سر ِ تحصیل و مرارت های آن بود و بخشی زیر سر "فضا" که در نهایت به قامت ِ مصرف کننده اکتفا کردم. اما بد نیست حالا که تب عطرسازی و آموزشگاه ها و مارکت آن گویا جدی تر است با نحوه ی خلق کانسپت و رایحه در بین دو گروه "نیش/مارکت هدفمند" و "نیش-آرتیستیک- اکسپریمنتال" شرحی داشته باشیم. نماینده ی گروه اول اگر زرجف باشد نماینده گروه دوم میتواند تجربیات سورسینلی باشد.
این دو در شروع خلق رایحه راهشان جدا میشود. آنجا که گروه اول ابتدا مارکت را انتخاب میکنند و پرسونا مطلوب خود برای فروش را انتخاب میکنند و دوم سراغ لمس داستان ، کاوش ِ المان ها و آفرینش تصاویر میروند‌. در حالیکه گروه دوم ابتدا داستان و کانسپت و مساحت ِ تجربیات و شهود و زیسته ی خودشان را با وام گرفتن از ادبیات و تاریخ و هنر و طبیعت و جنون (از نوع خوب احتمالا) و قواعد شخصی خلق میکنند و بعد دست به کاوش در شیمی میبرند. فرآیند تبدیل انتزاع به شیمی.
اگر الکساندریا ۲ نماینده ی تا حدی یا زیادی موفق از گروه اول باشد ، این چند سطر مبانی ِ نظری خلق یک کانسپت میتواند باشد. (نگارنده ی متن در اینجا راه را بر تحلیل متن زیر باز میداند و به اینکه اشکالات فراوانی میتواند متوجه متن باشد آگاه است).

■ گام اول : انتخاب پروتوتایپ.
• پله‌ی اول از گام اول : پله ی تعریف: هدف و موقعیت قرارگیری
تبیین هدف اصلی و تعیین موقعیت‌دهی عطر در بازار و نسبت به مخاطبان.

**پله‌ی تعریف برای الکساندریا ۲: هدف و موقعیت قرارگیری**

1. تشخیص نیاز بازار:
- Xerjoff با مطالعه‌ی بازار به دنبال خلق یک عطر فراهم کرد که ترکیبی از تاریخ، تمدن و فرهنگ باشد و به خواص درختان نایاب اشاره داشته باشد.
- الکساندریا ۲ با توجه به ارزش‌ها و ترجیحات مخاطبان خاص خود که به دنبال تجربه‌ای لوکس و یونیک هستند، طراحی شده‌است.
تشخیص نیاز بازار برای عطر الکساندریا ۲

با توجه به پارامترهای متعددی که در بازار عطر و ادکلن مطرح است، تحلیل و تشخیص دقیق نیازهای بازار می‌تواند پیچیده باشد. در مورد الکساندریا ۲، ما به بررسی بعضی از این عوامل پرداخته‌ایم:

الف‌ . ترندهای بازار:
- ترند به سمت عطرهای نیش و منحصر به فرد.
مثال: افزایش تقاضا برای عطرهای Oud در بازار جهانی، به خصوص در بازارهای خاورمیانه و غرب.
اصول بنیادی: شناسایی ترندهای جاری بازار، تحلیل داده‌ها و ترجیحات مشتری، بررسی رفتار خرید.

ب. پیشینه فرهنگی و تاریخی:
- ارتباط عطر با تاریخ و فرهنگ یک منطقه.
مثال: شهرت عطرهای افسانه‌ای مانند Shalimar از Guerlain که الهام گرفته از داستان‌های هند است.
اصول بنیادی: تحقیق در مورد پیشینه‌ها و فرهنگ‌ها، ایجاد داستانی جذاب و مرتبط، استفاده از عناصر فرهنگی.

ج. فلسفه هنر و تجربیات حسی:
- ایجاد یک تجربه هنری و حسی متفاوت.
مثال: جو Malone با ایجاد عطرهایی با الهام از طبیعت و فصول، تجربیات حسی منحصر به فردی ارائه می‌دهد.
اصول بنیادی: فهم اصول هنر و زیبایی، ترکیب‌های نوآورانه، فوکوس بر تجربه حسی.

د. الگوهای مارکتینگ:
- برندسازی محتوا و تجربه مشتری.
مثال: Chanel با ایجاد تجربیات برندی یکپارچه و کمپین‌های تبلیغاتی مؤثر نام خود را به عنوان یک برند لوکس تثبیت کرده است.
اصول بنیادی: ایجاد محتوای برند هدفمند، فراهم کردن تجربیات مشتری یکپارچه، تداوم و یکپارچگی در تمام نقاط تماس با مشتری.


2. هدف‌گذاری صحیح:
- ایجاد یک عطر که نمایانگر زیبایی، تاریخچه و فرهنگ است، و همچنین نمایانگر کیفیت و لوکس بودن برند Xerjoff باشد.
- تصویری رومانتیک و مرموز از شهر الکساندریه و جاذبه‌های طبیعی آن را به تصویر کشیده‌است.

3. بررسی چارچوب برند:
- Xerjoff به عنوان یک برند لوکس، در تمامی محصولاتش تاکید بر کیفیت، اصالت و هنرمندی دارد.
- الکساندریا ۲ نیز با توجه به این چارچوب و ارزش‌ها طراحی شده‌است.

4. محوریت درک‌پذیری:
- مخاطبان باید بتوانند جوهر و احساسات ایجاد شده توسط الکساندریا ۲ را درک کنند و با آن همدلی پیدا کنند.
- نت‌های عطر به گونه‌ای انتخاب شده‌اند که تجسمی از فرهنگ و تاریخ الکساندریه ارائه دهند.

5. نقطه تمایز:
- ترکیبات منحصر به فرد نت‌های چوبی و مرکباتی که با بک‌گراند تاریخی و فرهنگی همراه است.
- ارائه تجربه‌ای یکتا و هنرمندانه با توجه به جزئیات ظریف در ساخت عطر.

6. ارتباط بین کانسپت و محصول:
- معرفی الکساندریا ۲ به عنوان یک سفر حسی به شهر باستانی الکساندریه با استفاده از ارتباطات تبلیغاتی و تجسم محصول.
- بستر‌سازی برای یک تجربه یادگیری و فرهنگی در حین استفاده از محصول برای مشتریان.



• پله‌ی الهام: محوریت و داستان کانسپت.
استخراج الهام از تاریخ، فرهنگ، و محیط طبیعی الاسکندریه.

• پله‌ی بصیرت: تحلیل و تدوین عناصر کانسپت.
تحلیل عمیق عناصر و ترکیب آنها به منظور خلق یک داستان مفهومی.

• پله‌ی ایجاد داستان: تجسم‌سازی و روایت
توسعه داستان بر اساس عناصر و الهام‌های پیدا شده.

• پله‌ی استراتژی .

++++
--- از بیان جزئیات بیشتر هر کدام از ارکان گام اول و مراحل هر گام صرفنظر کنیم.


■ گام ۲ : انتخاب اجزای پروتوتایپ اول :
تبدیل کانسپت و ایده به یک عطر واقعی یک فرآیند هنری و علمی است که شامل چند مرحله کلان می‌شود. در زیر استپ‌های این فرآیند را با تمرکز بر الکساندریا ۲ مورد بررسی قرار می‌دهم:
مرحله ۱: تحقیق و تجزیه‌وتحلیل
# الگوی طراحی رایحه
- تجزیه‌وتحلیل دقیق روایت کانسپت و تاریخ اسکندریه.
- مطالعه روایت‌ها، کتاب‌ها یا مقالات در مورد اسکندریه و تاریخ عطرسازی آن.
مرحله ۲: تعریف اولیه‌ی نت‌ها و مولفه‌ها
# استخراج حس
- تشخیص نت‌ها و مولفه‌هایی که می‌توانند احساسات و تجربیات مرتبط با اسکندریه را منعکس کنند.
- بررسی نت‌هایی که تاریخی در منطقه استفاده شده‌اند یا به فرهنگ آن منطقه ارتباط دارند.

مرحله ۳: توسعه فرمولاسیون
# پیاده‌سازی الهام‌ها
- آزمایش با ترکیبات مختلف نت‌ها برای پیدا کردن ترکیب مناسب.
- ایجاد نمونه‌های اولیه و ارزیابی توسط تیم اصلی و گروه‌های هدف.

مرحله ۴: ارزیابی و بازنگری
# پالایش هنری
- درخواست بازخورد از متخصصان عطرسازی و همچنین از گروه‌های هدف.
- اعمال تغییرات لازم بر اساس بازخوردها.


برای الکساندریا ۲ چگونه این رایحه شکل گرفته است‌
بخش دوم را در ادامه مینویسم‌ .

دوستان
شبیه ترین چیز به این شاهکار چیه؟

یکجای کار ما می لنگد اگر به هر دلیلی خود را قانع کرده باشیم که می توانیم سوژه این رایحه باشیم. شما این عطر را انتخاب نمیکنید او هم شما را انتخاب نخواهد کرد. این عطر هرگز نمیتواند بر بدن هیچ انسانی ارام بگیرد و رایحه هیچ انسانی را بازنمایی کند. این مسترپیس می تواند رایحه یک مکان باشد مثلا رایحه گلری اوفیتزی فلورانس. اما هیج وقت نمی تواند رایحه یک انسان باشد . رایحه ای نجیب و رنسانسی که می توانید ان را در فضای داخلی موزه و کتاب خانه مورگان تجسم کنید خصوصا اگر در مکان ما فرش ابریشم و اثار هنرمندان رنسانسی وجود داشته باشد. هرچند انسان خود می تواند یک مکان را بازنمایی کند دقیقا کاری که این رایحه می کند اما از نظر من بدن انسان زندان این عطر است. مثل روح که زندان بدن است.
بوی زیرزمین خانه کودکی ما مختص به فضای زیر زمین است اگر ما ان بو را حمل کنیم ممکن است بویی زننده شود چرا که ان بو فقط مختص به زیر زمین است و در انجا ارام میگیرد.

امتحان این عطر قبل از مرگ ضروری است اما عطری نیست که در کلکسیون من جایی داشته باشد.عطری نیست که در صدد نگه داشتنش باشم. این رایحه ذاتا فرار و متزلزل است. مثل نگاه بی بازگشت رهگذر ای که از خاطره مان محو شده باید ان را یکبار امتحان کنید و دور بیاندازید و سد راهش نشوید چرا که از شما میگذرد.

من چرا بوی بادوم تلخ حس کردم ؟؟

امروز دکانتشو خریدم برای تست با اولین اسپری کل خونه پخش شد و همه گفتن عجب عطری زدی و الان ساعت هاس همون یدونه اسپری روی دستم مونده.... حالا من موندم و انتخاب بین این عطر یا فاکینگ فابیلوس برای خرید ... انتخاب سختیه خدایی ...

با ماشین زیر ۲ میلیارد تومن جور نمیشه
از طرفی هم با ۱۸ میلیون ته لذت که میشه برد همینه

سلام
دوهفته قبل به همراه خانواده مسافرت تفریحی به پایتخت کشورمان داشتیم. هتل فردوسی محل اقامتمان بود نزدیک میدان فردوسی.ورودی کوچه هتل فردوسی کارخانه قدیمی آبجو سازی آرگو قرار داره. یکروز صبح قدم زنان وارد محوطه کارخانه شدم که بازسازی و تبدیل به گالری شده. سمت چپ حیاط درب چوبی بزرگی قرار داشت، درب را باز کردم و وارد شدم و با زیباترین دیزاین کافه که تا به حال دیدم مواجه شدم. از انجا که به عنوان شغل دوم نجاری هم دارم و کارهای دیزاین هم انجام میدم از بارمن که جوان خوش چهره با موهای بلند و بسته شده به سبک ژاپنی و گل گوشهای زیبا درخواست کردم چندتا عکس از کافه بگیرم. خانم جوانی با پیراهن و دامن بسیار زیبا و موهای کوتاه به سبک آلمانی و رنگ سفید در حال مطالعه و نوشیدن قهوه در کنج کافه بود و بویی بسیار دل انگیز فضای انجا را گرفته بود. شروع به عکاسی کردم، دیوارها از دهه چهل دست نخورده باقی مانده بود، سیاه و کثیف و دود گرفته با اجرهایی که خیلی جاها کاهگل هاش ریخته بود، پیشخوان های کوچک چوبی در فاصله های مساوی که روی ان اواژور کوچکی قرار داشت، نورپردازی بسیار زیبا، کانتر اصلی تمام از متریال مس که بسیار زیبا جلوه میکرد، داکتها و لوله های تاسیسات همگی از جنس مس. سقف و دیوارها دست نخورده باقی مانده بود با اضاف شدن طراحی روز. موسیقی بسیار زیبای پنگوئن از گروه"او و دوستانش" در حال پخش بود، سفارش قهوه دادم و نشستم، بویی که در فضا پیچیده بود ویران گر بود، نتوانستم تحمل کنم و از مسئول بار پرسیدم ببخشید چه عطری اینجا استفاده کردید؟ گفت اینجا هیچ عطر و خوشبو کننده ای استفاده نمیکنیم و عطر مربوط به ان خانم است. موقع خروج نزدیک خانم با احترام سلام کردم و گفتم سرکارخانم لطفا اسم عطرتان چیست؟؟
با خوشرویی و احترام گفت : الکساندرا 2
بوی عطر عجیب با فضا، موسیقی و شخصیت خانم همخوانی داشت....
پنگوئن :
میشنوی صدای پاشونُ
دارن نزدیک میشن و نزدیک‌تر
دیگه داره تموم میشه نمایش
داریم میرسیم به صحنه‌ی آخر
خو من مثل تو میترسم
خو منم میترسم از مردن
ولی اگه هیچکس یادش نموند
من و تو که یادمونه هنوز
صبح ها قدم میزدیم تو پیاده رو
کنار چندتا کرگدن
شب ها تا صبح میرقصیدیم، یادته؟
چشم تو چشم چندتا پنگوئن
رودها پر از آب بودن، پر از آب بودن
درخت ها سبز، سبز، سبز بودن واقعا
به سیاهی تاریکی شدن
آسون‌ترین راهه دوست من
رفتن و رفتن و رفتن مثل باد
همیشه راحت‌تره از بودن و جنگیدن
من خوشحالم از اینکه با همیم
خوشحالم هنوز لبخند میزنیم
خوشحالم از این مردن
کنار رویاهای تو و من
بگو هنوز رویا داری
بگو هنوز امیدواری
از اون در هر چی بیاد تو مهم نیست
ما باهاش روبه‌رو میشیم
چون هنوز رویا داریم
چون هنوز امیدواریم
از اون در هر چی بیاد تو مهم نیست
ما باهاش روبه‌رو میشیم
چون هنوز رویا داریم
چون هنوز امیدواریم
از اون در هرچی بیاد تو مهم نیست
ما باهاش روبه‌رو میشیم
یه روزی میرسه که دوباره ما
صبح‌ها قدم میزنیم تو پیاده رو
کنار چندتا کرگدن
شب ها تا صبح میرقصیم باز
چشم تو چشم چندتا پنگوئن
رودها پر از آب میشن
ماهی‌ها برمیگردن به خونه
من و تو بازم با همیم زیر
درخت‌هایی که سبزن واقعا
صبح‌ها قدم میزنیم تو پیاده رو
کنار چندتا کرگدن
شب‌ها تا صبح میرقصیم باز
چشم تو چشم چندتا پنگوئن
رودها پر از آب میشن
ماهی‌ها برمیگردن به خونه
من و تو بازم با همیم زیر
درخت‌هایی که سبزن واقعا

به معنای واقعی لوکس و با وقار 👌🏼

سلام.
یه چیزی یادم آمد ؛ اگه حافظه بویاییم‌ خطا نداشته باشه ، من یه شباهت هایی بین Alexandria II و Evaflor Whisky حس میکنم که حدود سالهای ۷۷-۷۸ داشتمش.ممکنه اشتباه کرده باشم ؟

یک شاهکار بی همتا !!!
بوی کهربایی وعودیش تو اون فضای گرم و خاصش هیجان زده میکنه آدمو ، یه عطری که هر سه پارامتر رایحه و پخش و ماندگاری رو در حد نهایتش ارایه میده و قطعا لیاقت پرچمداری صنعت عطر رو میتونه به دوش بکشه
کلا بعضی عطر هارو هرچقدم تسلط ادبی داشته باشیم باز توصیفشون اجهاف در حق اون عطره ، الکساندریا هم یکی از همین نمونه هاس ، این شاهکار رو فقط باید بویید ، پوشید و باهاش زندگی کرد و لذت برد

و صد حیف که اونقدر گران و از دسترس خارج شده که مختص به قشری خاص شده ، و امثال ما قشر دانشجو فقط میتونیم دکانت تهیه کنیم و عشقبازی کنیم ):