Filippo Sorcinelli - Notre Dame 15.4.2019

دوستان عزیزم سلام
این عطر رایحه ای از صمغ گیاه باریجه دارد
Ferula gummasa
این هشتمین گیاهی ست که در اخبار گفته شد صنعت عطرسازی ی جهان ، وابستگی ی مطلق به آن ، در ایران دارد و در بسیاری از عطرها استفاده ، لیک مقیود نمیشود .
فرانسه گوی رقابت را در این واردات ربوده است
اما از طریق هند و امارات !
یک گرم از صمغ ریشه ی این گیاه که طلایی رنگ است و از دسته ی ریشه ی غده ای داران است ( به اندازه ی بزرگتر از چغندر ) ۱۷ برابر یک گرم طلا ارزش دارد که دلالان بابت اش به قاچاقچیان ایرانی ، یک بیستم این بها میپردازند !
در اروپا و امریکا به آن طلای عطرسازی میگویند .
و چون وابسته ی مطلق به ایران است ( مرغوب ترین نوع )
در ترکیبات قید نمیشود حال آنکه در بسیاری از سرآمدان حاضر است .
در صنعت داروهای اعصاب نیز حضوری پررنگ دارد .
شنیدن اخبار ِ بد ، بد است و شنواندن به دوستان ، بدتر !
لیک پنداشتم دانستن اش برای همگی ما بهتر است از بی خبر بودن .
تازه هشت گیاه را نام برده اند از هزاران
و آنهم به این دلیل که به هر در میزنند تا مبلغی فراهم شود
ورنه تا قیامت ادامه داشت !
در ایران ِ ما بیشمار گیاهان معطر زنده اند که در هیچ جای جهان یافت نمیشود . آنهم با اقلیمی خشک که خشکسالی نیز مزید بر علت شده است !
چون زمین شناسی خوانده ام ، مطلع ام عنصری در جهان نیست که در ایران نباشد !
همه چیز ِ همگان را ، ایران یکجا دارد
ثروتمندترین کشور جهان در جاندار و بیجان
لیک ... :(
قربان خدایمان بروم که تنها یک بار و برای ایرانیان پارتی بازی کرده است
بقیه اش به عهده ی ما بوده ، که نتوانستیم :(
امید که رویه معکوس شود
انشاله روزی برسد که مفتخر باشیم به جایگاهی که قابل اش هستیم .
و آن زمان میتوانیم مدعی شویم که لایق اش هستیم
امید به بهروزی

عشق ایران باستانم. به واسطه اینکه پدر و پدر بزرگم و اجدادم ساکن منطقه مرودشت و درودزن و نقش رستم بودند عاشق تخت جمشید و اون منطقه هستم، به جرات میتونم بگم هیچکس به اندازه من شب را تا صبح کنار تخت جمشید صبح نکرده. تفریح نوجوانی و جوانی ام بود. با ماشین با داداشم و دوستان عشق باستانم شب های جمعه میرفتیم تا صبح کنار تخت جمشید اتش روشن میکردیم و تا صبح به شکوه از دست رفته مان غصه میخوردیم و اشک میریختیم. صبح که میشد میرفتیم داخل و میچرخیدیم و به از خدای اهورامزدا برای نیاکانمان آرامش طلب میکردیم.... بگذریم... یکی از تاثیر گذارترین قطعات به جامانده در تخت جمشید برای انکه این محیط منحصر به فرد تاریخی را با چشم دل دیده باشه، در موزه تخت جمشید قرار داره که در اصل کاخ ملکه هست قرار داره... قطعه ای که برای من تاثیرگذارترین اثر باستانی است که تا به حال دیدم، حتی برتر از منشور کوروش، جام مارلیک، لوح طلایی و نقره ای.... بله ان قطعه تکه پارچه سوخته ای است کوچکتر از کف دست... قطعه پارچه سوخته ای که بخشی از پرده کاخ صدستون میباشد.. تکه پارچه سوخته ای که ساعتها میشود بهش خیره شد و داستان پردازی کرد و در خیال خود غرق شد که چرا؟؟ چرا این عظمت باید میسوخت؟؟ ان شب در این مکان چه گذشت؟؟ چه خونهایی ریخته شد؟؟ چه شیونها و فقانهایی سر گرفت؟؟ ان شب بر این تکه سنگها چه گذشت؟؟؟ این عطر فضای ان شب حزن انگیز است.... گریه ام گرفت... روح اجدادم در آرامش

فیلیپو سورچینلی نوتردام
گاهی برای یک هنر باید ایستاد و دست زد حتی اگر اون هنر حادثه تلخی رو به ارمغان بکشه. شاید باید اندکی بیشتر به زندگی نگاه کرد . شاید این رایحه برای شخصی که استشمام میکنه دریچه ای باز کنه به سوی مردگان. اما...مردگان خوشبو
از شوق ذهنی خودم که بگذریم میرسیم به رایحه عطر .
در ابتدا با بوی دودی توام با اتش و خاکستر همراه میشیم که سکوت رو به ارمغان میاره. مگه میشه اینقد ساختار عطر تمیز باشه!! تغییر نت ها به قدری واضح هست که انگار در حال تماشای یک فیلم از گذشته هستیم. بعد از اون تم دودی بک گراند زمینه میشه ولی نه اون دودی که تاحالا روبرو بودیم باهاش. میگذره و یک رایحه خوش ماجرا برامون روشن میشه. الحق که چقد برگاموت با نت های دیگه قشنگ ترکیب شده. یه رگه های دوری از جورنی رو بعد از چند دقیقه در زمینه دود خاکستر خودش برامون نشون میده و هرچی میگذره بیشتر بهت خوشایند میگه. این عطر شاید سالها و سالها برای خریدارش عمر کنه دلیلشم اینه که این کار رو شاید سالی چند بار اسپری کنی و به خودت اجازه بدی برای استفاده ازش . غیر از این باشه درست نیست! بگذریم... این عطر شاید از معدود عطرهایی هستش که در اولین تست هیچ عیب و ایرادی نتونستم ازش بگیرم . هیچ چیز در این عطر اشتباه نیست . 10/10

15 آوریل 2019.
کلیسای نوتردام در آتش سوخت.

یکی از مهمترین بناهای تاریخی با آن معماری گوتیک مسحور کننده خود، با آتشی نهیب، بنا و پیکره اش درهم فرو ریخت.

ایده فیلیپو برآمده از این واقعه و توصیفی طولانی مدت و چند ساعته از لحظه آتش گرفتن این بنای مهم است.

در مرحله اول، با فوران پرتقال و دود، چشمانم سوخت و من رو کاملا به روز واقعه برد. گویی که از خواب بیدارشم و ببینم همه جا آتش گرفته. حریق و حریق و حریق. آتشی پایدارتا عمق کل روز ...
این اثر پیکره و زیربنای مهمی داره اما بسیار ناپیدا چرا که بیانگر فرو ریختن کلیسای نوتردام است. تاپ نتی که تا آخر عمر عطر، ذره ای از شکوه و عظمتش کاسته نمیشه و تصویری از شعله های آتش و دود رو تداعی می کنه.
شمعدانی و لایه ای از بهارنارنج به طور محسوسی در میان شعله ها خودی نشان میدهند و شمعدانی زیبایی بی نظیر خودش رو در لایه های چوبی عطر به نمایش می ذاره.
رگه های زیبا و ظریفی از ریحان، به گستره ی این عطر زیبا، در هرچه بهتر پیش بردن پرفورمنس قوی تر کمک و همراهی میکنه.

این عطر برای من یادآور عطر Io Non Ho Mani Che Mi Accarezzino il Volto از همین برند هست اما دیگر خبری از صمغ مر و دارچین و الطاف مردانگی مریم گلی در این عطر وجود ندارد.

در این اثر انگار اشیاء حاضر در عطر Io Non Ho Mani… در حال سوختن اند …

امیر جان خیلییییی علاقه دارم برم سراغ این برند ولی باز فکر میکنم زوده و سوادشو ندارم... توی سایتش ذکر شده اینا بیشتر هنره تا عطر و البته قیافه ی فیلیپو سورچینلی هم بیشتر شبیه ارواحه تا آدمیزاد انگار از برزخ برگشته با اون موهاش... یه توضیح کلی در مورده این برند بدی روشن بشم... ممنون ازت

ایده این عطر کلیسای جامع نوتردام بوده که طعمه حریق شد
احتمالا یه کار دیگه با بیس اسموکی از زوایه دید فیلیپو سورچینلی

هنر مشعشع وار عطار دراین اثر به وضوح عیان ، یه آلترناتیوی مشکوک ، اما بسیار منحصر به فرد، گویی رمان گوژپشت نتردام، نیز دراین پرتره دخیل است ، و با خود یدک می‌کشد، تمامی سعی فیلیپو این مرد هزاره زمان ، ندای صدای بی صدایی ست ،.. !!
و آنهم از زبان او حلاوت دیگری ست .....

بیصبرانه منتظر رویو این عطر از طرف جناب ایکاروسم