Areej Le Doré - War And Peace

اریج لی دوری وار اند پیس

مردانه - زنانه
کد کالا : ATR-45071
نوع عطر : نا معلوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی :
طبع :
مشخصات تولید
نام برند : اریج لی دوری
کشور مبدأ : انگلستان
سال عرضه : نامشخص
کد کالا : ATR-45071
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 0
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
تماس بگیرید
رای کاربران
  • عاشقشم
    0
  • نمی پسندم
    0
  • - 25 سال
    0
  • + 25 سال
    0
  • + 45 سال
    1
  • روزانه
    0
  • رسمی
    1
تعداد رای های ثبت شده : 3
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

Areej Le Doré War And Peace - اریج لی دوری وار اند پیس عطری مردانه - زنانه ، شیک و خوش بو می باشد .

اریج لی دوری وار اند پیس

عطری که توسط عطرساز برجسته راشن ادم خلق شده است .

اسانس های بکار برده شده در این عطر کهربا، رز ، نعناع هندی ، ریشه زنبق، گل محمدی ، مشک ، کهربا، خزه درخت بلوط ، خس خس ، مشک زباد ، عنبر، فیبر بیدستران می باشد.

برند اریج لی دوری
عطار راشن ادم
کشور مبدأ انگلستان
مناسب برای آقایان و بانوان
اسانس اولیه کهربا
اسانس میانی رز ، نعناع هندی ، ریشه زنبق، گل محمدی
اسانس پایه مشک ، کهربا، خزه درخت بلوط ، خس خس ، مشک زباد ، عنبر، فیبر بیدستران
نمره کاربران
War And Peace-اریج لی دوری وار اند پیس
رایحه
8
2 رای
ماندگاری
8.5
2 رای
پخش بو
8
2 رای
طراحی شیشه
7.5
2 رای
این عطر برای من یاد آور ...
عطرگرام
نظرات کاربران (2 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
8
رایحه
9
ماندگاری
8
پخش بو
8
طراحی شیشه
با درود خدمت عزیزان و گردانندگان سایت معطر عطر افشان-
ترجمه ایی از سایت رسمی برندِ آریج لو دور (آریج لِ دوره) در مورد دو عطرِ جنگ و صلح - جنگ و صلح برداشت دوم

"War And Peace"&"War and Peace Part II"

همراه پاره ایی توضیحات،تقدیم حضور عزیزان میکنم.

عطر اول و دوم(برداشت اول و دوم) که عطرهایی هستند که اشاره ایی دارند به:
رمان مشهورجنگ و صلح اثر لئو تولستوی، نویسنده بزرگ و مشهور روسی،تولستوی کتاب جنگ و صلح را در سال ۱۸۶۹ میلادی نوشت. این کتاب یکی از بزرگ‌ترین آثار ادبیات روسی و از مهم‌ترین رمان‌های ادبیات جهان به‌شمار می‌رود.
جنگ و صلح در شمار آن معدود آثار ادبی است که فراتر از معیارهای عادی داوری‌های ادبی قرار می‌گیرند؛ رمانی است با جهانی بی‌نهایت گسترده که از دورانی خطیر سخن می‌گوید. پردامنه‌ترین حماسه عصر خود است: و یک «ایلیاد»(به معنی:"به یاد ایل" داستان حماسی منسوب به هومر معروفترین حماسه ی دنیای قدیم و از شاهکارهای ادبیات جهان، نام منظومه حماسی دوران قدیم و از شاهکارهای ادبیات جهان است که درباره جنگی به همین نام است که بین مردم یونان و تراوا در گرفت) به‌روز شده است. جنگ و صلح تصویر کاملی از روسیه آن زمان است، تصویر کاملی از همه چیزهایی است که در آن‌ها، مردم سعادت و عظمت، اندوه و خواری خود را می‌یابند. یک عالم چهره و شور و شوق در این رمان موج می‌زنند.
تلستوی زمانی نوشتن جنگ و صلح را آغاز کرد که ۳۵ ساله بود، و این سنی است که در آن استعداد آفرینش یک نویسنده معمولا در حد کمال است و هنگامی آن را به پایان برد که ۷ سال گذشته بود!!!!
و در واقع این دو عطر برداشت پرفیومر از این رمان بینظیر هستند که آنرا در غالب این دو عطر به نمایش گذاشته است.


جنگ و صلح(قسمت اول)
از
Areej Le Doré
"این یک ترکیب تیره، حیوانی و چرمی است که در اطراف یک همبستگی مُسَّما(اشاره به غذاهای پُر ملات و چرب و جا افتاده ) دار از گوزن های سیبری

Ambergris (امبر گریس)
و
Castoreum(کاستوریوم)
ساخته شده است.
این عطر توسط روسی آدام(راشن آدام)

(Russian Adam)
طراحی شده است.
تعداد عطرهای طراحی شده توسط این پرفیومر 41 عدد ذکر شده، در ضمن روسی آدام صاحب کارخانه تقطیر عود "Feel Oud" در اندونزی است.

در اینجا ما با ترکیبی متضاد از سیاهی و سفیدی(تاریکی و روشنایی)، زندگی و مرگ مواجه شده ایم، و از طریق آن همه ی، ما در این ترکیب آرام آرام آرام یک توازن هماهنگ را کشف می کنیم.
این شعر بویایی(جنگ و صلح) عطریست که حتی نیاز(خلاء) عاشقانِ عطرهای پرماجرا را برآورده خواهد کرد.
این عطر در سال 2019 لانچ شد.
نت شروع آن کهربا است;
و نت‌های میانی عبارتند از: ریشه زنبق، رز داماسک، نعناع هندی و رز طائف.
نت‌های پایه عبارتند از: مشک طبیعی، کاستوریوم ، سیوت سنتتیک(مصنوعی) ، عنبر، روغن عنبر، خزه بلوط و خس خس.

امّا عطر دوم:

War and Peace II
(جنگ و صلح قسمت دوّم)
که عطری از مجموعه‌ی پنجم"آریج لِ دوره" است.
این عطر کمی صمغی‌تر، شیرین‌تر و کم‌پودرتر و ادامه‌ی جنگ و صلح(عطر اول) است.
این یک ترکیب تیره، حیوانی و چرمی است که حول یک ترکیب مسحورکننده از مشک آهوی وحشی سیبری، عنبر و کاستوریوم ساخته شده است.
رایحه اولیه آن از رزین عنبر 35 میلیون ساله! است.
نت میانی:روح گلاب (رز هندی)، رز طائف، نعناع هندی و ریشه ی زنبق زرد( معروف به:زنبق ژرمنیک، زنبق فلورانسی، زنبق رنگ پریده)- و رایحه ی پایه ی آن را مشک، عنبر و کرچک، بهمراه خزه بلوط هندی، وتیور اندونزیایی مطلق، سیوت سنتتیک(مصنوعی یا آزمایشگاهی) و رزین کهربا تشکیل می‌دهند.
این عطر در سال 2020 و یک سال پس از عطر اول لانچ شد.

طراح و پرفیومر هر دو عطر روسی آدام.

یاداشتی از برند
هر دو عطر از ماندگاری بالا و پخش رایحه ایی بالا برخوردار هستند البته عطر دوم از این بابت تقویت شده است و میتوان آنرا در دسته ی عطرهای با ماندگاری خیلی بالا و پراکندگی غول آسا قرار داد.
هر چند از بابت رایحه تشابهات زیادی دارند ولی تشابهشان نظیر به نظیر نیست.
در ضمن عطر

"Cuir de Russie"
کوئیغ دو غوسی(کوئیر دِ روسی) یا
(چرم روسی)

از همین برند "Areej Le Doré"

نیز از باب رایحه میتواند عطری جایگزین و مشابه دو عطر فوق باشد.

هر سه عطر نام برده شده عطرهایی مناسب فصول سرد سال، یونیسکس با تمایل بسمت مردانه، استخوان دار و رسمی هستند.
با تشکر از همراهان عزیز و تقدیر از سایت جامع و معتبر عطر افشان.

ارادتمند
روزگارتان معطر و بکام
مهرتان مستدام🥀🥀
17 مرداد 1401 پاسخ تشکر
26 تشکر شده توسط : فرهاد saeidrostami118

قطعا مطلع هستید که اورلیان گیشارد بعد از بی‌شمار ديوانگی در محضر روبرپیگه در جست‌وجویی تازه(تر) برروی پروژه‌ی مَتیئر پریمیئر تمرکز کرده. پوست‌اندازیِ یک آرتیست که از اعماقِ دره‌های کبود و زندانِ باتل‌های تیره و مرموزِ پیگه به روشنایی و شفافیتِ تماما شیشه‌ای روی آورده! آثار متیئر پریمیئر سَوا از فرمول‌بندی و جنسِ رایحه دارای اتمسفری تقریبا واضح و روشن هستند و به‌هیچ‌وجه وارد جریانات اگزوتیک یا انتزاعی نمی‌شوند. منحصربفرد، درباری یا سورئال نیستند؛ اما شریف؟ چرا!

اصل داستان این بود که چند عطر تازه [نسبت به تقویمِ جهان خودم] من‌جمله مینویت ات دمی فرگرنس دو بوا، میکسد اموشنز بایردو، رد شوز ژاک فت، سانتال پائو رزا گرلن، سیلور عود آمواج... را استشمام کردم و فهميدم فقط سینما نیست که سقوط آزاد داشته و نمی‌توان حتی یک فیلم متوسط درش پیدا کرد! گویا کفگیر هنر به ته دیگ خورده. شاید کفگیر بشر کلا! ته‌دیگ دوست دارید؟ کمی صبور باشید. وقتش رسیده. یام یام! با فاصله بهترین عطرهایی که در چندوقت اخیر استشمام کردم عبارتند از : مر کازاتی مونا دی اُریو، استیکی فینگرز بیانکی، ژک jeke اسلامبرهاوس، مریگا پرین، وار اند پیس اریج له دوری به‌همراه آثار گیشارد. وار اند پیس! با دهان دوخته در آتش پانهادن و آرزوی فریاد را به گور بردن! تلاشی است محزون برای خاکستر شدن و به اتمام رساندنِ این گداختگیِ جبری. اما آتش بخیل است و حریص. از جانت تغذیه و خاکستر شدن را از تو دریغ می‌کند. او شکنجه می‌خواهد، شکنجه می‌داند! / فکر می‌کنم تنها برنده‌های هنر در عصر حاضر کسانی هستند که مستقل، تجربی، رادیکال و آندرگراند فعالیت می‌کنند. یا حداقل نسبت به سلیقه‌ی جمعی و جریانات منتهی به سرمایه‌داری بی‌تفاوت هستند. هرچقدر از این مفاهیمِ نخ‌نما دورتر بهتر. به‌جز این‌ها باقی بادمجون دور قاب‌چین یا در بهترین حالت علی‌البدل هستند. رحیم سبحانی دوست پدربزرگ پادشاه فعالیت‌های منفی بود. یعنی کلی کار می‌کرد ولی همش پوچ. پدربزرگ می‌گفت : کارش چیه؟ بوق می‌زنه، بخیه به آب‌دوغ می‌زنه! میشه بسط داد... به افراد؛ شخصیت‌ها؛ به هنر. هنر که چه عرض کنم. خاله‌بازی، جناغ. یادم تورا فراموش. خلاصه‌ که زمین را تنگ خاکستر گرفته است.

سخن آخر! عزیزانم؛ به بی‌شمار دلیل که تعدادی گفتنی و بسیاری نه مجبور هستم برخلافِ میل باطنی کمی و لابد تا حدودی از اتمسفر انجمن دور باشم. درواقع از حضورِ دائم و مستمر معذور خواهم بود. جبر را گریزی نیست بقول گلسرخی ای صمیمی دیگر زندگی را نمی‌توان در فرو مردن یک برگ یا شکفتن یک گل یا پریدن یک پرنده دید. ما در حجم کوچک خود رسوب می‌کنیم! مهر، دوستی، اعتنا و عنایت شما دوستان همواره با من خواهد ماند. آشنایی و معاشرت با تک‌تک شما بزرگواران و ایضا اصلِ مرجع عطرافشان برای بنده مایه مباهات بوده و هست. اساس‌ و الزامِ احترام و آداب این بود که زودتر این چند خط می‌نوشتم اما افسوس که این ناخلف سربه‌راه نیست. عفو بفرمایید. به‌یادِ ابتهاج : بنشينيم و بی‌اندیشیم، این همه با هم بیگانه، این همه دوری و بیزاری، به کجا آیا خواهیم رسید آخر؟ و چه خواهد آمد بر سر ما با این دل‌های پراکنده؟ جنگلی بودیم، شاخه در شاخه همه آغوش؛ ریشه در ریشه همه پیوند؛ و اینک انبوهِ درختانی تنهاییم...! / تمام آبی‌ها را برای شما آرزو می‌کنم. پاینده باشید و باقی برای دیگرانِ خود. تا درودی دیگر هم‌چنان درود!
17 مرداد 1401 پاسخ تشکر
41 تشکر شده توسط : فرهاد محسن جمالیان
مسیح عزیز،غیاب تو تا ابد با ما سخن خواهد گفت...
17 مرداد 1401 پاسخ تشکر
11 تشکر شده توسط : Rezvani nazanin
در عرض 24 ساعت بیش از 10 نوشته از شما و آقای ایکاروس. انگار یک سد شکست و سیلی از احساسات و قصار و صنایع ادبی و هنر به داخل عطرافشان سرازیر شد و الان شما میگید قراره از این به بعد کمتر بین ما باشید. اونم با چه عطری جنگ و صلح و آتشی که فقط شکنجه میداند :( عاشق ایهام هایی هستم که استفاده میکنید. ولی راست میگن که عمر شادی کوتاهه شاید با خودتون بگید این حرفا شعار یا مجیز گوییه. اما اینطور نیست. وقتی به کلیت جامعه و جنس بینش مردم نگاه میکنم و بعد به نوشته های شما قلبم پر از امید و روشنایی میشه که در سرزمین ما هنوز هستن ادم هایی که زیر آسمان شهر های مختلف زندگی میکنن و نفس میکشن و تفکرشون از تمام دنیا غنی تره. حتی نزدیک به نوشته های شما و خیلی از دوستان دیگر رو در هیچ وبلاگ و سایت معتبر خارجی نمیشه پیدا کرد. با افتخار یک سر و گردن بالاتر هستیم ما هنر دوستان تحریم شده از همه چیز :( ثابت شد که مغزها را نمیتوان زنجیر کرد. هر نوشته کلاس معرفت شناسی عرفان فلسفه و ادبیات. تاکید بی نظیر شما بر روی خاصیت های ادبی و دستور زبان ستودنیه. امیدوارم شما و آقای ایکاروس و همه ی دوستان همیشه سلامت باشید و هیچ وقت مهر و دانش خودتون رو از ما دریغ نکنید. حالا هم برید به جبر لعنتی برسید 😭
17 مرداد 1401 پاسخ تشکر
30 تشکر شده توسط : فرهاد nazanin
سلام مسيح عزيز
همچنان با قلمت بنواز و سماع روايح رو به تفسير و تصوير بزار و ما رو هم از سر لطف به اين محفل صوفيانه دعوت نما و بينصيب نزار.
هر چقدر كه توانستى باش دوست خوش قلم هر چه بيشتر بهتر

موفق باشيد دوست عزيز

ياحق
17 مرداد 1401 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : حسن شجاعی فرهاد
انسان موجود پیچیده و بغرنجی است. در عین‌حال مغموم و شکننده. ابعاد و اضلاع مختلفی را هم درون خود پنهان کرده. احتمالا همین شد که سهراب آن‌چنان ظریف نوشت: آدمی‌زاد، این حجم غمناک! برخی مواقع فشارِ بی‌انصافِ چرخدنده‌های ماشینِ نابرابرِ دوران به‌حدی عدیده و طاقت‌فرسا می‌شود که از دردِ استخوان تا به‌مرز رعشه پیش می‌روی و شب‌هنگام از فرط زوالِ جان و انحلالِ توان از نوک قله‌ی بیداری ناگهان و بدونِ این‌که بخواهی یا بدانی به عمقِ کم‌نورِ دره‌های خواب سقوط می‌کنی. نوشتن در فرم، محتوا و اتمسفری که من می‌پسندم چشمِ باز، استخوانِ کیفور، جانِ فارغ، ذهن عاری و تفکر کوک می‌خواهد. توان هنگفت لازم است تا بتوانی احساساتِ غیرقابل لمس، ازهم‌پاشیده و نامرئی را گونه‌ای متراکم کنی و رخسار ببخشی که قابل استشمام شود تا کلمات تبدیل به مهندس عمران و جملات معمار شوند و پلی بسازند از دالان‌های روان تو تا به سرزمینِ قلب دیگران! ما در مورد خلق جهان‌های ندیده و سامان بخشیدن به ناهمگون‌های تخیل صحبت می‌کنیم. بقول پازولینی زمان زیادی می‌طلبد! تنها راه ساعت‌ها و ساعت‌ها تنهایی‌ست. تا به چیزی شکل بدهی که قدرت است و رهاسازی. خباثت است و آزادی؛ تا به آشوب سبک و سیاق بدهی! بله گاهی چرخدنده‌های ماشینِ نابرابرِ دوران یارای نوشتن را از تو می‌گیرند. گاهی پیچ‌های فلسفی، بن‌بست‌های تامل و صداهای پرسش‌گر به‌میدان می‌آیند که درونت را چون خوره می‌خورند و تبدیل به موریانه‌هایِ بازیگوشِ عصایِ ایستادگی تو می‌شوند یا نه؛ گاهی گم می‌شوی؛ در خودت، در معنای هستی و زمان. گاهی کار سایه‌هاست! سایه‌ها تورا سرگرم و سردرگم می‌کنند و مچاله شده به‌خود می‌آیی و می‌بینی شکست خورده‌ای و کار تمام است! آن‌جاست که چون خیابان‌گردی افیونی که کتک خورده و زیر باران رها شده از دردِ آن شکست به‌خود می‌پیچی. نتیجه‌ی قمار با سایه‌ها کارتن‌خواب‌ شدنِ روان بوده و هست. گاهی فالِ وارونگی‌ها به‌تو می‌گوید سفر پیش‌رو داری. از خود به خود و از آن‌جا به سرزمین‌ شاعران تبعیدی!! گاهی ناامید از این‌که اصلا چرا باید نوشت؟ در این عصرِ فولادپیکرِ تمام تزویرگر وقتی پلیدی، پلشتی، فریب، دروغ، تقلب، تملق، قباحت، حرص، اغفال، زبان‌به‌مزدی و نقاب همیشه پیروز و معتبر است. مقصود اصلِ نوشتن در این دوران است نه نوشتن در اینجا. گاهی فقط فاصله نیاز داری برای بیشتر تماشا کردن، شنیدن و بهتر فهمیدن. برای سنجشِ میزان خود. اما از همه‌ی این‌ها ارجمند، برجسته و مهم‌تر این‌که گاهی دیگرانِ تو نیاز دارند در هوایی بدون حضورت نفس بکشند؛ عشق را هنگامی جدایی باید. تا کمی فضا استراحت کند و وجودت بلای جانِ نگاه و حوصله‌ی ایشان نباشد. تا به تکرار نیوفتی و جایی که هدف ایجاد شور است به منشا کسل‌کنندگی و خموری تبدیل نشوی. تو باید بدون هرگونه قضاوت و دلخوری این اصل بفهمی، درک کنی، بپذیری و این حق به‌ آن‌ها بدهی. من دیوانه‌ی نوشتن هستم و شما کلمه می‌بینید و من پادزهر که سمِ درون رگهایم را بیرون می‌کشد. کلماتِ سرخ گاهی زیر پوست سرم وول می‌خورند چون شبحی که جانم را تسخیر کرده باشد و نوشتن برایم چون چندقطره آب مقدس است بر پیکر یک جن‌زده. نوشته‌ها نیازمندِ چشمانی هستند که به آن‌ها توجه کنند. پس نیاز اینجاست نه آنجا!

عزیزانم دست تک‌تک شما را می‌فشارم و سپاسگزارم بابت توجه و پیام‌های گرمتان. من سراسر نااهلی و شما هم‌چنان آن‌چنان باقی ماندید و چه نیک که این‌چنین هستید. سپاس. باز هم باید سراغ پازولینیِ دیوانه رفت، این دنیای انسانی ماست که نان را از گرسنگان دریغ می‌کند و آرامش را از شاعران! گویا نوشتن رنج دارد و تو گاهی طاقت رنج کشیدن نداری! باقی باشید دیگرانِ من و در این فصل سردِ عاشق‌کشی غیرمعمول عاشق باشید...
17 مرداد 1401 پاسخ تشکر
37 تشکر شده توسط : فرهاد Rezvani
درود مسیح عزیز
خواندن دستنوشته های فریکی شما بعداز یک روز سخت کاری تبدیل به یکی از لذتبخش ترین سرگرمی های من شده بود. پنجره جهان متعالی گویی همیشه بروی شما باز هست که چنین خوارک هایی نصیب مغز و روح ما میشد. دوست عزیز من ای کاش همچنان با ما بودی، گرچه در نبودت شمشیرت تا همیشه در سنگ نشسته خواهد ماند.

[EDITED] 1401/05/17 23:43
17 مرداد 1401 پاسخ تشکر
20 تشکر شده توسط : nazanin Kambiz
سلام مسیح جان:
به امید بازگشت مجدد تو در وقتی نزدیک و خواندن دست نوشته هات هستیم.
18 مرداد 1401 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : ابوالحسن nazanin
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی، به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی. حالا دیگه ابتهاج میدونه به کجا آیا خواهیم رسید آخر 😭 روزگاری است پر از غم و کم از شادی 😭
19 مرداد 1401 پاسخ تشکر
19 تشکر شده توسط : Rezvani nazanin
سایه عزیز ما بی‌سایه شد می‌گفت مادر ندارد پسرِ محزونِ شهرِ خاکستری گریه کند به‌حالِ جسمِ بی‌جانش. زار بزن مادرِ بی‌رحمِ طبیعت به‌حال پسران بی‌مادرت. پیرمرد نشسته بود به در نگاه می‌کرد که مرگ نگاهش را دزدید. بسوزان بسوزان بسوزان مارا ای شعر که شیرین است سوختن در جهنم تو. چه اشتهایی دارد این زمینِ ناجوانمرد، بی‌مروت عزیزانمان را پس بده... فصل انقراض سایه‌ها و هم‌چنان یک هیچِ بزرگ در پسِ سر کالِ بشر لم داده. بشر؛ نطفه‌ی آشوبِ قرنِ اتم. هیچ‌کس نفهمید چرا؛ این سایه‌ها نیستند که می‌میرند. نور است. نور است که می‌رود و می‌رود و می‌میرد و باز نمی‌گردد...!
19 مرداد 1401 پاسخ تشکر
31 تشکر شده توسط : nazanin آماتور 2
یام یام ، کیت کت و تی تاپ ،
به به یادشان جاودان ،

حس خوشبختی با طعم ها و بوهای به یادماندنی ،
در کنار آهنگ money money money ،
شد یادگار ،

آن طعم ها و بوها شدند گورماند و ما شدیم درماند ،

متن های زیبا و شیرین این فضا هم شدند ماندگار ،

در خاطرات...

[EDITED] 1401/06/04 13:29
03 شهریور 1401 پاسخ تشکر
21 تشکر شده توسط : nazanin آرمان
آقای IRRO سلام به یاد بچگی های خودم و جوونی های عمو و پدرم افتادم که برای ما کلی خنده و شادی خلق میکردن. یاد عطرهای آروماتیک فوژه تند و تیز و نوارهای وی اچ اس که قایمکی باید جا به جا میشدن. یاد کلی هیجان که این روزا دیگه خبری ازشون نیست و هیچکس بهمون نمیگه که چه بلایی سر اون همه حس خوب اومد. البته با زبون بی زبونی میگن که اون روزا رو باد برد و اگر این اوضاع رو هم دوست ندارید بذارید از اینجا برید 😣 واقعا راست گفتن ما در حجم کوچک خود رسوب میکنیم 😭
03 شهریور 1401 پاسخ تشکر
20 تشکر شده توسط : nazanin Amin mohammadi
سلام
اون زمان عطر تقلبی داشتیم؟ اصلا اینقدر درگیر اصل و تقلبی نبودیم!
الان عطر تقلبی که چه عرض کنم ، خیلی از آدم ها تقلبی شدند ، بدل هستند ، توهم اصل بودن به آدم میدن.
ولی خب اسمش توهم هست ، گذرا هست ، مثل زمانی که باد ، گردوغبار رو با خودش میبره ، همه چیز برملا میشه...
حتما فیلم شبح جنگجو ساخته کوروساوا باید خاطرتون باشه ،
نام این عطر داستان اون فیلم رو برام تداعی کرد
بزرگان و خردمندان ، فرماندهان رو به صلح دعوت میکردند ولی اونها اهمیتی نمیدادند و به جنگ و خونریزی ادامه میدادند تا جایی که وقتی یکی از فرماندهان کشته شد یک بدل به جای او جایگزین کردند تا جنگ ادامه پیدا کنه ، بدل برای جنگ و خونریزی...

[EDITED] 1401/06/04 13:29
04 شهریور 1401 پاسخ تشکر
15 تشکر شده توسط : nazanin آرمان
دوباره سلام واقعیتش سینمای آقای کوروساوا برای من خیلی غیر قابل دسترس بوده همیشه بیشتر خودم رو نزدیک به سینمای آمریکا و فرانسه میدونم تا فیلم های حماسی پهلوانی شرق 😅 یکم فیلم های وودی آلن هم تماشا کنید در کنار هفت سامورایی :) مزاح میکنم واقعیت خیلی برام قابل توجه بود وقتی اسم چنین کارگردانی رو آوردید اونم جایی که بچه های دانشگاه سوره هنوز دنبال عاقبت جشنواره فجر هستن 🤦‍♀️😅
04 شهریور 1401 پاسخ تشکر
11 تشکر شده توسط : nazanin Amin mohammadi
سلام و صد درود به تمامی دوستان بخصوص مسیح عزیز که گویا تمام دردهای مصلوب بودنش را با بیان عشق به تمام زیبایی های عالم هستی از بالای صلیب ، فریاد می‌زند، یاد آن لحظه افتادم که فردی از مسیح مصلوب پرسید : در آن بالا چگونه ای ؟ و مسیح با حض فراوان گفت : چقدر دنیا ازین بالا زیباست (فارغ از آن همه درد و تالم )
حال شما مسیح عزیز هم اینگونه ای ، آن مطالب بسیار پر مغز و نوشته هایی که مطمئن هستم حاصل تفکری ژرف و زمان بسیار هستند ، ما را بیشتر مجذوب کرده است و مطمئن هستم که شما نویسنده ای هستید که یا نمی‌خواهید کسی بداند که هستید یا درّ و گوهری که همیشه در لفافه بوده اید ‌. اگر احتمالا نوشته ای چاپ شده دارید ، مشتاقانه منتظر شنیدن نام آن هستم تا آنرا بخوانم
روزی فرد از مهدی اخوان پرسید که نوشته های جوانان را می‌خوانید و ایشان گفتند معمولا نه چون یا خیلی ساده و ابتدایی هستند و یا اینکه میترسم که اینقدر نوشته اش خوب باشد که مجذوب آن شوم
بنده حقیر هم سالهاست که اینگونه شده ام و از هر نوشته ای خوشم نمی آید ولی نوشته های انتزاعی شما مرا بعد از سالها تکان داد . بودن شما در این محفل غنیمتی ست ، اگر اهل ناز کردن نیست ، بسم الله این گوی و میدان عطرافشان ، بنویسید
14 تیر 1402 پاسخ تشکر
12 تشکر شده توسط : فرهاد مهریار

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟