سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
Areej Le Doré Musk Lave - اریج لی دوری مسک لیو
محصولی شیک و جذاب که در سال 2020 میلادی عرضه شده است. این عطر توسط برندی مطرح به نام اریج لی دوری به بازار عرضه شد عطار آن راشن ادم می باشد و در دسته عطر های معطر فوژه قرار می گیرد. از اسانس های بکار برده شده در این عطر می توان به ترنج ، اسطوخودوس ، مشک ، اسطوخودوس ، چوب صندل سفید ، گل اوسمانتوس ، خزه درخت بلوط ، زنبق ، لابدانیوم اشاره کرد.برند | اریج لی دوری |
عطار | راشن ادم |
سال عرضه | 2020 |
گروه بویایی | معطر فوژه |
کشور مبدأ | انگلستان |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | ترنج ، اسطوخودوس |
اسانس میانی | مشک ، اسطوخودوس ، چوب صندل سفید ، گل اوسمانتوس |
اسانس پایه | خزه درخت بلوط ، زنبق ، لابدانیوم |
شیرین گرم مشکی حیوانی، فلورال پودری لاکتونیک، چوبی دودی. ملغمهای که در آن یک اسطوخودوس بسیار شفاف، شیرین و حجیم زندگی میکند و در اتمسفری خشک'صابونی مابین مشک، چرم، خطوط خاکی غبارگون، رزین نیمه دودی و ایضا رفتارهای حیوانی قرار میگیرد. در قلب اثر جریان میوهای نزدیک به هلو آبدار میتوان یافت که به عسل آغشته شده! عجایب ترکیبی است. جهانی که در آن جریان فلورالِ عمیقا پودری، سندل خامهای و حسی شبیه به بوییدن گوگرد نیز وجود دارد. [چوب: شبیه به بوییدن یک کمد نم گرفته که سالها در انباری تاریک رها شده!] در این عطر مشک، شیرینی و یک حس تمیزیِ رادیکال وجود دارد که پایان بهخود نمیبیند و اسطوخودوس دست از سرش برنمیدارد. خلاصی نداشته، ندارد و نخواهد داشت. آن حجم از شیرینی، تضادِ غیرمعمول بین رایحهی حیوانی وُ حسِ تمیزی وَ همچنین گامهای کشدار برای من کسلکننده و غیرقابل هضم است. اما به دور از سلیقه، بایست گفت در سرش عقل نیست و نیاز به آسایشگاه روانی و سیزده بار شوک الکتریکی دارد تا شاید کمی آرام شود :)
آن دسته از عزیزانی که راشن آدِم را میشناسند قطعا مطلع هستند که ایشان به شدت علاقهمند به نتهای حیوانی، مشک، امبرگریس، ریشه و جانِ زنبق، سندل، آگار و... است و افراطی در استفاده از عناصر طبیعی، که همین افراط اریج له دوری (آغیژ لودوغی) را از باقی پروژههای عطرسازی متمایز میکند. عطرهای اریج به شدت حسهای هارش را منتقل وَ اکثرا خشن وُ لبهدار هستند. مثل طوفان. سیل. بهمانند خشم یک گوزن وحشی! بله. دقیقا شبیه به طبیعت!
اندراحوالات بوی خوش!
سابق بر این و ذیل ماسک مونته کیریستو نوشتم که 'خوشبو' تعریف مطلق ندارد و تفسیر آن منوط به یک بینش یا گتوی فکری نیست. برای تاییدِ هرچه بیشترِ این اصل شما را به دفتر چهارم مثنوی و حکایتِ آن دباغ که در بازارِ عطاران بیهوش شد ارجاع میدهم. آن یکی افتاد بیهوش و خمید،، چون که در بازار عطاران رسید،، بوی عطرش زد ز عطاران راد،، تا بِگَردیدَش سَرو بَر جا فُتاد،، همچو مُردار افتاد او بیخبر،، نیم روز اَندر میانِ رَهگذر...
ماجرای یک دباغ (پوستکَن البته!) کهنهکار که در بازار عطاران توسط بوی خوش مشک و گیاهان بیهوش میشود و مردم هرچه میکنند بههوش نمیآید. شخصی کاهگلِ نمور میآورد. یکنفر بخور عود. کسی نبض او را گرفت. دیگری دهانش را بو میکرد تا که شاید بفهمد شراب نوشیده و... ولی هرچه کردند بههوش نیامد و علت اغمای او مشخص نشد. تا برادرِ دباغ ازراه میرسد. کمی پوستِ حیوانی و سرگین برایش میآورد و دباغ پس از بوییدنِ سرگین بههوش میآید. برادر خطاب به مردم میگوید او آنقدر با پوست کار کرده که تمام منافذ مغزش مالامال از بوهای حیوانی شده. پزشک توصیه کرده بههنگام بیهوشی به هرچیز عادت داشت همان را به او بدهید و اگر خلافِ این باشد حال او خراب(تر) خواهد شد! برای همین با بوی بازار از هوش رفت، از گلاب رنجید وُ با استشمام عود و کاهگل بههوش نیامد... در نظرِ عارف مولانا آرای دیگری نیز نهفته است. مثلا این که آدمی محصولی است از درونیات و نیز پیرامون خویش. آنچیز که برای الف درمان است برای ب درد خواهد بود و نمیتوان برای همه یک نسخه پیچید و داروی مشابه تجویز کرد. یا اینکه آدمیزاد همان است که انجام میدهد و ذاتش وابسته به افعالی است که صرف میکند. درواقع انسان مبتلا به خو وُ تمايلات خویش است! اما در سطحیترین تعریف تنه به موضعِ مدنظر ما میزند. بله نمیتوان به کسی که مثلا از بوی حیوانی لذت میبرد خُرده گرفت یا به عطری که رایحهی تند مشکی دارد گفت بدبو و...
باری. مولانا بخوانید که آنچه نمیدانیم او میداند! در آخر عارف نقد را شکوفا و میفرمایند : ما به لَغو و لَهو فربه گشتهایم،، در نصیحت خویش را نَسرِشتهایم،، هست قوتِ ما دروغ و لاف و لاغ،، شورشِ مَعدهست ما را زین بَلاغ،، رنج را صدتو وُ اَفزون میکنید، عقل را دارو به افیون میکنید :)