سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
Maison Martin Margiela Coffee Break - میسون مارتین مارژیلا کافی بریک
این عطر توسط برندی مطرح به نام میسون مارتین مارژیلا به بازار عرضه شد عطار آن ژاک کاوالیه می باشد از اسانس های بکار برده شده در این عطر می توان به نعناع هندی ، شکوفه پرتقال ، فلفل ، دانه تونکا ، لوبان ، اسطوخودوس ، شیر ، قهوه ، گیاه ناگارموتا، وانیل ، خس خس ، سدر اشاره کرد.برند | میسون مارتین مارژیلا |
عطار | ژاک کاوالیه |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | نعناع هندی ، شکوفه پرتقال ، فلفل |
اسانس میانی | دانه تونکا ، لوبان ، اسطوخودوس ، شیر ، قهوه ، گیاه ناگارموتا |
اسانس پایه | وانیل ، خس خس ، سدر |
هوای پاریس اوایل پاییز، سرد و دلچسب، از میان برگهای طلایی رنگ خیابانها میوزید. بوی قهوه و شیر داغ و وانیل، در کافه مجلل “لِ پتیت کافه” پیچیده بود. سارا ، با موهای خرمایی و چشمان عسلیاش، پشت پیشخوان ایستاده بود و با مهارت کافی موکاها را آماده میکرد. کافه، با دکور چوبی و نور ملایم، فضایی صمیمی و دلنشین داشت. سارا، که تمام وجودش را وقف این کافه کوچک و رؤیایی کرده بود، بدون خبر از نقشه دوستانش، غرق در دنیای خود بود.
امشب، شب افتتاحیه بود. سارا، با لبخندی آرام، به مهمانان جدید خوشامد میگفت. اما در میان شلوغی و هیجان افتتاحیه، غافل از این بود که دوستانش، لیدیا و پاتریک، فرانسیس، عشق سابقش را که سالها پیش، بر اثر یک سوءتفاهم کوچک، از هم دور شده بودند، به کافه دعوت کرده بودند.
فرانسیس، با قدمهای سنگین، وارد کافه شد. سالها گذشته بود، اما هنوز هم بوی قهوه داغ و وانیل، خاطرات مشترکی را در ذهنش زنده میکرد. چشمهایش به سارا افتاد. دقیقاً همان سارا، با موهای خرمایی و چشمان عسلی که سالها پیش قلبش را تسخیر کرده بود. دلی که با فاصله و زمان، هنوز هم برای او میتپید.
سارا ، با دیدن فرانسیس، برای لحظه ای، مکث کرد. خاطرات، مثل برگهای پاییزی، از ذهنش عبور کردند. سوءتفاهمها، دردها، و لحظات تلخ… اما این بار، حس دیگری در نگاهش موج میزد. حس آرامش، حسِ دوباره یافتن.
در آن لحظه، لیدیا و پاتریک با لبخندی از پشت گوشه کافه، به فرانسیس و سارا نگاه میکردند. نقشه آنها، با موفقیت کامل، اجرا شده بود. سارا و فرانسیس، بدون هیچ کلامی، به هم نگاه میکردند. بوی قهوه و وانیل، در آن لحظه، به جای خاطرات تلخ، خاطرات شیرین و نو را به ارمغان آورد. بویِ آغازِ دوباره ای که در پاییز پاریس، در کافه کوچکِ ، جلوه کرده بود.
در هوای پاییزی پاریس، عطری میپیچد،
از نعناع هندی و پرتقال، عطرِ جان میریزد.
فلفلیِ شور و شیرین، آغازی دلانگیز،
مثل بوسهای بر لب، که لبخند میآمیزد.
دانه تونکا، شیرین و تلخ، مثل خاطرهای دور،
لوبانِ گرم و عرفانی، در قلبِ منِ زخمی،
اسطوخودوسِ آرامش، در این شلوغیِ شهر،
قهوهای تلخ و شیرین، نوشیدنیِ محشر.
شیرِ لطیف و گرم، مثل لمسِ دستِ تو،
گیاه ناگارموتا، رازِ پنهانِ عشقِ ما،
وانیلِ شیرین و وسوسه، در آغوشِ تو مستم،
خس خسِ تلخِ جدایی، رَفته، و نیستم.
سدرِ استوار و باوقار، مانند عشقِ پایدار،
عطری که بوی تو را میدهد، در قلبِ من جاودار.
این عطر، داستانِ ماست، با تلخی و شیرینیاش،
عطرِ پاییزی پاریس، در قلب من، همیشه میماند