Meo Fusciuni - L'Oblìo

میو فیشونی لوبلیو

مردانه - زنانه
کد کالا : ATR-64252
نوع عطر : نا معلوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : رایحه های چوبی
طبع :
مشخصات تولید
نام برند : میو فیشونی
کشور مبدأ : ایتالیا
سال عرضه : 2017
کد کالا : ATR-64252
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 0
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
تماس بگیرید
رای کاربران
  • عاشقشم
    0
  • نمی پسندم
    1
  • - 25 سال
    0
  • + 25 سال
    0
  • + 45 سال
    0
  • روزانه
    0
  • رسمی
    0
تعداد رای های ثبت شده : 2
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

Meo Fusciuni L'Oblìo - میو فیشونی لوبلیو

عطری مردانه - زنانه و جذاب و اغوا کننده می باشد که توسط عطرساز برجسته جوزپه ایمپزبیل ساخته شده است .

این عطر در سال 2017 به بازار عرضه شده است .

در دسته گروه بویایی رایحه های چوبی قابل‌طبقه‌بندی است.

از ترکیبات بکار برده شده در این عطر می توان به مشک ، خزه درخت بلوط ، زنبق ، چوب صندل سفید ، تنباکو ، روایح چوبی، روایح دودی، چای میت، گل جاوید اشاره کرد.

برند میو فیشونی
عطار جوزپه ایمپزبیل
سال عرضه 2017
گروه بویایی رایحه های چوبی
کشور مبدأ ایتالیا
مناسب برای آقایان و بانوان
اسانس اولیه مشک ، خزه درخت بلوط ، زنبق ، چوب صندل سفید ، تنباکو ، روایح چوبی، روایح دودی، چای میت، گل جاوید
نمره کاربران
L'Oblìo-میو فیشونی لوبلیو
رایحه
0
بدون رای
ماندگاری
0
بدون رای
پخش بو
0
بدون رای
طراحی شیشه
0
بدون رای
این عطر برای من یاد آور ...
نظرات کاربران (1 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
تسخیرِ بوی فراموشی
فراموشی را به خورد این یکی دادند و ناچارش کردند که او خود، خود نیز فراموش کند. وجه تمایز!
بله، فراموشی را زور چپان کرده اند و تا آمد فریادی بزند، گفتند هیس! هیچ نگو! صدایت در نیاید!
حرف ها داشت و گفتند هیس! گفته ها داشت و گفتند هیچ! و نگذاشتند که نگذاشتند که نگذاشتند..
ساکت شد و آرام و ساکن و صامت.
خسته بود و رفت و آمد، آمد و رفت، ناامید گشت، رفت و نیامد، نیامد و دور شد و دور ماند و محو گشت و محو ماند و آنچه ماند، هیچ بود!
هیچ اسباب هذیان است. می تواند پوچ باشد و می تواند نه! و من نه!
نشسته بودم روی نیمکتی قدیمی با چوبی خاک گرفته و او وهمی از سبزی و چند شکوفه نرگس برایم به یادگار گذاشت و یادم آورد روز باران، گردش یک روز دیرین، خوب و شیرین، شیرین!
شیرینی ماند و رقصی از مُشک و گُل لا به لای گِل.
دویدم و چرخیدم و سرگیجه هم به سراغم نیامد و نرفتم از حال..
دراز کشیدم و یکی شدم با آن لحظه ای که رودکی گفت: بارانِ مُشک بوی ببارید نو به نو...
در آخر پیش خودم ماند، نه در رویا و در عالمی دیگر.
در دستان من است و زیبا. روحش کودکانه است و لطیف، اما غمگین .
شبیه به کسی می ماند که محکوم است به رفتن. می خواهد بماند و زیبایی بیاورد اما محکوم است.
حال چه کسی یا چه چیزی محکومش کرده است را، نمی دانم!
............
مهم: روی پارچه دووم نخواهد آورد و روی پوست بستگی به 'شما' داره.
دو سه ساعتیه که روی مچ من همچنان هست و پخش بو هم طوریه که مایع مغزی ام رو کاملا در بر گرفته.
الان اگه مغزمو بیارن بیرون، بوی L'oblio رو میده.
خوبه دیگه:)
و اینکه یادتون نره اگه دیدینش، باهاش مهربون باشید. دلِ این طفلکی خیلی نازکه:)

[EDITED] 1402/01/08 21:19
08 فروردین 1402 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : ادیب جلالی محسن

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟