سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
Meo Fusciuni Little song - میو فیشونی لیتل سانگ عطری مردانه - زنانه ، شیک و خوش بو می باشد .
میو فیشونی لیتل سانگ
عطری که توسط عطرساز برجسته جوزپه ایمپزبیل خلق شده است .
اسانس های بکار برده شده در این عطر ترنج ، زنجبیل ، فلفل صورتی ، رز ، قهوه ، لیاتریس، مشک ، سالویا ، خس خس ، مشک زباد ، لابدانیوم، تنباکو می باشد.
برند | میو فیشونی |
عطار | جوزپه ایمپزبیل |
کشور مبدأ | ایتالیا |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | ترنج ، زنجبیل ، فلفل صورتی |
اسانس میانی | رز ، قهوه ، لیاتریس |
اسانس پایه | مشک ، سالویا ، خس خس ، مشک زباد ، لابدانیوم، تنباکو |
Tombe la neige/et mon cœur s'habille de noir/ce soyeux cortège
سیگار سوم
tout en larmes blanches
قهوه اش دم کشید. پنجمین سیگار گوشه ی لبش جا خوش کرد و فنجان در دستانش. به طرف گلدان خاک خورده ی روی میز رفت و شاخه ای رز برداشت.
L'oiseau sur la branche/pleure le sortilège
رز و قهوه و دود سیگارش را عمیق بویید. گویی اکسیژن اند و او، مدتی ست هوا به ریه هایش نرسانده..
قهوه اش را سر کشید. تلخِ تلخِ تلخ..
گلبرگ های گل را از جا کند و روی زمین ریخت.
Me crie mon désespoir/mains tombe la neige/ impassible manège
تمامی بیست شاخه رز را بیرون آورد و با آشفتگی، تمامش را پرپر و پخش و پلا کرد.
Triste certitude/le froid et l'absence
فندکش را برداشت و هفتمین سیگارش را آتش زد. کف زمین، بین رز های تکه و پاره شده نشست و کف دستان عرق کرده اش را به صورتش کشید و پک زد. عمیقِ عمیق..
آهنگ برای بار چندم پخش می شد خودش هم نمی دانست.
دراز کشید و سیگار را میان انگشت شست و اشاره اش گرفت و آن را روی دانه دانه ی گلبرگ ها گذاشت و سوختنشان را تماشا کرد.
لحظه ای چشمانش را از خستگی روی هم گذاشت و سیگار، اینبار به جای گل، به دست خودش چسبید و خاموش شد.
سوزشِ تاول روی دستش هم اما، نتوانست شوکی باشد برای رفعِ تمامِ آن خستگی هایی که در جان داشت.
آرزو می کرد که ای کاش، چیزی باشد تا خستگی را از وجودش بیرون بکشد. و یا شاید هم اکسیری باشد تا او بنوشد و از یاد ببرد هر آن چیزی را که تا این حد آشفته اش کرده است..
اما نه! نه! به خودش آمد. برق از سرش پرید و آهنگ را قطع کرد. دستی به سر و رویش کشید. گل ها را از روی زمین جارو کرد و فنجان و جا سیگاری اش را در آشپزخانه گذاشت.
به گل فروشی سر خیابان رفت و بیست و دو شاخه رز خرید.
خاکِ کریستال گلدان را پاک کرد و رز ها را در آن جای داد.
کمی گذشت و او دوباره دلش گرفت. صدای موسیقی بلند شد. اینبار بلند تر از قبل، خیلی بلند تر...
سیگارش را گوشه ی لبش گذاشت و کامی عمیق گرفت.
Tombe la neige/et mon coeur s'habille de noir/ce soyeux cortège
سیگار سوم
tout en larmes blanches
قهوه اش دم کشید. پنجمین سیگار گوشه ی لبش جا خوش کرد و فنجان در دستانش🥀...
پی نوشت: مدیر، حال ما آشفتگان رو دریاب..