سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
«دارک ربل» عطری خنک، هوسانگیز است که با مهارت خاصی ساخته شده و انگار عصیانگری نهفته در ذات مردان را فرامیخواند. جان وارواتوس از عطر «دارک ربل» با عنوان شخصیترین عطری که تا کنون خلق کرده است، نام میبرد. او عطر «دارک ربل» را با الهامگیری از روحیه سرکش و انرژی ذاتی و شگفتانگیز شهر محل سکونتش، یعنی دیترویت، خلق کرده است. در اولین برخورد با این عطر، رایحه برگهای تنباکو با رایحه چوبهای آغشته به صمغ پیوند میخورند تا آرومای پیچیده و خیرهکنندهای را خلق کنند. رایحههای شراب رام جامائیکایی، چرم مشکی و فلفل سیاه هم به گونهای با همدیگر آمیخته شدهاند که سویههای بکر و نابی به این عطر بدهند. به همین دلیل هم «دارک ربل» عطری عجیبوغریب و خاص است که تماس با چند افشانه از آن سریعا میتواند همه چیز را تغییر دهد.
نوع عطر | ادو تویلت |
برند | جان وارواتوس |
عطار | رودریگو فلورز روی |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2015 |
گروه بویایی | شرقی چوبی |
کشور مبدأ | ایالات متحده |
مناسب برای | آقایان |
اسانس اولیه | هل ، گیاه درمنه، سالویا اسکلاریا، قند |
اسانس میانی | چرم ، درخت نراد، فلفل ، بوته وحشی جاوی |
اسانس پایه | وانیل ، تنباکو ، روایح چوبی، سرو کوهی ، فیبر بیدستران، چوب آکیگالا |
دوازده سال پیش چند روزی را در ییلاق سووتون یا سوباتان گذراندم.
آنجا کلبه ای بود...
در سراشیبی پهناورِ یک تپه
ما بین عریانِ بی مرزِ طبیعت و فریادِ پُر از پژواکِ ارتفاع
همانجا که گوسفندها بی خبر از دندان گرگ بودند
زیر رایحه ی گل ها و گیاهان وحشی
در حال تماشای گرگم به هوای علفزار و باد
در تماس با طراوت و سرزندگیِ مه و بویِ آسمانی که این بار از همیشه نزدیک تر بود! به من...
کلبه بسیارش چوب بود، از نژادهای مختلف
کمی کاه و گِل... چند تکه فلز یشمی رنگ و چند شیشهی مشجر
مرد و زنی در آن زندگی میکردند.
وقت میگذراندند! خودشان اینطور گفتند.
میگفتند گاهی می آییم... و بسیاری نه!
مرد خراطی میکرد. نابلد
زن با چرم مچ بند میساخت. بسیاربلد!
برای خودشان! نه برای فروش یا هرچیز دیگر...
مرد تنباکویی دود میکرد شبیه به تنباکوهای مزارع ترکیه
شرقی بود و روشن! با برش های نامرتب و طعمی ترش!
مُشکی بسیار تیره و بزرگ مابین حصیر پیچیده و از سقف آویزان کرده بودند.
هل، دارچین، فلفل، سماق، پاپریکا، پول بیبِر، بذرگشنیز، زنجبیل، اورگانو، پنیرک، نعناع، ترخون، چوچاغ، پونه وحشی، زیره و کلی از این خوشبو ها در کنجی برای خودشان لم داده و چرت میزدند.
آنجا فهمیدم پونه کوهی را خالیواش میگویند :) زیباست.
آنطرف تر یک سماور تقریبا بزرگ برنز رنگ که داخلش قطعه های کوچک چوب می انداختند، بعد نفت و در نهایت عنصر آتش.
مرد میگفت: چای باید طبع گرم داشته باشد و بوی دود بدهد.
گرمی چای از هل، دارچین و زنجبیل است و بوی دودش از چوب!
وُرم اسموکی میپسندید جانان :)
خانم میگفت. چای همین که گس باشه کافیه :)
بگذریم.... دارک ربل
بویِ آن مرد. آن زن. آن کلبه. آن خاطره را میدهد!
بااین فرق که آن خاطره سپید است و خنک اما این نه.
آن بوهای بسیار طبیعی ماندگار بودند اما این نه
ماندگار که چه عرض کنم!
گویا در ژنتیک آن کلبه وجود داشتند.
کلبه بو نمیداد؛ بو داشت!
هل، رام، آرتیمیزیا وَ خانم کلاری :))
اینتروی دارک ربل شیرین چوبی و ترش است (علفی و تند/ برای من آری و برای باقی شاید خیر!)
بوی هل کاملا میلِ چوبی و کلاری خاطراتی از فرِش توباکو در سر دارد.
ترشی ملایم و نجیب! شبیه به بوی شراب. شاید اَبْسِنت!
حاصل تحرک و هرج و مرجِ ملکولهای آرتیمیزیا!
کمی بوی آلبالو قهر کرده هم دارد.
آلبالو اینجا شبیه به مردهایی است که گوشه بار مینشینند و نوشیدنی مینوشند و رقص ها را تماشا میکنند
مستمع آزاد است.
حاضر است بدون نامی در لیست!
کسی میگفت از تنباکو قهر کرده شاید؟ از آنطرف ها میآید.
من نمیدانم.
اما طعم غالب شیرین است و آکوردی چوبی!
در ادامه گرما و تندی بیشتر و فضای کلی از سطح به ژرف خواهد رفت.
حالت مقعر به خود میگیرد.
مساحت به محیط و درنهایت همگی به حجم تبدیل میشوند!
اینجا همان جایی است که چرم و صمغ صنوبر کار را شیرین و عمیق میکنند و فلفل و استایرِکس تندتر.
مقداری بوی کهربا هم حس میشود که بخاطر خود استایرکس است [من میخواهم اینطور باشد. واقعی نیست؟ نباشد :)]
ناگهان از پَستویی خنک تر رایحه ای به مشام میرسد شبیه به اسنپدراگِن! مدلی از بو که میل به یاس بنفش دارد. عجیب!
برای من اینطور بود. ناگهانی و گذرا.
کاستوریوم! این ترشح شیرین و گرم... با حافظه و تاریخی غمگین!
کارهای جالبی از او سر میزند در دارک ربل
شیرینی اش را به تنباکو و حس های چرمی اش را به خودِ چرم میسپارد. در عوض از چرم یک دستکش تیره میگیرد و از تنباکو یک مشت برگ ویرجینیا!
تعامل و دادوستد...
مثلثی گرم، سنگین، شیرین و تند
چرم، تنباکو و کاستوریوم
اِکسلنت!
صمغ فریاد میزند. مربع جانم... مربع!
بسیار خب. مربع گرم، سنگین، شیرین و تند :)
بازهم، اکسلنت!
در این میان اُرس و اکیگلاوود تلخی میکنند
همین جاها بویی شبیه به پچولی به مشام میرسد!
چرا؟ شاید دژاوویی کهن در ذهن اکیگلاوود باشد :)
ماقبل تمام اینها وانیل مکزیکی!
تند و چوبی تر از فرم های معمول
وانیل همواره قوام و مقدار دارک ربل را افزایش میدهد.
دارک ربل. عمق دارد اما قابل تشخیص و اندازه گیری
تیره است. اما نه ظلمات.
گرم، شیرین با رگه هایی جدی از تلخی.
کمی بدخُلق!
چوبی، چرمی، اسموکی، اسپایسی، انیمالیک!
..... و سوییت توباکو :)
شمایل جالب و غیرمعمولی دارد تنباکو در اینجا...
خود را دائما وام میگیرد از دیگری.
شیرین است. ماجرایش را میگویم!
در مورد ماندگاری و پخش بو...
میتوان گفت : آخی یا حتی، طفلکی.
پخش بو تا دوساعت شاید. ماندگاری چند ساعت. پنج شش...
اما برای من؟؟ همچنان مهم نیست.
برای باقی آدم ها چیزی نمیماند؟ خب نماند :)
این یکی از قابل دفاع ترین فرم های خودخواهی است.
برای خودم هم نمیماند؟ بهتر... تمدید و تمدید و تمدید!
هر بار اکتشافی است تازه.
کافی است دمای محیط یک درجه تغییر کرده باشد!
یا شکل تابش خورشید. یا رطوبت سطح پوست.
یا کمی مضطرب باشی... یا بسیار آرام تر
بازی ازنو خواهد شد. و دارک ربل یعنی: بازی ازنو!
مایکل کِرِیْ توو یک موسیقیدان آلمانی است که کارهای خود را تحت عنوان پروژه ای با نامِ اِنیگما منتشر میکند.
در سال 2016 انیگما یک آلبوم موسیقی ریلیز کرد با عنوانِ 'سقوط یک فرشته شورشی' د فال آو اِ ربل اِنجل'
تازه این آلبوم را شنیده بودم! همان اوایل.
کمی بعدتر دارک ربل را بو کردم!
صفت ربل! شمایل باتل و رنگ و بوی نت ها باعث شد با خود بگویم: فرشته ی سقوط کرده ی انیگما؛ ماقبل سقوط میتوانسته دارک ربل پوشیده باشد.
آن سرخ و این سیاه.
البته آن فرشته امکان های فراوانی داشته...
اما شاید دارک ربل... شاید هم نه... :)
صبر کنید. فرشته پاسخ داد : من اینترلود پوشیده بودم!
چشم فرشته ی شورشی...
دارک ربل... برای فرشته ای سقوط کرده بسیار مهربان است
برای آدم و حوای سقوط کرده چه؟ کسی چه میداند... :)
Enigma - The fall of a rebel angel (2016)