سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
«سایکدلیک» از صلح و عشق ابدی حکایت میکند. این عطر احیاشده ادای احترام به دوران طلایی دهه 1970 میلادی است؛ دورانی که رایحه نعناع هندی را به رایحهای افسانهای و محبوب تبدیل کرد. دورانی که در همه جشنها و جشنوارهها، از وایت تا وودستاک، سرشاری شگفتانگیز و اسرارآمیز رایحه نعناع هندی در پسزمینه کنسرتهای راک و در میان نسل جوان و سرکش آن روزگار به مشام میرسید. اما در دوران ما هم رایحه نعناع هندی با قدرتی رقابتناپذیر جلوهگری میکند؛ شیکتر از همیشه و کاملا محبوب و بیرقیب. عطر «سایکدلیک» بهخاطر استفاده خاصش از رایحه نعناع هندی در شاخه عطرهای کلاسیک قرار میگیرد و صلابت و شکوه خاصی دارد. «سایکدلیک» عطری نوستالژیک است که درعینحال هرگز اینچنین مدرن نبوده است.
نوع عطر | ادو پرفیوم |
برند | جوووی پاریس |
عطار | ژاک فلوری |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2011 |
گروه بویایی | شرقی چوبی |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | مرکبات |
اسانس میانی | کهربا، رز ، نعناع هندی ، شمعدانی ، لابدانیوم |
اسانس پایه | مشک ، وانیل |
ديويد لينچ
سایکدلیک جووی الهام گرفته شده از فرهنگ روان گردان (سایکدلیک) است و تلاش دارد تاثیرهایی مشابه استفاده از داروهای روانگردان (مواد مخدر و محرک) با رایحه ایجاد کند. شاید همین یک خط باعث شود کسی وسوسه شود و آن را بخرد و وارد جهانهای موازی شود. ولی نه اشتباه نکنید شما نمیتوانید بدون پیش زمینه فکری و فرهنگی حتا ذرهای سر از کارش در بیاورید. اگر یهو بروید فیلم اریزر هد دیوید لینچ ببینید خوب معلومه هیچی ازش سر در نمیارید و فکر میکنید با یه فیلم سردرگم طرف هستید. شما قبل از اینکه فیلمهای دیوید لینچ ببینید باید بوف کور صادق هدایت؛ سرشب بتها فردریش نیچه؛ مسخ فرانتس کافکا خوانده باشید. باید ساعتها محو تماشای تابلوی جیغ اثر ادوارد مونک شده باشید. باید خیلی از راهها را رفته باشید. مثلن در یک عصر دلگیر روز جمعه زمستانی وقتی سرمای شدید خوردهاید؛ و دوست دخترتان ترکتان کرده و تمام بدنتان پر از چرک و عفونت شده؛ و دارید از تب میمیرید سرتان را به شیشه سرد اطاق چسبانده باشید به حیاط نگاه کرده باشید و به این فکر کرده باشید...
ادوارد مونک درباره تابلو جیغ میگوید:
«یک روز عصر قدمزنان در راهی میرفتم؛ در یک سوی مسیرم شهر قرار داشت و در زیر پایم آبدره. خسته بودم و بیمار. ایستادم و به آن سوی آبدره نگاه کردم؛ خورشید غروب میکرد. ابرها به رنگ سرخ، همچون خون، درآمده بودند. احساس کردم جیغی از دل این طبیعت گذشت؛ به نظرم آمد از این جیغ آبستن شدهام. این تصویر را کشیدم. ابرها را به رنگ خون واقعی کشیدم. رنگها جیغ میکشیدند. این بود که جیغ از سهگانهٔ کتیبه پدید آمد.»
شما قبل از اینکه سایکدلیک جووی بو بکشید بروید solo Sorrow دیوید گیلمور را گوش کنید ببینید میتوانید با این اثر موسیقیایی ارتباط برقرار کنید؟ اگر نه پس هنوز نمیتوانید سر از این عطر در بیاورید. برای این مراقبه عطریایی یک سری پیش زمینهها لازم است. سینمای دیوید لینچ رازی است سر به مهر همچون رانندگی در شاهراهی گمشده آنهم در شب تار. شاهراهی پر پیچ و خم، دهشتناک و افیونی. خفنترین عطرباز خاورمیانه در آن شب اثیری تابستانی چه عاشقانه سایکدلیک جووی از جعبهاش در آورد و بو کشید. شیشهها و شیشهها پشت سر هم تمام کرده بود که به آن شب پر از مکاشفه رسید.