Filippo Sorcinelli - Lavs

اونوم لوز

مردانه - زنانه
کد کالا : ATR-36594
نوع عطر : نا معلوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : رایحه های شرقی
عطار :
طبع : گرم
مشخصات تولید
نام برند : فیلیپو سورچینلی
کشور مبدأ : ایتالیا
سال عرضه : 2013
کد کالا : ATR-36594
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 0
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
0 تومان
رای کاربران
  • عاشقشم
    32
  • نمی پسندم
    6
  • - 25 سال
    0
  • + 25 سال
    13
  • + 45 سال
    3
  • روزانه
    1
  • رسمی
    16
تعداد رای های ثبت شده : 117
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

اولین اسانس اونوم برای تکریم اتلیه ساخته شد، جایی که لوز متولد شد. لوز به معنای برتری است، کارخانه‌ای که در آن هنرها و ایده‌ها با هم معنویت، زیبایی و عرفان را می‌سازند.
"لوز اکستریت د پرفیوم" روح را تکریم می‌کند. اونوم نشانهٔ مصونیت، هماهنگی و تعادل است.
بلسان بنفش نگاهدارنده حس‌هاست و نوعی انرژی حفاظت‌ و همراهی را به انسان القا می‌کند. در این زمینهٔ تیره‌رنگ، سمفونی رمزآلودی از خزه بلوط، کهربا و دانه تونکا پیداست. دانه تونکا که محصولی از کلمبیا است یک سال نیاز به خشک کردن دارد و به جهت اسانس اصلی‌اش که کومارین نام دارد، از عطر گیاهان، وانیل، تنباکو، کارامل و عسل ناشی می‌شود.
علاوه بر اینها، حاوی رایحه گل میخک است. در امریکای جنوبی، دانه تونکا را جادوی خوش‌اقبالی می‌دانند. ماده تشکیل‌دهنده اصلی دیگر "لوز" اوپوناکس نام دارد، گیاهی که رزین طلایی خالص‌کننده را تولید می‌کند. اوپوناکس محصولی از سومالی است که مصریان از آن برای بخور و طعم دادن به شراب استفاده می‌کنند.
لوز از کهربا و لامی تشکیل شده است، رایحهٔ درخت لامی است که بسیار خوشبو و معطر است. در دوران باستان، عرب‌ها و ترک‌ها از این عصاره استفاده می‌کردند. خصوصیات متوازن‌کننده‌اش احساس عمیق آرامش را القا می‌کند، تجربهٔ رمزآمیز منحصربفردی را برایمان می‌سازد.
کمی که در آن عمیق‌تر شویم، نُت‌های ادویه گل میخک، گشنیز و لابدانیوم را نیز می‌یابیم. لابدانیوم از بوته‌های لادانفیر در منطقه‌ غرب مدیترانه تراوش می‌کند. مصریان از لابدانیوم به عنوان یکی از عناصر اکسیر مقدس‌شان استفاده می‌کنند و ظاهراً، ریش‌های مصنوعی فرعونیان را با خیساندن موی بز در این رزین می‌ساختند. لابدانیوم در انجیل مقدس «جیلاد» نیز نامیده شده است. امروزه، لابدانیوم در جزیره کرت با ابزار خاصی برداشت می‌شود.
این عطر بوی بسیار پیچیده، کهنه و کهربایی انبوهی از لباس‌های گردوخاکی را می‌دهد، اما تفاوت های ظریف آن ، رایحه‌ای نزدیک به بوی چرم و رایحهٔ مشک شیرین و عسلی، چوبی و دودی دارند.

برند فیلیپو سورچینلی
طبع گرم
سال عرضه 2013
گروه بویایی رایحه های شرقی
کشور مبدأ ایتالیا
مناسب برای آقایان و بانوان
اسانس اولیه یاس، هل ، فلفل
اسانس میانی گشنیز ، لابدانیوم، ادویه گل میخک ، لامی
اسانس پایه دانه تونکا ، کهربا، خزه درخت بلوط ، اوپوپوناکس ، اقاقیای پالیساندر
نمره کاربران
Lavs-اونوم لوز
رایحه
8.7
28 رای
ماندگاری
8.6
28 رای
پخش بو
8
28 رای
طراحی شیشه
8.1
28 رای
این عطر برای من یاد آور ...
عطرگرام
نظرات کاربران (40 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
.جنایات مکافات دنیای تاریک عطور.
لوز همان عطر داستایوفسکی فخیم است
همینقدر تاریک همینقدر وهم همینقدر جنون...
28 شهریور 1403 پاسخ تشکر
9 تشکر شده توسط : فرهاد محسن جمالیان

10
رایحه
9
ماندگاری
7
پخش بو
8
طراحی شیشه
‏•Lavs را جلوه‌ی مجسم Requiem موتزارت می‌پندارم. روزنه‌ی نوری که در قلب Lavs لمس می‌شود، تجانسی متقارن دارد با “رستگاری”که موتزارت در”مرثیه”خلق کرد.
•رمزآلود و عرفانی. پیچیده و ژرف و به غایت دست‌نیافتنی. تاریکی زیبا و کنترل‌شده‌ای که برای تجلی‌یافتن آن رشته‌ی نور صورت پذیرفته است. این “دیالکتیک” هم در بعد فنی و هم در بستر انتزاعی که شامل ایده‌پردازی تولید‌کننده و سپس برداشت مخاطب می‌شود بروز یافته است و این اثر جاودانه‌ را در کالبد “تعادل”ارائه می‌کند. همچنین معماری متعادل، استفاده از این عطر را در چهار فصل سال ممکن می‌کند.

•رزینی-کهربائی، مات و کمی کدر، صیقل‌یافته، درای‌داون بی‌نظیر، تاریک اما عرفانی.

•بنده شخصا عاشق این کار هستم و دوست داشتم کمی بیشتر می‌نوشتم. شاید در زمانی دیگر و به شرط حیات، چند سطری به همین متن اضافه کنم.

•رایحه: ۱۰.
•ماندگاری: ۹
جزو ۵ عطر برتر بنده
17 شهریور 1403 پاسخ تشکر
20 تشکر شده توسط : سالمی رضا قهرمانی

9
رایحه
8
ماندگاری
6
پخش بو
9
طراحی شیشه
انوم لاوز/ کهنگی، زمختی، اعتکاف، تزکیه، صومعه‌ی ویرانی که زمانی زنده‌ بود، مرشدی وعظ می‌کرد، ابطال طلسم و اباطیل هزار ساله، تبعید شدن انسان از واقعیت وجودش به سرزمین مذهب_مسیحیت.

اگر تام فورد رهایی از مذهب باشد و آنقدر از مدار دین بیرون رفته باشد که آهنگ ناقوسش را هم نشنود، و اگر گوالتیری گریزی باشد که همچون نیچه لگدی هم نثار درب کلیسا می‌کند، لاوز چهره‌ی داستایفسکی‌‌ست که [از حیاط صومعه] با اخم به آندو می‌نگرد و زیر لب می‌گوید:
هر چه می‌خواهید غلط بزنید؛ سیب پای درختش می‌افتد!
شاید رفرنسی کاملا شخصی بدهم به منطق آبه‌‌هایی که در سرتاسر آنک نام گل (ظاهراً ترجمه غلط the name of rose) و در آن صومعه‌ی جادویی پخش‌اند: خاصه آنکه کور بود.

رایحه:
کهربایی پنج هزار ساله آویزان از شاخه‌های درخت لامی با خزه‌ها و گل‌هایی که بر تن و در اطراف‌ درخت پخش‌اند؛ در سایه سار هرم خئوپس جیزه که بوی تنباکوی عرب‌مردی با دندان‌های درشت و لباسی ژولیده از آن دورها به مشام می‌رسد.
نشستی با نمایندگانی از مصر و هند و حجاز که هیچ ربطی به کلیسای غربی ندارد.
شاید دود و اندک چرم و کندری که در کار است، الهامی از کلیسای قرون وسطای مسیحی‌ باشد، ولی اصل رایحه شرقی، تند، انیمالیک و گرایشاتی به عربی بودن داره‌.

لاوز نیازی به گزافه‌گویی‌های امثال من ندارد. به راحتی می‌گوید: گم شوید!
هر چه بلغور کنیم سر بالا نمی‌آورد نگاهمان کند. تمام بطری [ببخشید باتل] را سر بکشید، ناگزیر کنارتان خواهد ماند، ولی همه خواهند فهمید که دل‌بخواهی نیست، مدام پی گریز است، دوست ندارد اینجا باشد، به جبر آمده، شاید ازش آتو دارید که تن به همراهی‌تان داده. انسان را چه به لاوز؟ عطر خدایان است و اساطیر... با کمی چشم‌پوشی از جهان ضخیم و پرخاشگرش، شاید هرمس هم با آن روح لطیف و دانایش از لاوز متنفر نمی‌بود.
اما انسان؟
خیر! لاوز عطری‌ست که برای‌ انسان زیادی‌ست، بشخصه دوستش دارم و اتصال شاخک‌های خرطومی‌اش با هستی‌ام را حس می‌کنم، ولی باید پنهانی ازش استفاده شود، خدایان بدانند چنین گنجی ازشان کش رفته شده، چهار طاق عرش را به هم می‌دوزند. آدم خوب است حد خود را بداند و اگر نمی‌داند حداقل قوانین حریم خصوصی را رعایت کند. از راسل به این سو اصول و ضوابط انسانی دچار تغییر و تحول شدند. خدایان هم به این اصول از جمله اصل عدم تجاوز به آزادی و حریم خصوصی دیگران احترام می‌گذارند و همین فضل از جانب‌شان راه دور زدن‌شان را برای بشر باز می‌گذارد.
پس در حریم خصوصی‌تان ازش لذت ببرید و به یاد آن مصرع نیفتید که می‌گفت:
غربت آن است که در جمعی و جانانت نیست
این معشوق، مراتب ادب ورود به اجتماع را نمی‌داند. انسان‌ها سرَّش را درنمی‌یابند و دلیل بی‌ادبی‌اش برای‌شان گنگ است:
انسان برایش کم است!

مگر انسان چیست؟ جز بینی‌های راسته‌ای که معمولی بودن و انسانی بودن می‌خواهند؟
ما خاشاکِ لقمه‌ای بودیم که خدا در دهان انداخت و هنوز جویدن نگرفته بود که صاف زبانش را گزیدیم و عاقبت آن شد که از بهشت محروم و از جهنم فارغ به برزخ واقعیت دنیا پرتاب_تُف_ شدیم.
انسان به قول کامو: "تقریباً"ی بیش نیست؛ هر چه صعود کردیم از نیمه بالاتر نیامدیم؛ افتادیم، ولی نمردیم، فلج شدیم؛ هر چه جستیم نیافتیم؛ رسیدیم، ولی تمام شده بود؛ حتی فوت آدم بزرگ در دهان بادکنک هم نبودیم که بترکیم؛ شدیم حکایت آشیلِ_خرگوشِ_ زنون: هر چه دویدیم نرسیدیم؛ سوختیم، ولی نپختیم؛ حتی آنقدر لایق نبودیم بگویند: انسانِ تورین، نامردها اسب را بر ما ترجیح دادند؛ حق هم داشتد، قبل‌تر از ما داستان‌ را فهمید و لب به غذا نزد؛ انسان اما همچنان برای سیب‌زمینی‌های ناپخته و سفت می‌تازد و می‌جنگد و خون می‌ریزد.
نادان انسان!
لاوز حمله‌ای است به این انسان رنجور، زخمی، مطرود، خاکی و محدود، در هم و نادان، خمیده و مبتذل: بمیر انسان! یا اگر می‌مانی قوی بمان! راست بایست. کم نیار؛ بی‌تعارف؛ زخم یا باید تو را بکشد یا قوی‌ترت کند. بین این دو بودن جرم است، یَاس است، ننگ است، شکستی‌ست مفتضح، ابتذالی‌ست حیوانی، غریزه‌ای‌ست سرکوب شده.
اینگونه باش تا برایت نباشم.

هر غلطی می‌کنی، فقط نمان! در ثبات نَلُول! سکون یعنی مرگ. بدو! حتی به غلط؟ بدو! در مسیر اشتباه؟ بدو! ماندن یعنی چرک و کثافت، یعنی لجن؛ آهنگ مار زنگی و خرناسه‌ی خرس. سکون پیر است، کریه است، عبوس است، ابتلاء به جذام دارد و از جمع گریزان، دلمرده و چروکیده: یعنی همین چیزی که من هستم: لاوز!

آخرین پند این واعظ تیزبین به انسان:
من انویی نویر نیستم که بگم: باش! به درک! بذا باد ببردش!
من گوشتو می‌گیرم پرتت می‌کنم حیاط که درخت‌هارو آب بدی.
جهنم می‌سوزه، دود می‌کنه؛ توی بهشت هم که بِایستی می‌وزه و می‌اندازدت زمین؛ بهشت تو حرکت و دویدن‌ه؛ اصلا دویدن خود بهشته:
بذل مقصود دلت دوان دوان خواهد بود.
حالا بدو!

درمورد پرفورمنسش هم عارضم که اگه یه وقتی پینوکیو دروغ بگه و از یک متری شما رد بشه شاید اصلا نفهمه عطر زدید، ولی اگه بچه‌ی راست‌گویی باشه و دو روز بعدش بغلتون کنه، ازتون می‌پرسه لاوز زدی؟

خیام آنجا که گفت خواندند فسانه‌ای و در خواب شدند، تیر زهرآگینی‌ست در قلب هر آنکه مثل من داستان سرایی کند و یاوه گوید و مهمل ببافد.
یک کلام بگو چگونه عطری‌ست؟
نمی‌دانم! به ارجاعات عطرافشان و صاحبان تجربه مراجعه کنید و کاربردی‌تر از آن تست بفرمایید.

برای من آن بود که نوشتم
به امید وصل‌تون!

[EDITED] 1403/06/04 16:30
04 شهریور 1403 پاسخ تشکر
32 تشکر شده توسط : امید Amir
سلام دوست عزیزم:
خیلی از متن و نوشته ها و تفاسیرتون لذت بردم.
لاوس را هر آنچه که بود و هست به طور دقیق در چند کتگوری مختلف به زیبایی به تصویر کشیدی و خیلی جذاب با متنی کامل و بالغ به ثبت رسوندی.
لطفا بیشتر بنویس دوست گرامی
با آرزوی کامیابی و تندرستی
05 شهریور 1403 پاسخ تشکر
34 تشکر شده توسط : نیلا ی Perfumex
درود و احترام جناب شوشتری
توجه‌تون فروتنی و بزرگواری شمارو می‌رسونه
و انگیزه‌ای است برای نوشتن.
سپاس فراوان بابت بودن و خواندن‌تان.
خوشحال می‌شم اگر اشتباهی بود، با تجربه‌ی ارزشمندتون اصلاح کنید.
05 شهریور 1403 پاسخ تشکر
20 تشکر شده توسط : حسن شجاعی سالمی
واو...بسی لذت بردم عالیجناب...سپاس بی کران بابت این درهم برهم سراییه روح نوازتون
28 شهریور 1403 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : فاطمه فیضی فرهاد

عطر دارکی هستش.بوی کاجی دودی و چوبی در ساعات اولیه داره.در درای داون روی لباس به غایت شیک و جذاب میشه.از بعد هنریه این عطر شنیده بودم هر چند که تغییر نت واضح و خاصی متوجه نمیشم ازش اما توصیف بعد هنر بنظرم بیشتر می‌تونه راجب اندی تاور او دیسرت یا ۰۲ باشه که تداعی کننده فضای خاص و تغییر نت که به زیبایی انجام میشه هست.اما اگر بخایم از بعد هنری به این عطر نگاه کنیم از نظر من اینکه این عطر فضایی جدی اما دلگیر،کم حرف اما پر از تجربه،منزوی و تک پر اما مغرور،داره که اگر با لباس تیره تن پوش بشه این ویژگی هارو به شخص میده و با مخاطب صحبت می‌کنه. در انتها،پخش بو نه چندان خوب اما ماندگاری خوبی داره
27 اردیبهشت 1403 پاسخ تشکر
18 تشکر شده توسط : نیلا ی هاشم پور

10
رایحه
9
ماندگاری
7
پخش بو
7
طراحی شیشه
۸ سال گذشت . اولین یادداشتی که در باکسش گذاشتم مربوط به ۸ سال قبل درست در این روز است. حدود ۷ سال پیش در صفحه. LAVS در مورد او نوشتم.
سورسینلی همین چند وقت قبل گفت: " فلان عطر ، اصلا وجود خارجی برای تست ندارد ولی چهار رویوی منفی در مورد آن نوشته اند ". وقتی ۱۱۴۴ وارد مارکت شد امتیازش در فرگرنتیکا ۲ بود . با حدود ۳۰ رای. این کمترین امتیازی بود که در فرگرنتیکا دیده بودم. این دشمنی از قبل بود و همچنان با قوت ادامه دارد.

یک عصرگاهی که تازه به ایران برگشته بودم[هشت سال قبل] با حمیدرضا رفتیم وزرا که من اپیک را بگیرم که چشمم بین آنهمه کار خورد به اپوس ۱۱۴۴. به فروشنده گفتم چطور ممکن است شما این کار را داشته باشید تازه چند ماه است لانچ شده است. فروشنده گفت :"میشناسی اش ؟ یکی در فرانسه دو تا باتل به ما داده است که نظرمان را بگوییم" . گفتم در همین مدت کم با آن زندگی کرده ام. قرار بود برویم اژدها وارد میشود مانی حقیقی را ببینیم. حمیدرضا گفت :"یک عطر نواغ و تاریک بگیریم با فیلم همخوانی دارد". گفتم حمیدرضا برنامه عوض شده. قرار است از وزرا تا چارسو فقط بخندیم. و تا ۵ صبح در خیابان های تهران قدم زدیم و از اپوس ۱۱۴۴ در هوا اسپری کردیم و خندیدیم. یکی میپرسد :"خندیدید؟" . با ۱۱۴۴ ؟ بله. این پرواز معلق و صعود عجیبی که در ۱۱۴۴ ست ، این حس شوکت و رهایی و وسعت ، شادمانی دارد. ندارد؟
حمیدرضا گفت: "جان خودت جایی اسمی ازش نبری". قسم میخورم یادم رفت به تو بدهمش . گرفته بودم برای خودت. و ندیدمت دیگر.
۱ سال بعد Lavs به آرشیو عطرافشان اضافه شد ولی این کار نه. در صفحه ی LAVS ده بار آمدم از سورسینلی بنویسم ولی نتوانستم. چگونه میتوانستم دست سورسینلی را بگیرم بیاورم داخل کامنت های یک عطر و بگویم با یک دیوانه ی رند نابغه مواجهید. با شاعر عطر. اپوس ۱۱۴۴ را با قیمت ۴۵۰ هزارتومان خریدیم‌. اپیک ۴۸۰ تومن بود‌. جووی ۵۰۰ تومن بود. ۸ تا عطر خریدم از وزرا از ولنای تا ال ام پارفوم و جووی و امواج و رانسه و غیره و مجموعا شد ۴۲۰۰. انگار صدهزار سال قبل را روایت میکنم. با قیمتی که امروز اپوس ۱۱۴۴ دارد میشد ۳۰ عدد اپوس۱۱۴۴ گرفت. همین ۷ سال قبل. نه هفت هزار سال قبل.
امروز ۱۱۴۴ زدم. نخندیدم. خیلی وقت است نخندیده ام. از گرانی عطر ؟ حتنا ناراحت کننده است اما برای یک عاشق عطر بعید میدانم این مسئله به تنهایی کافی باشد. من از نوری که به دور میله ی بند حلقه شد ، روزی نیست که اشک نریزم‌ . قسم میخورم روزی نیست که اشک نریخته باشم. از ۱۱۴۴ نه پرواز کردم نه احساس شوکت . نه هیجان زده ام نه امیدوار.
خواب دیدم در زندانی بودم تا جنوب فرانسه . شاه پرسید : "چگونه میتوان این زندانی را آزرد ای مشاور؟" . مشاور گفت: "پنجره ای بر دیوار زندانش بگذاریم قربان." .
شاه گفت:" چرا مشاور؟" . مشاور گفت:" امید قربان. امید عبث او را از پای در خواهد آورد."

مرا سم ِ امیدواری از پای انداخت. مرا درد ِ "امید عبث" از کار انداخته است. از اپوس۱۱۴۴ لذت نبرم؟ من؟ مگر میشود؟ شده است.
سورسینلی از ۲۰۲۲ به جنون مطلق دست زده است. همانگونه که یک روز در صفحه ی Lavs , ۱۱۴۴ را پیشنهاد دادم، بعد از ۹ ماه جنون مطلق و مصرف بیش از ۲۰۰ سی سی و تکرر گریستن ، امروز نوبت معرفی یک مرگ ِ مسلم است :
Lascia Ch'io Pianga
در دلتنگی ببویدیش. در شب. در پستو. در حزن. و ذوب شوید . ذوب و ناپدید. و ناپدید و ناپدید .

ترجمه ی این اسم را در گوگل ببینید : Lascia Ch'io Pianga

من تا پیش از بوییدن عطر ، ترجمه ی اسم عطر را جستجو نکرده بودم. در دلتنگی و شب و پستو ببوییدش. در هوای خنک. با موسیقی ای از Eleni Karaindrou ..

شادمانی ، سهم تان.
امیدی که کلید به دست داشته باشد نصیب تان.
21 بهمن 1402 پاسخ تشکر
48 تشکر شده توسط : نیلا ی Alireza.kh

10
رایحه
8
ماندگاری
8
پخش بو
7
طراحی شیشه
سلام و درود. عزیزان کسی جایی سراغ داره این عطر رو داشته باشند؟
06 شهریور 1402 پاسخ تشکر
درود و روزبخیر،
اون فروشگاه معروف در میدان آرژانتین داره و اتفاقا تخفیف هم زده،از روی سایتش هم میتونید بخرید.
روزتون خوش و زیبا،
06 شهریور 1402 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : سالمی فرهاد

زخم ها در سینه اش
بغض ها در گلویش
تلخی ها در نگاهش
لبخند بر صورتش
عمر خودش را کرده بود . چه تلخ چه شیرین
ترس نداشت ، کسی که نصف وجودش دست خودش نبود
زخم ها روی سنگ غسال خانه غروب کرد
بغض های گلویش با انبوهی از گچ و پنبه غروب کرد
تلخی ها در وجود ما غروب کرد
و لبخند هایش در این دنیا غروب کرد

مست و عزادار ، هیچ صدایی بجز صدای تیزی برنده در گوشم منعکس نمیشد
تیزی آن صدا روحمان را زخم میکرد
کفنش را که دیدم ، خون با رگ هایم میرقصید
و غم در بند بند وجودمان رخنه میکرد
خاک ریختم روی کفنش ، اسمی نبردم . هیچ صدایی به گوشم نمیرسید
جیغ و شیون ها
التماس فرزندانش برای نریختن خاک روی کفنش
و گریه آشنا و غریبه
همگی بی صدا بودند
طعم باد را فراموش کرده ام
دیگر پاییز نمیتواند با بادهایش مرا شلاق بزند
درخت زندگانی ما ، برگ هایش ریخته بود
اشک ؟ مگر اشک خالی میکرد؟
نیست شدن کسی که همواره میگفت
من اینجام ، چیشده مگه؟
نیست شدن همه ما
هشداری که هیچوقت درک نکردیم و نمیکنیم و احتمالا نخواهیم کرد
تماشاگر خاک شدن خودش بود
تصویری مات و فراگیر با چشمانی که برق میزد
سرش را تکان میداد و لبخند میزد
به آرزوی همیشگی اش رسید
عصر همین عاشورا ، بار خودش را از این دنیا بست
بی درد و زجر ، آرام و بی صدا

دردهای کل زندگی ات برای همیشه تمام شد
حال آرام میخوابی ،
چنان آرام که گویی هیچوقت درد نداشتی

زمانی که همه مرا با تعجب نگاه میکردند و اشک میریختند
بر سر قبرش ، لاوز اسپری میکردم
بر خودم
بر او
بر پارچه سیاه رنگی که خریدنش برای این مناسبت
سخت ترین خرید عمرم بود
پارچه سیاه روی قبرت بوی لاوز میدهد
بوی مرگ
بوی زندگی پس از مرگ
بوی آرامش ابدی
بوی مرگ درختی که پناهگاهمان سایه هایش بود
و با میوه هایش دردهای مرا تسکین میبخشید
بیزار از دنیا و عاشق خالقت

روحت شاد پدربزرگ...


16 مرداد 1402 پاسخ تشکر
35 تشکر شده توسط : Alireza.kh فرهاد

اول کندور وسط کندور اخر کندور..... راجع به این عطر فقط داستان سرایی شده
23 خرداد 1402 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : چیناسکی فرهاد
سلام محمود سلطانی عزیز
تنها نقطه ضعف این عطر پخش و ماندگاری کمش هست....بیشتر داستان سرایی ها هم مال اینه که ایکاروس عزیز نمره 10 به این عطر داده و بالاخره باید داستان پردازی بشه که آدمی رو وادار به خرید کنه و اگر هم وادار به خرید نکنه میشه مدتها با خیالپردازی وقت رو پر کرد....جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه....آی عشق آی عشق چهره ی آبیت پیدا نیست....
23 خرداد 1402 پاسخ تشکر
16 تشکر شده توسط : فرهاد الف ش
جملاتتون منو یاد موقعی انداخت که عطر نازنینم رو به دوستم که همیشه بوی تقه هرمس میداد دادم..
دو یا سه سال قبل بود فکر کنم.. اپوس 1144 رو بهش دادم و او با بی میلی برش داشت.با خودم گفتم بجاش یک عطر بهتر میگیرم.سال پیش در منزلشون بودم.عطر خودم رو دیدم و بوئیدمش..اونجا اینه بود..چقدر زشت شده بودم..عین احمقا خودمو نگاه کردم و گفتم این همون بود!!!
به خودم گفتم عجب غلطی کردم.!!!..بعد چند دقیقه بهش گفتم این عطر بدرد نخور رو با هر قیمتی بگی ازت میخرم!!!
گفت نه بهت نمیدمش..سرخ شده بودم!!!
دوباره درخواست ضعفم رو بیان کردم...اما جواب رد شنیدم.


هنوز اون اتفاق رو مرور میکنم.
بماند به یادگار


[EDITED] 1402/03/24 15:01
24 خرداد 1402 پاسخ تشکر
21 تشکر شده توسط : فرهاد الف ش
رضا قهرمانی عزیز سلام
دوست خوبم منظور منو خوب متوجه نشدید . این عطر هنوزم برای من نامبر وان هست ولی یک نفر و فقط یک نفر اشاره به کمی پخش و ماندگاری ش نکرد. آخه 200 دلار برای عطری که پخش قوی نداره برای ما ایرانیان که متوسط حقوقمون 200 دلار هست خیلی زور داره...راجع به اون داستان پردازیها منظورم این بود که دوستان عزیز آدمی باید خودش رو در خودش پیدا کنه نه بیرون خودش...من در دوران کذایی بیماری خودم یاد گرفتم که بجای تمرکز روی کارم باید روی خودم تمرکز کنم و خودم رو پیدا کردم و آدم بهتر و زیباتری شدم...هنوزم این عطر برام بهترینه ولی دیگه نمی‌خرمش مگر پول اضافه ی زیاد داشته باشم . بخوام عطر بخرم گزینه های بهترش رو میشناسم. الان ممکنه عشاق سینه چاک لاوز بگن وای نه بهتر از این نیست و جواب من فقط یک لبخند خواهد بود . اگر من هم مثل شهروندان خارجی حدودا ماهی سه هزار دلار حقوقم بود حداقل سه شیشه از این لاوز میخریدم شایدم بیشتر ...اصلا همه ی عطرهای فیلیپو سورچینلی رو میخریدم ....
باز تکرار میکنم عشق رو در درون خودتون پیدا کنید نه بیرون از خود...
جز دلم کز رو ازل تا به ابد عاشق رفت....جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند...یاحق
24 خرداد 1402 پاسخ تشکر
17 تشکر شده توسط : مهریار Hreza
درود بر شما بزرگوار
عرضم شما نبودید...اتفاقن شما چون رک گو هستید اگر فرمایشتون رو نپسندم هم احترام میگذارم..خصیصه ارزشمندی دارید.
عطف به فرمایش دوستمون بود که نظر شخصیشون اول و وسط و اخرش کندره با احترام ... ذهنم به قولم رفت..

جناب کبیری درس پس میدم خدمتتون،عطر لاوز ماندگاریه بالایی داره،حتی دو روز بوش رو پیراهن میمونه ولی انتشار و خط بو مثل مارلی ها نداره.اینو قطع به یقیین عرض میکنم.یعنی دقیقن ماندگاری یک عطر اصیل رو داره.

به واقع بعضی دوستان هم اونقدر بداهه سرایی و حزیان گویی میکنند که ادم از هر چی مدح عطره تنفر پیدا میکنه،اینرو قبول دارم..

در مورد سورچیبنلی باید عرض کنم که واقعن عطرهاش برای موقعیتهای خاص هست..یعنی برای اراده معطوف به خود نسبت به محیط خارجیه و نه برای دیده شدن...من سمفونی پیشن رو وقتی میپوشیدم یاد sounds of pain از uaral می افتم..سیاهچاله اندوه و امید و دوباره غم..نمیشه در جمع گوش کرد...ولی ........بازیه گیتار و الکتریک....اتمسفر خفقان .

اینسنس اکستریم تاور هم یک شاهکار بیمانند هست اما خدا رو شکر میکنم این یکی مورد اصابت قرار نگرفته.هر چند به کیفیت ساخت دیوانه وار لاوز نمیرسه.

توبروز تاور،اینسنس رز تاور.....کاش میشد اینها رو تست میکردم.

با احترام..دوست من هر چه دل تنگت میخواهد بگو .




[EDITED] 1402/03/25 02:32
24 خرداد 1402 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : الف ش هاشم پور
آقا رضا قهرمانی ارادتمندم
بله درسته پخش کم ولی ماندگاری زیاد . راستش این دنیای عطر هم شبیه دنیای آدم‌هاست. هیچ عطر کاملی وجود نداره دقیقآ مثل آدمها....اگر عطری بتونه هفتاد درصد رضایت شما رو جلب کنه باید دو دستی بش چسبید . در مورد آدمها پنجاه درصد هم کفایت میکنه....در مورد این لاوز دیده ام که سورچینلی یک لاوز لیمیتد ارائه کرده با قیمت 350 دلار که ظاهرا پخش خیلی قوی داره . اگر وارد ایران بشه خیلی خوبه ولی 350 دلار واقعآ خیلی گرونه....خلاصه من هر چی گشتم کمتر پیدا کردم و بعدها با تمرکز و کار زیاد روی روح و ذهن خودم به این نتیجه رسیدم که گمشده ی من در درون خودمه و آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد...برای همه ی دوستان عزیز آرزوی خودشناسی ، پیدا شدن در عشق و پیدا کردن عشق در درون خود و رسیدن به رستگاری آرزومندم...یاحق
25 خرداد 1402 پاسخ تشکر
27 تشکر شده توسط : الف ش Jamal nazemi
سلام از ماست
آقایی که میگید ایکاروس مطالبش را میخونم، ایشون حتما سررشته دارن و شغلشون هست از دید فنی نگاه میکنند به عطر، بنده عاشق عطر از دید خریدار و اینکه عطر باید باهام صحبت کنه. این عطر lavs را به سفارش برادرم خارج از کشور وقتی کلیسا میره میپوشه و من هم دکانتش را گرفتم و واقعا دیدم اون فضایی که دوستان ترسیم میکنند و به صورت خیلی ادبی تصویر سازی میکنند نیست، برای بنده فقط کندور بود که البته برای برادرم که کلیسا میره خیلی اوکی هست... بنده عطری دارم دقیقا شبیه به این عطر به نام sancti از برند لیکوییدز ایمجینیشنز که دقیقا همین تم را داره و بنده اون را به این کار ترجیه میدم.
25 خرداد 1402 پاسخ تشکر
9 تشکر شده توسط : هاشم پور امیر علوانی
درود
فرمودین اگر وادار به خرید هم نکنه
مدتها با خیالپردازی وقت رو پر میکنه
من این قسمت خیلی دوست دارم،بعضی وقتا
لذت خیالپردازی و کنکاش عطر با نوشتن و خوندن،
از خود خرید کردنش،بیشتر

باتشکر از همه دوستان
12 آبان 1402 پاسخ تشکر
9 تشکر شده توسط : مهریار الف ش

8
رایحه
7
ماندگاری
7
پخش بو
7
طراحی شیشه
عطری استادساز متفاوت تاریک و ناامید از جنس موسیقی سمفونیک متال بر محوریت صمغ لامی و اپوپوناکس
این عطر مثل یک شمشیر سامورایی اصیل و گرانبها هست یه اثرهنری ساخته دست یک صنعتگر چیره دست ولی جنبه کاربردی زیادی نداره شما نمیتونید شمشیرتون رو به کمر ببندید و تو شهر تردد کنید این عطر هم همینطور هست نمی شه هرجایی استفاده کرد به دو دلیل اول اینکه بازخورد عمومیش اصلا خوب نیست دوم اینکه استفاده طولانی مدت این عطر روح و روانتون رو تحت تاثیر قرار میده کاش این عطر تو شیشه های 30 میل فروخته میشد
29 اردیبهشت 1402 پاسخ تشکر
27 تشکر شده توسط : Alireza.kh سالمی

هزار ماهی تنها ، فدای آبی دریا

هزار بسته مسکن ، فدای این غم برنا

هزار گله برنا ، فدای وسعت آبی

گلایه از شب کوچک ، و نق به شیوه کودک

بس است حزن مبارک ، شبت بلند غمت نیز

غمت بخیر شبت نیز ، شب است مرد حسابی
14 دی 1401 پاسخ تشکر
23 تشکر شده توسط : هاشم پور امیرحسین دانشپور

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟