سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
vero profumo Onda Voile d`Extrait - ورو پروفومو اوندا وویل د اکسترایت
عطری مردانه - زنانه و جذاب و اغوا کننده می باشد که توسط عطرساز برجسته ورو کرن ساخته شده است .
این عطر در سال 2013 به بازار عرضه شده است .
این عطر با رایحه گرم در دسته گروه بویایی چوبی ادویه ای قابلطبقهبندی است.
از ترکیبات بکار برده شده در این عطر می توان به خس خس ، گشنیز ، جوز ، زنجبیل اشاره کرد.
برند | ورو پروفومو |
عطار | ورو کرن |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2013 |
گروه بویایی | چوبی ادویه ای |
کشور مبدأ | سوئیس |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | خس خس ، گشنیز ، جوز ، زنجبیل |
Vero profumo
سلام. خیلی این روزها فرصت آمدن به اینترنت رو ندارم. اگر من رو از قبل بشناسید میدونید بهترین عطر تاریخ عطرسازی رو ferme tes yeux از ژار میدونم. اما در همین سکوی اول عطرهایی مثل Djedi از گرلن به فغمه ی ژار تنه میزنن. من دیوانه ی شیپغه ای هستم که در معجون انیمالیک و چرم فرو رفته باشه. اوایل دوره دبیرستان یک نمایشنامه نوشتم به اسم " مرگ آقای میخائیل در اثر انقلاب صنعتی، تستسرون و سایر چیزها..". صحنه واپسین این نمایش نمایی لانگ و نیم رخ از نگاه آقای میخائیل به تکه ای نان بود و نمای بعدی تصویری لانگ از نگاه کلاغ به همان تکه نان.. دوران قحطی. در مسیر یورش به سوی نان کلاغ و آقای مخائیل متوجه حضور هم میشن . حضور یک رقیب که واپسین تکه های فرار موقتی از قحطی رو هر آن ممکنه صاحب بشه. اما ناگهان کلاغ جهت شکارش رو از تکه نان به آقای میخائیل تغیبر میده و آقای میخائیل رو تکه پاره میکنه. "حراست از شکار" .. این تفاوت اصلی خوی اصیل حیوان بودن هست. کلاغ برای حراست از تکه نان آقای میخائیل رو میدره. حراست از شکار یا حراست از هدف. این ودیعه در روند تکامل جهل اندود انسانی از بین رفته و حاش رو به پاسبانی از قتلگاه داده .. حیوان شکار مطلوبش رو از گزند شکارچی دیگر مصون میکنه. انسان اما از قتلگاه خودش پاسبانی میکنه ..
پلیر ماشین داشت با صدای متوسط gloomy sunday از دیاماندا رو پخش میکرد و من خیره به این فکر بودم که چگونه یک آدم اصرار بر یک اندوه کهنه میتونه خود رو به جدال با خویش دعوت کرده و خود را تا سر حد نابودی شکنجه بده. ما پاسبان تنهایی و غم هامون هستیم. چنان بر بقای اون ها اصرار داریم و چنان ثانیه ای دست نمیشوریم از تیمار اونها که گویی مادری از فرزندش مراقبت میکنه حال آنکه اسیری از قاتل خودش معاینت و مراقبت کرده. پیچیده ست روان آدمی. لذت کندن زخم. اوندا یک وایب داره از وتیور و شیپغه ای میوه ای که یک خط کوتاه رو به درستی روایت میکنه: دلتنگی برای خویشی که نمیدانیم کجا جا مانده. و بعد با یک شیرینی کوتاه زبر و غبار گرفته اما مادرانه (مادربزرگانه) و نجیب، توامان که دوست داشتنی هست حسرت برانگیزه. یک تو در توی پر از شهود و داغدیدگی و حسرت که ناگهان خنده ی ابتدای صبحم رو گرفت و کرخت و مبهوتم کرد.
اوندا با اینکه رسما یک شیپغه انیمال نیست اما همون حس رو داره. بوش درون خودرو پیچیده بود و من حیفم آمد ننویسم ازش..