HISTOIRES de PARFUMS - 1740 Marquis de Sade

هیستویرز د پارفومز مارکوئس د سد 1740

مردانه
کد کالا : ATR-37434
نوع عطر : ادو پرفیوم
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : شرقی چوبی
عطار :
طبع : گرم
مشخصات تولید
کشور مبدأ : فرانسه
سال عرضه : 2000
کد کالا : ATR-37434
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 320
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
16,100,000 تومان
رای کاربران
  • عاشقشم
    51
  • نمی پسندم
    17
  • - 25 سال
    1
  • + 25 سال
    11
  • + 45 سال
    19
  • روزانه
    2
  • رسمی
    28
تعداد رای های ثبت شده : 184
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

«مارکوئس د سد 1740» از آن عطرهایی است که مردان مدرن و لذت‌گرا حقیقتا نمی‌توانند لحظه‌ای از آن جدا شوند؛ عطری که رایحه‌های چرم و گیاه درمنه را آن‌قدر شگفت‌انگیز با همدیگر ترکیب می‌کند که شما را به قرن 18 می‌برد.

رایحه‌های درمنه، لابدانیوم و نعناع هندی به‌خوبی ژرفا و غلظت رایحه‌های چوبی را نمایان می‌کنند تا سرشت کاریزماتیک و اغواگری دیوانه‌کننده‌ای را به این عطر بدهند.

نوع عطر ادو پرفیوم
برند هیستویرز د پارفومز
طبع گرم
سال عرضه 2000
گروه بویایی شرقی چوبی
کشور مبدأ فرانسه
مناسب برای آقایان
اسانس اولیه ترنج ، گیاه درمنه
اسانس میانی نعناع هندی ، هل ، گشنیز
اسانس پایه وانیل ، سدر ، چرم ، لابدانیوم، لامی ، چوب درخت قان ، گل جاوید
نمره کاربران
1740 Marquis de Sade-هیستویرز د پارفومز مارکوئس د سد 1740
رایحه
8.3
48 رای
ماندگاری
8.6
48 رای
پخش بو
8.2
48 رای
طراحی شیشه
8.6
48 رای
این عطر برای من یاد آور ...
عطرگرام
نظرات کاربران (52 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
10
رایحه
9
ماندگاری
9
پخش بو
10
طراحی شیشه
بعد از اولین تست به برادرم نگاه کردم و گفتم شبیه بوی حرم نیست؟ راستش تو حال و هوای خرید یه کار وتیوری بودم و مشامم پر بود از عطرهای اون لاین؟ همین. اما مارکی دوساد هم آدمی نبود که از فکرش بیرون بیام. شب، قبل از خواب دوباره روی نبض دستم به اندازه یه عدس گذاشتم و زود توی تخت رفتم. حس عجیبی بود. بی اینکه بفهمم هفت شب این موضوع تکرار شد. و ... سراسیمه دنبال خرید شیشه کامل رفتم. جناب مارکی کار خودش رو کرده بود. برای آشنایی سریع با این شخصیت میتونید فیلم Quills -2000 رو ببینید تا بفهمید با استنشاق این عطر قراره با کی همذات پنداری کنید. شنیدید میگن دماغت چاقه؟ این عطر دماغ آدم رو چاق میکنه. شیشه 1740 تبدیل شده به انفیه دان من. و معتادش شدم. (امیدوارم سادیست نشده باشم). اگر خیلی جوانید سمتش نرید.
19 مهر 1400 پاسخ تشکر
17 تشکر شده توسط : آماتور 2 nazanin

بوی کره تازه زده شده با مشک(پوست بز) توی خونه کاهگلی در فصل بهار رو میده. بوی خاطره انگیزیه برای من
02 اسفند 1400 پاسخ تشکر
16 تشکر شده توسط : nazanin 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟 𝑆
جناب انصاری چه توصیف زیبا و قشنگی ازین عطر کردین.شما نیمه پر لیوان را دیدین و آن نیمه پر هم چقدر قشنگ وصف کردین.من هم این عطر را دوست دارم و زیبا می‌بینیم ولی شما کاری کردین که زیباتر ببینمش .تبریک میگم چه ذهن و طبع نغز و لطیفی دارین.
شبتون به زیبایی توصیف این عطر
02 اسفند 1400 پاسخ تشکر
13 تشکر شده توسط : nazanin 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟 𝑆

10
رایحه
9
ماندگاری
8
پخش بو
8
طراحی شیشه
سلام به دنیای اصالت و ظرافت‌های بی‌نظیر!

یه عصر سرد زمستونی رو تصور کن؛ شال‌گردنی دور گردنت پیچیده‌ای و هوای خنک خیابون حس نوستالژیکی بهت می‌ده. این عطر مثل داستان قدیمی یه جنتلمن اروپاییه؛ از همون لحظه‌ای که بوش توی هوا پخش می‌شه، ترنج با خنکی ملایمش مثل سلام اول داستان وارد می‌شه. یه شروع شفاف و تمیز که تو رو آماده می‌کنه برای سفر به عمق رایحه‌ها.

چند دقیقه که می‌گذره، هل با اون حالت تند و ادویه‌ایش صحنه رو می‌گیره، اما زیادی شلوغ نمی‌کنه. بعد، وانیل آروم وارد می‌شه، یه شیرینی ظریف و گرم که انگار سعی داره تعادل همه چیز رو حفظ کنه. وقتی سدر و چرم به این ترکیب اضافه می‌شن، دیگه همه‌چیز به اوج خودش می‌رسه؛ یه رایحه‌ی کلاسیک، کمی دودی، و پر از عمق.

این عطر از اون دسته‌ایه که برای دل خودته. نه برای جلب‌توجه، نه برای بازخورد گرفتن از دیگران. یه همراه خاص برای شب‌های سرد و خلوت، وقتی که می‌خوای توی افکارت غرق بشی و از لحظه‌هات لذت ببری. بوی شیک و اصیلی که برای هر کسی قابل درک نیست، ولی برای کسی که عاشق عطره، احترام می‌آره.

درود بر عطرهایی که داستان تعریف می‌کنن و همراهِ لحظه‌های ناب ما می‌شن!

01 آذر 1403 پاسخ تشکر
15 تشکر شده توسط : علی رشوند امیر رنجبر
یک مرد تاکید میکنم یک مرد که عاشق عطره این عطر رو هممممیشه باید برای زمستان در مجموعه عطرهاش داشته باشه بی قید و شرط.نبودنش بی معنیه
02 آذر 1403 پاسخ تشکر
25 تشکر شده توسط : محمد جواد گلستانی Saeed Faramarzi
واقعا تعریف زیبایی کردین جناب آقای بوترابی، منم با یکبار استفاده از دستریز این عطر عاشقش شدم وقتی نسیم خنکی میاد و بوی عطر به مشام خودتون میرسه انگار توی خلسه فرو میرید و حالت خاصی به آدم دست میده که وصف ناپذیره ما که عاشقشیم
03 آذر 1403 پاسخ تشکر
7 تشکر شده توسط : ارژنگ بوترابی علی رشوند

9
رایحه
8
ماندگاری
8
پخش بو
8
طراحی شیشه
از وقتی که مرده‌ام، نه وقتی دارم برای نوشتن، نه حوصله‌ای برای خواندن و نه انگیزه‌ای برای بوئیدن. طبع ما را همین لذت اپیکورگونه‌ای که از نفس نکشیدن می‌بریم بس.

ادویه‌ها را که مشت مشت می‌ریزی وسط، چرم عطسه‌ای می‌کند و هر مشت را شکلی جدید و جایگاهی مشخص بخشیده و در میان‌شان، گلی وحشی می‌کارد. چوب می‌چوبد و چرم می‌چرمد و دود با اینکه نمی‌دُووَد، ولی می‌دَود تا از حس کهنگی به درآید و نمی‌تواند. کهنگی در این عطر موضوعیت دارد و دویدن در اینجا یعنی لیز خوردن بیشتر به سمت عمق کهنگی.
چه زیبا توصیف‌هایی که جملگی رفقا کرده‌اند.‌ لذت بردم. به به!
می‌خوام بگم منم حاضر:

شخص مارکی دوصاد؛ داد و هوار است، فریاد است، عربده‌ که چه عرض کنم، جیغی‌ست از حلقوم نوجوانی سرتق: نه چندان وحش‌آلود و لرزان که کثیف و در کمیت اندک و در بلوغ غربی خویش، ایستا و مقطوع و رشد نکرده؛ سزاوار سقط و شایسته انقطاع؛ بیهوش از اصطکاک هبوط.

مردنی‌تر از آنکه بخواهد زندگی کند و نقشی را عهده‌دار شود. استفراغی‌ست از معده‌ی رنجور یونان. بیمار، دیوانه، بیگانه و کج و کوله‌ای‌ست که هنر می‌داند و نوشتن بلد است. به درد چاک ناکجاآباد فامیل دورش‌ می‌خورد. بی‌تربیت است و دور از محضر انسان و خارج از ساحت ادب.

خب بله! ادبیات که عرصه‌ی ادب نیست، عرصه هنر است؛ گرچه هنری بی‌ادب و دور از نزاکت. بگذار این رئالیسم خونین و جانی، نکبت و آلوده، بی‌شرم و کثیف بخورد توی سر عمه دوصاد و آلفرد کینزی و و تئودور باندی و جفری دامر و...
دوصاد بوی گند می‌دهد. این بوی تمدنی‌ست که در آن زیسته؛ گزشی‌ست از دم عقرب به مغز خودش؛ لگدی‌ست بی‌تاثیر بر پیکر ضخیم توده.

دوصاد؛ جانوری حل نشده و معماگون است در حصار سنت؛ خطِ خط‌خطی و خمیده‌ای لابلای صاف‌خطوطِ راست‌کشان؛ ناهمواریـــی در دشتی صاف و بی‌کران؛ جوشی زبر و عفونی بر گونه‌ی دخترکی صورتی؛ آجری در جاده، خراشی بر پیشانی، خرابه‌ای بسی خراب‌تر از دیگر مخروبه‌های این شهر بی‌سیرت و صورت؛ شاید بتوان گفت هویتی نمایان لای این تهویه‌های محو و کم‌رنگ کلیسا، پرتره‌ای شفاف و خشن در کنار طرح‌های خیس خورده و ابتر.

خلاصه دوصادی زیادی دوصاد... دوصاد متمایز است، خاص است، شفاف است و هویت و تشخص دارد؛ دقیقا بسان عطرش.


عطر مارکی دوصاد هم مثل خودش تشخص دارد و تمایز: در وضوح روایح‌ و شفافیت نت‌ها و تغییرشون کم‌نظیر است و عالی عمل می‌کنه.

زمستان کلیسایی‌ست که قرار است با انبوه حجم خویش، تشخص عطر مارکی دوصاد را جلوه‌ای غنی‌تر و پررنگ‌تر ببخشد؛ چه آن سفید است و این یک بس سیاه. این عطر را در تابستان استفاده نکنیدااا؛ می‌شود دوصادی در جغرافیای مسجد اسلامی. مجال بروز هم پیدا نمی‌کند چه رسد به تجلی و تشخص:)

نکته‌ی مثبت عطر دوصاد نسبت به خودش اینه که حداقل در زمانه‌‌ای به دنیا اومده که نخواهد شد آن کمانی که تیر زهرآگین انسانی زیاده حیوان‌رو به قلب مذهب و سنت نشونه رفته. خواهد شد آن قیدی که ناطقیت انسان‌رو ازش گرفته و جز حیوانی ازش باقی نخواهد گذاشت... دقیقا همان که ازش انتظار می‌رود.

اوووووه حالا حالاها باید دوید تا این شخم‌‌خورده‌ی جرواجر شده‌ی پت..یاره‌رو دفینه‌ی طلاکوب قرن هجدهم دانست. چطور دلتان می‌آید؟ حافظ هم ادیب است و با فرهنگ، دوصاد هم؟ گوته را با چنین جانداری تاخت می‌زنید؟ دل ندارید؟
خب بله! با نگاه اسپینوازیی و رحم داستایفسکی‌وار، باید می‌گفتیم بی‌چاره دوصاد؛ بگذار او را هم لای قربانیان حساب آوریم؛ که می‌گوییم! دوصاد هم قرین ولتر. من دوستشان دارم، آثار هنری‌شان به شدت زیباست، ولی پروژه‌ی تبدیل این خون‌آشام‌ها و اشرار به بت‌های جاودان تاریخ و قهرمانان مدرنیته، آزار دهنده است. این‌ها خودشان معلول وضع تمدن خویش‌اند؛ بعد عده‌ای ایشان را علت فاعلی فرهنگ مدرن جهان می‌دانند.‌ عجب!!!! بابا شعله‌‌ پز! اینا می‌خوان منو به کشتن بدـَـَـَـَن.
هیستویرز د پارفومز جایگاه دوصادرو فهمیده و مطابق با شخصیت و شأن این عظیم الشان واژگونه، رایحه‌ای خلق کرده چنین؛ آنوقت در شرق قومی نهفته‌اند که ایشان را به مقام شامخ پیر مغان و خضر مطلوب رسوندن!!!!!!!

قبول دارم! دوصاد از جمله سروهای بلندی‌ست که در مقابل سیل ویران و ویران‌کننده‌ی عرف و سنت ایستاد و پنجره‌ای به جهان جدید گشود، ولی این پنجره، رو به بدترین ناحیه‌ی تمدن جدید باز شد. اگر بازش کنید، خودتان خواهید فهمید که چرا باید در همان لحظه ببندیدش... (ببخشید،) بکوبیدش!!!

این چه جاندار کج و کوله‌ای‌ست که مشتی او را از بزرگ‌ترین چی‌چی‌‌ها؟
متفکران؟؟؟
بگذارید با هوففففف کردنم تمام قامت اندیشه‌ی این مقهوران فرهنگ چندش‌آور غربی‌رو، به سخره بگیرم و به همین راحتی از کنارشون رد بشیم؛ گرچه شاید بهشون بربخوره. از طرفی هم چون بالاخره اهل مطالعه و درک مطلب‌اند، هیچگاه طالب زد و خورد باهاشون نبودم. همین درصد اندک اهل مطالعه‌رم نباید رنجوند. بی‌نواها به دنبال حقیقت آمدند، ولی ره افسانه زدند؛ کمی بیشتر از هومر غرق در اساطیر شدند و دیوانگان را رب‌النوع آزادی دیدند.
خب حداقل چشمی داشتند که ببینند! نباید رنجوندشان.

تکمله:
پیروی کردن از ساختارها یعنی انکار بافتار خودت... که دوصاد انکار ساختار بیرونی کرد، ولی به بافتار خودش وفادار ماند؛ برخلاف کافکایی که خود را در خلوت خویش آدمی ممسوخ و سوسکی بی‌نوا‌ دید و توان مقابله با قدرت قاهر جامعه، دین و خدا را در خود نیافت.

اگر می‌خواهی از وسط نصف شوی، به ساختارها وفادار بمان و روی هنجارها قیقاج نرو و بدون راهنما نپیچ، اما دوصاد خلاف این آموزه را توصیه می‌کند؛ هم خودش هم عطرش.

نیک آموزه‌ای‌ست، ولی نه در این حد، بی‌خود و صرفا در حوزه سکشوالیته.

خوب بیفتیم و آرام تا صدای افتادنمان گوش عالم را کر نکند...
دوصاد تشتی‌ست که از بام تمدن افتاد.
صدایش را شنیدید؟
بویش را هم خواهید شنید...
فقط کافیست با شماره ۱۷۴۰ تماس بگیرید!!!
چه خوش بویی و چه پرخاشگر رایحه‌ای...
فقط جسارتا این یکی تشت نیست که صدا بده. بیفته می‌شکنه؛ مواظبش باشید.
16 بهمن 1403 تشکر
15 تشکر شده توسط : هاشم پور مهربد
جامه‌های شهری‌ام را ترک گفتم چون مجبورم می‌کرد که زیاد [از حد] با وقار باشم.
کتاب پنجم بخش ۲ دو
کدوم کتاب؟
مائده‌های زمینی، آندره ژید

دوصاد نمی‌خواهد با وقار باشد. وحشی‌ست...
آموزه‌اش بی‌لباس گشتن در جنگلی‌ست وحشی‌تر از خود.
بشخصه خیلی موافق اجتماع و قواعد عرفی و کهنه و گاه سخیفش نیستم؛ به جای خود آنارشیستی غمگین و عبوسم، ولی باید بگویم در این حد ضدیت با اجتماع و آداب آن جالب نیست و بسی با به‌ورزی و زیبایی و مهر و شعور در ضدیت است.

در نظر قبلی‌ام گفتم زیباست، خوش است.
حالا می‌گویم نپوشید این غریب دیوسیرت را.
بروید در جنگلی، کوهستانی، دشتی، میدان فراخی، جایی چنین که لباس خود را بر شاخه‌ای بیاویزید و وقار خود را در رودی بیندازید و آنگه مارکی دوصاد را بر تن خود بپاشید و اگر... اگر... اگر توانستید با گوریل‌ها گلاویز شوید و با شامپانزه‌ها عمل شریف بپر بپر را مرتکب.

بعضی عطرها برای جامعه‌ای که دَرش هستیم، زیادی بی‌وقارند.(همینه که دوسشون داریم. نه؟:))
مارکی دوصاد هم قار قاری کرد و وقار را قورت داد تا در سال ۲۰۰۰ اسانسش را کشیدند و در شیشه‌اش کردند.
کاش یکی هم پیدا می‌شد برای منصور حلاج عطر می‌ساخت، برای بودا، سهروردی، بلیناس و ... نه نه! برای دکارت و کانت و اِکهارت.


دنباله‌ی بحثی که در ذیل الکساندریا در جریانِ می‌خوام بگم که مارکی دوصاد یه عطر پودری و نیمه گرمِ متمایل به زنانه‌اس؛ پخش و ماندگاری هم که هیچی؛ آب دهان کسی که صبحونه نخورده قوی‌تر از اینه. بوی شکلاتی میده که روش ماست ریختید و گذاشتید رو شعله. یه ته بوی آدامسی و پاستیلی هم داره.


در فضای دموکراتیک هر کسی حق داره هر چی خواست بگه(بله و این یکی از ایرادات دموکراسیِ)، ولی باید بتونه حرفشو اثبات کنه و دلیل بیاره.
دیگران ولش نمی‌کنن.
ادعا در باب عطر هم که دلیل بردار نیست( که البته بستگی به ادعا داره) بنابراین هر کسی می‌تونه هر طوری عشقش کشید بنویسه، ولی عاجزانه درخواست دارم که اسم این پیامک‌های دو سه خطی‌رو نگذارید نقد.

معنی نقد صرفا بیان نظر منفی و مخالف با جمع نیست. چه بسا نقد یک اثر در بیشتر موارد همراه و تایید کننده اثر باشه.
ممکنه یه استدلالی سه خط باشه، ولی نقدش به بیش از ده صفحه بکشه؛ چون پیش‌فرض‌ها و پیشِ پیش‌فرض‌ها و ادله و نوع نگارش و ... باید بررسی بشن.

نقد که «ن» «ق» «د» نیست.

این‌ دست نظرات صرفا «بیان نظر شخص مصرف کننده» هستن. در همین حد محترم و گاهی شوخ و خوشمزه.
چیه بابا الان دو روزه از سر و صدای زیر الکساندریا آرامش نداریم.
دفعه بعد که توپ‌تون بیفته سمت الکساندریا می‌سپاریم مدیر پاره‌اش کنه ها:)

عذرخواهم بابت شوخی‌های بی‌مزه و بامزه‌ام.
ایام به کام
17 بهمن 1403 تشکر
22 تشکر شده توسط : هاشم پور مهربد
عذرمیخوام «مسیح»؟
17 بهمن 1403 تشکر
4 تشکر شده توسط : محسن جمالیان KAVEH
سلام عزیز دل
یک زمانی دو رفیق داشتم هر دو مسیح‌نام و اهل ادب و هنر و حکمت.
یکی در هوس فهم ابن سینا گذرش به مدرسه علوم دینی افتاد و آنقدر افتاد که فلسفه قورتش داد و در کوهسار عرفان رهایش کرد و از آنجا عازم هورقلیا شد و تا جایی که من اطلاع دارم هنوز به مقصد نرسیده است.

دومی پسری بود نازنین و متین و سودایی، سرش جز سقف کتابخانه نمی‌دید و چشمش به جز مسوده‌های چاپی. شور داشت و شائق بود؛ گاه غمگین می‌شد و زیادی حرص می‌خورد؛ تاب کژی و زشتی را نداشت؛ بوق می‌زد، هوار می‌کرد، گرد و غبار راه می‌انداخت... حوادث را نشخوار می‌کرد و افکارش را رَنده. درک نمی‌شد و دود کدورت برمی‌خاست.
شاید که جنونی داشت
یا به سندرومی روحی مبتلا بود؛ هرچه بود نمی‌توانست بی‌خیال تو، او و ما شود. و همین منجر به «سوء تفاهم» می‌شد و «بیگانگی‌اش» با بی‌خیالی دیگران منجر به «سقوط» دائمش از تارک «سمپوسیوم» جمعی.
عاقبت تنها ماند و الان هم جز یاور کسی بهش سر نمی‌زند.

خلاصه؛ این مسیح را هرگز ندیدم...
شاید اصلا وجود نداشت...
ولی رفیقم بود... و‌ دوستش داشتم و دارم.

ظاهراً یکی مسیح هم شبیه مسیح دومی گذرش به عطرافشان افتاده و بعدها کوچ کرده یا کوچانیده‌اندش.
نمی‌دانم شاید این مسیح، همان مسیح دومی باشد، شاید هم نباشد، ولی من هیچکدام‌شان نیستم.
صرفا متحیری هستم و ابهام‌آلودی که مبتلا به اطاله کلام هم هست.

یکی محمدمسیح هم می‌شناختم که می‌گفت:
شعر معنای زندگی‌ست و صائب تبریزی معنای شعر. علاقه عجیبی هم به رایحه‌ی رز داشت. مفیستو را می‌پسندید و با جوبیلیشن سرمست می‌شد. ولی از یکی که به گمانم خودم بود، شنیدم هنوز به دنیا نیامده.

پیوست‌ها:
۱ صائب تبریزی بهترین تشبیهات و تمثیلات و استعاره‌هارو داره. حتما در دیوان‌شو بکوبید.

۲ اصلا گمان می‌کردید در این تعداد مسیح وجود داشته باشد؟

۳ چند روزه شوخیم اوردوز کرده. باخ که گوش می‌دم اینجوری می‌شم. دست خودم نیست. چند بار گفتم کاش زیاده‌روی نکنم و اینکه با چه غلظت و شدتی مقابل وسوسه‌ی نوشتن مقابله کردم، بماند.
همین قدر تقدیم شما.
از همه حضار عذرخواهم.
17 بهمن 1403 تشکر
20 تشکر شده توسط : هاشم پور Mehran
نظرات محدود شده است
9
رایحه
8
ماندگاری
8
پخش بو
8
طراحی شیشه
یک رایحه پیچیده و کاملا کامپلس و مرموز و تاریک !!!
تاپ نت بوزی و صمغی داره که انصافا یونیکه و کمتر در عطرهای دیگه بوییدم اش وبنوعی رایحه را نوچ و چسبناک جلوه میده ولی شیرین نیست!!! و واقعا این موضوع گیج کننده است .هل بسیار با کیفیت و البته نه شیرین و در ادامه کار رزین و صمغ های مختلف و چرمی(اصلا از نوع چرم توسکان لدر نیست) که شبیه چرمهای ممو هست.کاملا خاص و البته با کیفیت.جالبه تک تک تغییر نوتها را میتوانید احساس کنید و حاکی از کیفیت مواد تشکیل دهنده این عطر هست...با تیپ کژوال مشکل ست بشه و بیشتر عطر شب هنگام هست و با لباس رسمی و ترجیحا تیره!!! ادم را به یاد کاراکترهای کاریزماتیک و مقتدر و حتی مستبد و بیرحم دنیای قدیم میندازه...تارکی شب و ظلمات کوچه های شهرهای قدیم ...تا حدودی فضای این عطر شبیه بعضی عطرهای تام فورد هست...مناسب بلایند بای نیست و بنظرم بدرد جماعت عطرباز میخوره تا مصرف کنندگان عامی....ولی کار پرصلابت و جانداریه و در عین پیچیدگی های خاص خودش ماندگاری بالای 10 ساعت و سیاژ خوبی را در 3 ساعت ابتدایی داره... مناسب افراد میانسال با شخصیتهای جدی و موقر است....دوستش دارم
07 آذر 1399 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : پیمان عبدی Mehdi

5
رایحه
8
ماندگاری
5
پخش بو
10
طراحی شیشه
باید بهش فرصت داد نباید روی گردن یا نزدیک بینی زدش فقط روی یک مچ دست کافیه ، یه کار اورینتال انیمالیک چرمی نه چرمی مثل توسکان لدر یا هر چرمی که تاحالا میشناختید ، یه چرم شیرین خوراکی ، تاریک مثل اسمش ولی نه تاریکی مطلق انگار توی یه انباری قدیمی نشستی یه چراغ نفتی سالها کار نکرده ولی با لکه های نفت و فیتیله ی سوخته و وسایل چوبی قدیمی ولی نه چوب نم کشیده چوب خشک توی این تاریکی بیرون آفتابیه و لای در انباری مقداری بازه و رد نور دیده میشه ، یادتون باشه اگر کسی بخاد عطرو توضیح بده تنها راهش شناخت بوهای زندگیه ، بوها تویروزای خاصی یاد ادم میمونه روزای عذاداری ، شکست عشقی جاده شمال ، نم بارون تو اولین روزای پاییز
04 مهر 1401 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : Hamed Ghazavi ابوالحسن

7
رایحه
8
ماندگاری
8
پخش بو
8
طراحی شیشه
هیستوریز دپارفومز مارکوئس د سد ۱۷۴۰.
یه عطر ادویه ای_ هربال_ چرمی
اگه دنیای عطرها رو با دنیای نژادها مقایسه کنیم این کار کولی دنیای عطرهاست.
نامگذاری این کار ادای احترامی به زادروز یه نجیب زاده سرکش فرانسوی هست.
اپنینگ کار ترکیبی از روایح ادویه ای( تخم گشنیز و هل) هست که یه نت پچولی خاکی و کثیف همراهیش میکنه.
نت گل وحشی ایمورتل لحظه به لحظه قوی تر میشه و به اصطلاح من تمی کولی وار به عطر میده.
تو بک گراند یه رایحه غله مانند و کمی شیرین رو میشه حس کرد که ترکیب صمغ المی با بنزویین و وانیل هست.
چرم اما اینجا یه تم کهنه و رایحه ای شبیه یه خورجین کهنه داره و چوب هم بویی مثل بار و بنه داره.
کار بسیار خاص و سخت پوشی هست و اگه بخوام سرجمعشو بگم این کار برای من تداعی کننده بار و بنه ی یه کولی هست.
پرفورمنس خوبی داره و مناسب شبگردی های زمستونه.

08 آذر 1399 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : nazanin Mehdi
سلام دوست عزیز.درست می فرمایید. کاملا بدرد قدم زدن شبانه می خورد .من چند سال قبل این رو داشتم .واقعا ماندگاری و پخش بالا داشت .بی گزاف یک خط بوی چند متری به جای می گزاشت .جالبه حتما باید پیراهن شسته می شد تا بوی ان تا حدودی محو می شد. نسخه های جدیدش رو تست نکردم اما از دوستان اشنا به عطر زیاد شنیدم که نسخه های جدید ماندگاری تولیدات قبلی را ندارند که البته به نظر من یک اتفاق مثبت است.
09 آذر 1399 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : حکایت دوست ماتیو دلارو
بله جناب دکتر پرفورمنس نسخه های الان در حد نرمال هست و ازارنده نیست.
09 آذر 1399 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : حکایت دوست ماتیو دلارو

از معدود عطرهایی که نسخه ریفرمولش خیلی بهتر از نسخه های قدیمی هست .
28 دی 1401 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : Sepehr s  حسینی
سلام وقتتون بخیر
من خیلی در زمینه عطرها شناختی ندارم ولی این اواخر یه چندتا سمپل که جهت تست تهیه کردم و متوجه شدم از رایحه های چوبی خوشم میاد ولی از رایحه های چرمی و از این دسته چندتا مورد مثل Aoud Leather و - 1740 Marquis de Sade
و AMOUAGE - Enclave که تست کردم واقعا تحملشون به شخصه برای خودم سخت بود!
با توجه به اینکه شما کاربر فعال سایت هستید و به نظر دستی بر آتش دارید میشه چند مورد عطر چوبی تلخ که به نظرتون ارزش بررسی دارند معرفی کنید . تشکر
14 بهمن 1401 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : Jo بابک

با سلام
رقابت کهربا و پچولی در این عطر تمومی نداره از همون ابتدا این جنگ اغز میشه و تا اخرین نفس عطر ادامه داره در این بین چرم با حالتی کهنه ، چرک و قدیمی (رایحه ای شبیه به رب انار) در بین دو طرف دعوا میون داری میکنه
خودم ۱۲۰ میل ش رو دارم اما بنظرم ۶۰ میل ش اگر گیر بیاد برای چندین سال کفایت میکنه
10 تیر 1402 پاسخ تشکر
12 تشکر شده توسط : هاشم پور آرش م

مارکی دو ساد؟! ینی اسم این عطر رو فیلسوف عصر روشنگری فرانسه که در مورد سادومازوخیسم می نوشت گذاشتن؟ باید جالب باشه بوی عطر لابد و سویه های جنسی داشته باشه
23 آبان 1401 پاسخ تشکر
12 تشکر شده توسط : nazanin یاس

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟