سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
«مارکوئس د سد 1740» از آن عطرهایی است که مردان مدرن و لذتگرا حقیقتا نمیتوانند لحظهای از آن جدا شوند؛ عطری که رایحههای چرم و گیاه درمنه را آنقدر شگفتانگیز با همدیگر ترکیب میکند که شما را به قرن 18 میبرد.
رایحههای درمنه، لابدانیوم و نعناع هندی بهخوبی ژرفا و غلظت رایحههای چوبی را نمایان میکنند تا سرشت کاریزماتیک و اغواگری دیوانهکنندهای را به این عطر بدهند.
نوع عطر | ادو پرفیوم |
برند | هیستویرز د پارفومز |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2000 |
گروه بویایی | شرقی چوبی |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | آقایان |
اسانس اولیه | ترنج ، گیاه درمنه |
اسانس میانی | نعناع هندی ، هل ، گشنیز |
اسانس پایه | وانیل ، سدر ، چرم ، لابدانیوم، لامی ، چوب درخت قان ، گل جاوید |
پشت نتهایِ ممتازِ این عطر جریانی شاخص پنهان شده. سیلانی طغیان کرده از رودخانه ی سادیسم و اروتیک! رودخانه ای که مارکی دو صاد با لبخندی مرموز لاشه ی تکه پاره شده ی عُرف رو داخلش میندازه!
دُناثیان آلفونس فرانسوا مارکی دو صاد
نویسنده رادیکال، طاغی، مغایر و جریانسازِ قرن هجده که یکی از تاثیرگذارترین چهره های فلسفی، سیاسی و ادبی دوره خودش محسوب میشه و امواج اِفاقه و تاثیرش تا به بزرگانی همچون فروید، لاکان، پیکاسو, کامو، بودلر، کوندرا یا حتی کارگردانی مجنون چون پازولینی و فیلمساز بزرگتری چون لوئیز بُنْیوئِل هم رسیده.
نوشته و تفکرات دوصاد، سروش و نمادی از لِجام گسیختگی، آزادی و رویاپردازی جنسی، بررسی چگونگی هایِ مفهومِ هرزگی، سرسپردگی، بروز غرایز وحشی و طبیعی، آنتی کرایست'کلیسا، چهارچوب گریزی، فساد، جنایت، ولنگاری، ضدعرف بودن و... است! او با ساختارهای کاتولیک مشکل اساسی داشت تا حدی که بخاطر ناسزاگویی و تخریب [نقد] کلیسای کاتولیک به مرزِ منفورِ واژه ی اعدام [گیوتین] هم رسید. دوصاد طرفدار قاعدهی بیقاعدگی وَ قانونِ بیقانونی بود! بارها توسط حاکمیتِ خفقان و استبداد به زندان افتاد و حتی اون رو در بیمارستان روانی بستری کردن!
یکی از زاویهدار ترین ابعادِ فکری صاد مربوط به اروتیک، فتیش های جنسی، خشونت در سکس و... میشه! او قبل از میشل فوکو به فلسفه ی سکشوالیته میپردازه. اصلاح میکنم؛ این فسلفه رو ایجاد میکنه...! او نه تنها تخیلات و فانتزی های عجیب و غریب جنسی داشت و اونها رو دائما برروی کاغذ میآورد، بلکه در زندگی واقعی هم تاحد امکان همان گونه رفتار می کرد که می اندیشید وُ در رویا میدید! [تخیلاتِ من همیشه از توانایی هایم فراتر رفته. من هزار برابرِ کارهایی که کرده ام را در خواب دیده ام. || جاداره در اینجا به کتاب '100 تصور اروتیک' اشاره کنم]
دوصاد در پایانِ این بلندپروازی ها در سن 74سالگی مابین دیوانگانِ تیمارستان شاغونتون در حالی که زندانی 'هم' بود، جان باخت! مارکی دوصاد ریشخندِ دیگری است بر چهره ی مستهجن عرف، عادت و تابوهای ساخته شده به دست کلیسای منحرف و استثمارگر!
[اصطلاحاتی چون 'سادیسم' 'مازوخیسم' بعد از دوصاد پررنگ تر شدن و میشه گفت مشتقِ نام او هستن. البته اگر نخوایم بگیم مخترع این اصطلاحات خود ایشان بودن!]
[در صورت امکان، تمایل و دسترسی کتاب 'صدوبیست روز در سُدوم' رو مطالعه بفرمائید. در این کتاب صاد به مردمانی مجنون، پریشان و مفلوک اشاره میکنه که به سمت دژ و قلعه ای دورافتاده میرن وَ یک زندگی کُلُنی وار، برنامه ریزی شده و دارای چهارچوب های مشخص رو آغاز میکنن! اما این زندگیِ در ظاهر قانونمند درونیاتِ بسیار فاسد، منحرف، قبیح، رَکیک، شکننده و فاشیستی داره. نقدی واضح و بُرَنده به تمام آنچیزی که (حتی) امروز هم با آن درگیر هستیم. || پائولو پازولینی در اقتباسی نزدیک؛ این رمان رو به فیلم سینمایی تبدیل کرد (تحت همان عنوان) که بابت اون فیلم و آزاداندیشی هایِ دیگه بلاهای بسیاری بَر سر خودِ پازولینی هم آمد! چه بسا بخاطر تمام این روشنگری ها بود که پائولوی بی سرپناه و معصوم رو در رُم به قتل رسوندن!!]
[فیلیپ کوفمن بر اساس زندگی مارکی دو صاد فیلمی تحت عنوان Quills ساخته که در اون جِفری راش نقش دوصاد رو بازی میکنه! البته به نظرمن آنچنان که باید فیلم موفقی نیست و بخش های عظیمی از فلسفه ی فکری دوصاد بین حجمِ اروتیک این فیلم ازبین میره! اما در نگاه عموم نمره قابل قبولی گرفته!]
[ازنظر من مارکی دوصاد، پازولینی و بسیاری دیگر از هنرمندانِ اوانتگارد، ساختارگریز و روشنگر تفسیری هستن برای نقاشی 'سَتِرن پسر خود را میبلعد' اثر فرانسیسکو گویا! [در تصور من] سترن خودِ هنرمند وَ 'پسر' تمام عرف و روتین های مضحکِ مذهبی اجتماعی فرهنگی و... است!! || جالبه، این نقاشی رو یکی از کتاب های صاد هم چاپ شده]
[خانه ی محترمِ ایتالیبغ دُغاونژ هم با الهام از مارکی دو صادِ عصیانگر، شیادی کهربایی خلق کرده]
ایستواغ د پغفم مارکی دوصاد:
شروعی تندوتیز، تلخ و هربال که رگه هایی داخلش حس میشه بین بوی الکل و نفت خام که اطوار چرب و چسبنده از خودشون بروز میدن. خیلی سریع با یک حجم اسپایسی که هسته گرم داره شمایل کلی تغییر و اون بوی الکل مانند پنهان میشه و جریان میره به سمت یک فضای کاملا شرقی که وام دار آکورد کهرباست و اطرافش رو پچولی خاکی میپوشونه. در همین اطراف آکورد چرم در بستری دارک و شیرین باز میشه و در آخر به نت های چوبی تنه میزنه...
چرم: اینجا با یکی از جالب ترین انواع چرم روبه رو هستیم. آکوردی کاملا کهنه، بالغ با رگه های شیرین که یادآور بوی قره قروت هست و کمی آدم رو به یاد جیر میندازه! چرم توسط قیر درخت توس ایجاد و به همراه صمغ المی و هل بستری دارک'حیوانی'دودی از خودش بروز میده و بطورکلی تبدیل به یک جریان اصلی و قابل اتکا تو این عطر میشه!
چوب: برای من تو این عطر رایحه های چوبی هم حال و هوای موندگی ایجاد میکردن... شبیه به چوب هایِ خیسی که مدتهای طولانی در کنجی آفتاب گریز رها شدن. حال که شما اون رو استشمام میکنید خاطرات خیس بودن رو در سر دارن بدون اینکه در لحظه نمدار باشن!
درنگاه من حالت چوب وَ چرم بسیار بهم نزدیکِ وَ هر دو بوی سایه و ارتکاب های پنهانی رو میدن!!
وانیل : بهمراه بنزوئین در قلب کار، اطراف چرم و در بینِ بستر دارک'حیوانی رگه های واضح و بهمیزان از شیرینی رو ایجاد میکنه. بعد از ایجادِ شیرینی در کنار چرم، پچولی، صمغ سیستوس، ایمورتل و... شمایل کلی عطر خیلی جالب میشه! در واقع شبیه به آدمیِ که بارونی بلند و خاکستریِ تیره پوشیده و از بینِ شکستهای نور به فرد مقابلش ژکوند تحویل میده! :)
پچولی: طبق معمول یکی از نت های قوی و قابل تامل! که حس و حال تلخ، خاکی نمور و کپک زده داره و در کنار صمغ سیستوس و ایمورتل یک فضای خاکی، دارک و اوهام گونه ایجاد میکنن که تلاش های بسیار پنهان تنباکویی'دودی هم بینشون وجود داره.
عطری؛ شرقی، چرمی انیمالیک، صمغی، شیرین'تلخ، اسپایسی، خاکی دارک چوبی که در قلب خودش رگه های ملایم از کهربا و دود رو پنهان کرده.
باتل، رایحه، ماندگاری، سیاژ ؛ هشت
مناسب برای آقایان؛ ایام خنک و سرد
قیمت؟ اگر نسخه های جدید از لحاظ قوام و حجم افتِ مقدار پیدا نکرده باشن، میشه گفت مناسب هست.
این عطر کهن، تیره، مه آلود، شَر و اغواگرِ؛ اما فقط برای ما! نه درجهان خودش! دقیقا شبیه به مارکی دو صاد.
البته صاد در مقابل هَجمهها به شَر بودن تَن میده و اعتراف میکنه : ما اشَرار هم برای بقایِ هستی واجب هستیم!
چند شب قبل یکی از اعضای محترم به این موضوع اشاره کردند که بعد از استشمام 1740 به حدی منزجر شدن که باتل رو از شیشه اتومبیل به بیرون پرت کردن!! بی همتا! ای کاش من خیابانی بودم که تو زیبایِ مرموز تبعیدیِ آسفالتِ سردَش هستی!
Marquis de Sade 1740-1814
Francisco Goya, Saturn Devouring His Son [Cannibal]*
Pier Paolo Pasolini,, Luis Bunuel
Philip Kaufman, Quills 2000*
100 Erotic Illustrations (book)
The 120 Days of Sodom (book)
Etat Libre d'orange, Attaquer le Soleil
Pablo Picasso, Jacques Lacan, Sigmund Freud, Charles Baudelaire, Albert Camus, Milan Kundera
Charenton Hospital