سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
بر پهنه دریاهای متلاطم و طوفانخیز، کشتی شکستناپذیر دزدان دریایی اعماق دریا را آراسته کرده و با رازهای ژرفای دریا یگانه شده است. بلک فانتوم ممنتو موری هم دقیقا به همین شکل، گنجینههای پنهانش را همچون موجهای دریا برای شامههای کنجکاو و تیزهوش آشکار میکند.
آکورد شراب رام مارتینیک، شبیه به نوشیدنیهای مخصوص دزدان دریایی، بوی نیرومند قهوهاش را در نتهای میانی به جلوه درمیآورد و سپس آن را بهواسطه عصاره خسخس متعادل میسازد. آکورد اسید سیاندریک هم نیش گزنده و خطرناکش را پنهان کرده است، همچون لبخند مرگ. لبخندهای خاص این عطر با رایحه نیشکر و مایههای تیره و کرمی چوب صندل دوباره بازمیگردد تا به شما اطمینان دهد که هر سفر سختی قطعا پاداش شیرینی دارد.
برند | بای کیلیان |
عطار | سایدونی لانسیسر |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2017 |
گروه بویایی | شرقی وانیلی |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | چوب صندل سفید ، شکلات ، گل آفتاب پرست، بادام ، کارامل ، قهوه ، قند |
فانتوم در دست جا خوش و روی پوست شروع به خزیدن کرد.
به این فکر که لایه های سرد را کنار و خرامان خرامان به رگ کُندِ محفوظِ نه چندان پیدا، نیشش را فرو و چند ده میل مایع سرخِ گرم و شاد و جهش دار، با خود به بیرون و من به چَشم ردِ قرمزِ خونِ خود، مابین دندان ها بینم.
پیچید به خود و مُچِ بی چاره تنگ در آغوش گرفت. خاست به خاموشی، هرچند محو گشت و دست بندِ زهرآلود نهان. آمده به خود بو کشیدم رد اورا.
..........
اسپایس عربده کشان اما نه چندان پایدار، شاید دو دقیقه و چه حیف! ترشیدگی خاصی از نوعی قهوه در بطنش، بسیار سر به زیر. انگار سر او فریاد می زدند و بادامِ گرم، در تلاش تا کمی بیشتر صمیمی باشد، سر قهوه را در آغوش گرفته.
گل آفتاب پرست رنگِ زمینه را در دست دارد اما نه سرحال است و نه قبراق.
کودک کجاست؟ قندِ بازیگوش ما، پشت پرده ی این تئاتر اعجاب انگیز پنهان شده و قصد قایم باشک بازی دارد. وقتی پیدایش کردم گونه اش را بوسیدم و او دانه های قند روی لبانم کاشت. آنقدر خندید که قطره های ریز کارامل از چشمانش سرازیر شدند.
او دستم را گرفت، مار زنگی را فراری داد و مرا به خانه باز گرداند.
اما به انتظار شبم. شب بیاید، ماده ی تاریکم را در آسمان پخش کنم، مدهوش شوم، پسِ سرم درد بگیرد، گیجگاهم تیر بکشد، آهیانه ام از کار بیفتد، صدای بلند شکستن چوب بیاید، رها شوم، بلند شوم و پر بکشم، صبح نشود، صدایم نکنند و بدنم را تکان ندهند..چرا که به دور دست ها رفته ام. شاید رشته پاره شود و من بمانم در کهکشانی دیگر، سیاره ای دیگر، جایی دیگر..آری وابستگی کار را خراب می کند!