سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
گل نعناع هندی که در سرزمینهای شرقی جهان رشد میکند، رایحهای غلیظ و جادویی را از برگهایش به بیرون میتراود. عطر «نویر پچولی» که سرشتی اسرارآمیز و جذاب دارد، عطری چندسویه و چندوجهی است که نتهای گلفام و ظریف را با دقتی کمنظیر بهکار میگیرد تا سپس به رایحههای خاص و جادویی شرقی برسد.
این عطر که همچون اکسیری خارقالعاده از رایحه چوب سرو استفاده میکند، نهتنها هوش و حواس شما را برانگیخته میکند و به هیجان میآورد، بلکه شما را در هالهای جادویی و اسرارآمیز فرومیبرد.
برند | هیستویرز د پارفومز |
عطار | جرالد گیزلن |
طبع | گرم |
سال عرضه | 2000 |
گروه بویایی | چوبی ادویه ای |
کشور مبدأ | فرانسه |
مناسب برای | آقایان و بانوان |
اسانس اولیه | نعناع هندی ، هل ، گشنیز |
اسانس میانی | نعناع هندی ، دانه سرو کوهی ، روایح گلی |
اسانس پایه | مشک ، وانیل ، نعناع هندی ، چرم |
........................
نواغ پچولی را سوایِ آنکه بر پوستِ خود و دو نفرِ دیگر امتحان کرده بودم؛ بر کُتی از پوستِ روباه نیز اسپری کردم..
بر پوستِ فردی که طبعش سرد و خشک، جنس پوستش نسبتا چرب، و رنگش گندمیِ مایل به شیری است: پوست آکوردِ اسپایسی را بلعید و سایهای خاکی، خُشک، نیمه آروماتیک چوبی بر سطحِ آن رها شد. رنگ پریده و کم دوام.. مشک بیشتر از آنکه کثیف و گِل و خاکی باشد، یک پیوند با وانیل تشکیل داده که آکوردِ گُلی عامل اتصال این دو ست. لبه ای چرب وَ گوشتهای شیرین و پودریخامهای که نیم نگاهی به جیر دارد. و پچولی در غایتِ بیخیالی کمی به خود زحمت داده، و تنه ای به این فرمول میزند..
فرد با طبعِ گرم و خشک، پوستِ آفتاب سوختهی برنزه و بسیار خشک: پلهکانی کِدِر و تیره از نعناعهندی را تصور کنید که پایههایش بتُنی و بر زمینی نیمه مرطوب فرو رفته باشد.. یک دو گانگی میانِ آکورد چرمی احساس کردم که تعادلش را میانِ چرم یا جیر 'بودن' نمیتوانست حفظ کند.. انگار با تختهای چوبی بر فرق سرش کوبیده باشند وَ اسپایس از مغزش فوران کند.. بر آکوردِ فلورالپودری با اسبِ نفس تازهای، که پوستش تعریق ندارد، تک چرخ میزند.. تفریحی اما حرفهای.. به لحاظ شخصیتی کمی بدقلق، وسواسی و به شدت دقیق است.. فردی که عطر بر پوست او تست شد، همین خصوصیات را دارا بوده و بسیار از رایحهاش لذت برد!
من طبعام معتدلِ رو به گرمیست، حرارت کبدم کمی بالاست اما فشارم اغلب پایین و دست و پاهایم معمولا سرد است. شیمی پوستم ۷۰ درصد خشک و رنگش گندمگون است.. به طور معمول از کرم استفاده میکنم و هیدراته نگهاش میدارم.. رعایت میکنم وگرنه مستعدِ اگزما ست.. یک فرق دیگرم این است که وقتی عطر بر پوستم مینشیند توهم و خیال هم 'بسیار' چاشنیِ ماجرا میشود و نمیفهمم چه میکنم و چه میگویم!
عطر بر مُچِ من حرکت میکرد؛ بر پالتوی پوست هم اسپری اش کردم.. هیچ وقت آن را نپوشیدم.. هرچند بعضا وسوسه میشدم.. چراکه ستایل های جذابی میتوانست با آن ایجاد کرد.. مثلا مابوایفی که امسال به قولی ترند شده.. با یک کیف و کفشِ نوکتیزِ ورنیِ چری رِد و روسری قواره کوچک و عینکِ کلاسیکِ شیشه گرد زیبا میشود.. همین نیتاش هم مرا از خودم شرمنده میکرد.
من دنبال آن بودم که جلوه این دسته آکوردِ انیمالیکِ کثیف بیشتر نمود کند.. بعد خودم را دیدم.. روباهی را در آغوش گرفته و میدویدم! یک برخوردِ بی دقت با بوته ی رُز و شبه آکوردی زنگ زده ایجاد شد؛ در انبوهی از برگ و ابره هایی از پچولی، و نمودی گس، گیاهی، و تلخ! چرم را غِنا بخشیده و آن را با ماسک ادغام میکند.
به دستانم خیره شدم.. آغوشم تُهی وُ چیزی بر کمر سنگینی میکرد. جنازه حیوان بود؛ ترسیده رهایش کردم.. شکمش پاره و رگ و پِی اش پیدا بود! زمین را از پِی چیزی میگشتم! وآنگاه ردِ عمیقِ دستانم را دیدم؛ بر جغرافیایی که دیگر رنگ ندارد..!
یونیس.کس است و بسیار طالب ستایل کلاسیک.
برای خانمها استثنائا با کت و شلوارِ دیپلماتِ پارچه انگلیسی هم زیبا می شود.
همراهِ اکسسوری بسیار جزئی!
من همان اندیشه ام
ما بقی استخوان وُ ریشه ام
خیالم نقش میزند پردهی جهان را
پروردگارا اندیشهمان گُل باد و خود گلشنی
آمین..