سلام کاربر گرامی
                    چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
                
مفیستو ادای احترام به عطر های کلاسیک ایتالیایی است. با نتهای تازه از گریپفروت، لیموی زرد و ترنج آغاز میشود، سپس تنها با مقدار کمی اسطوخودوس شروع شده و به درون نت کلاسیکیتر گلی از رز و زنبق فلورانسی میرود. پایه از یک آکورد قوی چوب صندل-سدر تأثیر گرفته و با نتهای محرک مشک و کهربا پایان مییابد. از آنجا که آغاز و میانهی مفیستو ترکیبات کلاسیک ایتالیایی هستند، پایه با زیر نتهای قویاش به آن پایان ملایم و دلپذیر شرقی میدهد.
در محصولات برند زرجف خیسی دور والف و محل اسپری در هنگام باز کردن ادکلن رایج است که در برخی موارد باعث خوردگی شیشه می شود و برند زرجف هنوز راهکار مناسبی برای رفع این مشکل اتخاذ نکرده است .
| نوع عطر | ادو پرفیوم | 
| برند | زرجوف | 
| طبع | خنک | 
| سال عرضه | 2009 | 
| گروه بویایی | مرکباتی معطر | 
| کشور مبدأ | ایتالیا | 
| مناسب برای | آقایان | 
| مناسب فصل | تابستان | 
| اسانس اولیه | ترنج ، لیمو ترش، گریپ فروت | 
| اسانس میانی | رز ، اسطوخودوس ، زنبق | 
| اسانس پایه | مشک ، کهربا، سدر ، چوب صندل سفید | 
 
						 
						 
						 
						 
						 
						 
						 
						 
						 
						 
     
             
                        
ترنج، لیمو، گریپفروت :)
قیام مرکبات با پشتیبانی اسطوخودوس.
گلادیاتوری جوان و تنومند که شمشیر زنبق به دست و زره ای از رز به تن دارد و برروی بازوی خود بازوبندی بنفش رنگ بسته!
در جیب این جنگجو عکسی کوچک از سواحل آمفالی وجود دارد و روی دست راستش تتویی قدیمی از شکوفه ی نارنج که زیرش خیلی ریز نوشته شده: نرولی!
این جنگنجوی تندخو میجنگند برای تاج و تختِ کینگ کهربا، کوئین مشک و پرنس صندل :)
تاج و تختی باشکوه و بی اندازه سلطنتی که بسیار ماندگار است و آوازه اش همه جا پیچیده.
رایحه و نت ها سربازانی هستند که طغیان میکنند!
یاغی اند و بی پروا!
در فضا هیجان و نشاط ایجاد میکنند. کمی شیرینی. نه ترس و وحشت! نه خفقان...!!
مصمم به این طرف و آنطرف میروند و با صدای بلند میپرسند : بگویید کرید سیلور کجاست؟
پاسخ میدهند: (باترس) کرید سیلور کیست سرورم؟
سربازی که بوی سدر و کمی وانیل میدهد شمشیر میکشد: (فریاد) کرید سیلور مَاونتِن واتر. کجاست؟
ناگهان... سکوت...
نورخورشید با تابشی عجیب و ناشناخته به داخل میخزد.
فضا گرم و مرطوب تر از قبل میشود.
صدایی متین طنین انداز شد...
چشم ها از تعجب درشت میشوند...
پچ پچ... پچ پچ
یکی فریاد میزند : کرید است... عالیجناب. او اینجاست.
زرجف... شمشیر را به غلاف میسپارد.
تعظیم. دستان کرید را میبوسد. سرورم!
کرید لبخندی شیرین میزند...
درود بر شما فرزندانم.
به سمت پادشاه میرود و شانه هایش را به گرمی میفشارد!
رو به ملکه : بونژوغ مادمازل!
ملکه : بونژوغ موسیو!
کرید : سوا؟
ملکه : وی. سوا. بی اِن مغسی - اِوو؟
کرید : مغسی.
کرید : (چند لحظه تماشا...) اوغوواغ.
ملکه : اوغوواغ.
پادشاه به فکر اینکه ملکه ی رُمی اش چگونه فرانسه میدادند!!!
کرید دست پرنس را که رنگ چشمانش بسیار شبیه خودش است میگیرد و برایش از آبشارهای کوه نقره ای میگوید.
پادشاه و ملکه به هم نگاه میکنند. ملکه سرش را برمیگرداند...
و این پرده از نمایش تمام میشود...
این تئاتر بی نظیر برروی صحنه ی پوست من اجرا میشود...
برروی صحنه پوست تو...!
میفیستو... این نمایش نامه ی تراژدی و مرموز...