سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟
توجه کنید این کالا توسط خود کمپانی بدون سلفون عرضه می شود
نوع عطر | ادو کلن |
برند | آنتونیو پویگ |
عطار | روزندو متئو، مارسل کارلس |
طبع | گرم |
سال عرضه | 1968 |
گروه بویایی | چوبی چایپر |
کشور مبدأ | اسپانیا |
مناسب برای | آقایان |
اسانس اولیه | ترنج ، لیمو ترش، اسطوخودوس ، سالویا ، سرو کوهی |
اسانس میانی | میخک صدپر ، آویشن ، درخت کاج ، ادویه گل میخک ، برگ خشک برگبو |
اسانس پایه | مشک ، نعناع هندی ، خزه درخت بلوط ، خس خس ، چوب صندل سفید ، چرم |
مانند یک کنیسهی متروک، مثل عشقِ یک رهگذر
آدمیزاد باشی یا متن، فراموش میشوی
گویی که هرگز نبودهای...!
آگوا براوا تفهیمی است برای رایحهی گیاهی خزهای و تشریحی از چوبهای خشک که اسطوخودوس را در جانِ مرکبات تزریق میکند و بروزی میخک گون را تحویلِ شامهی بیخیالِ شما میدهد. سبز وُ تیره با حسی شبیه به قدم زدن در جنگلهای بلوط وُ کاج وَ چسباندنِ صورت به تکه سنگی پیر که خزههایی جوان تنها دوستانش هستند. بوکشیدنِ تنهی یک درختِ کهنسال. عطرِ تا آخرین قطره مَرد ماندن. با این که مفاهیم تیره و کلاسیک در سر دارد ولی برای من همیشه شاد بود. اما؛ دیگر؛ نیست! بهراستی آدمیزاد جاندار شگفتانگیزی است. کسی میگفت انسان تا زمانی که در یادِ دیگران باقی بماند زنده است. مرگ یعنی فراموش شدن. دروغ میگفت. مرگ یعنی نفس نکشیدن! روسِندو ماتِئو در ماگمای آدمخوارِ نیستی ذوب شد. عزیزانم عمرتان طولانی و روانتان آباد. اما؛ روسندو بهحدی خسته بود که مُرد! و خلائی حزین در سینهی من ایجاد شد توگویی بخش کوچکی از نوجوانیهایم را باد با خود بُرد. آرایشگاه چوبیِ عجیبی که با پدربزرگ میرفتم و باتل بیگانهی سبزرنگی که برروی میز رها شده بود... امروز پدربزرگ نیست. آرایشگاه نیست. از آن خاطره فقط این عطر باقی مانده بود. این هم دیگر ازنظرمن نیست... چه کولهپشتیِ عمیقی است بردوشِ ما. چقدر نیستن در آن جا میگیرد! دورهی غریب و نفسگیری است. بیشمار ازدست میدهیم و بسیار کم بهدست میآوریم. باشد بیشتر یکدیگر را تماشا کنیم. باشد... هیچ. فقط اینکه روسندو انقدر نفس نکشید تا مُرد!