این خواسته از آنجا بود که از موضوع بی اطلاع بودید و بعد صحبت هایی که من در آرامش نگارش کردم رو بلند خواندید. و در کل فکر میکنم رویه ی زیبایی نباشه که دیگران رو با اپروچی که فکر میکنید صحیح هست نصحیت بفرمایید. البته نیت شما که حتنا خیرخواهی هست ولی خب این مجادله بر سر اینکه چه بگوییم یا چگونه بگوییم یا چه نگوییم و گفتن چه چیز ضروری نیست بایستی به پایان برسه. این خط کشی ها از اساس چارچوب سازی هایی هستن که من شخصا چون نه اهل نصحیتم و نه بهش اعتقادی دارم صحیح نمیدونمش.
سری عطرهای عودی روژا داو یکی از یکی ضعیفتر و بد ساخت تر هستن (از جنبه طراحی نه کیفیت و پرفورمنس) ولی خب اجراهای واید و های رزولوشنی دارن که هر مخاطبی رو سر شوق میارن به تبع کیفیت شون. من طرفدارشون نیستم بهمین خاطر نظرم سودمند نیست و ممکنه شما رو به اشتباه بیندازه.
Blue sapphire یک تجمل پر سر و صدا در شاه نشین یک باروی پر جواهرات هست. این شدت از فریاد و نت های بولد و های اکو رو من دوست نمیدارم اما اگر عطری در این فضا بخواید یکی از پر پیچش ترین صداهای داخل قصر همینه. لحن این عطر یک لحن آمرانه و پر کوبش و رعدناک هست. حتی اوپنینگ ابن عطر هم یک سنج زنی پر صدا و هشدار دهنده ست . قبلا نوشته بودم که یک ریفرموله بر این عطر شده و من اون رو تست نداشتم. اما آنچه که من تست داشتم یک توربوپاور قوی در قلب عطرهای پر صدای مونتل بود.
پرفیومر عزیز
روی صحبت من و سلطان با شما و دوستان تون نبود. یک بحث بود بین من و ایشان بدون اشاره به فردی درون این سایت . از شما ممنونم که به ادبیات کلام من وسواس دارید اما اجازه بدید من تشخیص بدم کجا با چه ادبیاتی صحبت کنم و مسولیتش رو هم بر عهده بگیرم.
اوقات شما بخیر
امین حان
یک بسامد از کشش و دافعه در این عطر مستتر هست که باعث میشه در هر فصلی ، هر موودی یا هر استایلی حس دلخواهت رو نگیری که بخاطر تغییرات دینامیک پوست و البسه بر اون هست. گاهی مشک رو به حاشیه رز میبره و وحشتناک بده و گاهی رز رو بعنوان تزئین بیس چوبی-مشکی قرار میده که خب وااااو . این سینوس مداوم تکرهر میشه و یک آن-آف همیشگی در تو نسبت بهش ساخته میشه. یک روز میگی تلخه یک روز میگی تنده .
علی جان سلام
سونوما سنت از اون برندای ارتیزانی هست که با هدف ساخت عطرهای کلاسیک پسند وارد بازار میشن و بعد وقتی میبینن کارشون گرفته شروع میکنن به ساختن امصاهای خودشون. عموما عطرها هر کدوم ارجاعی به یکی از بهترین عطرهای مارکت داره. به ندرت رایحه ای میتونی بین شون پیدا کنی که نگی خوشم میاد ازش. کیفیت متناسب با قیمت و پرفورمنس های خوبی دارن. از دانسیته بالا پرهیز داره اکثر کاراش و یک امصای فراگیر شیرین و نیمه چرب که اورینتال و از حنس خامه ی صندل وود هست ته چین اکثر کاراشه. نکته عجیب در مورد این برند کار با چوب هست. شگفت انگیزن. به شدت خوب چوب رو در بستر کار نگه میدارن و نمیزارن فصای چوبی به یکی از دو شکل فلزی-الکلی یا زعالی برسه. دلیلشم اینه که چوب رو خیلی باهاش مناقشه و دستکاری نمیکنن. از روایح چوب های یونیک استفاده میکنن و با مداخله های ادویه ای شلوعش نمیکنن.روایح چوبی راحت میان و روان اجرا میشن. فارست واک رو بسیار دوست دارم و بسیار به لاین اخیر تام فورد ترجیحش میدم. من خودم به یاد نمیارم کار ضعیف ازشوت تست کرده باشم و همگی یک ضرورتی از خوب بودن رو ایفا کردن.
Tabac auera, amber noir و siena musk کارای جالبی هستن.. یک کاراکتر میانسال کلاسیک با مزه و خوش برخورد توی اکثر کارای این برند هست
مافیا؟؟؟ تحویل گرفتی جماعت رو سلطان. نهایتا یک توهم از مقبولیت. یک اجتماع مولتی کلونال تلگرامی از بدگویی و خباثت و بی شرمی و توهین و داستان سرایی. یک عربده کشی در مخفیگاه. جماعتی که رویوهاشون رو میفرستادن تا غلط گیری کنیم چطور میتونن مافیا بسازن؟ جماعتی که هنوز پرسش هاشون از تفاوت نت های پایه توی ارشیو تلگرام ما هست و اکنون از هر فرصتی برای یارگیری و دور بازو استفاده میکنن تا بگن : ماییم که استادیم.
من اینستاگرام رو حذف کردم تا ببینم این مشت کوبیدن به دیوار سیمانی تمام میشه یا نه. تمام نمیشه. دشمنی بخسی از سایکولوژی ذاتی اینهاست. رو در رو هم که نمیتونن حرف بزنن. الان یا وفور آی دی های تازه تاسیس با کلاه خود زامبی ها حمله ور میشه یا تلگرام هاشون از موریانه پر. یک سیاهه ی طویل از اشتباهات بی شمار علمی اینها در رویوهاشون هست که نسخه اینها رو بپیچه. یک سیاهه از پرسشهای تلگرامی شون. صبوری کرده ایم. مدت هاست در فضای عطر فارسی صبوری کرده ایم. اون جماعت از همان دو سال قبل نشان دادن که مرزی جز تلگرام های محقرشون ندارن. سخت نگیر.
اومدم از این برند یه کار پچولی خیلی خوب معرفی کنم که طرفدارای پچولی از خواب بیدار شن و یکم لذت ببرن ولی نبودش. توی لیست عطرافشان نبود.
پچولی این برند بهترین کار این برند هم هست. خیلی خاص و خوب و درست حسابی.
ولی خب حسب قولی که برای معرفی عطرای زنانه داده بودم این از اون کارای ناز این برند هست که یه بازی خیلی دوست داشتنی بین سه لایه مشکی-پودری ، صابونی و اورینتال میکنه که خیلی ملایم و دلپدیر و با وقار و شیک و لطیف هست. اما ماندکاری پایینی روی پوست داره متاسفانه. یه عطر نزدیک به پوست و هیجان انگیز.
کار متوسطی از نطر ارزس هست مگر واقعا یه عطر برای یه قرار عاشقانه کوتاه بخواین. کماکان از این برند برای خانم ها پیشنهاد مالیا ست.
Ombre Leather Tom Ford
کسانی که مونتل رو محکوم میکنن عملا هیچ گزاره ی صحیحی راجع به عطر در ذهن ندارن. مونتل چراغ و گایدلاینی برای بی شمار کتگوری بعد از خودش بود. گایدلاینی که از پس ِ اون سینمای بدنه ی عطرسازی با حضور امثال توسکان لدرها کلید خورد. صنعت عطر برای آشتی مخاطب با عطر نیاز مند این بود که از تابوهای خودش پیشی بگیره. از تابوهایی که تنها به کاراکتر اهمیت میدادن. توسکان لدر یک جور " تیپ " در عطرسازیه. عطری با هویت مغشوش که ادعایی داره که از خودش خیلی گنده تره اما درهایی رو پیش روی عطرسازی باز کرد که قبلا شاید کمتر برندی جرات باز کردنشون رو داشتن. ترکیباتی برونگرا و گستاخی که مخاطب رو زیاده خواه کردن. همین مونتل پس از بکارگیری جفت های عود-رز ، عود-پچولی ، چرم-رز سراغ فلاوریزه کردن عطرهاش رفت. تام فورد نگاهش رو به دست مونتل کماکان روشن نگه داشت و قدم به سمت فلاوریزه کردن عطرهای اخیرش پیشگرفت. یکبارترکیب جیر در کنار روایح آلدهیدی-کتونی و حالا رفتن به سمت چرم فلاوری و ملایم و خیس. چرم واضحی که در فضای پیاده روییِ پاییزی در لطافت و طبع و جذابیتِ فضای سبز و زمزمه کننده ای شنیده میشه. نسخه ای فلاوری -پودری شده از توسکان لدر . چرمی با پوست بسیار شفاف با رژیم گیاهخواری و گونه های سرخ و زنده . با پخش بوی استاندارد و ماندگاری بسیار خوب. هیچ چیزی برای یک عطر خوب بودن کم نداره جز اینکه تام فورد اون رو ساخته و باید بهش حمله کنیم چون اگراینکار رو نکنیم در زمره ی رویکرد انتلکتوالیسم سفیهانه ی اخیر عطربازا نیستیم که نیش مارکت ها رو مکررا میکوبن. تام فورد برند شبه بورژواهای عریان و لوسه اما این کارش کارقابل احترامیه .پس من نمیترسم و بهش نمره ی خوب 6.5 رو میدم. نمره ای که در این کتگوری نمره ی خوبیمحسوب میشه با اینهمه غول.اگر از بوی اسموکی توسکان لدر میترسیدید یا توسکان لدر رو در محیط افیسیال تون راه نمیدادید اومبغی برای شما ساخته شده.
Amouage
Dia
امواژ یا امواج یا هر اسم دیگه ای که راحت ترین تلفظش کنین زیر سایه ی پخش بوی اینترلود خیلی از کاراش مهجور افتاد. اینترلودی که پخش بالا داشت و همین کافی بود که انتخاب اول مخاطبان باشه و در نتیجه سایر عطرای این برند دیده نشن. البته این قصه ای هست که خاتمه پیدا کرد و عطرهای دیگه ی این برند واضحا دارن بیشتر میفروشن .
امواج در حال حاضر برندی هست که تلاش داره تمامی کتگوری ها و سلایق رو پوشش بده. تربیوت از نطر من بهترین کار امواج هست. اما بهتر از اونم هست!! "فرح" ابر شاهکار امواج هست. اما از گفتن اسمش پرهیز میکنیم چون اثری ازش در مارکت وجود نداره. اما بین عطرای این لاین امواج بهترین شون "دیا" ست از نظر من البته در کنار ممویر. بهترین از این نظر که عطری هست که میشینیم یه گوشه اسپری می کنیم و با لذت نگاش میکنیم. ایزی ورینگ ترین ، تماشایی ترین، لذت بخش ترین و رام ترین عطر امواج این هست که البته بایستی بهش گوش داد و باهاش همراهی کرد.
روبر دسنوس وقتی که قبل از دگردیسیش خواست جهان رو در شمایل یک سورآل زنده کشف کنه به فاروئه ی دانمارک رفت. چرا؟ چون خوش و اب و هوا ترین جای جهان بود؟ چون نسیمی به مانند مدیترانه بر موهای دختران زیباروش مینشست؟ یا چون غروب های شگفت انگیزی داست؟ هیچ کدام. فاروئه سکنه ای نداشت. خانه های رها شده. کومه های خالی. قبرستان های عور. درنگی برای هم نشینی انسان با خودش. دیا از این جنس هست. در همهمه ی بازسازی بم کودک هشت ساله ای سنگی در دست داشت. سنگی از خانه ای که ریخته بود. آورده بود که خانه را با او بسازند. از نظر او آن سنگ همان تکه ای بود که میتوانست اون خانه رو از نو بسازه. چرا که ایستاده بود، روبه روی خانه ایستاده بود وقتی که خانه آوار شده بود و ریختنش رو تکه به تکه نگاه کرده بود و آن سنگ رو که از خانه فروریخته بود میشناخت. او تکه تکه ی اجزای خانه رو میشناخت چرا که آوارش رو دیده بود. دیا یک مجموعه از تکه های گمشده ی گذشته ی پیش روی انسان هست. گذشته ی پیش رو؟
گذشته ای که همچنان که تمام میشه دوباره در شکل خونخواره ای رو به روی انسان می ایسته . لایه لایه بم رو غبار و "دیروزها" پوشونده بود. و لایه لایه این عطر رو یک حسرت و سکوتی که عپعیابش در زندگی حقیقی ادم رو ازار میده در برگرفته.
در ارتباط با رایحه: معتدل. روشن. کلاسیک با گویش مدرن. با محوریت وودی-وتیوری در اتمسفر نرم و تمیز فلاوری و تکسچر سبز و آروماتیک.
مناسب برای کاراکتر : آقایان. میانسال. آرام. متفکر. با ارجحیت محیط کاری و آکادمیک. شیک ، محترم ، قابل اعتماد و ریچ. چهار فصل اما با ارجحیت پاییز و بهار .
پخش بو : 6.5 از ۱۰
ماندگاری : 7 از ۱۰
رد بو: ۷ از ۱۰
نمره ی من: ۹.۵ از ۱۰
نمره برای استفاده عامه: 7 از 10
من کماکان نسخه وینتیج رو دارم اما شنیدم مقداری اجرای کار در نسخه های بعدی دچار چالش شده.
صامت عزیز
وقتی سال قبل یک رویوی کلی از برند انیک گوتال نوشتم تصویر میز کار نابغه عطرسازی این برند رو نشان دادم. شلوغ ترین میزکار بین عطارهای دنیا متعلق به ایزابل دوئین هست. Isabelle doyen
سرچ کنید palestrina missa nigra دانلودش کنید و تا پایان گوشش بدید. به چهره ی ایزابل خیره بشین و خطوط سرد و نجیب چهره ش رو نگاه کنید.. این چهره ی اروپای رنسانس تصویر اکثر عطرهای این عطار هست. اصالت اگر مقاله ای میداشت یکی از نماد تلاش های ایزابل میبود.
Let me play the lion , turtle vetiver , ambre fetiche , و حالا اینکار..
گویی یک معمار شیفته ی رنسانس پا گذاشته به قرن حاضر .. یک بانویی که از دور جهان قبل از معاصر رو درک کرده. یک اصالت غبار گرفته و شگرفی داخل عطرهای این بانو هست که فقط لغت آرت میتونه توضیحش بده. این عطر سر کشیدن به دخمه ی انبار سبزینه زده ی کهنه ای هست که تو رو به توو میکشه. اصلا هر وقت دیدی کسی سراغ درمنه و انجلیکا رفت با احتیاط باهاش برخورد کن. درمنه و انجلیکا و نظایر اون از نمادهای ربوده شده و به قتل رسیده و ترور شده در مسیر خلق جهان مبتذل کنونیست. سبزی پر عمقی که لهجه ای چوبی-تنباکویی-چرمی-بنفشه ای داره و به حشیشه الملائک معروف بوده یک آن نفست رو قبض میکنه و اگر از قبل از این جنس ( غریبگان عصر حاضر) بوده باشی لذتی از رهایی و شیدایی میبری. خاصه که مریمی ایندولیک-نیمه وحشی-پلاستیک گونه و زنانه ای در ذات عطر میوزه و گویی تن پوش این عطر مدت های زیادی در مجاورت دوده ی چوب و کاج و گاباک بوده و از او ردی به تنش گرفته.
میتونست کار بهتری ازش خلق بشه اما. من اما دوستش میدارم. این جنس از عطرها مخاطبین خاص خودشون رو دارن و بر عکس عطرهای قبلی این بدند خیلی نمیشه بعدی اجتماع پسند براش قائل بود.