نظرات | ایکاروس
ترتیب نمایش
امیر عزیز سلام.
دوست بزرگوارم لزوما یک عطر یک نت غالب نداره. اکثر عطرهایی که فرمودید عطرهایی کمپلکس هستند. و مابقی آکورد غالب دارند. بجز مثلا آکوا پور اوم بولگاری که نت غالب مارینی-سالتی داری. عطری مثل وتیور گرلن بصورت غالب داره از ویژگی های وتیور اختصاصی خودش ثحبت میکنه. حتی باقی نت ها هم در خدمت بروز جلوه های مختلف اون وتیور هستن. برای شناسایی نت ها عجله نکنید. در بین عطرهایی که دارید فعلا حفاری کنید. همین تاور 03 با وجود کمپلکس بودنش برای من پر از ویژگی هست. من حتی بوی علف خشک رو هم درش حس میکنم. آنقدر باهاش سر و کله زدم که بوی پاهای اسب رو هم ازش بیرون کشیدم.
"سلطان عطربازهای ایران" یک ویژگی منحصر بفرد داره که کمتر عطربازی در ایران درکش کرده. عطرها در نهایت یک پرفورمنس انتزاعی هستن پس لزوما قاعده بر این نیست با منطق حسی باهاش برخورد بشه. بایستی قدری با جنون شاعرانه و تخیل و تصور با عطرها روبرو شد. در یک نیمه شب اساطیری چند سال پیش چنان لایه های تخیل برانگیز اپوس 1144 رو مکاشفه کردیم که تتمه ی آدرنالین و دوپامین بدن ما در کشف لذت این عطر تخلیه شد. با این جنون و دقیقا با این جنون با عطرها خصوصا آنها که پشت شان همین نگرش قوام یافته مواجه بشید. و من توصیه میکنم به روند استخراج تحیر و تخیل در نوشته های ایشان دقت کنید تا لذت شخصی از عطر رو بیش از قبل درک کنید. تخیل خود رو دخیل کنید. البته که در ادامه اگر فرصت بالاخره دست بده باز هم به نت های رفرنس اشاره خواهم کرد. برقرار باشید
11 تشکر شده توسط : complihanicated alireza  xx
آقای ساجدی همچنان که موهای پیشانی اش را داشت از دست میداد ، چندتایی از سخت گیری هایش به پسرهای محله ی یخچال (که بیشتر مربوط به سیگار کشیدن دزدکی شان، متلک پراندن به دختران دبیرستانی ، مدل موهاشان و بالاخره زدن سیبیلهاشان بود) ، چند تا از دوستان نزدیک ، علاقه اش به سیگار، رغبتش برای شرکت در پیاده روی های صبحگاهی ، تمایلش برای خرید روزنامه شرق و فروغ امیدی که سابقا در چشم هایش بود را هم از دست میداد. کت خردلی رنگش با پیراهنی سبز-آبی و شلواری کتان به رنگ سبز تیره رنگ را عصرها در حالیکه به ساختمان باغ سفارت بریتانیا خیره میشد میتوانستی ببینی. از تنباکوی پیچیده در پلاستیکی که از جیب راست کتش دراورد به شمارش دو انگشت جدا کرد و ریخت داخل دهان پیپ. " این بخش دیوارش رو سال 50 ساختن. همسنای الان تو بودم. میشستم رو همین صندلی درس میخوندم. توده ای ها میومدن روی پشت بوم کتابخونه کنار باغ دونه میریختن. دونه که میرختن کفترا ازروی گلدسته های اون مسجدی که اونجاست میومدن سر بوم کتابخونه. رمزشون بود. که جمع بشن دور هم. ساواک بعدنا قضیه دون پاچیدن و جمع شدن توده ای ها رو فهمید. کفترا که از رو گلدسته ها میشستن سر بوم کتابخونه ، ساواک هم میرخت اونجا . میومد میریخت ببردشون. هر بارم جز چهارتا بچه محصل کسیو نمیدید. غیر کفترا و ساواکیا یه دختره ی مو بور ، چش تیله ای، لب قیصی ، گیس بافتنی هم تا چشمش میگرفت به کفترا بدو بدو میومد از خونه بیرون . حواسش نبود دارم نگاش میکنم منم تا تونستم نگاش کردم. فرداش اومدم باز شاید ببینمش. نبود. گشتم. خیلی. لا شمشادا ، پشت درختها ، بین صندلیا ، پهلو تزئینیا ، قاطی سوگلیا.. هیجا نبود. . توده ای ها که رمزشون لو رفته بود دیگه دونه نمیپاچیدن. دختره هم نمیومد بیرون. رفتم دونه بریزم . یه کیسه شادونه و تخم چاروادار بردم ریختم پشت بوم کتابخونه. هر روز میرختم. ساواکم به خیال توده ایا هر روز میریخت تو محل. آخرشم حوصله ش سر رفت بست درو پیکر کتابخونه رو. از اون موقع میشینم اینجا. هوای تهرون که کفتر نزاشت واسه یخچال. اما من از سال 50 رو این صندلی ام. خیره به این دیوارا. انقلابشو دیدم. زنده باد. مرده باد. نه شرقی شو دیدم. نه غربی شو. سازندگیشو ، اصلاحاتشو. شعاراشو.. از اونهمه کفتر ، از همه اونا یکیشون فقط جلد من نشد. همونی که دوسش داشتم"..
آقای ساجدی پیپ را داخل جیبش گذاشت، از صندلی بلند شد. با قامت خمیده چند قدمی برداشت ، بالهاش را گشود، پرواز کرد ، دور شد و رفت.
.
.
نسخه اکستریم این کار یک شیپغه ی چوبی و شیرین از جنس مردانه و میانسال و پر ابهتش است که حالاحالاها کار میخواهد آدم کاراکترش را دست بگیرد. یک نظم خوب ساختمانی که حواسش به ارامش در بیان و اجراست، موتور اصلی کار شده و یک اندام شیرین و سخت نفوذ اما شیک و مودب و پر جاذبه ای به عطر قامت و بنا داده. یک سری آدم ها هم هستند که جل تن شان کنی باز هم با ابهتند. یک همچین کاراکتری دارد و دل آدم میرود برای همچین مردهایی. شخصا از بوییدن عطرهای شیرین و نیمه تاریک قلبم میگیرد. یک نفوذ و عظمتی در ساختمان این جور کارهاست که آدم سیر نشود از بوییدنش. شیرین و نیمه تاریک را هم معمولا میدهند دست صندل وود و کمی پیازداغ و نمکش را کم و زیاد میکنند. اما یک فضای امیدوار و همزمان خوش مشرب از رایحه ای بنفشه ای - نیمه خیس هم روح کار را ساخته . یک نظافت و نظمی در کار بواسطه ی ترکیب اسطوخودوس و ژرانیوم هم ساخته شده که یکبار دیگر خط اتوی لباس هاتان را چک کند.
میتوانست با کمی دست و دلبازی کاری با پرفورمنس بهتر ساخته شود. من خوشم می آید شخصا از این کار.
6.5 از 10 امتیاز من به کار.
8.5 از 10 برای کاراکتر آقای ساجدی
پخش بو و ماندگاری مناسب.
22 تشکر شده توسط : الف ش محسن جمالیان
Onda
Vero profumo

سلام. خیلی این روزها فرصت آمدن به اینترنت رو ندارم. اگر من رو از قبل بشناسید میدونید بهترین عطر تاریخ عطرسازی رو ferme tes yeux از ژار میدونم. اما در همین سکوی اول عطرهایی مثل Djedi از گرلن به فغمه ی ژار تنه میزنن. من دیوانه ی شیپغه ای هستم که در معجون انیمالیک و چرم فرو رفته باشه. اوایل دوره دبیرستان یک نمایشنامه نوشتم به اسم " مرگ آقای میخائیل در اثر انقلاب صنعتی، تستسرون و سایر چیزها..". صحنه واپسین این نمایش نمایی لانگ و نیم رخ از نگاه آقای میخائیل به تکه ای نان بود و نمای بعدی تصویری لانگ از نگاه کلاغ به همان تکه نان.. دوران قحطی. در مسیر یورش به سوی نان کلاغ و آقای مخائیل متوجه حضور هم میشن . حضور یک رقیب که واپسین تکه های فرار موقتی از قحطی رو هر آن ممکنه صاحب بشه. اما ناگهان کلاغ جهت شکارش رو از تکه نان به آقای میخائیل تغیبر میده و آقای میخائیل رو تکه پاره میکنه. "حراست از شکار" .. این تفاوت اصلی خوی اصیل حیوان بودن هست. کلاغ برای حراست از تکه نان آقای میخائیل رو میدره. حراست از شکار یا حراست از هدف. این ودیعه در روند تکامل جهل اندود انسانی از بین رفته و حاش رو به پاسبانی از قتلگاه داده .. حیوان شکار مطلوبش رو از گزند شکارچی دیگر مصون میکنه. انسان اما از قتلگاه خودش پاسبانی میکنه ..
پلیر ماشین داشت با صدای متوسط gloomy sunday از دیاماندا رو پخش میکرد و من خیره به این فکر بودم که چگونه یک آدم اصرار بر یک اندوه کهنه میتونه خود رو به جدال با خویش دعوت کرده و خود را تا سر حد نابودی شکنجه بده. ما پاسبان تنهایی و غم هامون هستیم. چنان بر بقای اون ها اصرار داریم و چنان ثانیه ای دست نمیشوریم از تیمار اونها که گویی مادری از فرزندش مراقبت میکنه حال آنکه اسیری از قاتل خودش معاینت و مراقبت کرده. پیچیده ست روان آدمی. لذت کندن زخم. اوندا یک وایب داره از وتیور و شیپغه ای میوه ای که یک خط کوتاه رو به درستی روایت میکنه: دلتنگی برای خویشی که نمیدانیم کجا جا مانده. و بعد با یک شیرینی کوتاه زبر و غبار گرفته اما مادرانه (مادربزرگانه) و نجیب، توامان که دوست داشتنی هست حسرت برانگیزه. یک تو در توی پر از شهود و داغدیدگی و حسرت که ناگهان خنده ی ابتدای صبحم رو گرفت و کرخت و مبهوتم کرد.
اوندا با اینکه رسما یک شیپغه انیمال نیست اما همون حس رو داره. بوش درون خودرو پیچیده بود و من حیفم آمد ننویسم ازش..
17 تشکر شده توسط : 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟 𝑆 complihanicated
وقتی یکی از دوستان راجع به اینکه عطرهای تابستانی چرا صاحب یک کاراکتر و شخصیت مستقل نیستند سوال پرسیدند در پاسخ گفتم که چرا. وجود دارند این عطرها اما مشخصا بازار عطر های تابستانی در قبضه ی چند کشور هست که مرکبات رو کماکان با روند سنتی پیش میبرند. و مثال زدم از کشورهای دیگری که مرکبات درشون عنصر اصلی عطر نبوده و هر زمان به سمت مرکبات رفتن برداشت های متفاوتی ارائه کردن. یکی از اونها برند هلندی Ritual بود. الیز بنات از اون دست افرادی هست که عطرسازی رو تخصصی پی گرفته و در Ritual استعدادهاش رو نشون داد.. الیز مدرکی معادل با دکترای تخصصی عطرسازی از فعمنیش داره. اما این مهم نیست. الیز شاگرد اول کلاس های فرمونت هست . همین یعنی اینکه الیز رو در سواد عطرسازی به راحتی در حد بزرگان عطرسازی جهان بزاریم بی اینکه هیچ عطری ازش بو کرده باشیم. الیز اهل جنوب فرانسه ست و بایستی مرکبات رو از اسمش بهتر بشناسه اما برخلاف روند کلاسیک عطرسازی فرانسوی دید شخصی و گلوبالی راجع به مرکبات داره و به خوبی مرکبات رو بعنوان یک حاشیه لازم درون عطرهاش حفظ میکنه. امسال دومین سالی هست که الیز وارد مارکت شده و خب هنوز نیومده دو تا شاهکار ساخته. و با اون رزومه درخشان کاری کرده که چانگ به درستی اجرای تفکراتش رو از زاروکیان و تیم همراهش پس گرفته و اجرای کارهاش رو به یک هماهنگی تیمی و بدون حاشیه تبدیل کرده و از گروهی کار بلد ، حرفه ای ، با سواد و به شدت دوست داشتنی داده. این کار از امواج با چوبینه ای اوکموس و نعنا شروع میشه. سطح خشک اما معطر و خنک خزه و نعنا بدون سطوح آبدارشون که باعث شده تلقین نمناک عطرهای مرسوم وتکراری قبلی رو دوباره سازی نکنه و اینگونه با همین ترفند ساده کاراکتر خودش روبسازه. با اینحال نعنا نعناست. و بی شمار در عطرها تکرار شده و اشتراک این خصیصه با عطرهای کوچه بازاری باعث شده کماکان حس رضایت از خرید یک عطر حدودا یک میلیون تومانی برای شما ایجاد نشه. یک عطسه ی وتیوری مردانه در کار هست که هوش از سر من میبره اما این اجرا از وتیور کاملا زودرس هست. و مجال مقدمه سازی و تعلیق برای وتیور رو ازش میگیره. (رجوع کنید به وتیور از برند اترو). طمانینه در اجرای یک کنش از خصیصه های مورد علاقه من هست که همیشه فقط میتونم در افرادی اون رو بیایم که بالاخره دریافته اند تمام هیاهوی جهان حاصل جهل از حقیقت هست و اسوده و در آرامی به کنش سفیهانه و ستیزه حویانه ی مردم جهان خیره اند و با تاسف لبخند میزنند. این طمانینه در اکثر کارهای اموام نیست چون خود چانگ از این جنس نیست. خود کارگردان این نمایش فردی برونگرا و دیوانه خو هست که البته هنر رو بسیار درک میکنه. اما بتازگی وقایعی در امواج داره رخ میده که حاکی از پدید آمدن ارامس در ذهن چانگ هست . تقابل یک شرقی از اصیل ترین جنسش در فضایی عربی که سالها در غرب زیسته او رو تبدیل به یک راوی و دانای کل کرده که بالاخره اموخته ارام تر روایتش رو بگه.
این عطر از این جنس هست هرچند وسواس ها و چینش ابسسیو جزئیات توسط الیز بنات باعث شده کار قدری از اون راحتی در گفتارش کاسته بشه و به نعنا نبایستی یه این وضوح اشاره میشد جرا که نعنا به راحتی در مجاورت با نت های سبز دیگر قوت میگیره و رایحه ای منتولی میگیره که شاید دوست نداشته باسید این اتمسفر خنیر دندانیش رو. البته تا حای ممکنه این عطر آب گیری شده و از اون خنکی خیس خبری نیست بلکه معتدل و خشک هست. کار خوب و جالبی هست که البته من شخصا دوست نمیداشتم. و فکر میکنم در هر فضا و مکانی با این رایحه بشه به استمرار یک کاراکتر بی آزار و بی حاشیه ادامه داد. پخش بوی قابل توجهی برای این کتگوری داره.
نمره ی من 6 از 10
برای عموم : 7 از 10
ارزش خرید 5 از 10
29 تشکر شده توسط : خلفی علی
آدم را گفتند:
هبوط تو موقت است
اما او خانه ساخت.


حال و احوالم میزان نیست. در استیشن بخش نشسته بودم که از شیار درگاه اتاق هفت، دیدم دخترک بیمار تخت 17، کنار پنجره ی تختش نشسته و به بیرون خیره است. دوستش داشتیم. به لحظه لحظه ی پرسنل طبقه ی سوم بیمارستان چسبیده بود. بخشی از ما شده بود . بخشی از واپسین امیدواری های کوچکمان به جهان. دسته ی پرندگان را دیدم که در آسمان رو به روی اتاقش پرواز میکنند. به خط عبورشان خیره بودم که ناگاه دسته ی پرندگان در موهای دخترک بیمار تخت 17 گم شد. دخترک ساعتی بعد بدحال شد. بر بالینش رفتیم و دخترک زیر دست هایی که قفسه ی سینه کوچکش را ماساژ میدادند به آنی جان داد. از موهایش بوی آسمان آمد. گیسش وزید و از لبهای کوچکش دو سینه سرخ به آسمان جست. دخترک از جهان رفت. اما تکه ای از ما جدا شد. دخترک تکه ای از جهان ما را کند. تکه ای از جهان ما که با هیچ چیز پر نشد. تکه ی کنده شده ای شد بر زندگی ما.
از جای کنده شدنش عصرگاهان صدای دسته ی پرندگان می آمد..

30 تشکر شده توسط : Mahmoudreza ganjali الف ش
مردم سرزمین من
چون باز زخمی
زخم زننده اند.
ترانه هایشان
بسان لرزش زمستانی ست
زیر گیسوان درختان
و خنده هایشان
چون شعله در هیزم زبانه می کشد
گامهاشان در خاک فرو رونده
می کُشند، می دزدند، می نوشند، آروغ می زنند
اما انسانند
خوبند آنگاه که دو مشت پول به کف می آورند
و به سرنوشت ایمان دارند.


#صلاح_عبدالصبور


18 تشکر شده توسط : الف ش nazanin
مردم سرزمین من
چون باز زخمی
زخم زننده اند.
ترانه هایشان
بسان لرزش زمستانی ست
زیر گیسوان درختان
و خنده هایشان
چون شعله در هیزم زبانه می کشد
گامهاشان در خاک فرو رونده
می کُشند، می دزدند، می نوشند، آروغ می زنند
اما انسانند
خوبند آنگاه که دو مشت پول به کف می آورند
و به سرنوشت ایمان دارند.


#صلاح_عبدالصبور


13 تشکر شده توسط : شاپور  آتش محمد جواد رضوانی
سلام. نه فیت زنانه و نه ممویر زنانه عطرهای خوبی نیستن. طرحی ناپخته بهمراه لحنی زبر و مشوش دارن که عجولانه بسته شده. صحبت هم راجع بهشون اتلاف زمان هست کاملا.
5 تشکر شده توسط :  حسینی MahgolSa
فصل بدی رو برای تستش انتخاب کردین. توی این هوای متراکم حداقل 40 درصد پرفورمنس کار از بروز خودش عقیم میمونه. بهار بهترین فصل تست این کار هست.
6 تشکر شده توسط :  Arshan _ MIR Shaghayegh
اسم بازخورد آوردم یه یادی کنیم از لاین اکسکلوسیو van cleef ..
ولی یه رونمایی کنیم برای بار اول از یه برند که هم شدیدا با کیفیت میسازه هم منتقد رو کاملا به وجد میاره هم مخاطب عام رو:
Daniel josier
دوستان خارجه نشین حتما عطرهای این برند رو تست کنن.
5 تشکر شده توسط : رضا عطردوست معین هاشمی

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan