نظرات | ایکاروس
ترتیب نمایش
محمد حسین عزیز سلام

کولونیا لدر چرمی مدرن یا امروزی نیست. حتی معماری اینگونه جرم های معماری کلاسیک عطرهای چرمی ایتالیایی هستش که همیشه به مرکبات برای ایجاد چرم وفادار موندن. و بسیاری از چرم های ماندگار در عطرسازی یا چرم هایی کا میخوان ماندگار باشندهم به این تاکتیک پایبندن. در آخرین تلاش هم فتیش روژا رو میبینیم که چرمی لایمی رو میسازه که اساسش رو لایم داره تشکیل میشده. اما یک توضیح کوتاه راجع به چرم:

نه رایحه ی مش..روب رو از مش..روب میگیرن و نه چرم رو از چرم. یعنی نه م..شروبات رو تقطیر میکنن و نه چرم رو که به رایحه ش برسن. رایحه ی چرم به شیوه های مختلفی باز آفرینی میشه که یکیش استخراج اویل از درخت غان هست. اویلی که به دست میاد رو در این عطر با سه عنصر ترکیب کردن تا آکورد چرمی مورد نظرشون ایجاد بشه: اولیبانول (ماده ی موثره ی کندر که رزینی هست) ، رز و مرکبات‌.
این ترکیب از چرم کمی سیلکی ، نازک ولی خوشاینده. آکوا دی پارما گزندگی آویشن و لیمو رو از ابتدا داره.‌اما آن چیزی که گزندگی واقعی و روشن و کلاسیک این عطر رو تشدید میکنه رز سنتیفولیاست. ما دو نوع رز در دسته بندی کلی داریم. داماسنسیا و سنتیفولیا. بویی که ما ایرانیها باهاش سازگار‌نیستیم بیشتر به دلیل بتا دامسنسون (ماده ی موثر رز دامسنسیا ست) . در رز سنتیفولیا غلظت این ماده کم هست‌و رز بیشتر از این مواد ساخته شده: رز اکساید، استیروپتن، نرول و لینالول‌ . که نتیجه ش میشه رزی مرکباتی و ترش اما شفاف تر‌.
این رز به خوبی قسمتی از چرم شده و به خوبی اون رو معمای کرده‌ . و در درای داون حتی گایاک رو‌هم تند تر و اکسیده تر‌ نشون میده.

بطور خلاصه: کولونیا لدر عطری چرمی-فلاوری-مرکباتی وکلاسیک هست. عطری با تطابق پذیری خوب که پوشیدنش سخت نیست. اما پوشش چرم اون رو لوث و بی معنی میکنه چرا که معمای این رایحه رو زود میشکافه‌. این رو بایستی با پوشش کلاسیک و رسمی پوشید. رایحه ی اینکار بطور کلی شد چرم نازک "هَند بگ" که رزی-مرکباتی هست.
پخش بوی خیلی مناسب و ماندگاری بسیار خوبی هم داره . و از ای دی سی بودنش نترسید. این معماری عطر مربوط به چندین دهه قبل هست که غلظت کولون برای اجرا انتخابی تر بود‌ .
اگر قرارهای کاری ،رسمی و رستوران زیاد تشریف میبرید بهتر هست از انتخاب این عطر غافل نشید‌. برای محیط های آکادمیک بعنوان یک دانشجو انتخاب عجولانه و بلند پروازانه ای هست اما بعنوان یک استاد خیر.
1 تشکر شده توسط : samet
دوستان ممنون از پیام های پر از انرژی و محبت تون.
مصطفی عزیز اینها رو تست کنید:
شنل کورومندل
از ساویرا پنهالیگون
دیور امبر نویت
امواج جوبیلیشن
آکو دی پارما کولونیا لدر
رویال عود کرید
ژو سون فه جووی
گلد لدر آتلیه کولون
امبر نوی اتلیه گولون
امبر روسی پارفوم امپایر
سول -کاستوم نشنال
تندر لا نویت مجده بکالی
لی مازولاری
الفتولوژی ۱۱
بولگاری بلک
میدنایت این پاریس
پیور مالت تیری ماگله
پیور مالت کریسن تیری ماگله
تنرا رژبانی
بندیت روبرت پیگه
ارمی او لاورز و سنسسواا ارکید ال ام پارفوم
عود شمش دایفرنت کمپانی
جیمز هیلی کاردینال

کافی باشن فک کنم. من بطور مستمر نخواهم نوشت اینجا بهرحال. چون باز حواسی ایجاد میشه. همینجور دیر به دیر بهتر باسه فکر میکنم. شاد باشین
2 تشکر شده توسط : ssh رضا قهرمانی
برای ssh عزیز؛ که میدونم این رو بسیار دوست داره.

صحاری شرق : رویای یک چوب از میانه ی تابستان. .

شکسپیر نمایشنامه ای کمدی داره به اسم "رویای یک شب میانه ی تابستان" .
"تسوس" شخصیت این نمایشنامه ، یکی از رمزآلوده ترین شخصیت های تاریخ ادبیات هست. که با وجودگی سادگی در پرداخت و ایجاد پر از تکنیک های شخصیتی هست که مخاطب عام ادبیات اونها رو به سختی درک خواهد کرد. مثلا رعنای فیلم " فروشنده " خیانت میکنه اما مخاطب عام معمولا حتی پس از دیدن فیلم اصلا به این موضوع پی نمیبره. (صرفا میخوام بار پیچیدگی های شخصیتیش رو بگم). این پیچیدگی و این عبارتِ "رویایی از میانه ی تابستان" رو هم هاینکه هم اوکتاویو پاز هم حتی برشت و بسیاری از نویسندگان و شاعران دنیا مرتبا در اشعارشون تکرار میکنن. گویی انشایی هست که هر هنرمندی در جهان بایستی بهش بپردازه یکبار. اغلب هم اینگونه پرداخته شده که فرد شاعر یا نویسنده در فصل زمستان ناگهان به یاد خاطره ای از تابستان میفته و با او گرم میشه. شما تا اینجاشو میخوانید اما از این به پس باید بییار تعنق به خرج بدید تا متوجه بشید نویسنده بی اینکه اشاره ای مستقیم کنه جان داده پس از این رویا. چرا که دیگر هیچ چیز فیزیولوژیک و جسمانی رو احساس نمیکنه .‌نه سردی زمستان رو و نه فضا و‌مکان اکنون رو.چرا که با روحش به آن‌خاطره کوچ کرده بوده.
"صحاری الشرق"رویای شبی تابستانی از صحراست که مردی غربی داره اون رو در شبی زمستانی مرور‌ میکنه‌. چه گرم. چه اغوا گر. چقدر ش-هوت آلود. چه رویای تمام و کمالی. کاملا رویاگونه اجرا میشه. با فضای مالیخولیایی و اوهامی و مبهم. رویایی شیرین. اما با یاداوری تلخ.
تاکید تیری ویسر بر شیرینی این رویا و تبدیلش به یک‌یادآوری تلخ و بیمار‌گونه در این عطر اینگونه انجام میگیره:

شیرینی ِ گرم و هذیان آلود ِ چوبی از مُر که با ملایمتی از زعفران به مرور به تلخی حیوانی و سنتتیک و دارویی و جویس مانندی از عود بدل میشه.

فردی که این عطر رو خواهد پوشید در طول این تبدیلی که در رایحه صورت میگیره احتمالا آزار خواهد دید. هجومی از نت های سنتتیک شیرین و گرم که حیوانی و چسبناک و مش-روب گونه و دارویی میشن. خصوصا در فضاهای بسته. این آزار بیشتر میشه. کاراکتر‌خود عطر مردی در میانسالگی ست که با خاطره ای از جوانی از پا درومده. هرچند قسمت زیادی از هیجان ِ این رایحه بخاطر حمله ی جویسی و شربت گونه ست اما کاش قدری آهسته تر و کمتر حیوانی بود. رایحه ای انیمالیک که منتولیک و اندکی‌اوره ای و لخته بسته و حل نشده ست ولی بسیار برونگراست. که خب این یک‌تصمیم بوده تا عطار به فضای عربی عطرش وفادار بمونه. اما همینکه اتمسفر رایحه توسط‌نت های اسپایسی بیش از این شلوغ نشده خودش جای امیدواری داره.
شبیه این رو عبداسلام عطار (دومینیک دوربانا) در عطر بالزامو دلا مکا برای برند خودش (لا ویا دل پروفومو ) اجرا کرده که شگفت انگیز و بسیار مالیخولیایی و موهومی اجرا شده.
.
کاملا انتخاب این عطر به فرهنگ‌جغرافیایی شما و ذائقه و طبع شما‌و تحمل شما نسبت به یک رایحه ی شیرین و تلخ و بسیار‌ غلیظ و چوبی بستگی داره.
پخش بوی بالا و ماندگاری زیادی هم بر‌پوست داره.
5 تشکر شده توسط : 🄼🄾🄽🄰 احمدp
Dead head عزیز ، جوکر گرامی و بقیه دوستان
از اصکاک های پیش آمده عذر خواهی میکنم. به لذت بردن تون از عطرها ادامه بدید. قبلا هم بارها گفته بودم که حضور‌من ناخواسته باعث ایجاد التهاب میشه‌. من آنجا که لازم بود صحبت هام رو گفتم. در انتهای کامنت ما قبل آخرم صراحتا نوشتم خودم رو در مجموعه ی هستی محقر و مسقف میدونم. و همیشه هم در برابر هر گونه تکریم ایستادم و با کسانی که از بنده تمجید کردن رفتار‌تند نشان دادم. اما آنجا هم که لازم بوده از ماهیت و نفس خودم دفاع کردم. بهرتقدیر .. فراموش کنید و از سر بگیرید دوستی هاتون رو. در زندگی من جدالی وجود نداره مگر جدال من با من.
اگر فرصتی پیش بیاد گهگاهی مینویسم و اگر هم پیش نیاد که این بزم معطر به حضور شما.

آدم را کفتند
هبوط تو نوقت است.
اما او
خانه ساخت.
من راستش اصلا فرصت خوندن کامنت ها رو ندارم. برای همین معمولا بی اطلاعم چی میگذره‌ . دوستی اما مسیج داد و گله کرد که چرا پاسخ توهین ها رو نمیدم. گفتم مگر باز داستانی پیش آمده. اومدم و اسکرول کامنتینگ رو بالا پایین کردم و راستش هیچی پیدا نکردم. یعنی قصیه آنقدر در حشو و رقت عقل بود که جایی برای مناقشه هم‌نیافتم‌. در طی این چند سالی که در رسانه های هم زبان فارسی مینویسم با پدیده ی ترولیسم کاملا آشنام. و معمولا نه تنها ناراحت نمیشم بلکه برام عادی و قسمتی از فرهنگ روبرو (مخاطب ) شده. عصر ، عصر آدم کوتوله هاست و ملالی نیست از توهین و تفرق. لهذا فکر میکنم این مغلق گویی و پریشان نمایی و اباطیلی که افرادی [...] مینویسن در فرهنگی که شما رو تا حد یک آنتن و گیرنده برای لاطائلات تلگرامی کاسته چیز نویی نباشه. این افراد "نتیجه" هستن. نتیجه ی کذایی و [...] بودن. وقتی شما میتونید پشت یک اوتار خودتون رو قایم کنیدبه مرور مسولیت گفته هاتون رو به عهده نمیگیرید. همین میشه که مینویسید : ذرات معلق درون شیشه ی عطر ناشی از خورده شدن والف هست. (که ناشی از رسوب فیکساتیو و اکستندرهاست) .یعنی شما بدویات امر رو نمیدونید و با توسل و احتمال جهل در مورد اون قضایا لب به هول البیان باز میکنید. پروپاگاندیسم با کلمات لوسی مثل آزادی بیان سعی کرد عرصه رو برای ظهور تحریف و دروغ گویی و مغالطه گویی [...] باز کنه تا قدرت شکنی کنه.. نتیجه ش شد چی؟ اینکه الان من نمیتونم بیام بگم رویوی این آقا راجع به وتیور گرانیوم ناشی از جریان سیال جهل هستش. چون‌همین "آزادی بیان" باعث شده که من بالاجبار نظر ایشون رو محترم بدونم. حال آنکه این نظرات از اندیشه و ایجاب مجهول الاثر هستن. اکنون هم نمیدونم چرا خودم رو پرت کردم وسط این مناقشه که میدونم یک طرف دعوا از مغلق گویی ابایی نداره. آنهم در مورد عطر که پر ادعاترین هموطنان فارسی زبان هم در بدویاتش لکنت اگاهی دارن. و هنوز در رویوهای کوچک شون وجه افتراق نت های بسیار ساده رو هم بلد نیستن‌ چه برسه به شما آقای امیر که دایره ی واژگانتون از واژگان نشخوار شده ی همان رویونویس ها پیشی نمیگیره.. آرام و متین بنشینید و از دوستانی که در این سایت هنوز ماندن بیاموزید. هم شما و هم دیگر‌ترول ها.
اینجا به ابوی مرحوم من که در سیستم نفتی این کشور بعنوان یک مهندس حفاری دچار مسمومیت شدن و فوت کردن از طرف یک کودک که دچار سایکوز بود لقب دزد اطلاق میشه و سانسور‌نمیشه چرا که از نظر مدیر سایت فحاشی به پدر دیگران جزو مصادیق آزادی بیان هست و تنها زمانی سانسور میشه که دیگران لب به اعتراض باز میکنن. وای به اینکه از مدیر سایت این رو بخوام که دوباره فیلترینگ کامنتها و تایید نظرات پس از خوانش رو اعمال کنند.
اضمحلال نشانه هایی داره که یکیش فرساینده بودن شرایط و گفت و گوهاست‌.
پاسخ مدیر : نظر توهین آمیز به پدر محترم شما پیدا نشد. لطفا اگر به نظر مربوطه دسترسی دارید مکانش رو اطلاع بدید تا بازنگری بشه.
1 تشکر شده توسط : غلامرضا
با صدای فریاد زنی که از سمت در ورودی اورژانس شروع شد سرم رو از روی پرونده ی بیمارم بلند کردم. پشت سرش روی برانکاردی جسم نیمه جان پسری رو آوردن. رفتم جلو و نبضش رو چند بار از چند جای مختلف چک کردم و بلافاصله کد احیا رو اعلام‌کردم‌. بوی بخوری، توکسیک و سم گونه ی عود کامبوجی لا به لای تنباکوی بورلی با هر ماساژ قفسه ی سینه توی صورتم میخورد‌ . سیکل های احیا یکی بعد از دیگری تمام میشدن. اپی نفرین های مکرر و در نهایت هیچی. برنگشت. پایان احیا رو اعلام کردم. از اتاق احیا بیرون اومدم. خبری از مادر پسر نبود‌. اما دختری حدودا ۱۸ ساله انتهای راهرو با کاپشن چرم بلند و رد ملتهب اشک روی گونه ش ملتمس بی اینکه حرفی بزنه نگاهم میکرد‌. در هنگامه ای از جهان ایستاده بودم که مرگ عور و عریان با وقاحت و دریدگی در مقابل ما قدم بر میداره. قطره های اشک از اصطکاک طولانی فرساینده بر روی گونه ی دختر در کنار لب دختر بی جان میشدن. و گهگاه از پلک زدنش میشکستن. تصویر ویرانی دختر رو میدیدم. گویی ساختمانی که به ناگاه آجر به آجر فرو بریزه. ساکن ، مات ایستاده و پشت به دیوار تکیه زده بود انگار میخی بود که بر دیوار کوبیده شده و اکنون پس از نقل مکان صاحبخانه برای همیشه فراموش میشه . گویی قسمتی از خرده اسباب های فراموش شده پس از اسباب کشی‌‌ باشه.
دختر گفت:
- یه پسر با قد متوسط و چشم‌های سبز و موهای تراشیده آوردن اینجا. گفتن پزشکش شمایین. حالش خوبه؟
رد بوی عود ملکی چوپاردی که پسر زده بود زیر پوستم نفوذ میکرد و آرام آرام قالبم رو تهی میکرد. "من" از "من" جدا شد و از در خروجی اورژانس بیرون رفت‌.
هیچ وقت نتونستم به یاد بیارم آنچه از "من" به جای مونده بود به دختر جوان چی گفت.

---
عود ملکی عطر بد شانسی های منه. ولی خب بسیار دوستش دارم.‌خاطره انگیز و به یاد ماندگار. امشب خسته از سر کار بر میگشتم. کناری ایستادم و به ابعاد خودم در جهان نگاه میکردم. چه کوچک و حقیر و مسقف و بن بست.. ناخوداگاه یاد خاطره ای افتادم و بعد یاد این عطر. گفتم بنویسم راجع بهش آخر شب..
تا سحر چه زاید باز‌..
41 تشکر شده توسط : سپهر نوروزی  حسینی
سرکار خانم زهرا ع
با سلام
ممنون بخاطر مقدمه تون. ابتدا به نظرم یراغ رایحه ای برید وه تاکنون مشابهش رو کسی استشمام نکرده. لین باعث میشه عطرتون عطری بکر‌باشه که برچسب دیگر‌یا خاطره ی قبلی برای کسی نداشته باشه و از این پس این تیپ روایح رو اطرافیانتون به اسم شما بشناسند. فکر‌میکنم نیاز هست در اسرع وقت tendre est la nuit و mon est rouge از majda bekkali رو‌تست کنید. . این دو از جوانب مختلفی دارن دقیقا همین کاراکتر رو بازی میکنن. مگر‌اینکه خودتون دوست نداشته باشید‌ .
کار دیگری که میتونه مناسب باشه براتون: Chanel coromandel: کار بسیار‌عالی و حرفه ای و خوبی‌هست برای محیط اداری‌ و کاری و جلسات و غیره. قبلا رویوش کردم اینجا.
از کارهای پودری و فلاوری های شیرین هم پرهیز کنید برای این منظوری که در‌نظر دارید.
در اینستاگرام یا مرورگرتون جستجو کنید تا شاید مکان های مرتبط برای تست رو پیدا کنید. تست کنید این سه مورد رو. و سپس اگر نپسندید گزینه های بعدی رو میتونیم مرور کنیم.
محسن عزیز سلام.
خب در طول روز لیست های زیادی گفته میشه‌ و رد و بدل میشه بین دوستان‌. که میتونید به اینها هم‌رجوع کنید. از طرفی خودم و دوستان عطرهای زیادی رو‌رویو میکنن. باید صبور باشین و بین‌این متن ها ببینین به کدام یک شخصیت نزدیکتری دارین. . دادن لیست نکوهیده ترین کار در عطربازیه. چون ناگهان چکیده چندین سال تجربه دوستان رو شما در یک روز تشریف میبرید و تست میکنین. درصورتیکه یکی از لذت های عطربازی سر و کله زدن با اونهاست و گشتن بین گزینه های مختلفه. اگر منتظر موندین عذر میخوام اما شدیدا کمبود زمان دارم. قبلا هم گفتم . یا باید بیام روزانه پاسخ یک نفر رو کامل بدم. یا پاسخ چند نفر رو ناقص. من البته متن سوال شما رو نتونستم پیدا کنم
1 تشکر شده توسط : رابین هود
سلام خانم زیبا
یا من ندیده ام یا چند ماهی میشه که حضور ندارید‌. ممنون از این یادداشت تون. استارا از پنهالینگونز رو تست بفرمایید در صورت تمایل بیشتر به نرگس .
2 تشکر شده توسط : شکیبا آرامیس
Ssh عزیزم رو متهم میکنین به سطحی نگری در حالیکه در پاسخ شما ذره ای دانش وجود نداره. زمانی که من بدنیا نیامده بودم ایشان بیش از تعداد نطرات من در این سایت عطر تست کردن.
مسعود عزیز . من چند ده هزار سطر در این سایت نظر نوشتم تا بلکه ماندگاری و پخش بوی بالا ملاک کیفیت عطرها نباشه‌. اینکه پخش بوی عطرها کم شده نشان نطام کثیف فلان یا نشان از کاهش کیفیت نیست. صد ها نفر از نوابغ علمی‌جهان که سالیانه چندین نفرشون بخاطر ابتلا به انواع لوسمی و کنسر اوروتلیال در نتیجه تحقیقات بسیار زیاد جان شون رو از دست میدن روی انواع مواد موثره ی درون عطرها تحقیقاتی رو‌انجام میدن یا گزارشاتی بهشون داده میشه که مواد مختلف بویایی رو ممنوع یا محدود میکنن. هر ساله لیستی از موادی که اسیب شون به بدن محرز شده رو به برندهای عطر میدن تا از اونها استفاده نکنن یا غلطت شون‌رو کاهش بدن.‌در‌نتیجه ی این محدودیت ها ممکنه شاهد این باسیم که عطرمون نسبت به چند سال قبل صعیب تر شده. . شما و ما باید ممنون‌این‌ وقایع باشیم. برای مثال برگاپتن که از مواد موثره برگاموت هست امسال غلطت استفاده ش در عطرها محدود شد. میتونیم انتظار داشته باشیم عطرهایی با رایحه غالب برگاموت سال دیگر قدری ضعیف تر بشن. یا برندها دست به کار بشن و تغییراتی روش ایجاد کنن .
فعالیت در این سایت قدری داره فرسایشی میشه.
3 تشکر شده توسط : nazanin لیلیان

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan