نظرات | ایکاروس
ترتیب نمایش
عاجز و داغدارم.
چنین گفت بامداد خسته.
--

از جورج هندل بشنوید ، داستان عشق رینالدو به المیرنا را بخوانید و اوپرای lascia chio piagnaیی که بایستی در sound cloud گوش بدهید.
بعد به پیشواز این شکوه بروید.
رایحه چیست :
رد ِ به جای مانده بوی گل های سفید خشک در بقچه ، لای کتاب یا در چمدان لباس‌.. شاعر این عطر ، مستقیم به سطح ِ روایح فلاوری نمیرود. بلکه بواسطه ی میخک و طیف آکوردهای چوبی نیمه اسپایسی به قلب و درای داون روایح سفید میزند. اتمسفر به غایت "جاودانه" است. از ازل می آید. پرده ی سفید در چنگ ِ نسیم ِ صبح آزادی. اشک از شادمانی. حیرت از رهایی و آزادی ای که ناگهان در اوج تاریکی هدیه شده است. آیا این مرگ نیست ؟
سبزی ِ معطر چندان در کار نیست. شبیه به آنچه از گیاهان دارویی میشناسید نیست . یا شبیه به آنچه در قفسه های کابینت جستجو کرده اید هم نیست. همگی در خدمت یک چیزند: اصالت بر پایه ی قدمت . تمام آکوردهای پودری ، چوبی ، اسپایسی و حتی رزینی در خدمت ایجاد قدمت اند‌ . قدمت اینجا تندیس اصیلی ست که کماکان به مثابه روز اول نو و تازه حفظ شده است و مراقبت شده است . عظمت و قدمت و اصالت در رایحه ای از ازل‌ .
عطر به غایت شریفی ست. پوشیدنی ست . جذب بالایی دارد. نشر ِ تکان دهنده ای دارد و ماندگاری خیره کننده.

۸ از ۱۰
80 تشکر شده توسط : Amir مهدی فتوحی

...
در محله ی ما ، حوالی غروب دیروز ، دیدم که دو دیوانه در کناره ی خیابان نشسته بودند. از آن دیوانگان یکی به چهره اش عکس قرص کامل ماه نشسته بود و از گوشش صدای گلوله بیرون می آمد . دیدم که صبح در پشت پای دیوانه ی دیگر آب به بدرقه اش میریخت. اما عصر دیدم که تصویر دیوانه ی دیگر بر شیشه ی سکوریت قصابی افتاده بود که پشت ویترین بر ستیغ ِ یخچال آویزان بود و از چشمهاش به بیرون نور میتابید. در خیابانی که در آن زندگی میکنم ، دو دیوانه بودند . یکی چون ماه بود و دیگری خورشید. صبح یکی به یدرقه ی دیگری آب ریخت و دیگری شب دیگر بازنگشت. و دیروز ، شب ، صبح نشد.
...

لابد میدانید اگر ۶ سال قبل دنبال کننده ی صفحه ای بودید که دیگر وجود ندارد. این عطر امضای من بود. لابد اگر از قدیم با من بوده اید میدانید من هر شب خودم را با این بالا می آورم. رنج انسان بودنم را. و لابد بخاطر هم دارید که بزرگ مینوشتم: افسوس که انسانیم. چرا که بر آن مداوایی نیست‌ . اما در عوض، بر آن سنگری ست. مردم، سنگر مردم اند. کاش اگر میدانستیم. خط بعدی.
..
از ۶ سال پیش تا کنون وقفه نداشته است بوییدنش ، تمدید کردنش و بالا آوردن آنچه در روز باید دید و در شب میبایست کابوسش را. هرچند به مرور از آن سلطه اش بر من کم شد. این تقصیر "مرور" است.
...
رایحه چیست :
اندام، چوبی-معطر-نیمه اسپایسی. چهره: نیمه شیرین، نیمه تاریک، نیمه حیوانی. در قفسه ی گورماند مینشیند و ایضا توامان انیمالیک و همچنان هیچکدامشان نیست‌ . اتمسفر پیرامون: نیمه متراکم، افیونی، کافوری .
دمای پیکره اش نیمه گرم است. مدام واژه ی "افیونی ِ مطلوب و ملایم" را لابلای هر کلمه ای که میگویم خودتان بگذارید. تاریکی شیرین را کنارش بگذارید. تاریکی ِ ما بین حزن و شادمانی . برزخ آن لحظه ی آشوب. برزخ ِ دمادم ِ تبدیل حزن به شادی. لحظه ی "میبینم آن شکفتن شادی را" ببینید. عطری مستور لابلای حواس.
...
تغییر نام داده است ؟ خیر ولی corpse reviver را بهمین نام میفروشند. این یکی بوزی تر ، شیرین تر و کم جان تر است‌.

...
امتیازت به این عطر :
۷ از ۱۰
65 تشکر شده توسط : امیرحسین یوسفی کاوه
۶۰۰ سال قبل از میلاد مسیح. بر فراز کوه اودنس فریاد زدم: ماریا فینتو‌اولیویانا ! من دیگر آنتیپوس‌خوزه دببالاآرتوس نیستم. من ، بادم..!
و به جستجویت شهرها را در‌خواهم نوردید یک به یک. و خانه ها را، خانه به خانه را ، یک به یک. برای دیدنم، برای دیدنم‌ماریا فینتو اولیویانا ، برای دیدنم، پنجره ها را باز بگذار. پنجره ها را “گاه” باز بگذار.
و سپس هزار تکه شدم و هر تکه به دست بادی منتشر به جستجویت شهرها را در‌نوردیدند. جز سه تکه. به شکل سه قمری در دهان سه موریانه.
برای دیدنم ماریا، برای دیدنم ، پنجره ها را باز بگذار و نیم شکافی از تابوتت را.. به ابعاد سه موریانه . برای دیدنم .

—-
درست زمانیکه هوشنک ابتهاج رفته بود من این عطر را پوشیده بودم. به پهنای چهره اشک میریختم. قبلش به خانه رفته بودم. پنجره ای که پیش از رفتن بسته بپدم را باز شده یافتم. و دیدم نیم چهره ی مردی که زانو به سینه گرفته ، با صدای هق هق منتظرم است. تا چراغ روشن کردم ، رفته بود. به دیوار اتاق خیره شدم و به پنجره. گفتم من خوبم بابا. من خوبم نازنینم. که رسول مسیج داد: به دادمان برسید که یتیم شدیم.

- عطر را توصیف کن:
تراش و مداذ، کمی خاکی ، مشعوف و پر ذوق چنان کودکی شروع میشود و بعد قلم‌او را آتش میزند. بخور و دوده و شاعرانگی از پس رایجه دست به نوازش کودک میکشد. مهربانانه در‌تاریکی عطر روایت ساخت یک قلم تا به آتش کشیدنش را به تصویر میکشد. بوی‌مداد و در آخر زغال سوزاندن. کسی نیست به دادمان برسد ؟
عطری بخوری ، دوره ای ، مهربان، مغموم، اما امیدبخش ، عطری برای سایه. عطر سایه.

اگر عطربازید ناچار به تست این کار هستید. ناچارید.
57 تشکر شده توسط : Hossein Mdz Sepehr s
صدای گوزنی تیر خورده که در‌ پنهان جایی از دره ماغ میکشد.ماغ میکشد . ماغ میکشد. و تمام.. جان میدهد.
..
شبی تاریک و موهومی . ساکت. ساکت. صدای نفس هایم را میشنیدم. جن در من نزول یافت . از کجا وارد شد؟ کاسه ی سرم را شکافت. از چشم های جن جهان را دیدم. زمین بر ماه چنان ظرف عسلی که واژگونش کنی میریخت. آشوبه ای در جهان بود. جهان بیقرار . مضطرب و رو به احتذار. جن خارج شد. شب تاریک بود. موهوم بود. و ساکت.
..

پناه به تاریکی از شر بطالت خورشید. این عطر بخور گران جان است. بخوری که علیظ است . سبز و خشک است. کمی و فقط کمی فلزیست. و خاکی که در پیرامونش خیس است. دو چشم است که در تاریکی جنگل از پشت درخت تو را میکاود. تصمیم میگیرد خود را به تو نشان دهد. این عطر لحظه ی دیدن اوست. دیدن آن دو چشم. لحظه ی ترسیدن و مرگیدن.

۷.۵ از ۱۰ . کبیری نازنینم. عطر توست. هرجایی هستی شادمان باشی .
64 تشکر شده توسط : Jamal nazemi Rezvani
Riviere - Thameen

برند ، روایح را تا حد زیادی safe انتخاب کرده است ،
از روی دست دیگرانی که موفق بوده اند نیز تقلب داشته است . کیفیت را فقط در‌ واژه ی “مقبول “ حفظ کرده است و برچسب قیمت را نیز سعی کرده تا حدی کنترل کند. یعنی قصد دارد بفروشد و اما محصولی مقبول بفروشد .

در‌ معرفی واژه ی Safe اینکار در بین کارهای دیگر یک امتیاژ دیگر هم دارد : به سادگی بازخورد میگیرد. شاد است، عطری بی استرس است، مطلقا وارد تنش نمیشود، کاملا کنترل شده رفتار میکند و سعی دارد همه را راضی نکه دارد. کمی و فقط کمی شیطنت برای جذب بیشتر نشان میدهد. از میخک‌نرم و زعفران ، شبحی از چرم و جیر میسازد . منش چرم در اینجا ، ملاحت و اشتیاق است. نرم و فلاوری ست. جیری سالم و تازه و خوش تراش. مطلقا لهجه ی انیمالیک ندارد . عطر متراکمی نیست و بر اتمسفر مینشیند. اتمسفر آن فلاوری- نیمه آروماتیک- نیمه اسپایسی است. خط بو نمی سازد اما کاملا محسوس استشمام میشود.
رایحه ای دیزاینری اما خوش فهم ، خوش استقبال و تقریبا باهوش.

۵.۵ از ۱۰
48 تشکر شده توسط : کاید امیر الف ش
الکساندریا ۲.

سه بار این عطر را خریده ام.اولین بچکد . 09021n و ۱۷۲۲۱n .
در پروفورمنس کاهش نداشته است. همان حد غایی نشر و ماندگاری. اکر قبلا بیشتر بوده ، بیشتر از ۱۰ بوده است. اکنون ۱۰ است. در رایحه تفاوت های کلی نداشته است. جابجایی داشته است که در‌کاراکتر‌عطر قابل چشم پوشی ست.
این را در‌ابتدا عرض کردم که داستان این موضوع تمام شود.

عطر ، با نمایه ای گران جان آغاز میشود. اژ عود تنها نرمه ای عسلی دارد، که نه جوبی ست ، نه بالزامیک است و نه شرقی . به جیر شبیه است که رز کهنه ای در‌جان خود‌ش دارد که در‌ترکیب دارچین و اسطخودوس ، خشک ، معطر، متراکم، بم و غلیظ است. به آرامی روشن تر‌میشود،شهد میدهد و شهد آن اورینی-تاخ-غلاوری-چسبنده-سرد است. این کانینیانوس است : شاه قطعه ی این عطر . عود به ساحت صابونی مشک‌میرود و آنجا مینشیند . اینجاست که با لومل مقایسه میشودکه نادرست نیست اما خشک تر‌است. حرارت نمیگیرد ، چندان خوش مشرب نیست ، اهل بداهه و بی نظمی و پرحرفی نیست.
از اینجا به بعد دیکر عطر شما نیست. عطر بر ذره ذره ی محیط مستولی میشود. در‌جهان پیرامون هبوط‌می یابد و سلطه می یابد. کمتر میتوانید استشماش کنید و اما دیگران همگی در‌ چنگش هستند.
کمتر عطری را میشناسم به این میزان لجوج باشد در گزینش پوشش و کاراکتر فرد . تیشرت و شلوار جین؟ اصلا . پیاده روی و‌کژوال ؟ ابدا. اکر‌میانسال باشید عطر از شما یک ترنج کت مکینتاش میخواهد . اکر جوان تر هستید یک استایل با بلیزر کت طلب دارد.
یا از کالکشن کت های balmain در قفسه ی ساکومیت دنبال مونوکرام است . در ترکیب با بوی سیگار زننده میشود. در اسپری بالا سرسام می آورد .
اینها قواعد اولیه اش‌.

شباهت با ۲۱۲؟
- بسیار ناچیز . آن انفجار‌اولیه ممکن است سایه ای از ۲۱۲ را بازی کند. اما گذراست.

- کجا میشود پوشید؟
عطر آکادمیک نیست . عطر هم آغوشی نیز نیست. عطر که در‌خیابان بایستد نیز نیست. برای رستوران کمی مقاوم است و در‌کافه هم نمینشیند. به گالری و تئاتر هم راضی نمیشود . عطر بارو و درباری ست. عطر تشریفات است . عطر رونمایی از vacheron constantin یا جواهرات کارتیه است . عطری برای لانچ محصول جدید روژا داو است. عطر میباخ نشستن است . همین هیبت لوکس را دارد.

- این تلای برای هایپ کردن آن است؟
این تلاشی برای واقع نگری بر یکی از لوکس ترین روایح تاریخ عطرسازی ست. عطری که کارکرد مستمر ندارد. عطری که تلاشی صرفا لوکس است . کارکردش ، وجهه و مخاطبش نیز همینطور . این واقع نگری ست.

- ارزش خرید با این قیمت؟
در‌کارکرد مشابه و در‌مقایسه با رقبای هم هدفش ، ارزش خرید آن با این قیمت پایین است.

-امتیاز :
کیفیت اجزا: ۹ از ۱۰
رایحه: ۸
ارزش خرید در این قیمت: محاطب این عطرها برچسب قیمت را نمیخواند. مخاطبی که مصرف کننده است با این قیمت شانس خرید و تست عطرهای بسیاری دارد. ۵ از ۱۰

امتیاز من به این کار: ۶.۵ از ۱۰
97 تشکر شده توسط : Night king حسن غافلی
بوا نوا

برای تجدید خریدش رفته بودم. به یکی از معدود فروشگاههایی که از آن خرید میکنم. فروشنده ی همیشگی بود. چهارسال بود آنجا نرفته بودم. من را دید و ابتدا‌ نشناخت . همکارش گفت چهره تان آشناست. فروشنده گفت : ایکاروس ؟
موهایم سفید شده بود. تقریبا ۸۰ درصد موهایم سفید شده است. ظرف یک آن. پرسید : بی ادبی نباشه. بیماری چیزی داشتی ؟
گفتم داستانش مفصل است. اما خیر بیماری نبوده است. بویس نویر را دارید ؟ گفت بروم انبار پیدایش میکنم. این جزو اولین خریدهایی بود که بعد از آن “لحظه و آن “ داشتم. برگشت. با شیشه عطر برگشت.. به جاده ی آلاشت رفتم. مه بود. بوی خون و چوب سوخته پیچیده بود. همان سناریوی همیشگی در جاده ی مه آلود خالی : در‌ مه به کسی یا چیزی اصابت کردم.پایم بر‌ ترمز جیغ کشید. پیاده شدم. رد خون بر‌جاده سرازیر‌میشد. به بالای سرش رفتم. دیدم خودم هستم. از کناره ی جاده کسی اسمم را صدا زد. دیدم، کودکی من در پشته ی جاده در آغوش پدرم است. پدرم همچنان که محکم در آغوشش گرفته بود با لحنی عصبانی و مضطرب از کودکی که من بودم پرسید : این بیست سال را کجا بودی ؟ و دوباره در آغوشش کشید. من ، شاهد قتل خویش بودم. قاتل خویش بودم و مقتول خود. پدرم و آن کودک از پشته ی جاده پایین آمدند و به سمت خودروی من رفتند. سوار شدند. از روی جنازه ی من عبور کردند و رفتند. در مه رفتند و ناپدید شدند. دستی از پشت بر شانه ام نشست. پاهام که بر‌جاده بود یخ بست. در شکاف گوشم گفت: نمان. فرار کن. صدایی به مانند سوختن کاغذ و تنباکوی سیگار ، در موهام جریان یافت. پیر شدم. در یک آن.
..

این عطر ، دارک نیست. کدر است. اینها را نوشتم که بگویم کدر در‌نگاهم چیست . تاریک نیست . مرده نیست. بیقرار و هراسناک است.
باز گردیم بر‌ آنچه calkin در ۱۹۹۴ در‌مقاله ای نوشت: کلاسیک شیپغ و آن را بر محوریت رزین و لابدانوم و اوکموس قرار داد.هرچند پذیرفته نشد ولی این معماری درست بود. نت ها در قانون فشار استیون به suprathreshold بویایی میروند. این خستگی زودرس بویایی را سبب میشود. پس زیاد فرصت ندارید خودتان از آن لذت ببرید . عطر در معماری structure -odor به حد بالایی از شعور عطرساز میرسد. حذف نکردن جزئیات زائد از روایت قصه ، در خدمت باورپذیری رایحه بعنوان یک کاراکتر با جزئیات زیاد شکل گرفته. عطر ، اما پاک است. چوب و خاک و رزین که هر سه دوده گرفته هستند ، فضا را از انیمالیک بودن به سمت روحانی بودن یا چیزی مثل امن بودن سوق میدهند. عطر اینگونه بر مشام مینشیند : بوی دوده کهنه ، بر پالتویی چرمین.

۷ از ۱۰

چرا در ابتدای عطرها داستان مینویسی :
- احتمالا مناعت انسان اینکونه است که دیگران را تحت تاثیر خویش قرار بدهد. نمایش ، پرده سرایی، روایت و مقبولیت. میتواند علتش این باشد. نمیدانم‌چقدر‌با خودم صادق هستم. اما دلیل من این است که فضا ، رایحه را بسازد. دژاوو بسازی برای آن هنگام که نت ها را میگویی. که عطر ، در قالب منظره، کارکرد بگیرد. که بتوان عطر را دید.

تصدقتان.
80 تشکر شده توسط : محمد خلیلی الف ش
دیدم که پنجره باز شد . چنان یک دم من و خانه را در خود فرو برد و سپس چون بازدمی از پنجره بیرون رفتیم. نه من و نه خانه در‌جای خویش نماندیم. چشم که باز کردم دیدم در کالبد درخت چناری هستم که بر قبر خویش روییده ام و بر قبر خویش برگ میریزم .


لوم او‌ گان : مردی با دستپوش
کجا تستش کردی ؟
- این برند بازطراحی را میشناسد. بازطراحی چرم را دیکته میدهد. بلایند بای خریدم.
- بار اول که تستش کردی ! دقایق اول را بگو ؟
درهم آمیخته. سیتریک-رزین-چوب- خاک ..
- از خرید پشیمان شدی ؟
اگر اولین روزهای عطربازی ام بود، بی نظمی اولیه حتما مرا دور‌میکرد.
- بعد چه شد ؟
کاش تصویر نقاشی تیسین را از قبل ندیده بودم. کاش این نقاشی نبود. ذهنم چرم را جستجو میکرد و چرم را دریافت . چرم از جاسمین و رزین و پچولی و نفس های بالزامیک بر‌من پدیدار شد. نازک پرده ای از جیر بر پوست تن کشید و ماندگار شد.
- ساده تربگو:
رایحه کاملا نجواگر است، معصوم است . اما نجوا ، از جزئیات شیطان است. بگوییم عصمت شیطان . بگوییم رنج شیطان بودن. یا بگوییم لمس آرام. هرم نفس بر گردن. ورد خواندن با بخار ریه ها در‌ عمیق جای گوش. در آرامش، اغوا کردن. چونان تب ملایم ، چنان اوایل افسردگی. چنان پیرزنی که در‌مترو به جشمهام خیره شد و گفت عمر درازی در پیش داری . گفتم : طالعی شوم است. و ناپدید شد.
- خلاصه اش کن
جیر ، نیمه گرم، نیمه شیرین ، به غایت اصیل و نجیب ، به غایت آغشته به سم فریفتن و اجابت خواسته .
- از پخش بو‌ بگو:
فریفتن در یک لحظه است. عطر ، کوتاه است . اما چنان رد جسبی که از کاغذ کنده باشند بر‌جان مخاطب میماند.
- امتیاز :
۷ از ۱۰

ارزش خرید :
گیرا و همه پسند است. نمیدانم چه کسی خواهد پوشید . اما حتما ترسناک است. اینکه در پس یک سلام ، بی اینکه نزدیکت شود، تو را لمس کند. صدای قدم های زنی در شب ، بر پله های دالان، بی اینکه به بالینت بیاید. اما قلبت را از تو جدا و دور‌کند.
62 تشکر شده توسط : Shahrokh nazanin
Antaeus
لینک به نظر 5 تیر 1401 تشکر پاسخ به احمد گلستانی
درود و احترام.
اجازه بفرمایید از ذکر Top10 پرهیز کرده باشم .
در سال ۲۰۲۱ عطرهایی که حائز توجه بودند تعداد قابل توجهی بودند. از این بین رندوم اگر تعدادی رو اسم ببرم :
Athenean james heeley
از همین برند rose aria بسیار زیاد مطبوع هست .

Mudejar obscur از majda bekkali .. پناه به تاریکی از بطالت تابیدن خورشید

Spell ۱۲۵ از papilon artisan . دلتنگی شیرین . شگفت انگیز و نجیب و اصیل

Pantoum از برونو فازولاری . شیپغه ی نازنین .

Naples از galivant : صرفا از جهت اینکه میتونه سر خط و‌گایدلاین راهنمای دیزاینری های ایزی ورینگ این دهه ی پیش رو باشه .

Sand service از cra yon

عالیجناب reliqvia

La terre از floratropi

Orpheon از diptyque

7753 از histoires de parfuma

Lily of the Valley Acqua di Parma
59 تشکر شده توسط : Bizi nazanin
Antaeus
لینک به نظر 4 تیر 1401 تشکر پاسخ به حامد میکرمی
حامد جان سلام. درخت بلوط در ایلام انواعی داره . بلوط های مانشت متفاوت از حاشیه جنوبی کبیرکوه -آبدانان تا دره شهر- هستن که عموما بلوط های خشک کوتاه هستن. بلوط های آوری در اصطلاح شما "داربرو" که خیلی خزه سان نیستن. در واقع oak scent نیستن. یک منطقه در ایلام هست که فاقد انبوه درخت بلوط هست در سمت بلاوه تا سیمره . اما اونجا اگر بلوطی باشه بلوط یوول هست که باز رایحه ش خزه ای تر هست که البته بستگی به بارندگی های اون منطقه داره. در حد فاصل کلم تا ملکشاهی بلوط از نوع بلوط یوول هست .
حدفاصل چوار تا ایوان چون بلوط و گون هم زیاد داره معمولا پوشش بلوط رزینی تر هست و دارمازیو اسمش هست. من حدود سی نوع بلوط در ایران دیدم که در بین اونها بلوط های مازو مناسبترن برای رایحه سازی و اصطلاحا خیس تر هستن.
فکر میکنم سال ۹۲ اون مناطق اومدم . گرد و خاک های مستقر در اونجا بافت سبز اون ناحیه رو آسیب زده بودن. اگر دنبال روایح جدید در منطقه ی خودتون هستید منطقه ای تحت عنوان ماربره -جاده قدیم ایلام به مهران- از فاصله ی شهرکی به اسم سرطاف تا مناطق بان روشان و نخجیر اگر هنوز جاده ش روبه راه باشه ، منطقه ی بکر و کم نظیری هست . نتونستم اسمی ازش پیدا کنم اما منطقه ای هست که خانه های ویران شده ی متروکه ای داره و گویا زمان جنگ مخفیگاه آواره ها بوده . عسل ِ اونجا هم بوی تند و رزینی طوری داره که بخاطر گون های خاصش هست. من حدود ۲۰ روز استان عزیز شما رو وجب به وجب گشته بودم . دنبال ِ یکی از متنهای خودم بودم که پیام شما رو دیدم. شاید اینجور یاد اون ایام در ذهنم زنده شده باشه. ایامی بود .. شاد باد .
74 تشکر شده توسط : الف ش Bizi

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan