نظرات | سلطان عطربازهای ایران و توران
ترتیب نمایش
وقتی سیگار مارلبرو امریکایی؛ سوئیسی و پاکستانی با سه کیفیت و سه قیمت متفاوت که در سه کشور مختلف تولید می‌شوند و همگی هم اصل هستند چون تحت لیسانس شرکت مادر تولید می‌شوند داریم؛ چرا عطر و ادکلن با کیفیت‌های متفاوت نداشته باشیم؟ شما اگر تشریف برده باشید بوتیک کرید در پاریس؛ و جعبه یکی از عطرهای کرید دست‌تان گرفته باشید کاملن متوجه می‌شوید این‌ها همان کریدهای که در خاورمیانه به صورت قاچاق فروش می‌روند نیستند؛ همان قاچاقی‌ها هم اصل هستند؛ فقط کیفیت‌شان اونی نیستند که در پاریس و فروشگاه‌های رسمی تهران به فروش می‌روند. اگر به تونس و مراکش سفر کرده باشید کارخانه‌های ایو سن لورن را مشاهده می‌کنید که تحت لیسانس شرکت مادر دارند عطر تولید می‌کنند ولی این عطرها اونایی نیستند که در بوتیک ایو سون لورن و فری‌شاپ‌ها فروش می‌روند. حالا دلیش چیه؟ شرکت‌های عطرسازی خیلی زرنگ شده‌اند؛ خودشان عطر درجه سه تولید می‌کنند با قیمت ارزان‌تر و به صورت غیرشرکتی به فروش می‌رسانند؛ تا شما را مجاب کنند جنس درجه یک شرکتی که از مبادی قانونی و با پرداخت مالیات وارد شده‌اند از فروشگاه رسمی بخرید.
2 تشکر شده توسط : nazanin کامبیز سخی
تا وقتی میتسوکو گرلن هست دیاگلیو روجا داو کجاست؟ حالا اثر روجا پقفوم شارپ‌تر باشد؛ به نظر شما گرلن نمی‌توانست میتسوکو را آنچنان شارپ بسازد که قیمت تمام شده‌اش سر به فلک بزند؟ اینکه شما خارج از بدنه صنعت سینما بتوانید فیلم بسازید حالا هر چقدر بدون صحنه‌های پرخرج خیلی با ارزش‌تر از این است که وسط هالیوود با تمام پول و امکانات آن فیلمی بسازید که تکنولوژی از سر کولش بالا برود.

کریس نولان در شوالیه تاریکی برمی‌خیزد توی اون سکانس حمله به وال استریت؛ داره می‌گه انقلابی‌های جنبش ۹۹٪ امریکا تروریست هستند!!! کل فیلم بیانیه‌ی کاپیتالیسم علیه حرکت‌های اعتراضی - و به طور مشخص - اشغال وال‌استریت است. اون سکانس خیلی گل درشت؛ دغدغه نولانی: وال استریت بسته شه هالیوود بسته می‌شه دیگه من نمی‌تونم بلاک باستر بسازم. وای که من بی‌زارم از بلاک باستر. بلاک باستر چیست؟ فیلم‌های بسیار پر خرج و عظیم که معمولن طولانی‌تر از زمان فیلم‌های عادی هستند و پر آب و رنگ ساخته می‌شوند و از دکورهای عظیم استفاده می‌کنند. این فیلم‌ها با توجه به هزینه‌ای که در بر داشته‌اند باید فروش سرسام‌آوری بکنند تا به سوددهی برسند. بلاک باستر هم معنای پرخرج را با خود دارد و هم معنای پر فروش را. برای مثال فیلم هایی مانند برباد رفته ( 1939- Gone With The Wind )، تایتانیک ( 1998- Taitanic)، جنگ ستارگان ( 1977- Star wars ) و ... .

۵۰ سال از مرگ یاسوجیرو اوزو گذشته است. حالا دیگر در توکیو ـ شهری که شیفته‌‌اش بود و داستان‌‌ آن را چونان ارمغانی جلیل در سرگذشت سینما باقی گذاشت ـ نیز هیچ نشانی از او نمی‌توان یافت. واپسین اثر اوزو، پیش از مرگ، نام سحرآمیز «بعدازظهر پاییزی» را بر تارک خویش داشت. آن‌جا، در پایان، از زبان هیرایاما می‌شنویم: «آخرش تنها شدم!» این آخرین کلامی است که از بوطیقای سینمایی اوزو بر جای مانده است! در کدام فیلم او بود که مردی تنها در تاریکی می‌نشست و برای خودش چای می‌ریخت یا خودش را باد می‌زد یا سیبی را پوست می‌گرفت؟ و در کدام فیلم‌ِ دیگرش‌ بود که شبِ ناشادِ زنی درظاهر خو‌ش‌بخت اما در دل اندوه‌زده را نشان ‌داد که دعوت به کنسرت بتهوون را نپذیرفت و در قعر شب، تنها در خیابان، راهیِ خانه شد؟

باری، «تنهایی» رازِ بوطیقای او بود. بوطیقای ناامیدی که در آن «همه می‌ترسند: از مرگ دیگری، از آینده، از حقیقت و از زندگی. به یکدیگر وابسته‌اند، چون از تنهایی در هراس‌اند؛ اما میان جمع هم نگران تنهایی از کف‌رفته خویش‌اند.»... و این، سینما است در شکل متعالیِ آن: بوطیقای تنهایی؛ بوطیقای ملال... فرانتس کافکا، آن پیشگوی بزرگی که اندکی پیش از کارل درایر، رنوآر، اوزو، آنتونیونی، تروفو، برگمان، برسون و بعدها فون‌تریه، لینچ، هانکه، بلا تار، لئو کاراکس، آندری زویاگینتسف، و آقای وودی آلن، از منظومه شوم انسان دوران ما پرده برداشت در خاطراتش چنین نوشته است که: «ما می‌‌خواستیم برج بابل بسازیم اما به جای آن چاه بابل را حفر کرده‌ایم.»

از سرگذشت دهشت‌ناک سده‌ای که به تازگی گذشته است، آشکارا پیداست که کافکا حقیقت را گفته بود. او از جداافتادگی و تنهایی انسان زمانه ما نوشت؛ فروپاشی عواطف و روابط انسانی، و معناباختگی و ژارگونیِ زبان را هشدار داد‌؛ از دشواری‌ها و شکنجه‌‌های زیستن در برهوت رابطه، و از سرگردانی و ملالِ ابدیِ آدمی ـ آن‌جا در قعر بابل پرده برکشید. یکی از مشهورترین داستان‌های کافکا نام‌اش «حُفره» است؛ داستان حیوان بی‌نامی که با وسواس تمام سرگرم حفر سوراخ و بنا گذاشتن پناه‌گاهی زیرزمینی است، که نرم‌نرمک به جای جان‌پناهی امن و محکم، تله‌ای از کار درمی‌آید بی هیچ راهِ گریز. زیر پوست حیوان و آن‌سوی حالات حیوانی، کافکا کمدی سیاه سرگردانی تاریخی و تراژدی شکست هستی‌شناسانه ابناء بشر، و اگر دقیق‌تر بگوییم: سرنوشت فرجامینِ انسان دوران ما، را جست‌و‌جو می‌کرد.

همانقدر که با کتاب سازی مخالفم با عکس‌سازی هم مخالفم؛ عکس‌سازی روح عکاسی می‌کشد؛ فقط به درد لایک گرفتن می‌خورد وگرنه هیچ ارزش هنری ندارد. اگر هدی رستمی عکاسه پس بهمن جلالی چیه؟ اگر نولان کارگردانه پس اوزو کیه؟

کریس نولان کارگردان نیست یک تکنولوژیست است. اگر سرمایه تهیه کننده‌‌های هالیوود نبود هیچ وقت فیلم‌های بلاک باستر ساخته نمی‌شدند برای همین است در اسکار جایزه بهترین فیلم می‌دهند به تهیه‌کننده. ولی در ونیز؛ کن؛ لوکارنو؛ سن سباستین و ساندنس جایزه بهترین فیلم می‌دهند به کارگردان. قرمز و سرخ باهم فرق دارند. ماتیک قرمز؛ لاک قرمز و... ولی خون سرخ؛ شهید سرخ؛ لاله سرخ؛ رفیق سرخ؛ گل سرخ.

در عصر بلاک باسترهاست که مارلی و رامون مولویزار فروش می‌روند. دیگر کسی برای گرلن و هرمس تره هم خورد نمی‌کند. زنده باد لاکچری.
23 تشکر شده توسط : مهدی مهدیان خلفی
نمی‌دانم چرا مردم انتظار دارند هنر را درک کنند درحالی که این حقیقت را قبول دارند که خود زندگی هم قابل درک نیست؟

ديويد لينچ

سایکدلیک جووی الهام گرفته شده از فرهنگ روان گردان (سایکدلیک) است و تلاش دارد تاثیرهایی مشابه استفاده از داروهای روانگردان (مواد مخدر و محرک) با رایحه ایجاد کند. شاید همین یک خط باعث شود کسی وسوسه شود و آن را بخرد و وارد جهان‌های موازی شود. ولی نه اشتباه نکنید شما نمی‌توانید بدون پیش زمینه فکری و فرهنگی حتا ذره‌ای سر از کارش در بیاورید. اگر یهو بروید فیلم اریزر هد دیوید لینچ ببینید خوب معلومه هیچی ازش سر در نمیارید و فکر می‌کنید با یه فیلم سردرگم طرف هستید. شما قبل از اینکه فیلم‌های دیوید لینچ ببینید باید بوف کور صادق هدایت؛ سرشب بت‌ها فردریش نیچه؛ مسخ فرانتس کافکا خوانده باشید. باید ساعتها محو تماشای تابلوی جیغ اثر ادوارد مونک شده باشید. باید خیلی از راه‌ها را رفته باشید. مثلن در یک عصر دلگیر روز جمعه زمستانی وقتی سرمای شدید خورده‌اید؛ و دوست دخترتان ترکتان کرده و تمام بدنتان پر از چرک و عفونت شده؛ و دارید از تب می‌میرید سرتان را به شیشه سرد اطاق چسبانده باشید به حیاط نگاه کرده باشید و به این فکر کرده باشید...

ادوارد مونک درباره تابلو جیغ می‌گوید:

«یک روز عصر قدم‌زنان در راهی می‌رفتم؛ در یک سوی مسیرم شهر قرار داشت و در زیر پایم آبدره. خسته بودم و بیمار. ایستادم و به آن سوی آبدره نگاه کردم؛ خورشید غروب می‌کرد. ابرها به رنگ سرخ، همچون خون، درآمده بودند. احساس کردم جیغی از دل این طبیعت گذشت؛ به نظرم آمد از این جیغ آبستن شده‌ام. این تصویر را کشیدم. ابرها را به رنگ خون واقعی کشیدم. رنگ‌ها جیغ می‌کشیدند. این بود که جیغ از سه‌گانهٔ کتیبه پدید آمد.»

شما قبل از اینکه سایکدلیک جووی بو بکشید بروید solo Sorrow دیوید گیلمور را گوش کنید ببینید می‌توانید با این اثر موسیقیایی ارتباط برقرار کنید؟ اگر نه پس هنوز نمی‌توانید سر از این عطر در بیاورید. برای این مراقبه عطریایی یک سری پیش زمینه‌ها لازم است. سینمای دیوید لینچ رازی است سر به مهر همچون رانندگی در شاهراهی گمشده آنهم در شب تار. شاهراهی پر پیچ و خم، دهشتناک و افیونی. خفن‌ترین عطرباز خاورمیانه در آن شب اثیری تابستانی چه عاشقانه سایکدلیک جووی از جعبه‌اش در آورد و بو کشید. شیشه‌ها و شیشه‌ها پشت سر هم تمام کرده بود که به آن شب پر از مکاشفه رسید.
30 تشکر شده توسط : Mohammad Mahmoudreza ganjali
من یه متن بلند بالا برایش نوشتم پیشنهاد کردم به سایت اضافه شود و دکمه ثبت نظر برای محصولی که نیست زدم؛ ولی عطرافشان نظر من پاپلیش نکرد. اثر جدید لالیک که هیچ ردی ازش در فرگرنتیکا؛ بیس نوت و دیگر سوشیال نت ورک‌ها عطر پیدا نمی‌کنید چون برای خاورمیانه و یکی از فروشگاه‌های گردن کلفت آن لانچ شده و خیلی مونده تا به دیگر کشورهای جهان برسد. اومبير نوآر اثر خانه عطرسازی لالیک یک چیزی است بین سنت و مدرنیته؛ یه فوژه آروماتیک؛ یه اورینت ارتی؛ زمینی و خاکی؛ جنگلی و تاریکی؛ اگر جزو کسانی هستید که انک نوآر در همان سال اول تولیدش داشته‌اید و دلتان برای آن کیفیت منحصربفرد تنگ شده؛ جای دیگه‌ای را نگاه نکنید این شما و این اومبير نوآر. شما با یه بوی کنیاک مانند رزینی طرف هستید که شما را به اعماق جنگلی تاریک پر از برگ های تنباکو و دارچین و پاپیروس و سدر فرو می‌برد. ماندگاری و پخش بو وحشتناک است؛ تا هفته‌ها بوش از روی بلاتر به مشام می‌رسد. در ایران توسط یکی از شرکت‌های رسمی و قانونی واردکننده عطر و ادکلن وارد شده است. در معروف‌ترین فروشگاه‌های زنجیره‌ای سراسر ایران برای فروش و تست موجود است.
8 تشکر شده توسط : کامبیز سخی حسن کبیری
هوای مه‌آلود امروز باعث شده بود تهران لندن عصر ویکتوریا شود؛ وقتی این هوای مرموز را از پشت پنجره دیدم بلادرنگ فقط یاد یک عطر افتادم؛ مموار؛ بوی مه‌آلودش بدون اینکه اسپری کنم توی بینی‌ام پیچید؛ زیر لب زمزمه کردم شاهکار امواج جان می‌دهد برای این هوای فوگی؛ هوایی که تنهایی را بیشتر می‌کند و هیچ چیز به چشم نمی‌آید؛ همه چیز در پرده‌ای از ابهام فرو رفته است.

در مقدس‌ترین محل بیت هامیقداش هاریشون (معبد سلیمان؛ هیکلِ مقدس) اطاقی است که به قدس القداس معروف است؛ در آن جا هیچ چیزی نیست و فقط یک پرده قرار دارد و معروف است در پشت پرده یهوه حضور دارد. شعر فاش گوی اسرار خیام چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من اشاره به همین نکته دارد. تنهایی؛ مه؛ راز سه کلیدواژه مموار هستند. نمی‌دانم خانم کارین وینچن اسپهنر تحت چه عوالمی این عطر آفریده؟ اصلن امکان ندارد شما در حالت عادی حتا این عطر بو کنید و لذت ببرید؛ این یک عطر عادی نیست.

نام بردن از عناصر تشکیل دهنده این عطر بیهوده است؛ فقط باید آن را بو کنید؛ مثلن نعنایی که اینجا استفاده شده با تصور ما از نعناع خیلی فرق می‌کند؛ نعناع مموار به شدت یادآور کافور است؛ کافوری سرد و نمور که در مناسک مذهبی به شدت استفاده می‌شود؛ یا بوی اینسنس که در تصورات ما وجود دارد خیلی فرق می‌کند با هنری که در این عطر نهفته است؛ اگر اهلش نباشید بوی دود خفه‌تان خواهد کرد؛ انگار دارید موتور دیزل استنشاق می‌کنید؛ در مموار اینسنس به راستی بخار معطر است؛ این بخار یا به قول شما بخور؛ از چی می‌آید؟

افسنتین گیاهی است علفی، پایا، دارویی. یکی از مواد تشکیل‌دهنده در شراب ورموت. این گیاه به علت دارا بودن توژون خاصیت روانگردان دارد.

ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻫﺎﯼ ﺭﺍﺯﺁﻟﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ اﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﺁﺩﻡ‌ﻫﺎ ﻣﻌﻤﻮلن ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺯﻧﺪﮔﯽ جمعی ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ. ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ جمعی، ﺷﻮﺭ ﻭ ﺳﺮﻣﺴﺘﯽ ﻣﯽ‌ﻣﯿﺮﺩ. ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﻓﺮﺩﯾﺖ ﺗﺒﺎه می‌شود. ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻮﻫﺒﺖ ﺍﺳﺖ. ﻫﺮ ﮔﺎه ﻓﺮﺻﺖ ﮐﺮﺩﯼ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﯽ، ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﺭﺍ ﻏﻨﯿﻤﺖ ﺑﺪﺍﻥ. ﺳﻌﯽ ﻧﮑﻦ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻫﯿﺎﻫﻮ ﺑﮕﺮﯾﺰﯼ. ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﯾﺞ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﺎﻧﻮﺱ ﻣﯿ‌‌‌‌ﮑﻨﺪ. ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﺎﻧﻮﺱ ﻧﺸﻮﯼ ﻭ ﺑﻤﯿﺮﯼ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﻪ‌ﺍﯼ! تنهایی کار آدمیزاد نیست؛ تنهایی ذره‌ای از آن ذات لایتنهایی است که زمین و زمان را درهم پیچیده؛ شوریدگی از تنهایی می‌آید و اینجاست که شاعر رفاقت می‌گوید: تنهایی به ما منت گذاشته که سراغمان آمده.
19 تشکر شده توسط : الف ش Mahmoudreza ganjali
هوای مه‌آلود امروز باعث شده بود تهران لندن عصر ویکتوریا شود؛ وقتی این هوای مرموز را از پشت پنجره دیدم بلادرنگ فقط یاد یک عطر افتادم؛ مموار؛ بوی مه‌آلودش بدون اینکه اسپری کنم توی بینی‌ام پیچید؛ زیر لب زمزمه کردم شاهکار امواج جان می‌دهد برای این هوای فوگی؛ هوایی که تنهایی را بیشتر می‌کند و هیچ چیز به چشم نمی‌آید؛ همه چیز در پرده‌ای از ابهام فرو رفته است.

در مقدس‌ترین محل بیت هامیقداش هاریشون (معبد سلیمان؛ هیکلِ مقدس) اطاقی است که به قدس القداس معروف است؛ در آن جا هیچ چیزی نیست و فقط یک پرده قرار دارد و معروف است در پشت پرده یهوه حضور دارد. شعر فاش گوی اسرار خیام چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من اشاره به همین نکته دارد. تنهایی؛ مه؛ راز سه کلیدواژه مموار هستند. نمی‌دانم خانم کارین وینچن اسپهنر تحت چه عوالمی این عطر آفریده؟ اصلن امکان ندارد شما در حالت عادی حتا این عطر بو کنید و لذت ببرید؛ این یک عطر عادی نیست.

نام بردن از عناصر تشکیل دهنده این عطر بیهوده است؛ فقط باید آن را بو کنید؛ مثلن نعنایی که اینجا استفاده شده با تصور ما از نعناع خیلی فرق می‌کند؛ نعناع مموار به شدت یادآور کافور است؛ کافوری سرد و نمور که در مناسک مذهبی به شدت استفاده می‌شود؛ یا بوی اینسنس که در تصورات ما وجود دارد خیلی فرق می‌کند با هنری که در این عطر نهفته است؛ اگر اهلش نباشید بوی دود خفه‌تان خواهد کرد؛ انگار دارید موتور دیزل استنشاق می‌کنید؛ در مموار اینسنس به راستی بخار معطر است؛ این بخار یا به قول شما بخور؛ از چی می‌آید؟

افسنتین گیاهی است علفی، پایا، دارویی. یکی از مواد تشکیل‌دهنده در شراب ورموت. این گیاه به علت دارا بودن توژون خاصیت روانگردان دارد.

ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻫﺎﯼ ﺭﺍﺯﺁﻟﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ اﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﺁﺩﻡ‌ﻫﺎ ﻣﻌﻤﻮلن ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺯﻧﺪﮔﯽ جمعی ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻨﺪ. ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ جمعی، ﺷﻮﺭ ﻭ ﺳﺮﻣﺴﺘﯽ ﻣﯽ‌ﻣﯿﺮﺩ. ﺑﺎ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﻓﺮﺩﯾﺖ ﺗﺒﺎه می‌شود. ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻮﻫﺒﺖ ﺍﺳﺖ. ﻫﺮ ﮔﺎه ﻓﺮﺻﺖ ﮐﺮﺩﯼ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﯽ، ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﺭﺍ ﻏﻨﯿﻤﺖ ﺑﺪﺍﻥ. ﺳﻌﯽ ﻧﮑﻦ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻫﯿﺎﻫﻮ ﺑﮕﺮﯾﺰﯼ. ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﺪﺭﯾﺞ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﺎﻧﻮﺱ ﻣﯿ‌‌‌‌ﮑﻨﺪ. ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﺎﻧﻮﺱ ﻧﺸﻮﯼ ﻭ ﺑﻤﯿﺮﯼ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﻪ‌ﺍﯼ! تنهایی کار آدمیزاد نیست؛ تنهایی ذره‌ای از آن ذات لایتنهایی است که زمین و زمان را درهم پیچیده؛ شوریدگی از تنهایی می‌آید و اینجاست که شاعر رفاقت می‌گوید: تنهایی به ما منت گذاشته که سراغمان آمده.
9 تشکر شده توسط : complihanicated nazanin
عطر زنانه میس دیور که برای اولین بار در سال ۱۹۴۷ و همزمان با تاسیس مزون لباس دیور روانه بازار شد، در طول زمان دچار تغییر و تحولات متعددی شده اما هنوز یکی از محبوب‌ترین‌هاست! اگر با تاریخچه این عطر آشنا باشین، احتمالا می‌دونین که موسیو کریستین دیور این عطر رو با الهام از خواهرش کاترین تولید کرد. و حالا، این برند نسخه او دو پرفم این رایحه دل انگیز رو باز هم کمی تغییر داده و رایحه جدیدی رو به علاقه‌مندان این عطر عرضه کرده. در میس دیور 2017، رایحه دلفریب گل رز شهر گرس بیشتر خودنمایی می‌کنه که خود نماد عشقه. شعار تبلیغاتی اون هم این جمله است:

تو برای عشق چی کار می‌کنی؟

عطر میس دیور ۲۰۱۷ در لایه ابتدایی با همصدایی پرتقال، لیمو،‌ نارنگی، ترنج و پرتقال خونی با فلفل صورتی آغاز میشه و در قلب خودش، باغی پر گل‌های رز شهر گرس (پایتخت عطر جهان)، رز دمشق (یا همون گل محمدی) و برگ یاس رو پنهان کرده. نت‌های پایانی این عطر ترکیبی است. از نعناع هندی و چوب بلسان بنفش. طراحی شیشه میس دیور ۲۰۱۷ تغییری نکرده و همون فرم قدیمی، کلاسیک و ماندگار خودش رو حفظ کرده.
7 تشکر شده توسط : سارینا کامبیز سخی
خواستم راجع به سل د وتیور دیفرنت کمپانی شرحی بنویسم دیدم توی عطرافشان جاش خیلی خالیه؛ اصلن نیست. عطرافشان خیلی محدودیت داره؛ واقعن برطرف کردنشان هیچ کاری نداره؛ یکیش نبود امکان حذف کردن اکانت؛ نبود امکان حذف و ویرایش نظر؛ نبود امکان بلاک کاربران؛ نبود امکان خصوصی کردن نظرات؛ نبود امکان فرستادن نظر خصوصی؛ نبود امکان ساخت گروه و... هوای سرد پاییزی باعث شد گردنم مور مور بشه؛ وقتی یقه کاپشنم بالا دادم با خودم داشتم فکر می‌کردم اگر جک دروسی؛ جان کوم؛ ایوان اشپیگل؛ سالار کمانگر؛ مارک زاکربرگ قرار بود این همه محدودیت بر توییتر؛ فیسبوک؛ اینستاگرام؛ واتس اپ از قصد اعمال کنند هیچ وقت به موفقیت کنونی‌شان دست نمی‌یافتند.
10 تشکر شده توسط : بهزاد معصوم نژاد nazanin
دقیقن با پول یک عدد ریو می‌شود یکی از سه عطر برتر تاریخ خرید؛ کسی که ریو می‌خره فقر مادی نداره؛ [...]. حتا اگر کسی عاشق بوی بلو شنل ولی توان مالی نداره که اصلش بخره خیلی راحت می‌توانه با پولی که بابت ریو آشغال می‌ده یکی از شبیهه‌ترین عطرها به بلو شنل بخره که متعلق به یکی از نامدارترین شرکت‌های عطرسازی است؛ ولی برای همین جهل ابدی است که وقتی به گذشته ایران نگاه می‌کنی انگار آینده است. سعادت از آن ملتی است که با فرهنگ است حالا شما هی [...] تَکرار کنید!
16 تشکر شده توسط : الف ش علی ح
هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی میریزد، مرواریدی صید نخواهد کرد.

فروغ فرخزاد
11 تشکر شده توسط : nazanin امیر

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan