نه چرا نظر بدن همه دنبال گذاشتن کامنت‌های چالش برانگیز هستند وقت نمی‌کنند؛ بریتنی اسپیرز پراگتیو یه عطر گورماند دوپلیکت بلک اوپیوم ایو سن لورن؛ رایحه تیره و شهروانی مخصوصن نسبت به قیمتش که یک چهارم قیمت ایو سن لورن هستش. Prerogative بسیار شبیه به Black Opium است و همان وانیل و قهوه اغوا کننده را با خود حمل می‌کند. با این حال با زردآلوی جذاب‌تر و خوش‌مزه‌تر باز می‌شود و با شیرینی کمتری از تریاک سیاه خشک می‌شود. این یک نسخه جذاب‌تر و تکامل یافته‌تر از عطری است که همه ما می‌شناسیم و (بعضی) عاشق آن هستیم. بعلاوه، شما رضایت شخصی را دریافت خواهید کرد.

واندروود و واندرعود پیشنهاد می‌کنم البته همین کار دانهیل سیگنچر دست کمی از آثار آونگارد کام دس گارسنز ندارد پیشنهاد خیلی خوبی هم هست تیزیانا ترنزی لودانو نرو هم می‌شه به کسی که دنبال آنک نوآر لالیک نسخه‌ ۲۰۰۷ هست پیشنهاد کرد همان قدر تاریک و غلیظ تازه بوی ویسکی هم داره

دیور فرانسوا دوماشی تمام تلاشش کرد تا یاد و خاطره دیور اوم ۲۰۰۵ اولیویه پولژ که سراسر انقلاب و خلاقیت بی‌نظیر بود از بین ببره اصلن این بزرگترین چالش دیور اوم‌های بعد از آن است که قرار هر چند سال یه بار یه تغییری توش دادن و با فرمولاسیون جدید و به طور خیلی آشکارا با پسوند "سال" به این معنی که "این سال ما این عطر رو باز هم تغییر دادیم"، بیرون اومد. مستر نوز اختصاصی دیور جناب دوماشی داره تمام تلاشش می‌کنه تا در نسخه‌های بعد از آن هیچ ردی از خالق آن اولیویه پولژ پسر عالیجناب ژاک پولژ چیزی باقی نمونه ولی هنوز نتوانستن عیار زنبقی که اولیویه پولاژ بنیان گذاشت شکست بدهند با چرم و وانیل و... هر کاری کردن هنوز نتوانستن موفق بشوند هنوز مردم سراغ دیور اوم ۲۰۰۵ می‌گیرند. محمدرضا جان اگر دنبال دیور اوم ۲۰۰۵ هستی هیچ جای دیگر نگاه نکن ولنتینو اومو اینتنس که عطارش اولیویه پولژ هست بگیر. و اگر دنبال دیور اوم ۲۰۰۵ هستی که زنبق نداشته باشه ولنتینو اومو بگیر.

حق با رضا توکلی عزیز است؛ کمپانی معظم دیور از قصد دیور اوم را اینجوری ساخته تا یاد موسس خود کریستین دیور و گرایش جنسی‌اش را زنده کند. خلاقیت و ساختارشکنیِ جنسی این ادکلن که از قصد روش خورده مردانه ولی بوی لوازم آرایشی زنان می‌ده و مردهای تراریخته که گوشواره می‌ندازن و زیر ابرو بر می‌دارن با عشوه و ناز حرف می‌زنند عاشقش هستن در راستای دسته گل‌ قرن بیستم و انقلاب جنسی آن است. بیدار کردن خوی حیوانی آدم و دمیدن در غریز‌ه‌های جنسی و عادی سازی رفتارهای حیوانی.

اولین بار این شنل بود که تصمیم گرفت عطرهای مردانه را از خشونت و مردانگی خالی کند مردها ادکلن‌های هپی بزنند و مطیع باشند و سر به زیر تبدیل شوند به موجودات دسته دوم که غیر از دست پا چلفتگی و حمل کیسه‌های خرید زنان کاری دیگر بلد نباشند.

فردریش نیچه می‌گوید مدرنیته دوران «زنانگی» است. مرد‌ها موجوداتی دست دوم و کم مصرف و بی‌مصرف‌اند، که جز دست و پاگیری و چلفتگی خاصیتی ندارند. دوران زنانگی یا زن زدگی زمان ورود زنان به عرصه قدرت طلبی و اظهار وجود است. عصر عصر زنان لیبرال است. دورانی که تعاریف جدیدی از جنسیت ارائه می‌شود. فهم تکاپوی روشنفکران در تحقیر مرد و مردانگی و تقدیس زن و زنانگی فرا‌تر از چند مقاله در تقبیح فمینیسم است. چه آنکه در حاشیه تقبیح فمینیسم هم شاهد رفتاری فمینیستی زنان و مردان به اصطلاح ضد فمینیسم هستیم.

به یاد استحمام خیابان‌های خلوت با برق چشم‌های خورشید و کامروایی صبحگاهی

روزگاری دور به ایکاروس عزیزمان گیر می‌دادن چرا اینجوری می‌نویسی؟ چرا اونجوری نمی‌نویسی؟ این روزها که دوباره این روش از میدان به در کردن در مواجه با عزیزان دیگر همچون سخی؛ مسیح و... می‌بینم یاد اون روزهای خاکستری و شورابه می‌افتم ماجرا برای سالها پیش است توی دهه نود در عطرافشان الان دهه صد از ۱۴۰۰ است با اینکه ایکاروس جان ما گذاشت رفت و ما را تنها گذاشت خود من در اینجا پنج سال ننوشتم جالبه هی به مدیریت فشار میارن تکلیف ما را روشن کن بعضی‌ها خیلی دوست دارند سر به تن یه سری نباشد نظرات بعضی نفرات اصلن تایید نشود.

روزی حضرت موسا در بیابان به چوپانی برخورد کرد که با زبانی ساده و بی‌پیرایه خدا را یاد و ستایش می‌کرد. می‌گفت: ای خدا، تو کجا هستی که من نوکری تو کنم، چارقت را رفو کنم و شانه بر گیسوانت کشم، شپش‌های جامه‌ات را بکشم و از شیر گوسفندان به تو غذا دهم، دستان و پاهایت را نوازش کنم و «خواب جایِ» تو را پاک و پاکیزه کنم .و از این جملات و تعابیر بسیار گفت، تا آنکه حضرت موسا برآشفت و او را نکوهش کرد این چه کفری است؟ چوپان نیز دل‌شکسته و غمین راه بیابان در پیش گرفت و رفت. 

از آن سو حق تعالی به موسا وحی فرستاد و ضمن آن، سخت او را مورد عتاب قرار داد که چرا آن بنده مخلص را از ما جدا کردی؟! فرمود هر کس را روش داده‌ام هر کسی را سیرتی بنهاده‌ام هر کسی را اصطلاحی داده‌ام هندوان را اصطلاح هند مدح سندیان را اصطلاح سند مدح موسا اگر می‌توانی آتشی از عشق در جان بر فروز سر بسر فکر و عبارت را بسوز عاشقان را هر نفس سوزیدنیست بر ده ویران خراج و عشر نیست. موسا بی‌درنگ به دنبال چوپان دوید و دشت‌ها و بیابان‌ها را درنوردید تا آنکه چوپان را دید و به وی مژده داد که خداوند فرموده که هر طوری که می‌خواهی با خداوند سخن بگوی و به دنبال هیچ آدابی نباش و شبان به حضرت موسا می‌گوید که حال من از این حرف‌ها فراتر است و وصف ناشدنی است.

تا حالا حتا یک بار هم نشده توی فرگرنتیکا؛ پرفومو و کلی سایت؛ وبلاگ؛ ویدیو؛ لایو و مرجع خارجی ببینم وبلاگنویس‌های طراز اول جهان که شهرت بین اللملی دارند به کسی بگویند رویو نویسی درباره عطر کار هر کسی نیست! چرا راجع به فلان ادکلن اینجوری نوشتی؟ چرا زیاد نوشتی؟ چرا بلند نوشتی؟ چرا پهن نوشتی؟ هر کسی هر جوری دوست دارد می‌نویسد... هیچ کس جای هیچ کس تنگ نکرده است ولی بعضی‌ها دوست دارند به دیگران امر و نهی کنند چرا اینجوری می‌نویسی؟ ژست ناظم مدرسه بگیرند چرا اون جوری نمی‌نویسی؟ چرا چرا چرا؟

 وقتی کسی به کسی می‌گوید چرا اینجوری می‌نویسی؟ خودش قبلش باید چیزی نوشته باشد تا به دیگران بگوید منظور از نوشتن چیست؟ به قول مهیار عزیز: در ضمن گفتی در صفحه این عطر ریویو مناسبی وجود نداره؟ خب خودت اولیشو بنویس! شما به خودت زحمت ریویو نمیدی و نهایت ریویو شما دو پاراگراف بعد میگی فلانی چرا اینطور نوشته و آنطور ننوشته! اونطور که درسته اول خودت بنویس که بقیه ازت سرمشق بگیرن. 


در درون کعبه رسم قبله نیست
چه غم از غواص را پاچیله نیست
تو ز سرمستان قلاوزی مجو
جامه‌چاکان را چه فرمایی رفو

"وقتى يه سرى ريويو هاى عطرو ميخونى تسمه تايم پاره مى كنى، يعنى انقدر تخصصيو شاهنامه وار نوشتن كه والا فهميدن شاهنامه ى فردوسى هم از اينا راحت تره🤯🤪 سختش نكنيم ديگه مثلاً همين كوكو نوير رو ببين وقتى به شيشه ى اين عطر نگاه مى كنى، چه حسى مى گيرى؟ 🧐"

بخشی از نوشته یه وبلاگ توی اینستاگرام



راندا همامی عطار اپیک امواج که باید در مقابلش ایستاد سر تعظیم فرود آورد درباره این عطر شاهکار می‌گه از اپرای توراندخت اثر جاکومو پوچینی در این کار اقتباس شده. توراندخت نمایشنامه از شیلر این اپرا در اصل، داستان روز سه‌شنبه منظومه هفت‌پیکر نظامی گنجوی شاعر پارسی ایرانی قرن دوازدهم به نام گنبد سرخ است. توراندخت دختری زیبارو که خود رو در ذکاوت و سیاست و درایت و دانایی از هر مردی در زمان خویش بالاتر میدونه حاضر به ازدواج با هیچ مردی نیست. اما درنهایت با این شرط حاضر به ازدواج میشه که مردی پیدا بشه و به سه معمایی که طرح میکنه پاسخ بده.

شیلر بزرگ در نمایشنامه‌اش سنگ تمام گذاشته و این افسانه‌ی ابدی نظامی در اجرا به نهایت بلوغ رسونده. پوچینی هم در اپرایی که از این نمایشنامه اجرا میکنه باز هم اینکار رو تکرار میکنه. شخصیت‌های متععد و فعل و انفعال زیاد محیط پر تنش و جذابی رو برای مخاطب میسازه . به جرات میگم در اپیک روح اپرای توراندخت پاسینی حس کردم. هیجان، شور، برونگرایی، بی نظمی، تعدد، فریبکاری، اغواگری ، مبارزه برای تصاحب و ...

می‌بینید پشت عطرها چه داستان‌های حماسی است در اینجا خود عطار کسی که عطر اپیک امواج ساخته می‌گوید که از چه چیزی الهام گرفته است برای اهلش این مکاشفه بس لذت بخش و سکرآور است کسی نمی‌خواد چیزی سخت کنه اینکه کتاب نمی‌خوانیم موسیقی گوش نمی‌دیم اپرا نمی‌رویم هنر نمی‌دانیم خودمان سختش می‌کنیم وقتی نهایت درک‌مان از هنر می‌شه تماشای فیلم‌های درجه سه بفروش و موسیقی‌مان می‌شه ساسی مانکن مبتذل و شب تا صبح توی کف ... هستیم باید دور شد از این محیط زیست نکبتی.

تمامی عطرهایی که شیشه‌هاشان روشنه می‌شه بلایند بای کرد حق که از خانه معظم آکوا دی پارما باشه که رایحه‌هاش یکی از یکی بهشتی‌تر است کلونیا اسلوتا از همین شیشه هم خیلی دوست داشتنی است

کسانی که گنیمد با کورومندل شنل و کرید آونتوس و رویال واتر جزو بهترین و خوشبوترین عطرا می‌دونند تابلو دستریزی که به دست‌شان رسیده یه عطر دیگه بوده (یکی از معایب دکانت خریدن که معلوم نیست فروشنده چی به دستشان رسانده) وگرنه چی جوری می‌شه عطر جنایت و وحشت مارک آنتونی بارووا گنیمید همچین روح‌افزا و فرح‌بخش توصیف کرد. بالاخره یه فرقی هست بین شیشه ادکلن خریدن و عطر پیس پیس توی یه شیشه فسقلی یه میل دو میل سه میل کردن وقتی درخواست زیاد می‌شه یه نفر مگه چند تا دست داره؟ شما که دارید پول می‌دید بجای دستریز و دکانت حداقل سمپل اورجینالش بخرید

آبروهایی که با خون آبیاری می‌شوند

یکی از عطرهایی که توسط مافیای وبلاگنویسان اجیرشده هایپ شد تا به واردکننده و فروشنده سود برساند. وگرنه چی جوری می‌شه مارک آنتونی بارووا گنیمید که بوی زخم و خون و بتادین می‌ده و هیچ آدم سالمی حاضر نیست آن را بپوشد یهو همه طلبه‌اش شدن؟ سرد، مصنوعی، لاستیکی، معدنی، چرمی. این یادداشت‌ها غم و اندوهی آرام و حس ناشناخته را برمی‌انگیزند.

سرد است، مانند جعبه ابزار فولادی، مانند جعبه میخ، مانند لوله سربی، مانند چاقویی تیز... که قرار باهاش سر کسی ببرند. اگر بخواهید سر چکش را لیس بزنید، یا صورت خود را در یکی از اتاق‌های خانه تد باندی ایزوله شده از عایق فایبرگلاس فرو کنید، تصوری از بوی گانیمد خواهید داشت. اگر تا به حال گرسنه بوده‌اید و وارد یک خانه قدیمی و متروکه شده‌اید و از آشپزخانه‌ای عبور کرده‌اید که سال‌ها پیش همه آنجا را ترک کرده‌اند، و یخچال تاریک و بدون استفاده را باز کرده‌اید و بینی خود را داخل آن فرو کرده‌اید، به امید اینکه چیزی برای خوردن پیدا کنید، و فقط هیچی و سرما دیدید. قفسه‌های خالی، شما همان اثر را خواهید داشت.

در ترکیب، همراه با نت فلز، نوعی مرکبات بسیار تلخ، مانند لیموی نارس و آهکی که دو ماه قبل برای ریختن روی جسدهای سلاختی شده خریداری شده، وجود دارد. بوی گانیمد است و با رایحه لوله فلزی در نوسان است و این دو دارای جفت گیری هستند که در بالای پوست شما قرار می‌گیرد و برای ساعت های زیادی از بین نمی‌رود.

در دسته بندی عطرها دیزاینر؛ نیش؛ ایندی؛ کانسپت داریم. تمامی ضدعطرها در زیر خط چهارم قرار می‌گیرند. جایی که آنها را مفهوم، تصور کلی، ایده، پلان می‌نامیم قرار نیست هیچ وقت به جریان اصلی تبدیل شوند.

گنیمید فقط یک ترجیح شخصی است، و شاید نبوغی در گانیمد وجود دارد. قیمت 195 دلار برای 100 میلی‌لیتر، شرط گرانی است، زیرا این عطر برای کسانی که خیلی می‌خواهند یونیک لاکژری باشند و دوست دارند تفاوت‌شان شواف کنند توی چشم‌های دیگران جذاب خواهد بود، اما چه خوب یا بد، عطرباز باید مراقب باشد.

وومنیتی تیری موگله اینقدر که بوی خاویار و دریا و ماهی می‌ده بوی انجیر نمی‌ده با اینکه یکی از
عطرهای سرسلسه انجیر هست حتمن بینی ما به بوی انجیرش کربو هست