متاسفانه پروفایل عطر هیستریا ازین برند نبود و مجبور شدم نظرم رو اینجا بذارم.
هیستریا از برند فهیم وسکر.
صنعت عطر هم همانند دیگر صنایع کشور المان بر روی نظم و اصول بنا شده و این برند هم واقعا کاراش یونیک و کارشده هستند.
هیستریا الهام گرفته شده از سواحل فیروزه ای شبه جزیره ایستریا هست.
سراسر عمر عطرو یه اتمسفر نیمه صابونی قرار گرفته که دزش اگه ازین مقدار فراتر میرفت با یه کار تماما کلاسیک طرف بودیم.
جناب وسکر طوری از بهارنارنج در این عطر استفاده کرده که به اندازه بود و بالانس خوبی برقرار کرد.
از طرفی وجه معدنی عطر اونقدر زیباست که اون حس شنو ماسه ساحل رو خیلی خوب منتقل میکنه و نت صخره مانند و استونی که ازین کار میگیرم منحصر بفرد بود.
یاس هلندی های پرورشی ای که دارای تجمع گلهای ریز سفید زیبا هستند در زمان گلدهیشون یه رایحه منحصر کل فضا رو پر میکنه که تا حدودی عطرو بوی فلزی دارند.
این عطر برای من یاداور قدم زدن در چنین فضایی هست.
بشخصه نتهای دیگه مثه کاج و اسطوخدوس که واسه دوستان بلد بود برای من واضح نبودند و شاید بنوعی در خدمت عطر بودند.
درمجموع اتمسفر نیمه صابونی و معدنی این کار وجه جدیدی نسبت به کارای دیگه داشت تو این سبک
پرفورمنس شدیدا بالا طراحی شده بطوریکه از روی کاپشن براحتی به پوستتون هم نفوذ میکنه.

سنت او بانات از برند نیش وسکر
روایتگر زندگی و خاطرات کریستین برتا خالق این اثر در منطقه بکر بانات در رومانی.
قرن‌ها پیش، دریای پانونی عقب نشینی کرد و وسعت پرباری را به جا گذاشت، جایی که مردم باستانی بنات در آنجا ساکن شدند و قطعه‌ای از بهشت ​​خود را یافتند. سرزمینی به قدری هموار، که اگر فقط از یک کنده بلوط بالا بروید، می توانید شاهد افق بی پایانی باشید که فقط در افسانه ها توصیف شده است، در حالی که اطراف آن را گل های وحشی پر از رنگ هایی که طبیعت آنها را توصیف می کنند، احاطه کرده اید. طبیعتی برای تکامل و تبدیل شدن به یک قطعه منحصر به فرد از خلقت موجود در این منطقه باشکوه.
این خلقت باشکوه از Banat غربی، زادگاه یکی از خالقان ما، کریستیان برتا، الهام گرفته شده است.
برگرفته شده از سایت وسکر بود که تقدیم شما شد.


ریویوی این عطر به شدت سخت بود برای من.هم ازین جهت که در عین سادگی و شفافیت نتها بسیار غیر قابل تفکیک بودن برای من.و هم از جهتی که منو میبرد به دوران خوش گذشته و افسوس هایی که همه ما داریم باهاش زندگی میکنیم و دورانی که هیچوقت برنمیگرده.
خاصترین و زیباترین روایح انیمالیک و حیوانی رو با این عطر تجربه کردم و منو برد به زمین فوتبال محلمون و جایی که پاتوق گله گوسفندان بود و رایحه بکری که با وزش باد به مشامم میرسید.
به سرعت تغییر نتهارو شاهدش بودم و اینجاست که تشخیص نتها سخت میشه.
بیس این عطر رو روایح خزه ای و مرطوب و کپک مانند تشکیل داده انگار که زمین مرطوب رو از نزدیک استشمام کنید و نتهای میوه ای، کندر و نتهای گلی روی این بستر خودشونو نشون میدن طوری که یه لحظه رایحه کندر رو حس میکنید و لحظه ی دیگه تمشک و رایحه گلی.
شخصا رایحه گلی که از عطر میگیرم یه رایحه رزمانند هست که فک میکنم از گل ناز باشه و واقعا حرفه ای کار شده.
بسیار لذت بردم از استشمام این کار زیبا.

انگار سفری بود تو منطقه زیبای سوادکوه و جنگلهای هریکانی.
عبور از دشت وسیع و چراگاه گوسفندان در دشت بازنفار و عبور از راههای باریک جنگلی و مرداب سبز و رفتن به بالادستها و چیدن میوه های تمشک جنگلی و افتاب بعد از یه روز بارونی.

ضد و نقیض ها راجبه پرفورمنس ای عطر زیاد هست.ولی به عقیده بنده پخش و موندگاری باتوجه به جنس رایحه مناسب و معقول هست.
سپاس و قدردان توجه دوستان خوبم🙏

درود و عرض ادب سرکار خانوم
این عطر بیشتر اینسنسی رزینی هست تا امبری.درواقع اکورد امبری در اینجا حضور داره که از ترکیب همون نتهای رزینی بنزویین بعلاوه دز کمی از وانیل و استیراکس بوجود میاد.
همنشینی این نتها توهمی از فضای کهربایی ایجاد میکنه

Mon numero 10

روایتی تلخ از تنهایی انسانی که سالیان سال خودش را در کلبه ای چوبی در دل جنگل تاریک حبس کرده.
نگاهی سرد به شعله های اتش سوزان از سوختن هیزم های تازه درختان کاج و دود ناشی از تراوشات صمغهای درونشان در غروب پائیزی در انبوه جنگلهای مه الود و دود گرفته سوزنی برگ
...اما تسکینی بر غم ها و سرمای وجودش نمی یابد.
و ناگاه لحظه ی اخرین وداع با چهره بی جان و رنگ پریده معشوق در کلیسا را به یاد می اورد.
درونش اشوبیست.قلبش میسوزد و همچنان با چشمانی خشک و بی اشک به شعله ها زل زده.

عطری بسیار جذاب و قدرتمند از برند قدیمی و ریشه دار ال ارتیسان.

فضای الکلیک و اندوهگین دودی صمغی امبری خوش ساخت ساخته عطاری چیره دست ب نام برتراند دوشافو.
فلفل صورتی تندی ای به عطر داده که فضا رو به سمت مدرن بودن سوق میده و وجه غبار گرفته رو تقویت میکنه.
در کمال شفافیت تونسته فضای کلیسا رو به تصویر بکشه.
اگه بخام مشابهاتی براش بگم درصدی به وازامبا شبیه ولی شیرینی این عطر کمتر هست.شباهت نسبی به ایتالین سیپرس تامفورد هم داره.
نسخه قدیمی دارای رنگ شیشه شفاف و درب طلایی رو اگه پیدا کردید در خریدش شک نکنید که با توجه به قیمت مناسب و پخش عالی ارزش خرید بالایی داره.

درود
لیناری فوکو اینفرنال
یکی از کمپلکسترین عطرها در اپنینگ و ساده ترین در پایان.
با اسپری اول فوران نتهای دودی چرمی و صمغی رو داریم که تشخیص جدای هرکدام از نتها کار سختی ست.
توهم چرمی که شاید از قیر درخت توس میاد.
دودی که انگار از سوختن کندر و لابدانوم بلند میشه.
نتهای هربال و ادویه ای که فضارو یه نموره یه سمت بازارای عطاری میبره.
همگی اینها جوری به هم تنیده شدن که تشخیصون از هم دشواره.
حتی وجود دارچین و دانه تونکا میتونه کمی سمتوسوی تنباکویی به کار بده.
اپنینگ اینکار ممکنه شمارو یا کبری و قناری ایمجینری اوتورز بندازه.
ناگفته نمونه که بستر اینکار یه بوی صابونی فرا گرفته که از میانه ها خودشو بیشتر نشون میده که فک میکنم حاصل وجود یه مشک کلاسیک باشه که رایحه صابونای گرونقیمتو میده.
در درای داون هم این بوی صابونی و تمیز ادامه داره و توهمی از بوییدن کیف لوازم ارایش خانومها را القا میکنه.
در مجموع کار ارزنده ای هست و برعکس دوستانی که فرمودند سخت پوشه ،اتفاقا راحت پوشه فقط بای با استایل مناسبش ست بشه.
بنظرم با وجود استفاده از نتهای سنگینی مثل تارتوس و کندر، اون سنگینی کارایی مثه لاوز اونوم که کندر بهش بوی سنگین و کلیسایی داده و تارتوسی که در عقاب پیروزی رنس استفاده شده رو نداره و تقریبا راحت پوشتر هست.
با ارزوی موفقیت برای دوستان عزیزم

درود دوستان
اخیرا چنتا سمپل از عطرای لیناری بدستم رسیده که کاپلی د اورو یکی ازوناست.
تو سبک خودش کار خوش ساختی هست.و اول از همه بگم که کفه ترازو بیشتر به سمت خانوماست.
از همون استارت،یه بوی نسبتا اشنایی به مشامم رسید.
ترکیب مرکبات و رز ترکی که زیبا کار شده.البته رزش بولدتره و مرکبات یه ته بوی اندک ترشی بهش داده.
بله،بعد فشار به حافظه ی بویاییم بالاخره یادم اومد.هرمس کلی کلش،یادمه اونجا هم یه رز غیرحرمی استادانه استفاده شده بود.
تغییر نت انچنانی نداره و با یه کیفیت مناسب به کار خودش خاتمه میده.

دوست عزیز جناب نیک پور،تموم کامنتای این دوستمون از نظرات جناب کثیری تو فراگرانتیکا کپی شده و واقعا جای تآسف داره

درود perfumoholic عزیز
متاسفانه اکستریمو تست نداشتم و واجب شد اونم تست کنم.انتظار نداشتم یه برند دیزاینر بتونه درین قدو قواره عطر تولید کنه اونم تو سالایی که خبری از تولید روایح خاص نبود.
بله عودی که تو اینکاره از جنس خشک و عبوسه.حتی منو یاد ناسوموتو دورو هم میندازه

درود دوستان
هممون استیو مک کویین رو کم و بیش میشناسیم،بازیهای درخشانش و کارکتر ضدقهرمانانش تو فیلما،ازش یه اسطوره ساخته و لقب گینگ او کول که براش گذاشتن واقعا برازنده و شایستشه.فیلم پاپیون کاملا بیانگر بی پروایی و شخصیت ازادی خواه این بازیگر ارزشمند بود.
این اثر شگفت انگیز مک کویین ممکنه همانند فیلمهاش هوش از سرتون ببره و اون بوی سیگاری که دائما باهاش بودو براتون تداعی کنه.
کار با میوه های قرمز استارت میخوره.بویی شبیه به قاچی که به انار میزنیمو و همزمان بوی پوست و دونه انار که ترش و گس به مشام میرسه.
بعد یرب تازه عطر خودشو باز میکنه و اینجاست که با یه نیش واقعی طرفیم.یه بوی دودی خاکی برخاسته از پچولی و چوبی که جنسش مثه پرایوت لیبل هست همونقدر خشک و جذاب.
و جالبه که تقریبا همزمان با پرایوت لیبل تولید شده.
و تا پایان کار این تم دودیه باحال حفظ میشه.
با هر استایلی نمیشه مچش کرد و بغیر از استایل خاصش،حتما نیازمند یه کارکتر مغرور و تقریبا درونگرا هم هستیم که بشه اینکارو پوشید.
خاصیت این تیپ بوها اینه که خوب پخش میشن و موندگاری خوبی هم دارن و این عطر هم ازین قاعده مستثنی نیست.
با ارشیتکت عزیز هم که صحبت میکردم اینکار همون سالای تولیدش دیسکانت شد و فعلا همون نسخه های اولیش تو بازار هست که بسختی پیدا میشه.با تستی که داشتم بنظرم کیفیتشو حفظ کرده و ساختار عطر از هم نپاشیده.
با توجه به کیفیتی که در مقابل قیمت ارزونش ارائه میده به همه دوستان توصیه میکنم.

درود ارشیتکت عزیز
تقریبا دوسال از کامنت شما میگذره.هنوز رایحه به شامه شما مثه قبله؟
خواستم بلایند بای کنم،اگر دوباره نظرتو راجبه رایحه و پخشش بگی ممنون میشم🙏