جاویدان عزیز سلام، جناب پارسی پاسختون رو خواهند داد اما ازونجایی حس میکنم شاید هنوز پیامتون رو ندیدن من فعلا جوابتون رو میدم

نرولی : بهار نارنج

بلایند بای : این کلمه در واقع به صورت انگلیسی Blind Buy هست ، Blind به معنی کور، نابینا هست و Buy به معنی خریدن؛ در لغت به معنی کورکورانه خریدن و در عطر بازی به خرید عطر بدون اینکه تستش کرده باشید و یا باهاش آشنایی داشته باشید گفته میشه

پرفورمنس : این کلمه در واقع Performance هست که در لغت به معنی اجرا کردن، پیاده کردن، ارائه کردن هست که در عطربازی به صورت عام به مجموع ۳ اصطلاح دیگر که در زیر بهتون میگم گفته میشه :

الف ) ماندگاری (Longevity) : به میزانی که یه عطر روی پوست و یا لباسِ شما میمونه گفته میشه (بیشتر پوست مد نظر هست)

ب) پخش (Projection) : به شعاع و مدتی که عطر شما پخش میشه و دیگران میتونن بوش رو حس کنن گفته میشه

ج) خطِ بو (Sillage) : به میزان ماندگاری عطر شما در هوا گفته میشه، مثلا وقتی جایی راه میرید انگاری خطی از عطرتون دنبالتون هست و یا بعد از ترکِ محل، عطرتون در جایی که شما قبلا تردد داشتین و یا نشستید قابل حس هست، سیاژ بیشتر به غلظت رایحه مرتبطه ... عطرای زیادی هستن که پخش بالایی دارن اما سیاژ کمی دارن و عطرایی هم هستن که با پخش خوب و نه خیلی بالا، سیاژ خوب و بالایی دارن، پس این دو مورد رو اشتباه نکنید

پس در اکثر مواقع وقتی پرفورمنس رو دیدید منظور ۳ موردِ بالاست، اما در نقد عطر به صورتِ حرفه ای تر و تخصصی تر پرفورمنس به شیوه اجرا و تغییر نوت ها و جابجاییشون با هم دیگه گفته میشه، مثلا یه کنسرت رو فرض کنید که پیانیست و گیتاریست و وکالیست و درامر حضور دارند، حالا نحوه هماهنگی اینها با هم و کیفیت ارائشون میشه performance ... بینِ عطرای گرون قیمت هم که پخش و ماندگاری و سیاژ خوب دارن الزاما قرار نیست که اجرا و تغییر نوتشون هم خوب باشه!

دستریز : ترجمه کلمه Decant هست، دستریز در واقع مقدار کمی از همون عطر اصلی هست که شما در ظرف کوچک تری تهیه میکنید، هدف تهیه دستریز چند مورد زیر هست :

الف) بعضی عطرا به دلیل پخش و ماندگاری کم نیاز به تجدید شدن در طول روز دارن و نمیشه که شیشه عطر رو همه جا برد، لذا تهیه دستریز که کوچیکه و تو جیب جا میشه اینجا جوابگو هست

ب) برای درک بهتر عطری که میخواید بخرید نیازه یکم باهاش زمان بگذرونید و در شرایط مختلف تستش کنید، در اینجا نیز تهیه دستریز به کارتون میاد و اگه فرضا ۳ میل بخرید و ازونجایی که هر میل حدودا ۱۰ پاف هست و با فرض اینکه هر بار ۵ پاف بزنید، ۶ دفعه در روز ها و شرایط مختلف شما فرصتِ زمان گذروندن با عطر رو دارید

ج) وقتی عطری رو دوست دارید اما به دلیل قیمت، شیشه کامل به کارتون نمیاد و یا رایحه رو دوست دارید اما موقعیت استفادش چند روز محدود در سال هست، داشتن چند میل کفایت میکنه و تهیه دستریز جوابگو هست!

جووی - ریممبر می
«ساختِ تصویر ذهنی با سفر به خاطرات»

خب اینم دومین عطرِ خانه جووی که به دلیل اینکه عطارش سیسیل زاروکیان هست اسمِ انگلیسی داره ...
«مرا به یاد داشته باش» ازون عطرایی بود که خیلی صبر کردم تا بتونم تستش کنم ... اما در عمل انتظاراتِ متفاوتی ازش داشتم!

رایحه این عطر ترکیبی به یاد ماندنی و با کیفیت از شیر، چایی، وانیل، هل و ... هست که نرم و صیقلی، Creamy و مقداری شیرین و خوشمزه هست که هر کس رو حداقل به یک خاطره خوش میبره ... در مجموع میشه گفت که یونی هست اما شیرینی و creamy بودنش یکم بیشتر از حدِ مرسومِ عطرهای مردونه هست و این ۲ مورد، هم نشینی نزدیک تری با عطرهای زنونه دارن ... لذا فک میکنم در یونی بودن یکم به سمت زنونه بودن متمایل هست ...

حقیقتش من ترجیح میدادم نوت وانیل که در اینجا خیلی پر رنگ هست، مقداری کمرنگ تر باشه و زنجبیل و روایح چوبی ای که داره، جون دار تر باشه تا یکم عطر استخون دار تری بنظر بیاد ... اما خب نمیشه به دلیل اینکه ساختار عطر جور دیگه ای طراحی شده نقد خاصی بهش وارد کرد!

در مجموع با کارِ خوش ساخت و با رایحه طبیعی روبرو هستیم که عطار در ساختش به هدفش رسیده اما در بین جووی ها نسبت به سایکدلیک و پرایوت لیبل در اولویت نیست! و با توجه به پخش و ماندگاری متوسط به بالا، داشتن رقبای زیاد و قیمت بالا، نیازه که قبل از خرید، تامل بیشتری به خرج داد ...

روز خوش

درود ...
آره انگار روی لباس زاد و ولد میکنه!!!
اگه کسی به عنوان سیگنچر استفاده کنه خیلی خوبه؛ من از عطرایی زیاد میمونن مثلا بیشتر از ۱۰ ساعت زیاد خوشم نمیاد ولی این یکی فرق داره واقعا !
روی لباس تا چند هفته مشخصه و روی پوست هم با کیفیت اولیه بدون اینکه نتها بریزن بهم یا بالانس کار خراب شه تا ۱۴‌ ساعت میمونه ...

علی جان سلام

آره دقیقا انگار نوت ها توی هوا به بالانس مورد نظر میرسن!
اولین برخورد من با گلد لدر وقتی بود که یکی از دوستام استفاده کرده بود و منم نمیدونستم چی زده ... اول یکم شاخکام تیز شد فک کردم جوبیلیشن زده و این بوی ترش ملس مانند واسه توت سیاهشه بعد دیدم که مثلِ جوبیلیشن با شیرینی بالانس نمیشه ...
بعدش که خودم تست کردم اون حس و حالی که از سیاژش گرفتم بهم دست نداد ولی اطرافیانم همین حسو نسبت بهش داشتن، مثلا یکی از بازخوردایی که به من دادن این بود «انگار توی جنگلی با میوه های وحشی قرمز و میوه های ترش مثل تمشک و آلبالو و زغال اخته و ... قدم میزنی»
در مواجهه با سیاژ اکثرا واکنشی با مضمونِ « ااا این دیگه چیه چه باحاله » نشون میدن ولی وقتی خودشون تست میکنن، ذوقشون یکم کم میشه ...

آتلیه کلون - گلد لِدِر

اولین چیز و عجیب ترین نکته برای من در مواجهه با گلد لدر، اسمش بود!!
نمیدونم چرا “Gold Leather” ؟؟
بر اساسِ رایحه بیشتر بهش میخوره “Red Leather” باشه ...!

گلد لدر (رِد لدر !) یه عطر چرمی، مشروبی هست که با وجودِ آلو و نارنج، کاملا حسِ ترش و ملس مانند پیدا کرده ...
به طور ساده تر بخوام بگم ترکیب نتِ مشروبی رام با آلو، آکوردِ شرابِ قرمز مانند ایجاد میکنه توی عطر، یعنی ترکیبی الکلی + ترش + گَس ... که یه حس و حال سبز و جنگلی هم که زیرِ سر ورم وود و اکالیپتوس هست، در سطح پایین تر همراهیش میکنه که همه اینا در بستر چرم و چوبی قرار دارن ...
در طول عمرِ عطر، با تغییر نوت آنچنانی روبرو نیستیم و این رایحه تقریبا به صورت خطی با ماندگاریِ خوب و پخش به اندازه، تا انتها همراهمون هست!

دو نکته منفی راجع بهش مطرحه که بنظرم ارزش خریدش رو پایین میاره :

۱- خطی بودن رایحه در گذر زمان ممکنه خسته کننده شه، و وقتی این خطی بودن با ترش بودنِ بالانس نشده همراه میشه، این موضوع تشدید هم میشه!

۲- یکی از دلایلی که باعث میشه واسه یه عطر، کاراکتری متصور شیم، چند وجهی بودنِ نوت ها هست که با سایرِ نوت های چند وجهی که هرکدوم یه عمقی دارن، ترکیب و بالانس میشن و در نهایت هویتِ واحدی رو تشکیل میدن ... این موضوع؛ هم نشینی نزدیکی با ویژگی های مجزای انسان که هرکدوم دارایِ چند وجه و عمق هستن و در نهایت به هویتِ واحدی ختم میشن، داره ...!
در گلد لدر نوت ها، تک بعدی و سطحی هستن و عمق و وجه های مختلفی ندارن که به تبع اون محصولِ نهایی هم دارایِ ابعاد پنهان و عمیقی نیست که بتونه هم نشینیِ نزدیکی با کاراکترِ انسان پیدا کنه ...!
لذا گلد لدر در رسیدن به کاراکتر عاجزه؛ و خودش رو در قالب تیپ و در کلماتِ «جوان» «پر انرژی» «شیک» «کژوال» خلاصه میکنه ...

عطرِ خوش بازخوردیه ... ولی به هر حال، این ازون عطراییه که بیشتر دوس دارم بقیه بزنن تا خودم، چونکه در سیاژ، جذاب تر از نزدیکه ...

روز خوش.

یادمه ۵ سال پیش واسه تست عطر به مغازه ای رفته بودم و این عطر یعنی Bois Noir از Robert Piguet یکی از عطرایی بود که بهم پیشنهاد شد ...

یه ترکیب به شدت چوبی و تا حدی تاریک ولی با کلاس که منو به یادِ کارآگاه‌ هایِ قد بلند با پالتوی مشکی در فیلم های نوآر که اون موقع ها زیاد میدیدم، مینداخت ...
اون زمان پولی که بخرمش نداشتم، حتی اسمش هم یادم نموند، فقط یادم بود که شیشه‌ی تماما مشکی رنگ داشت، و ازونجایی که خیلی به دلم نشسته بود، همیشه توی ذهنم تکرار میکردم یه روز اون مشکیه رو میخرم ...!

چند روز پیش اتفاقی عکسی که اونموقع ازش گرفته بودم رو توی گوشیم دیدم و این خاطرات تازه شد ... حالا پولی که بخرمش رو دارم ولی دیگه نه فیلم نوآر میبینم، نه این عطر حسِ کارآگاه بودن بهم میده ....

اینارو نوشتم که بگم هرچیز دوره ای داره، بعدش دیگه حسش میره ...!
تا حس و حالی نسبت به چیزی، فعالیتی و یا شخصی دارید سعی کنید بدستش بیارید و خاطره سازی کنید چون بعد از یه مدت، دیگه این ذوق و شوق از بین میره و غیر از تصویری که خاک روش نشسته چیزی واستون نمیمونه ...

زندگیِ ما به خودیِ خود در راهرویی تاریک در تلاش برای رسیدن به انتهاش که سرابی از امید هست سپری میشه و همه‌ی حس و حال، عشق و علاقه و ذوق و شوقمون در تعلیقی که هیچوقت به سرانجام نمیرسه دونه دونه خنثی و بی ارزش میشه و کاراکتر داستان که ما باشیم به سرنوشتِ محتوم خودش نزدیک میشه ...!

درین بین از اندک لحظاتی که میتونید خاطره سازی کنید دریغ نکنید ...

جوبیلیشن رو هم امیدوارم به خوشی و سریعتر به مجموعه اضافه کنید ...
منتها ممویر رو با فاصله و یا در طاقچه جداگانه ای نسبت به بقیه عطرا بذارید که سلسله مراتبِ ادب و احترامش رعایت شه :))

درود جناب پارسی
ممویر (ممواغ) که عطری فرا زمینیست؛ علاوه بر این دو، من اپیک رو هم خیلی میپسندم، کاری شیک، متین، عرفانی، با وقار و صاحبِ کاراکتر ...

آمواج - جوبیلیشن
« بهشتِ موعود، جهان امروزی؟ »

وقتی اولین بار نوت های آثارِ ساخته دستِ برتراند دوشافو رو بررسی کنید از تعددشون تعجب میکنید!
انگار که ۳ گونی‌ نوت برمیداره میریزه توی عطر! و با اینکه تعدادشون زیاد هست، اجرایشون به گونه‌ای صورت میگیره که انگار جلویِ تلویزیونی با کیفیت 4K ظرافتِ تغییر و ترکیبشون رو نظاره گر هستید .... در اینجا هم این نکته صادقه!

با کلمه‌ی جوبیلیشن شروع میکنیم که به معنی «احساس شادی و شعف و پیروزی زیاد» هست؛ حالا بریم ببینیم که در عطر نمود داشته یا نه؟

شروعِ جوبیلیشن ترکیب شلوغی (از نظر تعداد، نه اجرا) از روایح گلی + عسل + پرتقال + شاه توت و ... هست که در بستری چوبی + بالزامیک قرار داره، با گذرِ مدتی، پرتقال، عسل و روایح گلی کمرنگ تر میشن و رایحه غالبِ عطر رو ترکیبی شیک، خوشمزه و نافذ از روایحِ ترش و شیرین که ترکیبی از شاه توت و اپوپوناکس (صمغ شیرین درخت مرمک) که در بستر عودی هست، تشکیل میده ... و همزمانی که رایحه شاد و پر انرژی هست از جلف شدن و زنانه بودن به دور هست ...!

وقتی جوبیلیشن روی پوست بازی میکنه، انگار به تک تکِ سلول های بدن نفوذ میکنه و فرمانِ لذت بردن از زندگی رو صادر میکنه ...
به قول جنابِ کبیری «... برتراند دوشافو ... با این عطر خواسته غزلی شاهکار و زیبا در ستایش زندگی و جهان بسراید. گویی انگار بهشت موعود همین جهانی هست که ما در اون زندگی میکنیم» که واقعا همینطوره ! از همین رو این عطر نیمه گمشده‌ مردی برونگرا و روشن اندیش که عاشق زندگی، تفریح، تجربه کردن و لذت بردنه، هست!

ماندگاری جوبیلیشن با رایحه غالب روی پوست تا ۷ ساعت هست که پس از اون کمرنگ میشه اما تا ۲۴ ساعت هم قابل حسه، و پخشش هم متوسط به بالاست (به نسبت سایر آمواج ها، نه دیزاینری ها) ... نکته عجیب مهجور موندن این عطر در ایران هست که دلیلی واسش نیافتم! در کشور های غربی که خیلی طرفدار داره و یکی از ۵ کارِ پر فروش آمواج هم هست ...
تست کنید حتما؛ احتمال اینکه خوشتون بیاد بالاست!

روز خوش.

درود،
البته بهتر بود که تست میکردید قبلش ولی خب برایت نرولی گزینه امنی واسه خرید هست ... مبارکتون باشه و امیدوارم خوشتون بیاد و خاطرات خوبی باهاش بسازید.