ای همه ی دوستان عزیزم
آنچه بر قلب شما نشسته این شعر نیست که مهری ست که از قلب من سرچشمه میگیرد بر علاقه ی شما که خدا میداند دوستتان دارم !
اولا تا جاییکه دوباره نام ها به یاد آمد چند بیتی اضافه کردم و خدا گواه من است که اگر کسی جا مانده نه تقصیر اوست و نه تقصیر من بلکه تقصیر فراموشکاری ی من است که از کودکی نامها فراموش ام میشد و کماکان همان است و هرچه پیرتر میشوم بدتر میشود :)
پیشنهاد :
دوستانی که برای پروفایلشان عکسی انتخاب نکرده اند ، حتی اگر نمیخواهند عکس خودشان باشد حتما عکس گلی یا هر چیزی را بگذارند تا منحصر بفرد شوند و در خاطره ها مثبوت شوند .
و اما این خانه های قدیمی یادتان هست ؟؟ همه ی ما در فیلمها دیده ایم !
همانها که یک حیاط بزرگ داشتند و دور تا دور اطاق ؟ اطاق اطاق اطاق .... !
ما دقیقا همانیم ! هر کدام یک اطاق داریم در این خانه ی بزرگ و هر غروب آب پاشی میکنیم و در حیاط جمع میشویم به عطر افشانی و گپ و گفت و لبخند و شادی و استشمام زیباییها !
همیشه هم کسی هست که سر از اطاق اش در آورد و قرقر کند که این چه خبر است و چه وضع است :)) و دیگران بگویند خداراشکر که این هست که اسباب تفنن فراهم شود !
مگر میشود در یک جمع بزرگ همه اهل مهر باشند ، هرچند هر آنکه معطریت داند از مهر نیز سهم بزرگ برده است و قریب به اتفاق همین اند
اکثرا اهل مهر اند و لبخند و با دیگران کاری ندارند مگر به بذل محبت و عده ای قلیل هم هستند که اهل اعتراض به دیگران اند و بر کرده ی دیگران دخالت دارند . اینها هم حضورشان مغتنم است که از اعضای این خانه اند .
قبلا هم گفته ام ، ما اینجا زندگی میکنیم و دقیقا جوری زندگی میکنیم که دوست داریم .
شعر میخوانیم ، گپ و گفت میکنیم ، ریویو میدهیم ، خاطره میگوییم ، عطر به هم معرفی میکنیم ، غم ِهم میخوریم و شادی به هم هدیه میدهیم ، عطر به هم می افشانیم و خلاصه : زندگی میکنیم . فرق این خانه با بسیاااااری دیگر که فقط ریویو ثبت میکنند در همین است و اتفاقا تنها دلیل اقبال این خانه هم همین است !
خلاصه که خداراشکر ، و خوشحال ام که این چند خط مسبب نزدیکی ی دلها شد به هم و عطر شادی را در فضای این خانه پراکنده کرد .
دوستدار تک تک شما حتی مخالفین .

آقا مهدی گل مرا سر ذوق آوردید و طبع شعر ام گل کرد . ظرف یکساعت این شعر گفتم تقدیم به دوستان عزیزم . خام است ببخشید :)
ضمنا سعی کردم نام همه ی دوستان از قدیم و جدید باشد . برخی نام مشابه دارند که یکبار قید کردم . اگر کسی فراموش شده خدا میداند که عمدی نیست !

این سخی چون دیگران استاد نیست
آنکه ذاتش آینه ست در جمع کیست ؟
جمع ما فارغ ازین ما و من است
خوشدلی و بیدلی عطر من است !
این بگو ! زیرا که این خوشتر بُود
هر بزرگی ، نزد جمع کهتر بُود !
هر گلی کو اهل عطر و عاطر است
بر نکویی و ادب او ماهر است
منزلی داریم مملو از گلان
هر گلی بویی دمد در جمع آن
نام گلها میبرم از دوستی
تا بمانیم بر مدار دوستی
بوی ارژنگ و کبیری ، هانی است
آنکه بر ما مهر ورزد ، ماری است
چون مسیحا میرسد از مهر گوی
چون شقایق چون ملودی شعر گوی
بوی گلها و هنرهای معین
فیضی و شاهین و مهران و مهین
بوی گلهای ترنم ، پر ندا
بوی ژیوان ، ف الف ، عطر مونا
بوی مهدی ، نازی و مهیار ی ست
بوی زیبای رضا ، روحانی ست
از گلی و از علی ، از مهر گوی
از سپیده و صفا و سِحر گوی
محسن و پیمان و رنجبر ، شوشتری
فاطیما و آملی ، بوی پری
هم حبیب و رشون و شیدا یی است
چند زیبا و بسی رویا یی است
عطر کامبیز و امین خنده رو
عطر شیوا و حسین صلح جو
بوی بابک بوی عباس و بهار
چون پریسا چون الهه پایدار
شاهرخ ها عطر شاهی عطر ماه
چون بلک افغان و گلهای سیاه
چون نسیم روح ساز و نغمه ساز
بوی گلهای بهشتی ، بوی ناز
یک دراگون یک دپر یک قهرمان
یک گل آلاله ی دل مهربان
یک سعید رستم سهراب گون
یک فرشته ، ارغوانی آبگون
عطر شاپور و حمید و صانع است
مصطفی و هم پگاه و ذابح است
هم امیر خوشدل و یک عطردوست
این همه بوی عزیز ِعطر اوست
عطر لرد و بوی خوب مازیار
چون حکایت دوست ما را یارِ یار
آرمیس و ایلیا ، افشار و حور
شهریاران را نوید از راه دور
عطر مریم ، پرفیومکس و سعید
احمد و عیسی و موسی و وحید
بسکه نام گل ببردم این زمان
عطر گل پیچید در کان و مکان
یاد باد از این مدیر خوب ها
یک یکِ مجموعه ی خانه ی ما
آنکه بر این جمع عطر کوروس است
آن دبیر عشق ما ایکارس است
عطر سلطان بزرگ عطرها
می نگنجد وصف او در سطرها
خسته شد دستم ولیکن عشق هست
همچنان گلهای دیگر باز هست
آن گلی که نام او در شعر نیست
همچنان در قلب من خواهد بزیست
این فراموشی نشان پیری ست
هم نشان جنگ با درگیری ست
برخی اما سایه شان سنگین شده ست
بلکه شاید جمع ما غمگین شده ست
انتظار بوی آن گلها کشیم
تا به فصلش درکنار هم خوشیم
با ارادت

سلام سرکار خانم فیضی ی پرسلیقه
دی !
مگر این عطر را ندارید ؟؟
البته برای شما که به دنبال خشونت در عین لطافت و قدرت در عین نازک دلی میگردید مناسب است .
شما خود گل اید و اهل گلها .
و میدانم هر رایحه و هر عطری شما را راضی نمیکند . این عطر خاص چه دوست اش داشته باشید و چه نه ( که نمیشود ) لیاقت قلب شما را دارد . اصلا باید وی را در دسترس خود داشته باشید برای مجالسی که بعد از تست متوجه اش خواهید شد .
در برخی مجالس باید چشم ها را متوجه خود کرد و در برخی دیگر قلب ها را !
برخی عطرها فرای عطر اند ، اسباب اند ، ابزار اند
تقریبا مطمئن بودم که این عطر را دارید
به این فکر نکنید که آیا دوست اش خواهید داشت یا خیر ؟
به این فکر کنید که این رایحه با یک لباس مجلسی ی فاخر ( زرشکی ی تیره ، بادمجانی ، کبود ، کربنی ) بر تن شما با یک ست جواهر بسیار ظریف و کفش های لژ دار بلند در یک شب ستودنی در مجلسی مملو از ستارگان و سلیقه ای که از شما سراغ دارم و منشی که میشناسم ، چه کولاکی خواهد کرد !
پروانه ها گرد شما خواهند چرخید برای دمی استشمام ! برای لحظه ای تنفس متفاوت !
برخی از اقوام زیباترین فرشتگان را در خود پرورانده اند که قوم بزرگ شما یکی از ایشان است .
من همین الان شما را در آن مجلس میبینم که چگونه در کانون و مرکز توجهات قرار گرفته اید !
این رایحه لیاقت شما را دارد .
مورد مصرف اش همه جا نیست لیک وقتی می آید ، می آید !
مبارک باشد بر شما پیشاپیش

دوستان عزیزم سلام
چه به من بخندید و چه نه ، بدانید که من بیش از اینکه از عطور مردانه استفاده کنم از زنانه ها استفاده میکنم :) البته قبلا هم گفته ام .
عطرهای مردانه را فقط برای تست و تحقیق و یا یکسری را مثل عطرهای سورچینلی یا هامبرت در تنهایی و خلوت و سکوت لذت میبرم .
بیرون رفتن هم که معلوم است ، عطرهایی میزنم که مردم دوست دارند .
عمده ی عطربازی ی من در خانه است که دوش میگیرم و مینشینم و کیف عطرهای دم دستی ام را باز میکنم و شیرجه میروم درون اش :)
حال ازین رودخانه ی معطر چه ماهی ایی بگیرم و مشغول شوم بستگی به شانس دارد یا دیدن عکس یا ریویو اش در عطرافشان .
خلاصه که در خانه ی لذتها یا زنانه اند عطرهایم یا یونی . شب ها و سکوت ها را با برخی مردانه های نوآر یا سنگین همنشینی میکنم که خلسه آور اند .
عطرهای زنانه کیف اش بیشتر است برایم و جالب است بدانید خانم ام معکوس من است :)
عمده ی عطرهای مرا او برمیدارد و البته حق ندارم دست به عطرهای او بزنم . همان ضرب المثل معروف که میگوید مال خودم مال خودم مال تو نیز مال خودم :)
منتها دستریزهای زنانه ام الحمدلله در امان اند و چند شیشه هم که دارم قایم کرده ام و وقتی میگوید این بوی کدام است میگویم خودت داری :) گرچه هرچه جلوتر میرویم حرفه ای تر میشود و کار من سخت تر :)
این آقای میشل آلمیراک واقعا کار اش درست است ، مفهوم لذت از رایحه را خیلی خوب بلد است ، چندین شاهکار عطور را این عطار خبره به ما معرفی کرده است .
همین الان مشغول لذت ام از رایحه ی این عطر !
از معدود عطرهایی ست که از اول تا آخرش را دوست دارم . الحق عالیست . آخر اش که کولاک است عجب بوی سنگین و دودی ای دارد .
مناسب زنانی با پرستیژ بالاست ، زنانی مدیر .
آنهایی که میترسی در چشمهایشان نگاه کنی :)
همانها که با چشم حرف میزنند ، همانها که نمیدانی به چه دلیل اینقدر بهشان احترام میگذاری ! کاریزمای خاصی دارند آنها . مثل ماده شیرها که حتی شیرهای نر به آنها کرنش میکنند ، دیگران که بماند که همگی شکار آنهایند :)
ساخت چنین رایحه ای کار هر عطاری نیست خبره میخواهد و رایحه دان ! یعنی کسی که بداند زبان نت ها و روایح را .
همه چیزش در اعتدال است ، کم و زیاد ندارد و درکل سرودی دلنشین خوانده اند در این کُر !
وقتی بوی خورش سبزی میپیچد در خانه ی ما که عاشقش هستم میروم سراغ عطری که لذتبخش است برایم تا کلکسیون ام تکمیل شود و کیف ام کیفور :) جای شما سبز !
یکشنبه ها روز خوبی ست . روز حضرت مسیح است . یک مسیح هم که خودمان داریم خداراشکر .
ترفند خاصی را که این نابغه در چیدن نتها به کار برده کشف کرده اید ؟
لطافت را برده در تاپ و درای داونی کاملا سنگین و مردانه چیده است برای انتهای شکوهمند عطر اش و سپس پُلی هنرمندانه بین این دو چیده که چنان میطپد که آدم دوست دارد عطر را در آغوش بگیرد و ببوسد !
البته فکرهای بد نکنید :)
خلاصه که عاشق اش هستم . چه گل هایی ! چه نت هایی ! چه بوهایی ! چه لذتی .
آقا ژاپن کار اش درست است . سامورایی اند دیگر !
عطرهای زنانه را خیلی پیگیری نمیکنم به یک دلیل مهم : اینکه کمتر آنها را بشناسم تا اگر بوی جدیدی به مشامم خورد هیجان تحقیق اش از بین نرود !
الحق زنان لیاقت این عطرهای لطیف و لذتبخش را دارند و بهترین ِ روایح متعلق به آنهاست .
شاد باشند و شاد باشید انشاله

خواهش میکنم جناب کبیری عزیز
به اندازه ی فامیلی ی شما بزرگ نیست که نشان از بزرگی ی پدران شما دارد که سه جلد بر اساس هویت یا معروفیت تنظیم میشد .
ضمنا با خودتان کیف پانسمان نیز همراه داشته باشید :)) یکی از رسم های این خانه خوشامدگویی ی برخی دوستان به روش خود است که همه تجربه اش کرده اند :))

خیر سرکار خانم
نزدیک بیایید که بوی عطر شما استشمام شود :)
که بوییدن عطر بانوان زیباست بر ما
خصوص بانوان درخشان صفت این خانه
که شما از اعضای مهم آنید
و دیگر بار سلام بر شما
با لبخند و احترام

حیف باشد !
حیف که هرگز این عطر را تجربه نکرده ام !
تو گویی این عطر به سفارش من ساخته شده است ! ( بر اساس نت ها ) .
بکلی بی خبر بودم از این عطر حال آنکه از عشاق تنباکو ام و دقیقا تعدادی از دیگر نت هایی که دوست دارم درین عطر جمع اند ! حیف !
هم خوشحال شدم از آشنایی اش و هم ناراحت از تجربه نکردن اش :)
سپاس جناب اسعدی عزیز بایت این معرفی

سرکار خانم ملودی نازنین
نمیخواهم این مورد طولانی شود اما با خواندن این نظرتون راجع به پرسش از خودم گفتم این رو یادآوری کنم :
در تمام عمرم از داستان نیش و دیزاینر پیروی نکردم چون این تعابیر هیچ توجیه علمی و منطقی ندارند ( از نظر من ) و تنها عباراتی ست که خود ما عطردوستان ساخته ایم . برای من عطرها خوب و خوب تر اند . من وقتی از یک عطری مثل مثلا ژکساف لذت برده ام ( در شرایط و موقعیتی خاص ) چرا باید خجالت بکشم از عنوان کردن اش ؟ یا چرا باید نگران این باشم که دوستان ام مرا به حماقت متهم کنند ؟
حتی اگر این کنند باز هم برایم مهم نیست . دو چیز برایم مهم اند : لذت و محبت !
که هر دو را از عطرها و دوستهایم کسب میکنم !
هر عطر و هر دوستی که این دو را به من تقدیم کند برای من با ارزش است .
مثلا به من بگویند نیش باز و به شما بگویند دیزاینر باز :) اصلا اهمیتی دارد ؟؟ فقط از جهت لبخند اهمیت دارد :)
و آن دوست عزیزمان هم منظورش همین بود که خوب است نگران این چیزها نباشیم و مجبور نباشیم بخاطر خوش آمد برخی اشخاص نقش بازی کنیم . اینطور ، آن دوست شما نیز خوشبین خواهد شد :) البته که همه ی ما به دنبال کیفیت میگردیم و برای همین اینجا جمع شده ایم .
چرا باید جو طوری باشد که سرکار خانم ملودی نگران اتهام نیش بازی باشد و از معرفی ی آنها خودداری کند ؟؟
من عمدا با نام بردن از عطور ساده در کنار به اصطلاح نیش ها سعی بر این دارم که این طبقه بندی ها مانع کار همه ی ما نباشد و اگر میبینید کمتر از نیش ها ( خوب تر ها ، ممتازها ) سخن میگویم چون اجالتا زور اکثرمان به خریدشان نمیرسد اما این امر نافی ی معرفی ی ایشان نمیشود ! من خود بارها این کار کرده ام . انشاله خدا نجاتمان بدهد ازین اوضاع اقتصادی که هرچه هست تقصیر این است !
و بله ، کاملا با شما همسو ام . عطرها را فرای نیش و پیش معرفی کنیم . هر عطری که به ما در این شرایط یا هر شرایط لذت دهد آن عطر نیش ماست حتی اگر ژکساف باشد :)
برای من لذت و محبت مهم است و البته کیفیت . نام و نشان برایم کوچکترین اهمیتی ندارد !
اما ! پراید خودم برایم بارها و بارها از بنز همسایه عزیزتر است . عطری که خودم میسازم و شیشه اش را تزئین میکنم خدا میداند بارها عزیزتر است از کرید . حتی بدها اگر شما را دوست داشته باشند و لذت و محبت به شما هدیه دهند بهترین ِ شمایند .
مادربزرگ ام میگفت :
گرگ صحرا گر دهد شیر مرا ، میش من است !
آن غریبی که دهد مهر مرا ، خویش من است !

عطر دوستی ( که خیلی نیش است :)) تقدیم به شما و همه ی دوستان ام .

سرکار خانم ترنم
با ارادت و سلام
میدانم عجیب است لیک غیر ممکن نیست !
فیک سازان چنان حرفه ای شده اند که حتی فروشندگان متبحر و کاربلد را نیز گمراه میکنند !
چند سال پیش از یک فروشگاه بسیار معتبر که حتی به زبان آوردن کلمات فیک و تقلب جرم محسوب میشد ( ! ) یک شیشه عطر سیلور سنت بوگارت خریدم به سفارش یکی از دوستان .
پلوم اش را باز کردم ، تست کردم ، لیبل گمرک ، وزارت بهداشت ، بچکد ، استعلام از طریق پیامک ، استعلام بچکد ، قیاس رایحه با عطر خودم ، کیفیت شیشه و سر افشانه و جعبه ، بارکد ، همه چیز کاملا درست !
کمی تفاوت در قلب و درای داون حس کردم در قیاس با عطر قدیمی ی خودم که حدس زدم تغییرات مدل جدید و قدیم است ( ریفورموله و به طبع احتمال تغییر رایحه بهانه ی خوبی برای پاسخ به شک های ما فراهم کرده است ! )
گذاشتم تا دوستم بیاید و تحویل بگیرد .
دو روز بعد از خرید دوست دیگرم که وارد کننده ی عطور است و بسیار در مقوله ی فیک ها حرفه ای ست به دیدنم آمد . گفتم عطری خریده ام برای فلانی و نمیدانم چرا به او مشکوک ام ! هر چه دنبال دلیل گشتم نیافتم اما حس خوبی به آن ندارم . گفت بیاورش .
عطر هنوز در دستم بود و قبل از اینکه از دستم عطر را بگیرد گفت : فیک است !!
بهت زده شدم !
گفت فلانی از تو بعید است ! فراموشکار شده ای ؟؟ باز نفهمیدم چه میگوید !
گفت این عطر سلفون دارد ! و تازه یادم افتاد برخی عطرها و برندها نسخ اصلی شان بدون سلفون عرضه میشود ! مثل کرید ، دیویدوف ، بوگارت و ... ( البته شاید الان تغییر کرده باشد )
تا به دستش دادم گفت این از ترکیه آمده است !
اسم چند کشور اروپایی و آسیایی را آورد که امتیاز برخی برندها یا عطور را خریده اند و تحت لیسانس میزنند با تغییراتی در کیفیت و اسامی ی چند کشور اروپایی و آسیایی ی دیگر را آورد که پروسه ی فیک سازی را آغاز کرده اند .
اطلاعاتی گفت که دیدم ما کجاییم و چه فکر میکنیم و صنعت عطور امروزه کجا هست و چه میکند ! احساس ساده لوحی کردم :)
گفتم آقاجان اینها را به من نگو ! بگذار از عطری که میخرم خوشحال باشم و راضی :)
بگذار فکر کنم که عطرهایی را که میخرم همان پروسه ای را طی کرده اند که در ذهن من است از قبل :) گفت صنعت است دیگر ! گفتم بله ، هر زمان صنعت به خواستگاری ی هنر آمد گند زد به زندگی ی هنر بیچاره :) درست است که هنرِ بیچاره فقیر است لیک پاک زندگی میکند ، صنعت ثروتمند ، ثروت را به قیمت گزافِ از بین بردن اصالت به هنر میدهد !
ازدواج این دو همیشه به نفع صنعت و ضرر هنر تمام میشود . هنر بکر است و صنعت باکر :)
خلاصه الان چنان شده است که اگر بصورت اتفاقی عطر اصل به دست ما برسد میگوییم :
این فیک است :) از بس گمراهمان کرده اند :)
و بله . با شما کاملا موافق ام ! بارها خود نیز به این حقیقت اشاره کرده ام که : رایحه ای که هر کس از عطر خود دریافت میکند یک چیز است و بویی که مخاطبین دیگر از همان عطر تنِ شما میبویند چیزی دیگر است ! فرکانس نت ها در عطرها فرق دارند . ما چون نزدیک عطر خود هستیم همه را دریافت میکنیم حال آنکه اگر تنها یک نت که فرکانس اش ضعیف و کوتاه است ( از نظر مسیر ) به مخاطب نرسد رایحه ی عطر متفاوت میشود در نبود آن نت !
با لبخند :)

خب خداراشکر
به به !
ایکاروس عزیز ما که برگشت و حاضر است .
اکنون هم جناب حسن کبیری عزیز برگشت !
پس میتوان مدعی شد که قدمای بزرگ این خانه بازگشته اند و این بهترین ِ خبرهاست برای این خانه :)