نظرات | کامبیز سخی
ترتیب نمایش
Angels' Share
لینک به نظر 26 شهریور 1401 تشکر پاسخ به ف.الف
سپاسگزارم سرکار خانم ف . الف
درود بر شما باد
غمگین ام امروز و ملول !
هر چند میدانم که چون آن گذشت این نیز بگذرد

....
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تاثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی ی کمان شما نیز بگذرد
آبی ست ایستاده درین خانه مال و جاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع
این گرگی ی شبان شما نیز بگذرد
پیل ِفنا که شاه بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
....
مرحمی بر جراحت امروز شما و دیگر فرشته خویان این منزلگاه
تقدیم شد به دوستان غمین ام
30 تشکر شده توسط : عباس بهرامی امامی
Furyo
لینک به نظر 25 شهریور 1401 تشکر پاسخ به سپهر
سپهر عزیز سلام
عجب !
گرفتم پیام را ! ایضا متوجه علت دو پاسخ شدم !
سپاس بسیار ازین هوشیاری !
جویدن کلام و دیدن آخر در اول ، هر کس را نشاید :) گرفتم کنه مطلب را .
زنده باد .
درود بر تو
12 تشکر شده توسط : عباس بهرامی 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟 𝑆
دوستان عزیزم سلام
سرکار خانم آلالیتا ی نازنین عرض ارادت های بسیار .
توصیف زیبای سرکار خانم آلالیتا در خصوص این عطر و آمواژ من را به یاد مطلبی جالب انداخت !
یادتان هست قبلا گفته بودم دوستی دارم در کرمانشاه که از عطربازان حرفه ای و کهنه کار ایران است و از طرفداران و دنبال کنندگان آمواژ است ؟ آنچنان که مدتی یک بار مسافرت میکند به برند و هر ساله بسته ای از امواژ حاوی ی سمپل های جدید و کاتالوگ برایش میفرستند !
در آخرین سفر اش چند میل اسانس خالص خود ِ شرکت امواژ ( اینترلود ) را برایم به سوغات آورد .
مدتی پیش تلفنی با هم صحبت میکردیم و مطلب جالبی گفت !
گفت شرکت آمواژ یک جورهایی بر سر دو راهی ای گیر کرده است ! گفت اختلاف نظر بسیار در شرکت ، بین مدیران شایع شده ست !
میگفت سیاست چانگ و برند قبلا بر اساس قدرت و کیفیت بالا در پرفورمنس استوار بود ، تا جاییکه مشتریان همیشگی هرگز عطرهای جدید آمواژ را تست نمیکردند و فقط بلاندبای میکردند و از پیش سفارش میدادند . اعتماد بر کیفیت و قدرت و سلیقه کافی بود و حتی مشتریان مقطعی ، صرفا به رایحه ی جدید توجه میکردند و نام برند برابر بود با قدرت و پرفورمنس بالا ، پس سوالی درین باره نمیپرسیدند .
میگفت امواژ ریزش شدیدی را تجربه کرده است ، میگفت همین الان اگر عطرهای جدید آمواژ عینا در شیشه ی دیگری و تحت عنوان برند دیگری عرضه شود نه تنها پرسشی پرسیده نمیشود بلکه بسیار مورد توجه قرار میگیرند .
اما آن سیاست قدیمی در خصوص معروف کردن برند اکنون باعث ریزش شده است ! آنچنانکه مشتریان گله مند اند که آمواژ دارد ضعیف میشود ! ما از آمواژ توقع آمواژ داریم !
اکنون برخی مدیران احتمال سقوط داده اند این در حالیست که کماکان عطور آمواژ از صدرنشینان کیفیت در لیست است !
میگفت بلند پروازی و سیاست قدیمی ی شرکت در هیاهوی قدرت پرفورمنس که بسیار هم موفقیت آمیز بود اکنون گریبان برند را گرفته است و مشتریان بهانه جو شده اند و تبلیغات منفی ای در خصوص فقدان چانگ و فقدان پرفورمنس ( که هنوز عالی ست به نسبت دیگر برند ) در جریان است .
میگفت شرکت این اتفاق را پیش بینی میکرد و از طریق بازتولید عطرهای قدیمی با همان کیفیت در شیشه ی جدید سعی کرد از بروز این جو جلوگیری کند اما برخی مدیران این سیاست را ناموفق عنوان کرده اند !
میگفت شرکت گیر کرده است !
اگر به قبل بازگردد باید بار دیگر این طوفان را در سالهای آتی تجربه کند و توان جبران قیمتی ی تهیه ی مواد را ندارد و نیز نمیتواند افزایش بها دهد .
از طرفی اگر همین منوال را ادامه دهد باید شاهد افول ترازنامه و شیب موفقیت محور مختصات رو به پایین باشد !
میگفت روسای هیئت مدیره گفته اند :
ما مشتری های متعصب قدیم خود را میخواهیم
میگفت اکنون جلوی دوربین لبخند در جریان است و پشت دوربین دلهره !
میگفت برخی در شرکت به اینترلود ( که سرفصل همه ی دیگر بود ) میگویند اینترلود لعین :)
میگفت بلک آیریس هم نتوانست سایه ی اینترلود را از سر ما کوتاه کند :)
در حالیکه امید داشتند اینترلود را به حاشیه براند تا وارد فصل جدید آمواژ شویم با سیاست های جدید . میگفت میگویند اینترلود و برادران اش ما را شکست دادند :)
میگفت فعلا گفته اند تا ببینیم چه میشود و روی تبلیغات محصولات جدید حساب باز کرده اند .
من به او گفتم آمواژ شاید از اسب افتاده باشد اما همان سیاست که امروزه ازو دلگیر اند باعث اصالت آمواژ شده ست و بی شک به او باز خواهد گشت .
خلاصه که داستانها در پشت پرده ها در جریان است که ما بی خبریم :)
گفتم شاید برایتان جالب باشد شنیدن اش :)
انشاله همگی ی ما و عطرهایمان اصیل باشند حال در هر گروه و دسته ای که هستند !
معطر به اصالت انشاله
35 تشکر شده توسط : علی عباس بهرامی
سپهر عزیز سلام
ارادت های بسیار دوست عزیز ما
چه کردی آقا در خصوص این عطر خشن و لطیف ؟ این گوهر یکدانه !
تهیه اش کردی ؟
به تکرار هنرمندانه ی این عطر پیر و این عطار پیر گزیده کار اش دقت کرده ای ؟
به تکرار کم نظیر این نتها در دو پله :
مشک ، پچولی ، تنباکو ، بیدستران ، کهربا و وتیور !!
عجب غلظتی ! عجب چیدمانی !
دل ام میخواست یک شیشه اش را داشتم :)
لیک اجالتا مشغول عطرهایی دیگر ام .
کاش تمام نشود و یک شیشه اش سهم من باشد و باقی بماند :)
از عطرهائیست که خودم هم نمیتوانم بسازم !
هر چند سخت پوش است و همه پسند نیست خداراشکر :)
اگر تحقیق یا تهیه اش کرده ای ما را چون همیشه به نظرات و توصیفات زیبایت میهمان کن .
سپاس بسیار
18 تشکر شده توسط : عباس بهرامی فرهاد امجد
Journey for Men
لینک به نظر 24 شهریور 1401 تشکر پاسخ به ابراهیم کاوه زاده
عرض احترام و سپاس جناب کاوه زاده
بله . تصمیم بر خرید جورنی تصمیمی فکورانه و بر حسب تجربه است .
لیک از آن هم مهمتر ، تست هر دو است .
حتی دیگر عطرهای این شاخه .
اینطور دو اتفاق مهم می افتد :
اول اینکه عطر همسلیقه ی خود را می یابید فارق ازینکه کدام مشهورتر و مقبول تر است نزد دیگر عطردوستان .
و دوم اینکه حافظه ی بویایی ی شما در این شاخه پربارتر میشود و این مهمتر است !
کسی چه میداند ؟
شاید همان عطر مطرودی که هیچ کس سراغ اش را نگرفته و در زیر خاک بی اعتنایی خفته است عطر شما باشد و بناست با نوازش دستان شما بیدار شود !
سالها پیش و مکررا معروض شده :
برای هر کس درین دنیا عطری ست که انتظار شما را میکشد و شبهایی را تا صبح ، عطار بی نام و نشان اش به دستوری که خود هم نمیدانسته زمان صرف ساخت آن کرده ست !
برخی ابتدا رایحه اش را میبویند و دیوانه وار و بی طاقت در پی اش میگردند
و برخی در طالع شان رویارویی ی مستقیم مذکور است !
باید جست تا یافت که اینگونه مزه و منزلت اش مضاعف است :)
موفق باشید انشاله در یافتن اش
19 تشکر شده توسط : عباس بهرامی عرفان يعقوب زاده
دوستان عزیزم سلام
ریویو دوست عزیزم جناب شوشتری باعث شد دوباره برم سراغ باقیمانده ی دستریز !
عادت دارم حین مطالعه ی عطری ، مشغول بوییدنش نیز باشم . اینطور ریویو در ذهن ام ترجمه میشود .
مدتی پیش چند میل دستریز از دوستی گرفتم و آمدم منزل . خانمم هدفون به گوش داشت و مشغول اینستا بود .
به محض تست برق رفت ! تاریکی ی مطلق !
چه تصادف دلنشینی ! خانمم چند بار گفته بود پاشو و مهتابی باطری دار را روشن کن و من نشنیده بودم ! بعد گفت فهمیدم توی این دنیا نیستی ، عجیب شده بودی ! ترسیدم چون عین مجسمه شدی در فکری عمیق و یکهو پریدی و دوباره خشک ات زد :)
راست میگوید ! من از عشاق مستندهای راز بقا هستم . رفتم در جلد موشی که شکار مار شد ، مدتها چشم در چشم مار داشتم در ذهن و سپس !
دیدم که چطور مسموم شدم ، بلعیده شدم و چطور از تونل شکم مار به سیاهچاله مرکز کهکشان و سپس همان تونل معروف و نورانی ی فضا زمان داستانهای متافیزیک کشیده شدم :)
قبل گرفتن دستریز تحقیقی در مورد اش کرده بودم . جالب است ، مدتی بعد ذیل عکس ارژنگ عزیز از همین عطر ، ایرج نازنین عینا به زیبایی نوشته بود . فقط مرحله ی دوم عطر که همان کشف و شهود ماورایی در جوهره ی سیاه فضا زمان است را من اضافه کنم .
غلاف مهلک از کالکشن مار !
عکس سر افعی را روی بطری میبینید ؟
و چشمانی که این نوع خاص از افعی بوسیله ی هیپنوتیزم شکار اش را قفل میکند !
روایح اینسنسی ی عطر همراه شهد توت سیاه و لابدانیوم این حس را تداعی میکنند !
چه میگذرد در لحظات چشم در چشم شکار و شکارچی ؟ مار با چشم چه میگوید به او که او تقبل میکند رفتن به این مسیر پر از شک و پرسش را ؟
مرحله ی دوم . تقبل ِخروج و سپس انفجار مسمومیت نشئگی ! با صمغ مر و اپوپوناکس و شیرینی ی تجربه ی زیبایی ی آرامش با هل در آن !
از مرحله ی نشئگی که چون تب داغ است به سمت خروج میرویم که دیدن ِ برافتادن ِ پرده عرقی سرد به تن مینشاند !
مرحله ی بعد مرحله ی ورود است به تونلی گرم ، خیس و تاریک از جنس فرو سرخ ( بلع ) با رایحه ی خاکسترگون سدر و صمغ قان .
و سپس بُعد تغییر میکند !
از این تونل که جسمانی ست به سمت تونل روحانی میرویم . ورود به سیاهچاله ی مرکز کهکشان با کششی عمیق و قوی با تلاءلوی رنگارنگ نورها در تونلی تاریک° جوهرین و تجربه ی سرمای روح با وتیور ، کندر و نعناع هندی که نورهای رنگارنگی از جنس هل آن را روشن کرده اند و عمقی از جنس عنبر دارد !
دوستانی که چشم سوم دارند و حس ششم ، آنها که روز هشتم را دیده اند و زبان سرزمین ادیب لند را آموخته اند تجربه ی کشف و شهود و مسافرت با این عطر را از دست ندهند !
از عطرهائیست که یک بار تجربه اش هرگز کافی نیست مثل فیلمهایی که باید حداقل سه بار دید تا به تمامی ی زوایا مسلط شد !
موفق باشید انشاله
31 تشکر شده توسط : سعید کرمانی عباس بهرامی
Black Afgano
لینک به نظر 23 شهریور 1401 تشکر پاسخ به علی حمیدی
عیب ندارد جناب حمیدی :)
سلام .
نظر جناب مصطفی توکلی در خصوص عطر بلک افغان اینگونه بوده است !
ایشان یا دیگر همه ی دوستان جوانمان آزاد اند که هر آنچه را که در حدود تایید مدیریت محترم سایت هست را بیان کنند .
دوستان با تجربه تر میخوانند و ناراحت نمیشوند بلکه لبخند میزنند و به یاد گذشته ی خود می افتند !
دوستان کم تجربه تر هم که میدانند نمیتوان بر اینهمه نظرات ضد و نقیض تکیه و اکتفا کرد و علاج شناسایی ی هر عطر تنها تست است !
حتی اگر خود عطار شخصا بیاید و ریویو دهد هم فایده ای ندارد . حتی پر تجربه ترین ها هم با خواندن ریویوهای تخصصی ، فقط حدودی از رایحه دستشان می آید و تنها پس از تست است که آن ریویو در ذهن شان ترجمه میشود .
نمرات هم که قبلا در خصوصشان صحبت شده ، چون تماما سلیقه در تعیین شان نقش دارد پس قابل اتکا نیستند مگر اینکه تعداد رای دهندگان از صد نفر عبور کرده باشد . آنهم حدود !
خریداری هم که بخواهد بر نمرات و نظرات اکتفا کند و پر تاثیر ترین کار را که همانا تجربه ی تست شخصی و تطابق اش با سلیقه است را کم اهمیت بشمارد ، پس بگذار یک بار اشتباه اش را تجربه کند تا روش صحیح خرید عطر را هرگز فراموش نکند !
میبینید ؟ جای نگرانی نیست :)
خود بخود نظرات صحیح و تجربه گرا حائز اهمیت میشوند هر چند حتی یک جمله ی : تست کردم خوب بود یا نبود نیز قابل تفکر و تامل است !
بنظر شما منی که از عشاق بلک افغان هستم نظرات منفی ی دیگر دوستان در علاقه ام تاثیر دارند ؟ البته که نه :)
ضمنا ایشان قیاس با آن غذای خاص ازین حیث کردند که خواستند عنوان کنند که بلک افغان نیز در علاقه حد وسط ندارد ، یا عاشقش میشوید و یا متنفر که اتفاقا این نظر صحیح است و مورد تایید بسیاری ست ، لیک میشد زیباتر عنوان شود !
جناب توکلی سلام :)
من شخصا کاری با علت نامگذاری یا نحوه ی ارسال پیام عطار بدین روش ندارم هر چند مفهوم درستی دارد ، چیزی که با خواندن این اسم در ذهن ام شکل میگیرد ناله های تاریک است ، حزن های سیاه ، تاریکی هایی محزون !
همچون زوزه های گرگی گرسنه در تاریکی ی شب که شکوِه از تقدیر سیرایی از طریق وحوش ( درندگی ) میکند که این نفرین را منتخب نکرده است بلکه به جبر تقدیر !
یا ناله های گوزنی پیر و گرفتار در محاصره ی کفتاران در شبی که ماه نیست که جراحتی خونین را تا سرحد استخوان بر سیرایی ی کفتاران انتخاب نکرده است !
یا ناله های آهویی که با چشم خویش صحنه ی دریده شدن فرزند میبند و جز ناله ای سیاه هیچ کار نمیتواند کردن !
یا هق هق آرام مادری که از ضعف ، شیر بر سینه و نان در دست ندارد که به فرزند دهد و ازدواج و زایش را خود انتخاب
نکرده است بلکه به اجبار زنییت و سنت !
41 تشکر شده توسط : الهه انگاشته عباس بهرامی
Xeryus Rouge
لینک به نظر 22 شهریور 1401 تشکر پاسخ به آریو
بله .
با شما موافق ام . سلام .
در روزهای خنک با کت و شلوار خاکستری ی روشن یا نخودی یا آبی ی آسمانی یا شیری یا استخوانی ، پیراهن قرمزی از رنگ گوجه ای یا آتشین بپوشید ، همراه کفش و جوراب همرنگ کت و شلوار ، چند پاف با فاصله ی نه خیلی زیاد و نه کم بر پوشاک و موی سر بیفشانید !
اگر از عینک های آتشین رنگ ریبن نیز داشته باشید که نور الی نور میشود !
اگر شب بود ، عینک شب صورتی ی باز .
کت و شلوار چه دوخت کلاسیک باشد چه اسپرت تفاوتی ندارد .
و سپس !
از هر ده نفر حاضر ، هر ده شما را نظاره خواهند کرد به دقت و شوق !
و به تضمین من هر کس با شما همکلام شود بوی عطر شما را تحسین کرده و خواهد پرسید !
دختری که به شما توجه دارد ؟
تصمیم اش قطعی خواهد بود :)
به شرط رعایت اصولی مکمل که البته همه ی معطرین از اهالی ی آن اند !
با لبخند :)
39 تشکر شده توسط : احمد س علی
Journey for Men
لینک به نظر 22 شهریور 1401 تشکر پاسخ به ابراهیم کاوه زاده
دوست عزیز جناب کاوه زاده
سلام
چون کمی عجله دارم اکنون پاسخی مختصر عرض میکنم . اگر کافی نبود بفرمایید تا مشروح تقدیم کنم . باید بروم برای عملیات برون مرزی ی تعویض روغن ماشین ! نگران تقلبی ها در عطرهائید ؟ پس بیایید و تقلبی های روغن ها را شماره کنید ! باید با یک قرآن و یک منقل اسپند وارد مغازه شویم و اول مراسم مقاسمه را انجام دهیم و سپس اسپند دود کنیم بر یافتن روغن اصیل ! آنهم در تنها کشور بزرگترین معادن روغن :) سردرب جهنم نوشته اند : ورود غیر ایرانی ممنوع . روغن اصیل داغ موجود است :)

و اما :
میدانیم که عطرها دسته جات مختلف دارند . همه ی عطرهای تقسیم شده در یک گروه مشابه اند . و متفاوت !
این دو عطر نیز در یک دسته اند .
تنباکویی های دودی . چوبی ادویه ای یا شرقی چوبی ادویه ای یا هر تفسیر دیگری . خلاصه هر دو چوبی های دودی اند . سر فصلشان نیز اینترلود است . نه به دلیل قدمت که به دلیل شهرت .
هر دو بر پایه ی چوب و دود اند که رایحه ای از جنس غلیظ و دودی دارند که تنباکو هم باید حتما باشد !
وولیت د اور الحق عطر زیبائیست لیک جورنی کاملتر است .
شما میخواهید با هزینه ی کمتر رایحه ی این دسته را تجربه کنید ؟
خوب است .
لیک پیشنهاد بهتر به نظر من خرید نسخه ی پنجاه میل جورنی ست .
در این لیست بلند بالا جورنی از صدرنشینان است . کامل تر است . پخته تر است . با تجربه تر است . کم تشابه تر است . کاری به شهرت برند اش ندارم در قیاس با چوگان ، شهرت برای من نه تنها مهم نبوده است بلکه به عکس میل بیشتر به معکوس اش دارم !
بر حسب تجربه :
ممکن است پس از خرید نسخه ی ۵۰ میل جورنی ، دیگر میلی به خرید چوگان نداشته باشید لیک بدون شک با خرید چوگان و تست متعاقب جورنی ، نخواهید توانست جورنی را فراموش کنید و از خریدش صرفنظر کنید !
مگر اینکه هر دو را بخرید که میشود نور الی نور :)
خلاصه : هر دو مشترک اند ، هر دو متفاوت اند !
لیک رگه هایی از چوگان را میتوانید در جورنی بیابید اما جورنی را در چوگان خیر !
انشاله این پاسخ مکفی باشد در غیر اینصورت بفرمایید تا مشروح معروض شود .
موفق باشید انشاله
21 تشکر شده توسط : عباس بهرامی عرفان يعقوب زاده
دوستان عزیزم سلام
چمدانی دارم که هر گاه مینشینم باید کنارم باشد حدود بیست سی تا عطر درون اش هست که هر کدام یادآور قسمتی از زندگی ی من است . دو برادر ازین برند دارم در آن که هر دو شصت میلی اند و تولید اولین سال اند . کول واتر و زینو .
چمدان که می آید خانم ام میگوید دوباره عزم سفر داری مسافر ؟؟
میداند که در ذهن سفر میکنم به خاطرات !
شیر های پیر خفته در چمدان کوچک من !
چه گرد و خاک و هیاهویی کرد در سالهای ورود اش !
یک شیشه ی ۱۲۵ میل اش را یک شبه تمام کردم ! خاطره اش را در انتها برای دوستان خاطره باز ام تعریف خواهم کرد .
ابتدا خود عطر :
کول واتر فتح بابی بود در عطور . سرفصلی را باز کرد . پیشرو شد . معروفیتی سریع را حاصل کرد .
پیر بوردن را که میشناسید ، نو آور است ، متخصص است در خلق تازه ها خصوص تخصص در خنک ها دارد . الحق توانمند است .
با شروع اسپری متوجه فوران اسطوخدوس و روایح سبزینه دار و نعناع خواهید شد که لابلایش رزماری ی زیبا در این هیاهوی ترانه میرقصد . گشنیز چه بوی زیبایی دارد ! منحصر بفرد است این گشنیز . برندهای نامدار عاشق آن اند . ترکیبات کالون ! بوی کارتن را میشناسید ؟ من عاشقش هستم . کمی آب با دستتان بر کارتن بپاشید و بوی متصاعده را حس کنید . زیبا و عمیق و تاریک و مردانه است . مغرور است .
بهار نارنج و شمعدانی که هر دو دور از سن رقص ایستاده اند و دست میزنند ! اما صندل سفید روی و یاس مجلس را در دست دارند و همگی مشغول تماشای رقص غریب ایشان اند . عجب یاس زیبایی ! خوش تراش خوش خنده خوش رقص !
علت قدرت رایحه ی صابونی ی این عطر استفاده ی همزمان ، نزدیک ، پرمیزان و غلیظ لاوندر و صندل سفید است که در قلب عطر میطپند و در وسط سن دست در دست هم دارند .
چند سال پیش فیلمی سیاه و سفید و صامت ( ! ) ساختند که چندین اسکار برد . نام اش طبق معمول ِهمیشه یادم نیست . مرا یاد رقص دو نفره ی آنها می اندازد :)
بزرگان مجلس نیز که مشک و کهربا و خزه بلوط و تنباکو هستند که هر که حاضر است در مجلس تعظیمی از احترام به ایشان دارد !
آن سالها همه متعجب بودند از زیبایی ی این عطر . به همراهی ی زینو مفتخر به شهرت جهانگیر دیویدوف بودند .
نسخ قدیمی متفاوت بودند ! هر چند جدیدها هم حرفها دارند برای گفتن و اتفاقی نخواهد بود شهرت نیم قرنی ی هر عطری !

پی نوشت
و اما خاطره اش برای من :)
لطفا فقط دوستان خاطره باز بخوانند !
سال دوم خدمت وظیفه را کرمانشاه بودم . سال ۷۵ بود . با پدرم سالها بود که لابراتواری در زیرزمین ساخته بودیم و برای خودمان شربت میساختیم .
قبل اش بگویم که در کرمانشاه مجالس عروسی بسیار مهم اند . ما مجلس زن و مرد جدا نداریم . مردها حجاب پلک چشم دارند و اگر خدای ناکرده جوانی نصایح بزرگترها را درین خصوص ناشنیده بگیرد محترمانه او را به بیرون مجلس هدایت میکنند و چشمهایش را میبندند و باز میگردانند :)
اما همیشه دو منزل لازم است . یک نفر روان شناس از خانواده ی داماد در درب منزل اصلی در نقش خوشامدگو می ایستد و با اشاره ی چشم به مردانی که باید ، میفهماند که خانم و بچه ها را بگذار و برگرد !
خانم ها هم که معمولا اینگونه اوقات سرشان به صحبت و شادی گرم است . سپس مرد را به منزل دیگری راهنمایی میکند که آنجا یک پیر با تجربه مسئول شیرین کردن لحظات است با تقسیم شربت به قسمی که خیلی هم لحظات شیرین نشود :)
از سویی در اطاق دیگر هم تلخ کامی ها در جریان است تا مردان فراموش نکنند این دنیا تلخی هم دارد :) اما چون تلخی ها معمولا معطریت بیشتری دارند و همه از آن نگران اند حضور عطری کارآمد واجب میشود :)
دور از جان همه ی شما در مراسم عزا نیز همین است با این تفاوت که آنجا دیگر از شیرینی ها خبری نیست و هرچه هست تجربه ی تلخ کامی هاست !
بگذریم .
یکی از نزدیکترین ِ دوستان آمد و گفت فلانی فلان روز مجلس عروسی ی من است ! یک خواهش بزرگ دارم ، تو را بخدا نه نگو میخواهم مجلس من به کل متفاوت باشد و سالها خاطره اش باقی بماند . با خبرم که اجازه نداده ای جرعه ای از شربت دست سازت از درب منزل خارج شود حتی شنیده ام دوستان به جهت معاوضه ی پایاپای بهترین شربت خارجی آورده اند لیک قبول نکرده ای اما من فرق دارم ! بیست لیتر میخواهم ! گفتم بیست لیتر ؟؟
میدانی پدرم چه خواهد گفت ؟ خواهد گفت : خب ! مبارک باد بر ما این شغل شریف !! و بلافاصله لابراتوار برچیده خواهد شد !
گفت به دستبوسی خواهم آمد و خود تمنا خواهم کرد . موافقت حاصل شد ! البته همه ی مواد لازم را خودش تهیه کرد .
روز تحویل ظهر که آمدم منزل دیدم پیکان جوانان سفید خوشگلی دم درب منزل پارک شده و یادداشتی در اطاق ام گذاشته بود که محموله را ببر به این آدرس و سپس خودت با ماشین بیا چون من بشدت درگیر امورات ام ، خودشان بعدا خواهند آورد . از خانواده هم دعوت کرده بود که نیامدند .
غروب شد . با کت و شلوار و کراوات و زلم و زیمبو سوار شدم و رفتم به آدرس . آن سالها این عملیات حکم مرگ و زندگی داشت :)
رسیدم درب آدرس . جلوی خانه زمین بسیار بزرگ خاکی ای بود و از هر طرف به کوچه ای منتهی میشد . از خاک بیزارم هرچند عاشق رایحه اش هستم . پیاده شدم . زنگ زدم و بلافاصله برگشتم و درب سمت شاگرد را باز کردم و بیست لیتری را در دست گرفتم و درب را بستم .
که نا گهان !!! شانس را ببینید و تقدیر و سرنوشت را !!!
همه جا تاریک بود . ناگهان دیدم از ابتدای هر کوچه و هر طرف چراغهای ماشینی روشن شد و یک نفر با بلندگو گفت : ایست ! تکان نخور !
بیست لیتری را بگذار زمین و روی شکم دراز بکش !
یک لحظه گفتم با کت و شلوار سفید دراز بکشم بر خاک ؟؟ من که نابود شدم ، پس هر چه بادا باد ! دیگر نشنیدم او چه میگوید ، هی داشت داد میزد . ماشین ها از هر طرف به سمتم حرکت کردند . وقت نبود درب را باز کنم . ظرف را پرت کردم در جلوی پای صندلی شاگرد و از پنجره که از قبل باز گذاشته بودم که اگر لازم شد ظرف را پرت کنم بیرون ، با سر وارد ماشین شدم . با این قد دو متری چطور رفتم پشت فرمان ، نمیدانم !
الحق ماشین سرحال ترین بود . سه چهار دور ، دور خودم با بگسوات چرخ عقب در خاکی چرخیدم که چنان خاکی بلند شد که هیچ چیز نمیدیدم . فقط رفتم به سمتی که چراغ ماشینی نبود . خدا یک کوچه را برایم خالی گذاشته بود یا ماشین آن کوچه جابجا شده بود . سرعت ؟
صد کیلومتر در کوچه و پس کوچه ها .
هیچ چیز به یادم نیست جز اینکه رسیدم به خیابان و آرام کردم سرعت را و فرار کردم . یک جا توقف کردم و تلفن زدم به دوستم که وقت توضیح نیست درب پارکینگ را باز بگذار ، رسیدم ! شما نگو آن خانه تحت نظر بوده و مرا با کس دیگری اشتباه گرفته بودند . محل ساخت و توزیع بوده . گفتم خدا خیرت دهد ، باید مرا بفرستی آنجا ؟ دلیل اش چه بود ؟ گفت بنا بود او بیاورد که تو به زحمت نیفتی ! گفتم الحق که چنین شد ! و اما در خانه ی شیرینی ها و تلخی های روزگار هر کس این عطر را بویید بر تن من گفت تو را بخدا ازین برایم بزن تا بوی تلخی ی روزگار بر من مستولی نشود ! یک شیشه ی ۱۲۵ میلی اش ظرف سه ساعت تمام شد :) عطر دیگری نیز در کیف داشتم .
تمام مجلس آن شب بوی عطر من پیچیده بود و میشنیدم که همگی از زن و مرد عاشق اش شده بودند . عجب شب زیبایی شد اما :)
یاد باد شادیها و لذائذ بندگان خدا که بابت اش خدا نیز لبخند میزند :)
شاد و ملذوذ باشید هماره انشاله
62 تشکر شده توسط : سعید علی اکبر Aref

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan