سلام
شیشه به این زشتی تا بحال ندیده بودم !
جعبه اش که عین تایده :)
خودشم بدترین طراحی ای را که سراغ دارم ، داره .
و عجیبه ، روشاس معمولا شیشه های قشنگ طراحی میکنه احتمالا اینو دختر کوچیک مدیر شرکت طراحی کرده !
با این فونت زشت و بزررررررگ !
شیشه عطر برای من اینقدر مهمه که اگر بهترین عطر توش باشه یا نمیزنم یا دستریز میکنم توی شیشه ی زیباتری !
رنگش رو هم که چه عرض کنم .
منکه یک حُسن ندیدم توی این عطر ، البته از رایحه اش خبری ندارم .

سلام دوست عزیزم و متشکرم
عرض میشه من همه ی عطرها رو دوست دارم
معتقد ام هر عطری در جای خودش زیباست .
موفق باشید انشاله و سپاس مجدد

دوستان عزیزم سلام
چند روز پیش این عطر رو در صفحه ی عطرافشان دیدم و خاطراتش برام زنده شد !
در روزگار خودش بهترین بود و چقدر این عطر برای من پرخیر بود !
شنیدنش برای دوستان خاطره باز خالی از لطف نیست ، چند دقیقه ای سرگرمتان خواهد کرد هرچند خودم این روزها اصلا دل و دماغ ندارم !
دوران دبیرستان کرمانشاه بودم ، اما سال آخر اومدم اصفهلن برای دیپلم و رفتم در بهترین دبیرستان اصفهان که دقیقا روبروی دانشگاه اصفهان بود و بیشترین آمار ورودی ی دانشگاه رو داشت ثبت نام کردم .
منزل مادربزرگ ( مادری ) ام منتهی الیه شمال اصفهان بود و من همراه داییم که دانشجوی همان دانشگاه بود باید روزانه سه اتوبوس سوار و پیاده میشدیم تا برسیم به مقصد و همین کار رو هم در برگشت میکردیم .
دوستی داشتم که در مرداویج ( نزدیک دانشگاه ) سکونت داشت و پدر و مادرش تاجر پوست بودند و همیشه اروپا بودند . اونهم مثل من عطرباز بود . او این عطر را بهم هدیه داد . یک روز دایی ام گفت یکی از دوستان نیامده و یک ژتون اضافه ی غذا داریم ، بیا و ناهار را با ما بخور . یک گروه ده دوازده نفره بودند که با هم دوست بودند . آنروز اتفاقا همین عطر را زده بودم که خیلی مورد توجه اونها واقع شده بود . رفتیم سلف دانشگاه برای صرف نهار . مقسم غذا که خودش رئیس آشپزخانه بود یک هیولایی بود دقیقا مثل باد اسپنسر ( پاگنده ) !
خودش غذا تقسیم میکرد تا کسی نفس نکشه و غذای اضافه نخواد ! قلبی طلایی داشت مثل معاون کلانتر ! دانشجوها هم که همه دزد خیارشور ! ( یاد کارتن معاون کلانتر بخیر )
مرد نازنینی بود اما خیلی جدی ! ترک بود .
من هم قد بلند بودم و ورزشکار . توی راه دوستهای داییم داشتن راجبش حرف میزدن و غیبت تُرش روئی اش رو میکردن . نوبت که به من رسید مکثی کرد لبخندی زد و یک کفگیر بیشتر برای من ریخت !! یادم هست لوبیا پلوی خوشمزه ای بود ، با مخلفات . غذای دانشگاه همیشه خوشمزه بود .
سر میز که نشستیم همه گفتن چطور شد ؟؟ این بی سابقه است !! به احدی یک قاشق اضافه نمیده !
داییم گفت گفته بودم که کامبیز مهره ی مار داره !
نهار خوردیم جای شما سبز و اونها رفتن سر کلاس ، من هم سرم رو گذاشتم روی میز و خوابیدم .
هیچکس توی سلف نبود ، صدای نشستن کسی رو شنیدم ، بیدار شدم دیدم نشسته روبروم !
پرسید دانشجوی جدیدی ؟ گفتم نه دبیرستان روبروئم .
خونتون کجاست ، اهل کجایی ، اینجا چکار داری ؟ چه راه دوری میای هر روز !
گفت بوی عطرت دیوونم کرد ! ترو تمیز و شیک پوشی !
گفتم خیلی ممنون ، شما عطر دوست داری ؟
گفت خییییلی ! چند تایی دارم ولی عطر تو چیز دیگه اس .
دست کردم توی کیفم و گفتم تقدیم به شما .
گفت نه ! اصلا !
و کلی راجع به عطر صحبت کردیم . زیاد !
فردا صبح اش یه شیشه دستریز براش بردم سر راه رفتم و دادم بهش . گفت ظهر حتما بیا هم کارت دارم .
و داستان شروع شد :)
کار به جایی رسید که من میرفتم در قسمت لژ که اساتید و کله گنده ها نهار میخوردن ( البته اونها بعد از رفتن دانشجوها میومدن ) ، اونطرف سلف که البته داییم و دوستاش میدیدن ! نهار ؟؟ نه هر نهاری !
فقط کباب و مرغ ! غذای من فرق داشت :)
داییم به دوستاش میگفت : بفرما ! من که گفتم !
همیشه ده بیست تا ژتون توی جیبم بود که هم به داییم و دوستاش میدادم هم به دوستان خودم !
میومدن میگفتن امروز خیلی گرسنه ایم یا غذای خوبیه امروز یا مهمان داریم !
توی آشپزخونه هم یک تخت بود که بعد از نهار چرتی میزدم .
میگفت من بلد نیستم مثل تو ، پول میدم تو برام بخر .
نوار کاست هم براش میاوردم که ممنوع بود اونموقع و اون خیلی دوست داشت .
روزگار جالبی بود اون موقع ها !
از یک طرف انگار که همین دیروز بود و از یک طرف انگار یک قرن ازش گذشته !
نمیدونم سرنوشت اون شیشه ام چه شد ! عطر زیاد گم کرده ام اما دستریز اش رو دارم . حیف که اوضاعم خوب نیست ورنه یه شیشه میخریدم به یاد خاطرات گذشته !

عطری ست از عطرهای قدرتمند کلاسیک .
عطری پر نت و شلوغ اما رایحه ی چرم در آن بخوبی و قدرتمند و جذاب مشخص است .
عطر خشنی نیست و اتفاقا نت های لطیفی در خود نهفته دارد . یعنی لطافت در خشونت ادغام شده و از طرفی خشن بودن آن تلطیف شده و از طرفی لطافت عطر با خشونت جلوه میکند !
برخی عطرها اینگونه اند و این نهایت توانایی ی عطار را میرساند ، به این صورت که در تعریف برخی عطرها میگویند :
هم خشن است هم لطیف !
هم گرم است هم سرد !
هم شیرین است هم تلخ !
جمع اضداد اند و هیچ کدام جای دیگری را تنگ نکرده اند و خیلی واضح و زیبا و قابل درک در سر جای خود نشسته اند ! هیچکدام جلوی دیگری را در دیده شدن نگرفته اند !
و این یک هنر بزرگ است در عطاری ، توازن و بالانس .
درست مثل لاستیک ماشین که اگر در جای خودش فیکس نشود می لنگد !
عطر کاملیست ، هر چه که از نت بخواهی درون اش هست چیزی کم ندارد که مخاطب اش بگوید اگر فلان نت را میداشت زیباتر میشد .
بقول مظفرالدین شاه همه چیزش به همه چیزش می آید !
سبز ، ترش ، تلخ ، شیرین و ناز تعریف روایح این عطر قدیمی اند و از طرفی گرم ، خنک ( نه سرد ) و معتدل !
کاش نسخ جدید اش تغییر زیادی نکرده باشد .

دوستان عزیزم
امید که مقبول افتد و لحظاتی از اینهمه خوشی های شب عید فارق و متعادل شده باشید :)
با ارادت

شهاب محمدی عزیز سلام
شرکت جگوار جزء برندهایی ست که به مراتب بیش از ادعا ، قیمت و معروفیت اش ارزش دارد .
کاراست . ارزشمند است . امین است و قابل اعتماد .
کارهای خوب و همه گیر بسیار دارد در عین اینکه مدعی هم نیست .
من خیلی از عطرهایش را دارم ، حتی عطرهای قدیمی اش که توقف تولید شده اند یا با شمایل جدید و رایحه ای دیگر تحت همان نام قدیم تولید میشوند .
این عطر طلایی را که دیدم با توجه به نام و شیشه اش حدس زدم باید بهترین کار جگوار و کاری فاخر ازین برند باشد برای مجالس ویژه ی شبانه . این دسته عطرها ( طلایی ) باید اینگونه باشد .
اما پس از تست متعجب ام کرد ! جگوار برندی نیست که بگوییم توان ندارد یا علم اش ندارد . کاربلد است . سابقه ی مستند خوبی از وی سراغ دارم .
البته او را در سطح خودش قضاوت میکنیم . قرار نیست با برندهای نیش یا دیزاینر رده یک قیاس شود .
نه اینکه این عطر بد باشد که اینگونه نیست و عطریست قابل و خوب ، اما همانطور که گفتم نام و شیشه اش متناسب با محتویاتش نیست .
عطری نیست که بتوان در مجالس و مراسم ویژه ی شبانه از آن بهره گرفت .
و بله ، شباهت هایی با دانهیل دیزایر ( قرمز ) دارد .
کیفیت اش خوب است و حتما ارزش خرید دارد .
از نظر من و با توجه به قیمت ها و کیفیت های عطرهای این برند ، همگی ارزش خرید دارند .
هر کدام از عطرهای این برند را که استفاده کرده ام بازخوردهای خوب گرفته ام .
اگر دقت کرده باشی هر کشوری یک برند عطر همه گیر و عامیانه دارد که عطرهای همه پسند و مصرف روزانه و ارزان قیمت میسازند .
مثل جگوار انگلیس ، جوپ آلمان ، دیویدوف سوئیس و ...
بنتلی ، فراری ، پورش ، مرسدس بنز ، بوگاتی هم از همین دسته اند و همین سیاست پی گرفته اند .
خرید از این برند ، باخت به آن معنی ندارد .
ضمنا بازار و فروش مطلوب در دست ایشان است .
کشورهای دیگر نیز سعی کرده اند که اینگونه باشند لیک برندهای آنان کمی از نظر قیمت فراتر است و همین باعث شده تعادل مطلوب نمودار مختصات کیفیت & قیمت آنها طراز نباشد مثل امریکا و ژاپن و اسپانیا .
در آسیا نیز فعلا امارات ( رساسی و اجمل ) و ژاپن در صدر اند و ترکیه هم به تازگی شروع و فعال است .
ایران خودمان هم که .... :)
البته در صدور مواد خام این صنعت ، بهترین هستیم در جهان . نه تنها عطر که تمامی ی محصولات ، از شیر مرغ تا جان آدمیزاد !
نقطه ی موفقیت هم که فعلا با دوربین دیده میشود !
انشاله روزی در سکویی از موفقیت ( در همه ی ابعاد ) بایستیم که لایق اش هستیم .
ما که نخواهیم دید ، انشاله فرزندانمان تجربه اش کنند .
موفق باشید انشاله

سرکار خانم مرمر سلام
الکسیر شناسنامه ی موفق تری دارد ، جدیدتر است و در آن سلیقه ی امروز بیشتر بکار رفته است .
مابوسین زنانه میل به میوه ای دارد و الکسیر شرقی ست .
هیچکس نمیتواند به شما کمک کند !
تنها کسی که میتواند درین انتخاب شما را یاری کند بینی ی شماست !
خصوص اینکه صفحه ی شما از علاقمندی ها خالیست که بتوان بر اساس دیگر عطرهای مورد علاقه در خصوص انتخاب این دو ، نظر داد .
تنها میتوان گفت الکسیر جوان تر است اکنون و دست پخت عطارانی نامی ست .
و چون حدس میزنم که شما هم مثل من عطربازی حرفه ای نباشید پس گفتن از پله ها و نت ها کارساز نیست :)
ضمنا هر دو گرم اند و مناسب فصل سرما حال اینکه فصول گرم در پیش است البته با توجه به اوضاع ما ، این حرفها دیگر قدیمی ست !
امروز بخرید بهتر از فرداست !
موفق باشید انشاله

دوست گرامی مان جناب شوشتری
سلام
عرض میشه صفحه ی این عطر جدید را که مطالعه کردم بر اساس نت های مذکور و بر حسب تجربه ، نوید عطری متفاوت را از وی گرفتم !
بنظرم عطری شاخص آمد خصوص اینکه تفاوتهایی را در نت های بکارگیری شده نسبت به کارهای جدید دیگر برند ، هویدا دیدم .
از دید من میبایست کاری سخت و شاخص باشد و بر اساس تنظیم نت ها در پله ها حدس میزنم کاری همسلیقه با من و جنابعالی باشد .
کاش در اولین فرصت عطربازی ، تست این عطر را در اولویت قرار دهید ، لطفا .
سپاس بسیار همراه انتظار !

معین عزیزم سلام
عرض میشه جدیدا خیلی در بازار میبینیم اغلب شرکتها چه ایرانی و چه خارجی اقدام کردن به ساخت و توزیع همه ی عطرهای نامی در سطح گسترده و در مقیاس ۲۵ میلی با شیشه های مشابه اصلی .
با توجه به تجربه ی زیادی که در شناخت مشابهین اعم از با کیفیت یا بی کیفیت داری ، بنظرت کارهای خوبی بینشان هست یا کلا مردودند ؟
من قبلا و حدود سه سال پیش در مورد یک شرکت و قیاس اش با کارهای اصلی تحقیقاتی کرده ام لیک فرصت نبوده در مورد همگی تحقیق کنم حال اینکه در دو سال اخیر و پس از اقبال آن شرکت در فروش موفق به تقلید از آن بصورت قارچ گونه رشد داشته اند !
با سپاس

دوست عزیزم علیرضا رغبتی معطر
باعث افتخار است شباهت سلیقه ی شما بر من .
بله . عطر ابعاد گوناگون دارد . میتوان فقط با او خوشبو شد اما اگر کسی ابعاد دیگر او را کشف کند خواهد دید ابعادی دیگر نیز دارد !
این تفاوت عطربازان با غیر است . بگذریم از عطرباز نماها ، که ایشان مفهوم عطر درک نکرده اند .
میتوان عطر را دید ، شنید ، با او هم آوا خواند ، با او زندگی کرد ، با او شراکت کرد ، همراه او دو نفری در محضر خدا حاضر شد و همراه هم از خدا تشکر کرد ، میتوان از او درس سخاوت گرفت ، میتوان مرگ زیبای او را درک کرد و آموخت ، میتوان شبهای تنهایی را با او پر کرد ، میتوان درس همکاری ازو گرفت ( همکاری و همسویی ی نت های حتی متضاد ، برای یک منظور ) ، میتوان هنر ، فلسفه ، خاطره و مخاطره ، خوب و بد ، سرنوشت و ده ها تفکر دیگر ، نیز ارتباط او با اقسام هنر که همه یک چیز میگویند را آموخت و پراکند !
وقتی خوشبویی اینهمه زیباتر است ، اینهمه مردمدار تر است ، اینهمه شادی آفرین تر است ، اینهمه جلب نظر کن تر است ، اینهمه با سوادتر است و اینهمه مردم پسندتر و به دنبال آن خداپسند تر است پس چرا بد بویی ( معنای فرای بوی بد منظور است ) ؟؟
پیام شما بسیار معطر است ، میتوانستید پیامی بد بو هم پراکنده کنید اما خوشبویی را انتخاب کردید که این نشان میدهد شما عطر و مفهوم و منظور او را درک کرده اید !
پراکنده کردن هر بوی خوب !
کاری که خدای ما بارها و بارها در طول روز و شب بر ما میکند و همین است که هنگام حضور و تشرف خدمت او باید معطر بود تا بگوییم : ما نیز آموخته ایم مفهوم معطر بودن و عطر پراکنی را !

در خصوص هماهنگی و هارمونی ی پوشاک و عطر ، چشم
بزودی مطالبی تقدیم خواهم کرد
اتفاقا این ، از خود ِ عطر مهمتر است !
اینگونه است که عطر معنی و مفهوم میگیرد و پخش میشود . با انتخاب نادرست یا بی توجهی به پوشش هماهنگ ، عطر خفه میشود یا حتی بصورت نادرست ادراک میشود یا حتی بدبو !
باورت میشود که من عطرهای به قول عوام بد بوی انیمالیک را با پوشیدن کت پوست دار یا یقه های پشمی یا کلاه های پوستی از جنس حیوانات ، چنان خوش بو و متفاوت جلوه داده ام که بازخوردی به مراتب بیشتر و تحسین برانگیز تر از خوشبوها گرفته ام ؟؟
باورت میشود حتی یک بند ساعت چرمی میتواند رایحه ی چرم مخفی شده در عطر را بروز داده و آن رایحه ی مخفی شده را از همه ی دیگر نمایان تر کند ؟؟
یک شال ، یک پیراهن یک کراوات همرنگ و همسو با عطر ، مفهوم و پخش را دگرگون میکند !
مفهوم " عطرباز " فرای چیزی است که استفاده میشود !
عطرباز یعنی کسی که بتواند در عمل عطر را به دیگران معرفی کند ! بدون حتی کلامی !
کسی که در بهره گیری از چند علم در موازات با عطر و همسو و همراستا با او مسلط است .
خلاصه که میتوان عطر را لیکوییدی خوشبو دید یا علمی بزرگ یافت . بستگی به آدم اش دارد !

انشاله اگر عمری بود چند نظر درین خصوص تقدیم خواهم کرد .
با احترام

دوست عزیزم جناب محمد جواد میرزایی
سلام و عرض ارادت و تشکر از لطفتون
ضمنا بابت تاخیر در پاسخ عذر میخواهم
دوست خوبم جناب ارژنگ لطف کردند و پاسخی شایسته تقدیمتون کردن .
این کارها هم که عرض خواهم کرد ، بد نیست
الان فعلا اینها به ذهنم میرسند و انشاله بعد اگر مورد بهتری یادآوری شد حتما خدمتتون عرض میکنم .
کارهای خنک خوب زیاد هست که میتونم حداقل بیست تا نام ببرم اما کارهای دودی که اتفاقا خودم هم طرفدار پروپا قرصشون هستم چند تایی به یاد دارم و البته در آخر میگم که چرا تعداد کمی توی ذهنم هستند !

ورساچه دیلن بلو خوبه
جیونچی جنتلمن اونلی خوبه
ایسی میاکه لئو اینتنس خوبه ، که اتفاقا عطارش بهترینه در خلق روایح خنک از همه مدل . یکم فراموشی ی اسم دارم اما ژاک کاوالیه باید باشه بنظرم :)
خب حالا چرا تعداد کمی در ذهن دارم ؟
چون شخصا لذت بسیار زیادی از لالیک نوآر و هی وود راکی مونتاین میبرم :)
ازین دو سیر نمیشم . مثلا اینقدر راکی مونتاین دوست دارم که حتی مدل ریو اش را هم تهیه کردم سالها پیش !
برام هم اصلا مهم نیست که تکراریه یا اینکه همه میزنن !
من لذت خودم رو میبرم
البته قبول دارم که برای مجالس باید متفاوت بود !
کلا روایح دودی ازین نوع رو عاشقشم !
سیرایی هم ندارم :)
انشاله تونسته باشم کمکی کرده باشم .
موفق باشید انشاله

دوست عزیزم علیرضا رغبتی
سلام و احترام
خیر دوست من . من اینجا حاضر ام تا در خدمت دوستان ام باشم . کسی مرا مجبور نکرده است . عده ای مایل هستند که فراری ام دهند ( ! ) و نباشم ، اما تا دوستان ام و مدیریت این خانه دوست ام دارند و خدایم عمر میدهد در خدمت همه هستم ، حتی بدخواهانم .
برای همه به رایگان و نعمت و برای خدایم به مزد و منت .
روزی دو تا سه ساعت ، وقت ام متعلق به این خانه و اعضای عزیز آن است که با سواد اندک ام اگر تجربه ای کسب کرده ام تقدیم کنم ، که هر کس که پیشاپیش هدیه ندهد ، هدیه نمیگیرد .
هر پرسشی پیش آمد در خدمت ام . یک جمله بپرسید صد جمله پاسخ میدهم با کمال میل و لبخند :)
وقت حضور من درین خانه متعلق به شما جوانان است .
در خدمتم تا روزیکه خدایم بخواهد و دوستان ام .