نظرات | کامبیز سخی
ترتیب نمایش
چه عطر نازی رو معرفی کرد دوست عزیزمون ارژنگ باسلیقه
چه عطر ملایم و شاعرانه ای . چه عطر عاشقانه ای .
لطیف اما مردانه . از اعضای خانواده ی دیور اوم .
با بسته بندی ای پرسلیقه .
من برای هدیه ی مجالس عروسی ها از عطر استفاده میکردم به جای پتو یا اتو :)
هر کس به کیش خود !
و به قول عروس و داماد هدیه ی من باسلیقه ترین و لذتبخش ترین بود ! یواشکی بهم میگفتن :)
یکی از آن ست های هدیه ی عطر همین ست بود .
البته سه سال پیش به این گرانی نبود هرچند همین الان هم مناسب و منصفانه است به نسبت دیگران .
و الحق مناسب زوج های جوان خصوص عروس و دامادهاست ! مناسب ماه عسل و حرارت های عشق هایشان .
عطر ، بهترین ِ هدایاست از نظر من .
و این ست عطر بهترین هدیه و از باسلیقه ترین هاست برای زوج های جوان به مناسبت های مختلف .
سلیقه ی خود را با آن به رخ بکشید دوستان عزیز و هنرمند و پرسلیقه ام .
زنده باد
23 تشکر شده توسط : علی امیرمهدی کاظمی
جناب فرزام معماری سلام
در خصوص عطر پرزیدنت با شما کاملا موافق ام .
اما در مورد شرکت امپر ، نه خیلی .
امپر شرکتی معمولی و مشابه ساز است . مثل ژکساف خودمان . هر چند فعال است درین رشته .
و بر حسب تجربه ی سالها خدمتتان عرض کنم :
رساسی و اجمل در اماراتی ها به قول فرمایش شما بیش از سر و گردنی از امپر و اماراتی ها بالاتر اند در هنر عطاری .
در ایران ما محجور اند لیک در اروپا و امریکا فروشی لایق دارند حتل آنکه امپر در بازار آنجا محلی از اعراب ندارد .
اما در ایران بدلایل اقتصادی پر محصول و پرفروش اند .
و پرزیدنت از نظر من هم از بهترین های امپر است . قبلا هم عرض کرده ام ، دوستانی که رایحه ی خس خس میپسندند یک شیشه را که به نیم رسید بردارند بمدت دو سال و سپس تغییر چشمگیر و حصول نتیجه ای لذتبخش را بچشند .
موفق باشید انشاله
15 تشکر شده توسط : عباس بهرامی Soroush soltani
Jules 2016
لینک به نظر 12 دی 1400 تشکر پاسخ به NIk
نیک عزیز سلام
خیر عزیزم ، نیاز نیست گیاه خوار بشویم که پروتئین برای بدن لازم است ، مگر میشود از کباب گذشت :)
فقط برخی چون من دل سربریدن یا کشتن حیوانات ندارند
و بله . کامبیز سخی فقط یک نفر در ایران هست آنهم بنده ی حقیرم . هر دو اکانت کامبیز سخی و کامبیز سخی کرمانشاه هر دو مربوط به حقیر است که البته هر دو را اخوی بنده باز کرده و من خود ، اصلا حوصله ی اینستا و کلا گوشی نداشتم و ندارم . برخی اوقات بالاجبار صفحه را باز میکنم . از وقتی در عطرافشان هستم گوشی دست گرفته ام که همین باعث تعجب همگان شده ست :)
اما پشت میز قبل ها چت زیاد میکردم سالهای جوانی ، نیز مطالعه و تحقیق .
همه میدانند که از گوشی فراری ام !
مگر زمانی که در عطرافشان ام .
وقت باشد ، فیلم میبینم و عطربازی میکنم .
بسیاری از دوستان خبر ندارند که اینستا دارم یا باخبرند که حوصله اش ندارم !
بیش از ده بار گفته اند عکس های قدیمی و جدید بگذار ، به فردا موکول که فردا هم نرسیده و کماکان در امروز ام :)
و در خدمتم . پیام بدهید با کمال میل پاسخ خواهم داد .
10 تشکر شده توسط : عرفان يعقوب زاده عباس بهرامی
Jules 2016
لینک به نظر 11 دی 1400 تشکر پاسخ به NIk
نیک عزیز سلام
خداراشکر توی خونه ی من مگس و سوسک نیست که مجبور باشم بکشم !
عنکبوت کوچولو اگر ببینم میگیرم و می اندازم بیرون .
من دل ِ کشتن هیچ جاندار ندارم !
بارها بخاطر مورچه و گربه و سگ و ... تا مرز تصادف رفته ام !
آدم تندرویی بودم در رانندگی ، یک شب به یک میهمانی دعوت بودم ، تند رفتم سپر ماشین خورد به یک گربه ، توقف نکردم و رفتم میهمانی اما حالم خوب نبود و مدام در فکرش بودم . میز را چیدند گفتم من باید برگردم ببینم آن گربه مرد یا رفته ، شام نمیخورم . گفتند نیمساعت با ماشین راه است ! گفتم میروم و رفتم و دیدم مرده !
کلی گریه کردم و قول دادم بخدا که دیگر تند نمیروم !
من دل شکار ندارم اما شکار را نفی نمیکنم که کار مردان است اگر و اگر به نیاز باشد .
سرخ پوستان بر بوفالوی شکار شده تعظیم میکردند ، عذرخواهی و تشکر میکردند که ایشان را از گرسنگی میرهانند !
دل ماهیگیری که ندارم بماند ماهی ی شب عید را هم تا نمرده در رودخانه آزاد میکنم و چون چند سال است زاینده رود خشک است ماهی زنده نمیخرم .
شکار و ماهیگیری هر دو خوب اند ، مشکل از من است که دل اش ندارم .
و اما عطر در شکار و ماهیگیری :
تنها عطر خوب برای این دو کار عطر ِ بی عطریست !
حتی باید در مسیر باد نباشی تا بوی تن تو نشنوند که حیوانات قویترین شامه دارند .
حتی ماهی ها در آب ، عطر تن تو را میبویند .
درین دو کار عطر ممنوع است !
اما اگر فقط به تفریح میروید و نه شکار ، عطرهای جنگلی عالی اند .
موفق باشی انشاله و پر تفریح
17 تشکر شده توسط : عرفان يعقوب زاده عباس بهرامی
The One for Men EDP
لینک به نظر 11 دی 1400 تشکر پاسخ به امیرمهدی حیدری
دوست عزیز جناب امیرمهدی حیدری
عرض سلام و ادب و سپاس
عرض شود پیراهن سرخ انتخاب خوبیست برای نمایش حرارت عشق . عطرهای سرخ نیز اینگونه اند و بر همین اساس تولید میشوند و اتفاقا اغلب در شیشه های سرخ عرضه میشوند تا همین گویند و نیز انتخاب ایشان برای جویندگان این لاین سریعتر و راحت تر باشد .
حتی اگر شده با یک لیبل سرخ رنگ متمایز شوند .
و اما برای پوشیدن پیراهن سرخ یک پیشنهاد دارم :
هارمونی بسیار اهمیت دارد . شلوار مشکی با پیراهن قرمز تیره هماهنگ نیست که هر دو تیره هستند . مگر اینکه رنگ پیراهن ، قرمز کمرنگ یا صورتی باشد .
فراموش نکنید خانمها بسیار تیزبین و ریزبین اند ازین بابت اما هرگز اشاره ی مستقیم نمیکنند !
با پیراهن قرمز تیره ، گوجه ای ، سرخ لاله گون و گل رزی یا زرشکی این رنگ کت و شلوارها بسیار هماهنگ تر و نیز کمک به دیده شدن پیراهن و حرارت سرخ گون عشق دارند :
سفید ، شیری ، نخودی ، کرمی ، استخوانی ، خاکستری ، طوسی ، آبی روشن و آسمانی .
اگر از کراوات استفاده میکنید یا کاملا همرنگ پیراهن باشد یا کت و شلوار و یا تلفیقی از هر دو .
حتی جوراب هم مهم است که باید حتما همرنگ کت و شلوار باشد !
لباس متناسب ، پخش عطر را بیشتر و کمک به بوییدن و درک بهتر آن برای مخاطب شما میکند .
و اما عطرهای سرخ :
اولا همین عطر لیل ملکی ی این برند برای قرارهای عاشقانه ی جوانان بسیار مناسب است
و دیگر عطرهای سرخ :
گرلن هابیت رژ ، گرلن آیدیال اکستریم ، جیونچی زریوس رژ ، فارنهایت ، لاگوست ال ۱۲.۱۲ رژ ، هوگو رد هوگوباس ، دانهیل دیزایر و بین ارزان تر ها : جگوار کلاسیک رد و یاچ من رد نیز خوبند .
از نام بردن عطرهای نیش ، گران و کمیاب خودداری شد که سود که ندارد بماند ، مضر نیز هستند بابت حسرت :)
الان اینها در ذهن ام هستند ، شاید بعد عطر بهتری هم یادآوری شد .
بینشان تست کن . همانطور که قبلا عرض شد برندها برای انتخاب سریع تر و معرفی ی بهتر ، اینگونه عطرها را در شیشه های قرمز یا با لیبل های قرمز متمایز کرده اند که هر عطری را با این مشخصه دیدید میتوانید تست کنید .
رنگ شیشه یا حتی لیبل های عطر با تعقل انتخاب میشوند و هر کدام معانی و اهداف خود دارند .
قرمز برای عطرهای احساسی ، آبی برای عطرهای آکواتیک ، مشکی برای عطرهای دارک و شبانه ، سبز برای عطرهای گیاهی و جنگلی ، نقره ای برای تمایز در محافل غیر رسمی ، طلایی برای مجالس ویژه ، خاص و رسمی ، قهوه ای برای عطرهای مردانه و ادویه ای و ...
حتی سایه روشن شیشه ی عطرها نشان از جنس پله های عطر دارند و یک جور راهنما و نقشه ی راه است و عمق پله ها را نمایان میکنند !
این یک قاعده ی کلی و قانون نیست . انتخاب است و رهنما که برندهایی که نامی اند و طراح دارند درین رشته و اهمیت میدهند به مخاطب ، اغلب اجرا میکنند .
زیبایی یا سلیقه یا حتی اجبار میتواند این قاعده و تنظیم را به هم زده و نامنظم کند .
اما اغلب میتوانید به شناخت رایحه و جنس عطر ، قبل از تست ، از روی رنگ تکیه کنید .
انشاله در قرارها و مجالس ، موفق و شاد باشید دوست جوان ما :)
17 تشکر شده توسط : عباس بهرامی nazanin
Ganymede
لینک به نظر 11 دی 1400 تشکر پاسخ به Kambiz
آدلاش عزیزم کامبیز طناز
سلام و مشتاق دیدار ، جوان رعنا :)
ما ایرانی ها ، از طرفی چنان غمگین و پر درد سر شده ایم که دیگر نه حوصله ی بوییدن و دقت نظر در عطرهای دیگران داریم و نه شادابی ی بازخورد !
بوییدن و بازخورد گویی ، شادابی و فراحت میخواهد که فعلا نداریم . از چند جبهه حمله شده ست به ما و شمشیری در دست داریم و عین زورو در آن ِ واحد با چند نفر شمشیربازی میکنیم . حال این وسط یکی بگوید :
استپ ! چه بوی خوبی میدهی آقا !
کمی دور از ذهن است :)
سال ۶۷ پدرم کت و شلوار زرشکی پوشیده بود با پیراهن صورتی . قدم میزدیم دو نفری به سمت خانه .
دو خانم محجبه از کنار ما عبور کردند و گفتند :
چه لباسی پوشیده ! چه عطری زده !
اینهمه شهید داده ایم و این زرشکی پوشیده !
پدرم هشت سال جنگ را منطقه ی عملیاتی بود .
پنج نفر در ایران هستند که امام خمینی پشت عکس خودش به دست خط برای ایشان نوشته وممهور کرده :
دست و بازوی تو را میبوسم سردار رشید اسلام و مفتخرم به هموطنانی چون تو . یکی ازین پنج ، ایشان بود .
شیمیایی شد ، بیماری صعب العلاج گرفت .
ریالی از هیچ بنیادی دریافت نکرد که عقاید خود داشت .
حتی راضی نشد فرزندان برای تحصیل جزء سهمیه ای باشند . حتی کارت جانبازی نگرفت . یک بار برای همیشه گفت : در این خصوص با من صحبت نشود .
صد بار نامه فرستادند که فلانی مراجعه کن به اداره ی فلان ، نرفت ، حضورا آمدند ، نرفت .
فقط هرساله روز جانباز چندین تیمسار و سرهنگ می آمدند به دیدار .
صورت اصلاح میکرد ، کت و شلوار و کراوات میپوشید و عطر میزد .
و از طرفی :
در فیلم ها دیده ای قضات لباس مخصوص میپوشند و کلاه گیس و شال مخصوص دارند ؟
ما ایرانیان باید همه ، همه روزه با این لباس خارج شویم که همگی قاضی هستیم و در مقام قضاوت !
این گفتم که بگویم قبل تر ها برخی حتی نگران شیک پوشی بودند تا برسد به عطر !
خدارا شکر الان خیلی شرایط بهتر است اما باز هم نمیشود با فراخ بال پوشید که قضاوت های نادرست همیشه در کمین اند !
و بسیاری از مردم بویی از خوشبویی نبرده اند و همین است که اگر بازخورد میشنویم خوشحال میشویم !
نه خوشحالی بابت انتخاب عطر خوب و با سلیقه !
که خوشحالی بابت یافتن همکیشان خود که از عطر ، بیش از خوشبویی میفهمند . و ایشان کمیاب اند !
زندانی با اعمال شاقه !
صحبت راجع به عطر برای زندانیان جذاب نیست .
اگر شرایطی برابر با فرانسویان و ایتالیائیان میداشتیم ، آنوقت میدیدیم که ایرانیان ، خوشبو ترینان بودند !
زیرا ایرانیان خونگرمی و هنرمندی را ، بیش دارند .
امید به شادی ی هموطنان ام که لایق اند زین بابت
23 تشکر شده توسط : فرهاد Bizi
دوستان عزیزم سلام
جوان که بودم خیلی اهل شیک پوشی بودم . یک جورایی معروفیت داشتم ازین بابت !
پوشاک و هارمونی از دوران پدربزرگ و مادربزرگ در خانواده اهمیت داشت خصوص مادربزرگ .
پدر و مادرم هم اهل ژورنال و شیک پوشی بودند .
مدتی نماینده ی خزر خز ( بهترین و باکیفیت ترین تولید کننده ی محصولات چرمی خصوص چرم میشن ِدو بار دباغی شده و تنها محصول چرمی ای که نداشت جوراب چرم بود ! )
جامکو ، پارس پوشان و بهپوشان در کرمانشاه بودم .
چون قد ام بلند بود از دفتر تهران آمدند و سایز گرفتند و همراه بار ، کت و شلوار میفرستادند به این شرط که بپوشم
صبح یکدست میپوشیدم و عصر یک دست .
الان فکر نمیکنم کسی به اندازه ی من لباس داشته باشد مگر افرادی در تهران .
قبل ها خانه های سه خواب میگرفتم که یک اطاق را به هنگرهای لباسها اختصاص دهم . البته الان همگی در کارتن هایشان بسته بندی شده اند بجز چند دست ، شاید روزی دوباره سر شوق آمدم و پوشیدم !
فعلا که ذوق اش نیست .
و اما آن روزها علاقمند به پوشاک دیور بودم .
آن روزها دیور از بابت عطر به اندازه ی پوشاک اش معروفیت نداشت .
یک دست کت و شلوار مشکی و یک پالتوی فوتر کوبیده ی دیور مشکی دارم که هر زمان میپوشیدم حتما باید عطری از دیور میزدم . همراه با پیراهن سفید و کراوات مشکی و دوبنده و دکمه سردست مشکی .
این پوشاک ایده آل ام بود .
شبی که مُردم هم این لباس تنم بود !
یادتان باشد روح شما لباسی را که دوست داشته اید ، میپوشد ! این برای من جالب بود .
عاشق زمستانها بودم . الان هم هستم .
فصل لباسهای شیک کلاسیک و عطرهای " عطر " !
این عطر مرا دیوانه کرد !
اولین بار او را بر تن برادر مرحوم ام بوییدم . و دیوانه شدم
آن سالها عطرها خوب بودند ، اما نه به این خوبی !
و وقتی که نام اش را پرسیدم و گفت دیور
گفتم بله ! البته که دیور ! غیر از این هم نمیشود !
توصیف این عطر واقعا مشکل است . یک عطر سبز تیره ی عمیق و دارک . هم خشن هم ملایم .
روایح جنگلی ی خیس . جنگلهایی که از بس درختان بلند انبوه دارند نور به شما نمیرسد . پس از باران . سبز تیره .
از صمغ باریجه ی ایرانی در بهترین کیفیت ممکن استفاده شده ست .
سدر و چرم و درخت نرادی که سلیقه ی دیور باشد !
نیز فلفل و گل پنجه مریم .
یک کار فاخر . باربرشاپی ای متفاوت از دیگران . یک باربرشاپی ی سلاطینی .
شادابی ، کلاس ، وقار ، رجالی ، سنگینی ، نظیفی و همزمان شوخ طبعی در این عطر موج میزند .
نمیتوانید شیک پوش نباشید و این عطر بپوشید .
نمیتوانید از رجال حکمت و ادب و سواد نباشید و این عطر بپوشید .
بالاترین درجه ی تاسف در دنیای عطور ، عدم حضور و وجود این عطر است .
هر چند عطری نیست که در جای خودش دوست اش نداشته باشم لیک عطرهای سبز جنگلی با سلیقه ی من بسیار هماهنگ تر اند و این عطر سبز تیره ی جنگلی هماهنگ ترین است .
نه فهمیدم و نه میفهمم که چرا نسخه ی قبلی ی ۱۹۸۰ متوقف شد و چرا دوباره در سال ۲۰۱۶ که مجدد تولید شد ، دوباره نایاب است !
کاش دوستان محقق تحقیقی درین خصوص انجام دهند .
اگر پیدا کردید کوچکترین درنگی نکنید در بلاند بای .
قیمت اش آن روزها کاملا معقول و منصفانه بود .
موفق باشید انشاله
22 تشکر شده توسط : عرفان يعقوب زاده عباس بهرامی
Terre d'Hermes Parfum
لینک به نظر 9 دی 1400 تشکر پاسخ به احمد پورحسین
جناب احمد پورحسین
سلام
تق هرمسی که بسیار موفق ، همه گیر و مشهور شد همان نسخه ی ادوتویلت هست که متعاقب موفقیت آن بسیار فلنکر با همان ژنتیک اما تفاوت های اندک در پاسخ به سلائق مختلف پرداخته و تولید شد .
از بین آنها که لیستی بلند بالا دارند نسخ ادوپرفیوم و پرفیوم آن نیز با غلظت بیشتر جهت حصول پرفورمنس بهتر تولید شد و مابقی ی فلنکرها در ساختار رایحه متغیر و گوناگون اند .
و اما پاسخ پرسش دوم حضرتعالی :
اولا اگر از تمامی ی برندها یک معدل بگیرید ، بی شک گرلن در صدر ایستاده ست .
گرلن واقعا در خور ستایش است در این هنر و صنعت .
پیش رو است . خصوص لاین آیدیال جواهر کلکسیون عطربازهاست در معدل نوآوری ، کیفیت ، پرفورمنس و قیمت . این هفت عطر ، شرط لازم و کافی را اعمال میکنند !
و اما به سلیقه ی من سه عطر ادوپرفیوم و اینتنس و اکستریم به غایت لذتبخش و ممتاز اند و مابقی عالی .
اگر بتوانید هر هفت را داشته باشید که گنجی در خانه دارید یا اگر تست کنید عالی ست ، چون ممکن است برخی را بدلیل تشابه هر چند اندک حذف یا به تعویق بیندازید .
و اگر قرار بر خرید یک شیشه است پس با توجه به فاکتور سن که احتمالا جوانی رعنائید ، نسخ اکستریم و اینتنس را تست کنید .
هر چند قاعده ی ترتیب تست و گذران وقت و حصول بهترین نتیجه با این لاین :
کلون ، ادوتویلت ، اسپرت ، کول ، ادوپرفیوم ، اینتنس و اکستریم است در تئوری لیک در عمل هر کدام میسر شد اعمال میشود .
انشاله موفق باشید
13 تشکر شده توسط : عباس بهرامی امامی
Dior Homme Cologne 2013
لینک به نظر 9 دی 1400 تشکر پاسخ به میریان
جناب میریان سلام
نه عزیزم جسارت نیست . سوال است ، پاسخ دارد .
دلیل سفرش را که همه میدانیم و سرکار خانم فریده م هم به درستی اشاره کردند .
و خیر . به کرمانشاه آمد . مگر اینکه روح اش را همه دیده باشیم آنجا ! و چرا کرمانشاه ؟
سرمربی ی وقت کرمانشاه جناب آقای غلامرضا کریمی که الان سالهاست سرمربی ی تیم ملی ی ایران هستند دِین بزرگی بر بوکس ایران دارند که تلاش ایشان بوده ست در رفع ممنوعیت . ضمنا آن سال تیم کرمانشاه از قهرمانان کشور بود که ما دو سال قبل از رفع ممنوعیت به سفارش ایشان که با خبر بودند بزودی رفع تحریم خواهد شد مشغول به تمرین بودیم . ایشان از دوستان نزدیک دوره های دبستان و دبیرستان پدر مرحومم بوده اند . احتمالا دلایل اینها بوده و طاق بستان ایضا .
و گذشته از همه ی اینها میریان عزیز :
خیلی هم اهمیتی ندارد . امام زمان را که ملاقات نکرده ایم :)
خاطره ای بود از دورترین ِ سالها و از عطری که بر تن ایشان استشمام میشد و اشتراک سلیقه ی ایشان با شما .
سلامت باشید انشاله
18 تشکر شده توسط : ایرج اسعدی عباس بهرامی
غروب
هر روزه ، غروب
به تقریب
خصوص در سرمای زمستان
که یادآور مرگست و درختان مرده اند
به یاد آن شب که پریدم ! و دیدم !
تا مباد که فراموش شود که آدمی را الفتی ست با فراموشی
لباسی در خور دیدار یار
همچون همانی ، در آن دیدار
و عطر که مهمترین بخش است
همچون وسواس پری رویان
که این بار چه بپوشم !
و این بار نیز همین پوشم ، چو تقریب به هر بار ، به تقرب
که شایسته ی دیدار یار است به یاری
به سمت ماشین میروم که او نیز سرما دیده ی زمستان است .
گربه ای به سمتم میدود ، دور پاهایم میچرخد
هان ! تو نیز میدانی که میروم به کجا !
و میروم ! به کجا ؟ چه کس داند !
چو هر بار ترانه ای پخش میکنم به سلیقه
تقدیم به یار
و در ذهن مرور میکنم آن شب را
و این آخرین لحظه ایست که با خبر ام
که میبینم ، که میشنوم ، که میبویم !
و می آید به سرعت ! تو گویی او نیز منتظر ست !
و ریز ترین ذره ای از او ، تمام ِ من و تمام دنیایم را زیر و رو میکند به انتهای قدرت !
پس آنگاه
میرقصم ، میگریم ، میروم ! به کجا ؟ چه کس داند جز او ؟
چشمانم دیگر نمیبینند جایی را
به گوشه ای ، آرام میخزم
و مینگرم ، این همه مردم را !
به چه می اندیشند اینان ؟؟
به روز دگر ؟ به نان دگر ؟ تا کجا ؟؟
پس آنگاه به دیدار نمی اندیشند ؟؟
از کجا دانم ! لیک دانم که بسیارند و گوناگون
و دانم کودکی دارند در انتظار دیگر نان !
نمیخواهم اکنون ، فکر ام درگیر نان شود
و چون در ذهن به ماه میروم و باز که مینگرم
هییییچ موجود نمیبینم جز کره ای زیباترین
اینجا دیگر نه نان هست نه غم نان .
و باز ، تنها میشوم ، با او !
به یاد می آورم پرواز آن شب را ، به سرعت باد
تنها میشنیدم ، صدای حرکت باد را در کت و کراوات ام از شدت سرعت !
چه لذتی داشت پرواز به سرعت نور !
پشت چراغ ایستاده ام و گذران عمر میشمارم
مرسدسی میلیاردی کنارم می ایستد . به راننده اش توجه میکنم ، چو هر بار به تعقل و اکتشاف حقیقت ، برخی از ایشان را خدای ما لایق دیده است به ثروت ، و برخی نه ! دلیل هر دو را میدانم .
نمیخواهم او را توصیف کنم که آموخته ام منع ، عواقب دارد
دخترکی پری رو در کنارش و گردنش را نوازش میکند
از سمت دیگر من جوانی به سمت او میدود
شیشه را پایین نمیکشد
ثانیه های عمر تمام شد ، حرکت میکنیم !
در آینه میبینم جوان به سمت سطل زباله ی ساندویچ فروشی میرود
آتش میگیرم ، دور میزنم و دوباره همانجا توقف میکنم
دست در داشبورد میبرم ، مدتی ست به تکرار ، که هر روز تعدادی کاغذ جمع میکنم ، از هزار تا ده هزاری
هر روز به وسع ، تا به حدود چهارصد تکه برسد
برای او فرق ندارد این کاغذ چه میزان صفر دارد
لیک برای ما ، دارد ، که هر چه بیش پس لطف او بیشتر
پس آنگاه میگویم با خدایم
که این آماده شد به وسع ، از فرستاده های خودت
و این چون همه ، از آن توست به اختیار
اولین کس که بیاید به تقاضای کم حتی ، همه بدهم
معتاد است ؟ چه بهتر ، که او دو غم دارد .
ثروتمند است ؟ به من چه کار
قضاوت با من نیست ، که واسطه ام و اسرار ندانم
اولین نفر ، از این لحظه
اختیار این پول با من نیست که خود بروم ، که عهدی دارم .
مرسدس ندارم که پراید ، که این هم خود دادی و منت دارم
خدایا این یک بار اجازه ی انتخاب بده
که دل ام سوخت بر این جوان
چراغ بالای سر روشن میکنم بلکه لباس ام گول اش بزند و بیاید به تقاضا . خدایا بیار اش
نگاهم میکند ، لبخند میزنم
و می آید !
و این معجزه ی امروز من !
نمیگذارم هیچ بگوید و تقدیم اش میکنم
میرود ، می ایستد و دوباره می آید با چشمان خیس
میگوید : آقا میشود پیاده شوی تا تو را در آغوش بگیرم ؟
میخواهم چیزی بگویم اما میترسم فکر کند گریزان ام از آغوش اش .
پیاده میشوم و تنگ در آغوش اش میگیرم
چه لذتی دارد آغوش اش ، چه لذتی دارد آغوش اش
میگرید ، میگریم
و خدا اینجاست ! لذت اش این است .
و الان میگویم که : من نیز چون تو فقیر ام اما هر دو خدا داریم که فرموده فقرا خانواده ی من اند .
و این داد شخصا برای تو
و گفت بگو تو را میبینم و این فراموش نکن
از او تشکر کن و او در آغوش گیر که من خود مثل تو ام
و محتاج او .
و میگوید خداراشکر و میرود
و میگویم خداراشکر و میروم

و بازمیگردم در حالیکه معطرترین ام !
به عطر دیدار
که چشم هایم باریده است آن را !
خدای ، همیشه نزدیک است به دیدار

و این نگفتم که دوستان ام بدانند که من خوب ام !
که از من رو سیاه تر درین دنیا نباشد .
و گفتن اش تمام ثواب اش نابود کرد !
لیک گفتم تا اگر دوستانی از همکیشان ام تجربه نکرده اند ، تجربه کنند که مستی و نشئگی همزمان بچشند به حد اعلا
هر چند میدانم هرآنکه معطر است معطریت داند
امید به دیدار یار
35 تشکر شده توسط : الف ش Bizi

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan